بخشی از مقاله
چکیده
تفکر طراحی با بهره گیری از اصول خلاقیت و متدهایی که طراحان در حل مسائل خود استفاده می کنند، در صدد حلمسائلی بر می آید که راه حلهای موجود قادر به حل آنها نیستند و یا موجب ارزشزایی نمی شوند. مسائلی که گاه خارج از دنیای متعارف طراحی هستند ولی شیوه تفکر طراحی میتواند باعث کشف و تعریف آنها شود. تفکر طراحی بدون شک یکی از راه های حل خلاقانه مسئله است که با بهره گیری از اصولی منحصر بهفرد نظیر انسان محور بودن، چرخه ای و غیر خطی بودن پروسه و بهره گیری از ساخت نمونه های اولیه می تواند از دیگر روشهای حل خلاقانه مسئله در حل مسائل پر چالش و پیچیده کارآمدتر و تاثیر گذارتر ظاهر شود. همچنین تفکر طراحی نه تنهاقابلیت ارائه راه حلهای نوین را دارد، بلكه قادر به بهسازی راه حلهای موجود برای یک مسئله شناخته شده نیز می باشد که این وجه تمایز دیگری بین تفکرطراحی - به عنوان شیوه ای برای حل خلاقانه مسئله - و دیگر مدلهای متعارف حل خلاقانه مسئله است
واژه های کلیدی: تفکر طراحی- حل خلاقانه مسئله - مسائل پر چالش - نوآوری
مقدمه
آنچه که بخشی جدایی ناپذیر از زندگی هر روزه ماست مسائل ، مشکلات و کاستی ها هستند وآنچه که مارادر هر محیطی به خود مشغول می دارد حل این مسائل و چالشها است. در بسیاری از مواقع به شکلی ناخود آگاه و غریزی بهحل این مسائل می پردازیم ، بعنوان مثال با مشاهده باران چترمان را باز میکنیم یا به دنبال سرپناهی میگردیم تاخیس نشویم. در چنین موقعیتی بدون فکر کردن به سراغ راه حل از پیش تعیین شده رفته و آنرا اجرا می کنیم. اما در موقعیتهای پیچیده تر نیاز به راه حلهایی کارآمد تر و چند جانبه است. موقعیتهایی که راه حلهای از پیش تعیین شده و شناخته شده قادر به حل آنها نیستند و یا قادر به حل آنها درحد رضایت بخشی نبوده و منجر به ارزشزایی نمی شوند. در چنین مواقعی به خلاقیت نیاز است تا بتوان راه حلهایی نوین با کارایی و تاثیر گذاری بیشتر ارائه داد یا بعبارتی به "حل خلاقانه مسئله " نیاز است. آنچه که باعث استفاده بهینه و جهتدار از خلاقیت می شود طرز تفکری است که مسائل ناشناخته را کشف میکند، راه حلهای موجود را به چالش میکشد و ایده های نوین را به عملی ترین راه حل ممکن تبدیل می کند.
این مقاله کوششی جهت معرفی تفکر طراحی به عنوان روشی برای حل خلاقانه مسئله است که برگرفته از اصول ذهنیو تکنیک هایی است که طراحان و معماران در مواجهه با مسائل بدساختار و پیچیده بکار می گیرند. این پژوهش بر اساس مرور مطالعات انجام شده در حوزه روش حل خلاقانه مسئله و همچنین بررسی تحقیقات قبلی در حیطه تفکرطراحی سعی در ارائه تعریف روشنی از چیستی و ماهیت تفکر طراحی و چگونگی اثرگذاری آن به عنوان روشی برای حل خلاقانه مسئله دارد.
1- حل خلاقانه مسئله
حل مسئله قسمتی جدایی ناپذیر از زندگی روزانه افراد جامعه، سازمانها، شرکتها و نهادهای مختلف که دارای اهدافی متفاوت هستند می باشد. هر بار که مدیری، تیمی را برای تولید محصولی و یا سرویسی هدایت می کند، حل مسئله صورت می گیرد. هر بار که عضوی از یک سازمان راه تازه ای برای کاهش هزینه ها می یابد، محصول و یا سرویسی راابداع می کند و یا با راه حلی به آن سازمان کمک می کند که بهتر عمل کند؛ حل مسئله صورت گرفته است. ولی اینکهآیا حل مسئله ای که در این موقعیتها صورت گرفته خلاقانه است یانهبحث دیگری است (1994 ( Higgins, James -
در حل خلاقانه مسئله معمولا بدنبال ایده ای نو برای حل مسئله ای هستیم که راه حلهای موجود اگر وجود داشته باشند قادر به حل یا بهبود آن تا حد رضایت بخشی نیستند و یا اینکه موجب ارزشزائی نمی شوند، در چنین شرایطی بهخلاقیت نیاز است. از اینرو این رویکرد به حل مسئله را حل خلاقانه مسئله می نامند. در روش "حل خلاقانه مسئله " کلمه"خلاقانه " کمک می کند که این روش را از روشهای دیگر حل مسئله تمیز داد. در روشهای دیگر معمولا تاکید بررویتفکر تحلیلی است ولی روش "حل خلاقانه مسئله " علاوه بر تفکر تحلیلی از تفکر خلاقانه نیز بهره می گیرد ولی با اینحال تاکید بیشتر بر روی خلاقانه بودن تفکر است. این تاکید تا حد زیادی بدلیل نوع مسائلی است که این روش می تواندبرای حل آنها کار آمدتر و مناسبتر باشد. این روش از این جهت که می تواند به یافتن راه های جدیدی برای رویارویی بامسائلی که تا به حال تجربه نشده اند کمک کند، خلاقانه است(1987 ( VanGundy, Arthur -
برای به تصویر کشیدن تفاوت بین حل مسئله تحلیلی و حل مسئله خلاقانه دو گروه را در نظر بگیرید که می خواهندبرای شب تعطیلات خود برنامه ای مفرح داشته باشند. گروه اول قصد دارند فیلمی جذاب تماشا کنند و گروهی دیگردر تدارک یک مهمانی هستند . به روشنی گروه اول تنها باید از بین فیلمهای موجود یکی را انتخاب کند و این یک پروسه تحلیلی را منعکس می کند چرا که انتخابی محض از بین گزینه های موجود که همه از یک نوع و در یک سطح هستند است. اما گروه دوم، وظیفه های متفاوتی دارند که نیازمند خلاقیت بیشتری است. از این جهت که فضایی برایراه حلهای غیر منتظره و گسترش راه حلهای بیشمار نظير انتخاب مکان،نوع مهمانی، نوشیدنیها و خوراکیها و مدعوین دارد(۲۰۰۱ - Hatchuel, Armand )
مخصوصا این روش هنگام مواجه با مسائل بد ساختار، مبهم و پیچیده که معمولا راه حلهای از قبل آماده ندارد بسیارکار آمد خواهد بود. مسائل بدساختار مسائلی هستند که تعریف شفافی از آنها موجود نیست و یا تعاریف متفاوت و گاه متناقضی دارند و معمولا دارای چندین راه حل متفاوت هستند که ممکن است هیچیک از آنها جواب قطعی درستنباشد.
از کاربردهای تخصصی حل خلاقانه مسئله، حل مسائل پر چالش" (wicked problems) است. مسائل پر چالش،بهمسائلی اطلاق می شود که حل آنها بسیار مشکل و یا غیر ممکن است از این جهت که ناقص، ضدونقیض و دارای نیازهای متغیر و یا نتایج نامعلوم هستند که معمولا بسختی قابل تشخیص هستند. بعلاوه بدلیل وابستگیهای درونی پیچیده تلاش برای حل یک جنبه از مسئله پر چالش باعث آشکار شدن یا ایجاد مسائل ناشناخته - جدیدی می شوند.
نمونه های بارز مسائل پر چالش
شامل مسائل اقتصادی، زیست محیطی و سیاسی می شود. در واقع مسئله ای که راه حلآن نیازمند این است که تعداد زیادی از افراد رفتارها و طرز تفکر خود را عوضکنند می تواند یک مسئله پرچالشباشد. اینگونه مسائل شامل: تغییر آب و هوای زمین، مصیبتهای طبیعی، بهداشت و درمان، شيوع ایدز، آنفلونزای همه گیر، قاچاق جهانی مواد مخدر، امنیت ملی، سلاحهای اتمی و انرژی و زباله های هسته ای می شوند.
بسیاری از تحقیقات اولیه بر روی شخصیت خلاق و توانایی های تفکر خلاق تمرکز کردند. حاصل این تحقیقات
مدلهایی نظیر ساختار استعداد گیلفورد (Gilford) و تست های تفکر خلاق تورانس (Torrance) بود. ولی مدل اصلی"حل خلاقانه مسئله " نتیجه مستقیمکار الکس اوزبورن (Alex Osborne) است که به عنوان پدر طوفان فکریویدشناخته میشود. به عقیده اوزبورن تفکر خلاق شامل سه مرحله میشود: حقیقت یابی، ایده پردازی و راه حل یابی. مرحلهحقیقت یابی شامل دو مرحله میشود: تعریف مسئله و آماده سازی یا همان جمع آوری اطلاعات. در مرحله ایده پردازیایده های بالقوه پردازش و تصحیح شده تا ایده ای عملی حاصل شود. در مرحله راه حل یابی ایده ها ارزیابی شده وبهترین ایده ها برای حل مسئله انتخاب میشوند
در ادامه پارنس (Parnes) مدل "حل خلاقانه مسئله" اوزبورن را کاملتر کرد. آنچه که پارنس به مدل اوزبورن افزود،دو مرحله "مسئله یابی" و " پذیرش یابی" بود. مسئله یابی بین دو مرحله حقیقت یابی و ایده پردازی می نشیند و پذیرش یابی بعد از مرحله راه حل یابی. با افزودن این دو مرحله، پارنس بر درک مسئله و اجرای راه حل تاکید بیشتری داشت. وی نیز اهمیت وقت گذاشتن برای یافتن تعریفهای دیگر مسئله قبل از تعیین تعریف نهایی آن و ایده پردازی را بخوبیتشخیص داد. گاهی ممکن است که ما ایده های زیادی برای مسئله ای به اشتباه تعریف شده ارائه دهیم. بنابراین افزودنمرحله ای جداگانه برای مسئله یابی به نظر درست می رسد. افزودن مرحله " پذیرش یابی" از اهمیت اجرای راه حلنشات میگیرد. انتخاب بهترین راه حل دنیا برای یک مسئله تلاشی بی ثمر خواهد بود مگر اینکه بتوانید برنامه ریزی کرده و راه حل خود را اجرا کنید. در ادامه پارنس مدل خود را با افزودن مرحله ای دیگر قبل از مرحله حقیقت یابیتکمیل کرد. نام این مرحله هدف یابی است که شامل کنکاش محیط برای یافتن چالشها و فرصتهاست (1987 Arthur-( ,VanGundy
جوع شود به تصویر۱.
تصویر 1- مدلحل خلاقانه مسئله اوزبورن بارنس
٢- تفکر طراحی
از نظر تاریخی؛ "طراحی" آخرین مرحله در روند توسعه پروژه محسوب می شده است ، مرحله ای که طراحان بدوندخالت در مراحل قبلی نوآوری تنها سعی در زیبا تر کردن ظاهر بیرونی محصول نهایی با طراحی بسته بندی برای آنمی کنند. مطمئنا این طرز فکر کمک به عرضه محصولات و تکنولوژیهای جدید در قالبی جذاب و مشتری پسند و ياارائه تبلیغاتی هوشمندانه می کند که باعث رشد و رونق بازار می شود. اما در نیمه دوم قرن بیستم طراحی به شکل فزایندهای تبدیل به سرمایه ای رقابتی در بعضی از صنایع از قبیل الکترونیک و اتومبیل سازی شد ولی در باقی صنایع در حدیک مرحله پایانی باقی ماند(2008 Tim ( Brown
امروزه ، رویکرد اقتصاد در کشورهای توسعه یافته از تولیدات صنعتی به سمت کارهای علمی و خدماتی متمایل شده وبسیاری از شرکتها نوآوری را به عنوان یک استراتژی برای بقا خود شناخته اند. همچنین در کشورهای در حال توسعههرچه توسعه ی اقتصادی اجتماعی یک کشور رو به بهبود می گذارد، درصد اشتغال در بخش خدمات بالا می رود وتعداد کمتری از مردم در بخش های تولیدی مشغول به کار می شوند. از این رو دیگر هدف بسیاری از گروه هایاقتصادی تولید محصولات فیزیکی نیست بلکه ابداع انواع جدیدی از پروسه ها، خدمات، سرگرمی و راههای ارتباطات است و اینها دقیقا انواع مختلفی از فعالیتهای انسان محور هستند که طراحان هر روزه بر روی آنها کار می کنند. در اینبین ما شاهد تغییر جهت از تمرکز بر روی محصولات فیزیکی به سمت خدمات و محصولات غیر قابل لمس هستیم . درسالهای اخیر بیشتر شرکتهای پیشرو از طراحان انتظار دارند که به جای زیبا کردن ایده های توسعه یافته، در ابتدایی ترین فازهای پروژه های چالش برانگیز در یافتن ایده ها و حل مسائلی که پیش رو دارند با آنها همکاری کنند. نقش سنتی طراح تاکتیکی است چرا که منجر به ارزشزایی محدود می شود حال آنکه نقش کنونی طراح، استراتژیک است و منجر به ارزشزایی منحصر به فردی می شود (2008Tim - ( Brown
در حقیقت وظیفه جدیدی که به طراحان محول شدهبه دلیل متدها و پروسه هایی است که طراحان با بهره گیری از آنها مسائل و پروژه های خود را حل می کنند. این فرآیندها نمونه ای از تفکر طراحی است که به عنوان کلاس خاصی از تفکر تعبیر می شود و سبب تمایز فرآیند تفکر طراحیاز دیگر رویکردهای حل خلاقانه مسئله می شود. امروزه می توان شاهد فعالیت طراحان درجلسات هیئت رییسه بود چراکه بسیاری از شرکتها، طراحی را به عنوان پروسه و روندی برای تفکر پذیرفته اند(2010 ( Gero John -
اما ایده کلی تفکر طراحی از بیش از ۵۰ سال قبل تحت بررسی بوده است(1992 Nigel - Cross )
به طور کلیمیتوان گفت تمرکز بیشتر تحقیقات در حوزه طراحان محصول و معماران بوده است. اگرچه طراحی به عنوان یکپدیده، در حوزه ای فراتر از این دو حرفه مورد بحث قرار می گیرد( mulders , Frido ; Subramanian Eswaran - ۲۰۱۰)در سال۱۹۶۹هربرت سيمون (Herbert Simon) فعالیتهایی برای درک و توصیف معنایطراحی انجام داد. وی در کتاب " علوم مصنوعی" طراحی را دانشی توصیف می کند که در حوزه بسیاری از حرفه هانظیر مهندسی، مدیریت و پزشکی وجود دارد. وی در کتاب خود اینگونه می نویسد : هر کس که مجموعه ای از فعالیتها را با هدف تغییر وضعیت موجود به وضعیت مطلوب طرح ریزی کند طراحی کرده است(1969 , Herbert ( Simon
فعالیت های سیمون زمینه را برای محققان بعدی مساعد کرد و جریانی از تحقیقات از دهه ۶۰ میلادی بر این
مجههامسئله که پروسه کاری طراحان چیست و چگونه فکر می کنند توسعه یافت(2009 ( Kimbell ,
ریچارد بو چانان(1992 ( Buchanan , Richard -) و کریس جونز(1992 ( Jones , Chris - در تحقیقی تحتعنوان "روشهای طراحی" به دنبال در پروسه ها و متدهایی بودند که طراحان موفق در مواجهه با مسائل بسیار پیچیده در طراحی بکار می گرفتند. در سال ۱۹۹۲ بو چانان برگرفته از تحقیقات قبلی خود؛ تئوری طراحی را از کاربرد میراثیخود در صنعت و تولید به سمت مفهمومی کلی تر تغییر داد که می توانست در هر زمینه ای بکار گرفته شود. از نظربو چانان مسئله های طراحی مسائلی نامعین و پرچالش هستند که طراح ملزم است راهی منحصر به فرد برای بازبینی مسئلهو حل آن ارائه دهد.
تیم براون (۲۰۰۹) در کتاب "تغيير با کمک طراحی" (Change by Design) تفکر طراحی را این چنین تعریفمی کند: تفکر طراحی دیسیپلینی (Discipline) است که احساسات و متدهای طراحان را بکار می گیرد تا نیازهای مردمرا با آنچه که به شکل تکنولوژیک عملی است و یک استراتژی کار آمد تجاری می تواند به ارزش های مد نظرمشتریان و فرصت تجاری مبدل کند تطبیق دهد. رجوع شود به تصویر۲.
تصویر ۲ تفکر طراحی تلفیقی از تکنولوژیهای عملی، ارزشهای انسانی و استراتژی تجاری است
در دهه های اخیر تئوری های تفکر طراحی به عنوان الگویی جدید و متفاوت برای شناسایی و مقابله با مشکلات دربسیاری از حوزه های کاری مانند فناوری اطلاعات و مدیریت بکار گرفته می شود2010 ( Dorst, Kees به عنوانمثال ریچارد بولاند و فرد کولوپی(Boland , Richard ; Collopy , Fred - ۲۰۰۴)در نتیجه کار با فرانک گری ( Gehry , O . Frank )در خلال طراحی دانشکده ای جدید دریافتند وجه تمایزی بین "روش طراحی" و "روشتصمیمی" وجود دارد. آنها دریافتند که روش تصمیمی اساس آموزش و کار مدیریت است که در آن مدیران در رویارویی با چالشها باید از بین گزینه های موجود یکی را انتخاب کنند. ولی رویکرد روش طراحی در حل مسائل چنین است که فرض می شود طراحی یک گزینه کار آمد بسیار دشوارست، اما بمحض اینکه گزینه یا گزینه های کار آمد شکل گرفتند تصمیم گیری در مورد انتخاب گزینه برتر بسیار راحت خواهد بود چرا که نسبت به کار آمدی آنها اطمینان داریم. از نظر این دو، روش تصمیمی و روشهای تحلیلی که توسط مدیران استفاده می شوند در موقعیتهایی کهثبات وجود دارد مفید هستند، در حالیکه روش طراحی زمانیکه گزینه های کار آمد؛ نامعلوم و ناشناخته هستند تاثیر گذارتر است. بعبارتی دیگر مدیران باید طراحانی باشند که قدرت تصمیم گیری نیز دارند( Kimbell , Lucy – ۲۰۰۹). رجوعشود به تصویر۳.
تصویر 3- تفکر طراحی از هر دو کلاس تفکر تفکر طراحی و تفکر تحلیلی- در حل مسئله بهره می برد
3- مراحل تفکر طراحی روند تفکر طراحی بر خلاف دیگر پروسه ها که مجموعه ای از مراحل تک بعدی و خطی هستند، پروسه ای تکرارپذیر و غیر خطی است و از فضاهایی تشکیل می شود که در هر یک فعالیتهایی صورت می گیرد. اولین فضا "الهام گیری" نامیده می شود که حول محور یافتن و جمع آوری اطلاعاتی است که می تواند ما را از طبیعت (ذات) مسئله مطرح شده آگاه سازد. فضای دوم "ایده پردازی " نام دارد و بر خلق، توسعه و آزمایش ایده ها و راه حلها تمرکز می کند. فضایآخر "اجرا" است که حول محور تشخیص و پیاده کردن راههای اجرایی کردن ایده های برتر و بازبینی مجدد ایدهنهاییدر فضاها میباشد ( Cahen , Helene - ۲۰۰۸)
باید توجه داشت که روند تفکر طراحی به شکلی است که در حل خلاقانه مسائل در حوزه های مختلف و حتی خارج از حوزه طراحی می توان از آن استفاده کرد. نکته دیگر اینکه پروژه ها این سه فضای مختلف را به خصوص در فضایابتدایی را از این جهت که ایده ها تصحیح می شوند و رویکرد جدیدی ایجاد می شود ممکن است چندین بار طی کنند( Brown , Tim - ۲۰۰۸)در حقیقت بر خلاف مدیریت علوم در اوایل قرن ۲۰، متفکرین طراحی می دانند که تنها یکراه برتر برای پیشروی در حل مسئله وجود ندارد. طبیعت غیر خطی و تکراری این پروسه دلیلی بر بی نظمی افکار درتفکر طراحی نیست بلکه تفکر طراحی اساسا یک پروسه جستجو گرایانه است( Brown , Tim - ۲۰۰۹).
3-1الهام گیری
فضای الهام گیری شامل تحلیل محیط، کشفنیازها و تشخیص مسائل از طریق مشاهده مستقیم محیط، عملکردمحصولات یا خدمات و تعامل افراد با آنها می باشد. تفکر طراحی هنگامی که با تحقیق بصری ادغام می شود درک غیر منتظره ای بدست می آورد و نو آوری خلق می کند که نیاز های ناگفته مصرف کننده را بسیار دقیقتر منعکس می کند. از این جهت به عنوان نقطه آغاز حل مسئله بهتر است که به درون جامعه رفته و از نزدیک شاهد زندگی روزمره مردم و درنتیجه نیازهایشان بود. با مشاهده مردمی که در حال انجام فعالیتهای روزمره و تعامل با محصولات و خدمات هستند و یاحتی با نظر سنجی مستقیم از آنها می توان به اطلاعاتی در مورد کنشها، واکنشها و ذهنیت افراد جامعه نسبت به محصولاتو خدمات موجود، نواقص آنها و همینطور انتظارات مردم از آنها بدست آورد. بدین طریق می توان به درک بهتری ازنیازهای آنان و ماهیت اصلی مسئله رسید. این موقعیت اجازه می دهد تا علاوه بر استفاده از روشهای سنتی تحقیق، بتواناز دیدگاه متفاوتی به واقعیت نگاه کرد و کمک می کند که نیازهای ارضا نشده و ناخود آگاه را به طور واضح تری تشخیص داد. هنری فورد، صاحب کارخانه ماشین فورد متوجه این موضوع شد چرا که گفت : اگر از مشتریانم می پرسیدم که چه می خواهند آنها می گفتند:" اسی سریع تر". این مثال بر شناخت صحیح از نیازهای ناگفته و یاناشناخته جامعه دلالت دارد. در جایی دیگر جان برانسفورد و تری استین( Bransford , John & Stein , Barry - ۱۹۹۳)مثالی را نقل می کنند
که در آن دوستی سالها از پریدن روغن به هنگام سرخ کردن شکایت می کرد. روزی هنگامی که وی مشغول آشپزی ازروی یک کاتالوگی آشپزی بوده وسیله ای را پیدا می کند که این مشکل را براحتی حل می کرد به این شکل که یکتوری سیمی با یک دسته روی ماهیتابه قرار می گرفت و از پریدن روغن جلوگیری می کرد. چیزی که در واقع برانسفورد و استین را تحت تاثیر قرار داد خود ابتکار نبود بلکه اینکه کسی این مسئله رادروهله اول تشخیص داده بود و آن نیاز رابه شکل فرصتی دیده بود بیشتر از هر چیزی آنها را تحت تاثیر قرار داد. آن دوست هیچگاه به این واقعیت فکر نکردهبود که پریدن روغن بر وجود مشکلی دلالت دارد چرا که با تشخیص صحیح آن ممکن بود براحتی حل شود(Proctor , Tony - ۲۰۰۶)في الواقع اگر چه که اغلب مردم نمی توانند بگویند خواسته هایشان چیست ولی رفتارهایواقعی آنها میتواند سرنخهایی از نیازهای پنهان و برآورده نشده آنها را در اختیار بگذارد , Brown , Tim & Wyatt .(۲۰۱۰ – Jocelyn )
یکی از متدهای تاثیر گذار در فهم نیازهای بالقوه جامعه نقشه سفر مشتری" (Costumer Journey Map)است کهاز یک ایده بسیار ساده تشکیل شده است. نقشه سفر مشتری در حقیقت دیاگرامی است که مراحلی را که معمولا مشتری در تعامل با سرویس یا محصول تجربه می کند و تصمیماتی که باید در مواجهه با مراحل مختلف بگیرد را به تصویر می کشد. با استفاده از روش بررسی" سفر مشتری" نه تنها می توان از دیدگاه مصرف کننده نسبت به بخش های منحصر به فرد یک فعالیت آگاه شد بلکه موجب شکسته شدن یک تجربه پیچیده به گام های کوچک و ملموس می شود . با کمک این روش می توان با تمرکز و بررسی هر یک از این مراحل خرد شده از کار آمد بودن نتیجه نهاییپروژه اطمینان حاصل نمود.
همچنین باید توجه داشت که از سوی دیگر قرار گرفتن در محیط به شناخت دقیقتری از منابع بالقوه و محدودیت هایزیرساختی کمک می کند. شناخت این منابع و محدودیتها در درک بهتر و تعریف صحیحتر مسئله بسیار موثر است.
۲ - ۳ - ایده یابی
پس از تحلیل محیط و درک نیازهای شناخته شده و یا ناشناخته جامعه از طریق مشاهدات عینی و تحقیقات؛ در فضایایده یابی راه حلهایی برای حل مسائل تعریف شده ارائه می شود. باید توجه داشت که مانند دیگر روشهای حل خلاقانه مسئله تکینکهای بسیاری برای ایده پردازی وجود دارد ولی در همه آنها باید قضاوت را به بعد موکول کرد چرا کهدراین فضاتنها باید به کمیت ایده ها توجه داشت و نباید هیچگونه قضاوتی در مورد کیفیت ایده ها صورت گیرد. در حقیقت بدون قضاوت زود هنگام و ترس از شکست، بیشترین ورودی در بخش ایده یابی بدست می آید.
همچنین باید سعی کرد تا حد امکان ایده های متفاوتی خلق شود. بقول أوزبورن کمیت، کیفیت خلق میکند. هرچهتعداد ایده ها بیشتر باشد شانس اینکه حداقل یکی از آنها موثر واقع شود بیشتر می شود. لینوس پاولینگ، دانشمند و برندهدو جایزه نوبل گفته: "برای داشتن ایده های خوب باید ابتدا تعداد فراوانی ایده داشت. ایده های خلاق، وضع کنونی رابه چالش کشیده و از بین دیگر گزینه ها سربلند می کنند( Brown , Tim & Wyatt , Jocelyn - ۲۰۱۰)
همچنین نباید به خوب و بد بودن ایده ها محدود شد، حتی زمانیکه ایده ای در ابتدا احمقانه به نظر می رسد ممکن استدر انتها ایده ای کار آمد از آب درآید. ایده های دور از ذهن و واقعیت را می توان با اصلاحاتی به ایده هایی عملی تر ویا کارآمد تر تبدیل کرد. علاوه بر این می توان از دیگر ایده ها الهام گرفت و از ترکیب آنها ایده ای جدیدتر و حتیپخته تر را ارائه داد( VanGundy , Arthur - ۱۹۸۷).