بخشی از مقاله
چکیده
امید و نومیدی دو واژهی کلیدی است که در اشعار سرایندگان پس از مرداد 1332 بازتاب خاصی یافته است؛ همراه با درد و رنجهای انسان آن زمان که در صدای شاعران معاصر شنیده میشود. ناخوشنودیهای اخوان از جامعهی پیرامون خویش سبب شده که شعرش تابلویی تمامنما از نومیدیهای اجتماعی گردد. پژوهشگر در این مقاله تحلیلی - توصیفی بر آن است که ابعاد و زوایای نومیدی و امید را در مجموعه شعر »زمستان« اخوان ثالث موردبررسی قرار دهد و تقابل آنها را با ذکر شواهد و مصادیقی در این مجموعه شعر بیان نماید.
-1 مقدمه
»سمبولیسم پیوسته در قلمرو انتقاد گریزان است.
سمبولیسم از کلمه ی سمبول Symbol گرفته شده به معنی وابستگی به یکدیگر، همچنین به معنی نشانه ای که معرف چیزدیگری باشد، نیز معنی شده است.
در زبان فارسی به نمود، نماد، نماینده، رمز، اشاره و اشارت ترجمه کردهاند . به هر حال سمبل یا نماد به چیزی یا عملی گویند که هم خودش باشد و هم مظهر مفاهیمی فراتر از وجود عینی خودش و تفاوت آن با نشانه در آن است که هر نشانه مفهوم ساده و واحدی را در بر دارد، اما نماد مظهر مفاهیمی پیچیده تر از نشانه ها یا علامت ها است؛ مانند برگ زیتون که مفهوم صلح را یادآور میشود؛ نماد ها، بیانگر زمینه ای وسیعی از افکار و دیدگاه ها هستند و البته در شرایط متفاوت مفاهیم متفاوتی را میسازند
گفتنی است بهترین نمادها در آثار ادبی با استعانت از قدرت خلاق نویسنده و شاعر به وجود می آید و راجع به موضوعی که باعث خلق نماد شده است، مفهوم موثرتری مییابد. نماد مربوط به تکامل دنیای واژگان و نابسندگی آن است و دقیقا مربوط به حالات جدید شاعر و نویسنده از حیث کمبود مصالح خلاقیت در محدوده زبان میباشند.
از سوی دیگر موجب این ضرورت دقت نظر شاعر در دنیای پر از ابهام اطراف، حاصل ژرف نگری اوست. سمبل چون در ادبیات با خیال و مفهوم درهم شده است، محصول آن، تصویری ویژه است. سمبولیسم اجتماعی در ادبیات فارسی همزمان با شعر نو حماسی و اجتماعی آفریده شده است؛ شعری با درون مایه اجتماعی فلسفی که با ادراک اندیشه و احساس خواننده سرو کار دارد.
اختناق بسیار شدید حاکم بر ایران در عصر استبداد رضاشاه سبب شد که شاعران در این دوره برای انتقاد از اوضاع سیاسی و اجتماعی زمان خود به سرودن اشعار سیاسی و اجتماعی با نگاه سمبولیک روی آوردند. نیما یوشیج آغازگر این راه بود و پس از او اخوان ثالت راه او را ادامه داد.
شاعر شعر سمبولیک مطابق تعهد و رسالت اجتماعی خویش اوضاع حاکم بر جامعه را با زبان نمادین تصویر می کند و از این طریق سعی می کند درد و رنج ملت ستمدیده را به صورت عینی تصویر نماید. در این مقاله ی تحلیلی و پژوهشی سعی بر این گردیده که با توجه به سمبولیسم اجتماعی که در اشعار اخوان ثالث موج می زند، حضور امید و نومیدی به عنوان بعدی در سمبولیسم اشعارش با تکیه بر مجموعه اشعار »زمستان«، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
-1 بحث و بررسی
-1-2 شعر اخوان ثالث
مطالعه شعر اخوان از این نظر اهمیت دارد که این شعر بازنماینده ی بسیاری از رویداد های اجتماعی زمان شاعر است. اخوان شاعری است که با ادب ایران و عرب آشنا است، موسیقی را می شناسد و شعر کهن فارسی در انبان دانسته های خود دارد. همین امر باعث میشود که با وجود کهن دانی و کهن سرایی، فضای شعر نیمایی را نیز درک و به تعالی آن کمک نماید.
به گفته سیمین بهبهانی:
»کار شاعری امید را به سه دوره تقسیم میتوان کرد: دوره ی نخست دوره ی کارهای "ارغنون"وار اوست... که جامعه ی سختگیر و متعصب ادبی و مفتخر به داشتن سوابق هزار ساله شعر خراسانی را به تحسین وامی دارد. دوره ی دوم از 1331 به بعد است که امید با شعر نیما آشنا میشود. اشعار این دوره ی امید سرشار از مبارزه جویی و خوش بینی در سبک رئالیسم اجنماعی است.
وی در این زمان به پیروی از نیما به شکستن وزن و آوردن تعبیرها و تصویرهای گهگاه تازه می پردازد و پس از چند آزمایش دشوار، پس از شکست دولت ملی، ناگهان شعر زمستان را می سراید و در جامعه ی ادبی، حادثه ای تلقی میشود و مانند سرودی ملی بر زبان ها می گذرد، زیرا آن شکست سیاسی است که همه چیز را حتی احساس آشنایی را نیز منجمد کرده است. این شعر مدخل بهار جاودان شعرهای امید است: چاووشی، میراث، آن گاه پس از تندر، سبز، قصه ی شهر سنگستان و... دوران سوم کار اخوان را باید دوران گرایش بیشتر او به قالب های شعر فارسی بدانیم.
بدین ترتیب به تعبیر بهبهانی پس از کودتای 1332در بسیاری از اشعار درونگرای اخوان که به ظاهر خالی از تعهد اجتماعی است، میتوان جان معترض او را مشاهده کرد و سکوت فریادگرش را حس نمود. تعهد اجتماعی شعر اخوان در دوره دوم شاعریش شعری نیست که در راه بیرون رفت اجتماع از تنگناهای موجود بکوشد و کسرایی وار "آرش" را به جامعه عرضه کند، بلکه شعری است که فضای یاس آلوده زمان را به گونه ای تصویر می کند که تمامی شکست های جنبش های تاریخی کشور را که آخرین شان شکست جنبش ملی بر اثر کودتای 28 مرداد 1332 است، با حالتی نومیدانه بیان می دارد.
اخوان میگوید: »من خود را در برابر مردم مسئول می بینم و بس« و به همین جهت با آوردن روایت و تمثیل و حتی زنده کردن اساطیر کهن، تصویر زندگانی روزگار خویش را با تمام فراز و فرودهایش باز می نمایاند و در این سیر امیدوارانه پا به عرصه می گذارد و زمین می خورد و دوباره برمی خیزد، دل به طوفان های زندگی و اجتماع می سپارد، با مردم همراه میشود و در میان آنها می زید و پس از آن اتفاق بزرگ و شکست جنبش ملی که در دوقدمی رسیدن به آرمان های و آرزوها و آینده درخشان به شکست انجامید و چون سنگی گران قاب تصویر آزادی و استقلال ملتی را شکست و خرد کرد، سروده های شادمانه اش به رنج نامه اشعاری بدل میگردد که جز نومیدی و غم شکست، طرح و تصویر دیگری نداشت و این تنها شعر اخوان نبود که در این ورطه افتاد بلکه شاعران بسیار دیگری نیز نومیدانه شعر سرودند تا شاید آن یاس عظیم را نمایان سازد.
- و ستاره ای پر شتاب/ در گذرگاهی مایوس/ بر مداری جاودانه میگردد - شاملو -
- ما مرده ایم و مرده در خون طپیده ایم/ ما کودکان زود به پیری رسیده ایم/ ما سایه های کهنه
وپوسیده شبیم/ ما صبح کاذبیم - دروغین سپیده ایم
- چون درختی اندر اقصای زمستانم / ریخته دیریست/ هر چه بودم یاد و بودم برگ
و این مشتی بود نمونه ای خروارها شعر نومیدانه ای که در زمان یاس آلود سروده و منتشر شد. البته این نومیدی ها در همه شاعران از یک دست نبود توللی ها و نادرپورها در سرایش این نومیدی با ابهامی رمانتیک شعر سروده اند و شاملوها با وصفی دقیق تر نومیدی های خویش را جار زدند و در این میان اخوان بود که پس از آنهمه امید، در شعری تمام نما از »سمبولیسم اجتماعی« نومیدانه سرود که:»سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت/ سرها در گریبان است« و این بود آغاز آن روندی که از اخوان ثالث، " م. امید" ی ساخت که زمستانش تا ابد زمستان خواهد ماند.