بخشی از مقاله

چکیده

امروزه یکی از شاخص های رشد و ارتقای علمی در هر کشوری، شکوفایی و تجلی خلاقیت مردمان آن است. از این رو جوامعی که بتوانند خلاقیت را در میان شهروندان خود احیا و شکوفا سازند، از میزان قابل توجهی رشد و توسعه علمی برخوردار خواهند شد و بر عکس به هر میزان که به پرورش خلاقیت درکشوری کم توجهی گردد، رکود علمی، صنعتی و فرهنگی برای آن جامعه دور ازانتظار نخواهد بود.

با توجه به اینکه ساختمان های موجود در یک شهر عمده ترین و اصلی ترین عناصر در خلق سیمای شهری محسوب می شوند که می توانند به طور مستقیم و غیر مستقیم بر روح و روان شهروندان و همچنین میزان خلاقیت آنها وبه دنبال آن در به وجود آمدن شهری خلاق تاثیر بگذارند، لذا در اینجا به نقش و اهمیت هر چه بیشتر معماران و لزوم پرورش خلاقیت در آنها به عنوان خالقان اصلی سیمای شهر پی می بریم.از آنجا که خلاقیت و راههای پرورش آن مفهومی بسیار گسترده و وسیع دارد که ذکر تمامی آنها در این مقاله مختصر نمی گنجد، لذا در تحقیق حاضر که به روش تحلیلی – کتابخانه ای انجام شده، سعی بر آن شده است که بیشتر به بررسی یکی از ابعاد مهم آن که گانیه آن را نوعی حل مساله و گیلفورد آن را بر اساس تفکر واگرا تعریف کرده است بپردازیم.

مقدمه

بدون تردید خلاقیت سازنده ترین و بنیادیترین توانایی انسان است وتحولات سریع عصر کنونی ما، نیازمند حل مسائل و مشکلات به گونه ای خلاق می باشد. هر چند توسعه و پیشرفت علم و تکنولوژی در عصر حاضر قابل توجه است، ولی باید دانست که علم به خودی خود، ضامن حل بسیاری از مسائل و مشکلات که ما در آینده با آنها مواجه خواهیم شد نیست، تنها با نیروی خلاقیت است که می توان مسائل ومشکلات را به طرز خارق العاده ای از سر راه بشر برداشت.

همچنین توجه به این نکته نیز حایز اهمیت است که یکی از مهم ترین منابع خلاقیت شهر، نوآوری در هنر و فرهنگ است. تنوع اجتماعی، مطلوبیت محل زندگی، کیفیت زندگی، برابری اجتماعی و جذب سرمایه های خلاق در یک شهر، به عنوان شاخص هایی برای شهرهای خلاق به شمار می آیند. مردم اغلب مکان هایی را برای زندگی ترجیح می دهند که از خصایصی نظیر نوآوری، تنوع و تسامح فرهنگی برخوردار باشند. وجود تنوع در شهر علاوه بر ارتقاء حس زیبایی شناسی، موجب برهم کنش های اجتماعی نیز می شود تا آنجا که یکی از اهداف شهر خلاق ارتقاء کیفیت زندگی است. - هاتفی فرجیان، فرشته؛ سمانه رحیمی مدیسه و انسیه لزگی، - 1392 و از آنجا که معماران و شهرسازان وگرایشات آنها نقش مهمی در خلق سیمای شهری ایفا می کنند لذا در اینجاست که به ضرورت خلاقیت هرچه بیشتر دراین قشر و لزوم پرورش و ارتقا قوه خلاقانه آنها پی می بریم.

حال نکته قابل توجه در حوزه رشد خلاقیت دانشجویان معماری در کشور ما این است که آنها به جای ماجراجویی و کنکاش در محیط پیرامون و معماری به دنبال شناخت غیر معقول و تقلید از معماران دیگر هستند که در نهایت و به صورت بالفعل تبدیل به یک مصرف کننده افکار خواهند شد نه تولیدکننده آن . لذا دراین نوشتار به آشنایی با مفهوم خلاقیت ، انواع تفکر و راههای دستیابی به تفکر خلاق که از نظر گیلفورد مترادف با تفکر واگرا نام برده شده است می بپردازیم .

خلاقیت

خﻻقیت مفهوم گسترده وتعاریف متعددی دارد که البته این تعاریف اشتراک معنایی زیادی نیز دارند. به عنوان مثال تورنس، خلاقیت را به عنوان نوعی مسألهگشایی مد نظر قرار دادهاست. به نظر وی تفکرِ خلاقِ مختصر عبارتست از فرایند حس کردن مسائل یا کاستیهای موجود در اطلاعات، فرضیهسازی درباره حل مسائل و رفع کاستیها، ارزیابی و آزمودن فرضیهها، بازنگری و بازآزمایی آنها  æ    سرانجام انتقال نتایج به دیگران - تورنس،. - 1381در ادامه به بیان برخی دیگر از این تعاریف می پردازیم.

-    در لغت نامه دهخدا خلاقیت به معنای آفرینندگی،نوآوری و بداعت آمده و خلاق را کسی که دارای عقاید نوباشد معرفی نموده.

-    سام خانیان - - 1387 معتقد است که خلاقیت بر مقداری زیادی دانش قبلا آموخته شده متکی است. چه این نوع از دا نش عمومی باشد چه از نوع دانش خصوصی.

-    تونی پروکتور - 1999 - به نقل از ورتهامیر 1945 - و - 1959 بیان می دارد خلاقیت عبارت از توانائی نگاه جدید و متفاوت به یک موضوع و به عبارتی فرایند شکستن و دوباره ساختن دانش خود درباره یک موضوع و به دست آوردن بینش جدید نسبت به ماهیت آن است.

-    پروکتور - - 1999 همچنین به نقل از کلی و راجرز - 1954 - بیان می دارد خلاقیت پدیده ای است که هنگامی روی می دهد که فرد افکار خود را در جهت فهم متفاوت و بهتر از یک موضوع یا موقعیت سازماندهی می نماید همچنین به نقل از واینمن - - 1991 بیان می کند که خلاقیت عبارت از توانائی خارج شدن از جهان مرسوم و رد شدن از تله تکرار و دوباره مرتب کردن طبقه ها می باشد.

-    از نظر ترزا آمابیلی - 1996 - خلاقیت عبارت از تولید ایده های جدید و مفید در همه زمینه ها می باشد

-    و در نهایت گیلفورد - 1954 - خلاقیت را عبارت از تفکر واگرا - در برابر تفکر همگرا - می داند.

تفکر خلاق

هنگامی که از تفکر خلاق سخن می گویم منظور نقاشی یا انجام کاری هنری یا جستجوی تازگی نیست.هنگامی که از تفکر خلاق سخن می گویم منظورخود شناخت - سبک تفکر - خلاق است و آن فرایند پیشروی در مغز است.برخلاف تصور عامه ،تفکر خلاق با فکر کردن با نیمه ی راست مغز متفاوت است. آن به معنی به کارگیری هر دو نیمه ی مغز- و نه فقط نیمکره ی راست -است.شناخت خلاق شامل تفکر واگرا - محدوده ی وسیعی از مباحث و موضوعات - ،ایجاد ارتباطات دور از ذهن بین افکار،جا به جایی بین تفکر متداول و غیر متداول - انعطاف پذیری شناختی - و تولید عقاید بکر و جدید متناسب با فعالیتی که شما انجام می دهید، می باشد. برای اینکه این وظیفه را به خوبی انجام دهید به کار همزمان هردونیمکره ی راست و چپ مغزتان نیاز دارید - مد،. - 1393 در ادامه به شرح کاملتری از روش های تفکر و وظایف دو نیمکره مغز و راههای تقویت آن می پردازیم.

وظایف نیمکره های مغز

هر انسانی توانمندی هایی دارد که با پرورش دادن و شکوفا کردن آنها می تواند در زمینه های مختلف زندگی موفق شود.این که شما چه نوع توانمندی هایی داشته باشید بسته به میزان فعال بودن نیمکره های مغزی شماست، یعنی بسته به این که نیمکره راست مغز شما فعال تر باشد یا چپ تان، نوع توانمندی ها، علایق و رفتارهای تان متفاوت است. مثلا نیمکره چپ مغز بیشتر جهت انجام اموری نظیر تکلم، ریاضیات و منطق فعال است، حال آنکه نیمکره راست بیشتر به تصور و تجسمهای فضایی، تشخیص رنگ و چهره، تخیل و موسیقی میپردازند البته ذکر این موضوع به این معنا نیست که هر نیمکره فقط یک کار میکند و نیمکره دیگر آن کار را انجام نمیدهد یا از آن چیزی نمیداند، بلکه بهدلیل آنکه این دونیم کره توسط یک باند ضخیم بهنام رابط مغزی که حاوی 200 تا 520 میلیون رشته عصبی است با یکدیگر در ارتباطند و اطلاعات را ردوبدل میکنند، هر نیمکره از کارکرد نیمکره دیگر آگاهی دارد - ترکمندی، بی تا - .از سوی دیگر اگر شما به نیمکره های مغزتان در طول زمان فرصت پیشرفت ندهید امکان دارد از قابلیت های فوق العاده آنها کاسته شود. در زیر به بررسی وظایف هر یک از نیمکره های مغز و چگونگی تقویت و پرورش قابلیت های آن می پرداریم.

نیمکره چپ مغز

نیمکره چپ مغز ، سمت راست بدن را کنترل می کند. آدم هایی که نیمکره چپ قوی تری دارند معمولا عاشق ریاضیات و فلسفه می شوند. آنها استادان تجزیه و تحلیل هستند و به راحتی می توانند اعداد و ارقام را به خاطر بسپرند. آنها منطقی، منظم و سخنور هستند اما اگر از آنها بخواهید مقوله ای را با مثال و شکل برایتان تعریف کنند گیج و ناتوان می شوند، چون کلمات را بهترین روش انتقال مفهوم می دانند، اما با این همه ویژگی های خوب ممکن است در موسیقی و نقاشی و راه های خلاقانه چندان با استعداد نباشند این افرادمعمولاً رفتار سازمانیافتهتری دارند، گاهی به ساعت نگاه میکنند، اطلاعات را پردازش میکنند و کارها را به ترتیب انجام میدهند. آنهامعمولاً هوشیارند و قوانین و برنامهها را دنبال میکنند .چپ مغزها در ریاضی و علوم قوی هستند و میتوانند سریع به پرسشها پاسخ بدهند همچنین آنان را رقیبهای ریسکپذیری می دانند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید