بخشی از مقاله

چکیده

تلقین از مباحثی است که مولوی از قرنها پیش در کتاب مثنوی شریف به ابعاد روانشناختی و عرفانی آن اشاره کرده و این موضوع را در قالب حکایت و تمثیل برای مخاطبین مثنوی عرضه داشته است. مولوی در مثنوی به تأثیر انواع تلقینها و پیامدهای آن بر جسم و روان انسان پرداخته و معتقد است اگر انسان به خودش القائات منفی از قبیل ترس، بیماری و کسالت کند این القائات منفی جسم و روان فرد را دچار مشکل میکنند.

در مقابل، القائات مثبت، پیامدهای مثبتی نیز بر روح و روان فرد خواهند داشت. تلقین-های خیالی و منفی که از جانب گروهها و افراد به شخص صورت میگیرد جسم و روان او را رنجور میسازد و او را از ادامهی امور زندگی باز میدارد. همچنین مولوی به تأثیر تلقین در جهت متقاعد سازی و هم نظر کردن دیگران اشاره کرده است. دیدگاه مولوی در خصوص تلقین از منظر عرفانی شامل دو جنبهی رحمانی و شیطانی است که تلقینهای رحمانی از جانب خدا و اولیاء االله به برگزیدگان او و یا حتی دیگر مخلوقات منتقل میشود تلقینهای شیطانی نیز از جانب شیطان و یا انسانهای تبهکار صورت میگیرد.

کلیدواژهها: مثنوی، مولوی، تأثیر تلقین، عرفان

مقدمه

واژهی تلقین در لغت به معنای »فهمانیدن، سخن فرا زبان کسی دادن، تعلیم و آموختن، چیزی را در ذهن و فکر کسی حقیقت جلوه دادن و کسی را به چیزی معتقد کردن« است. تلقین در اصطلاح شرعی از جملهی اموری است که از ابتدای تولد شروع میشود و تا زمانی که انسان از دنیا میرود نیز رخ میدهد. نوزادی که تازه در یک خانوادهی مسلمان متولد شده اولین تلقینی که به او میشود خواندن اذان و اقامه و نام کودک در گوش اوست که البته این تلقین از نوع مثبت است.

پیامبر - ص - میفرمایند: در گوش راست نوزاد اذان و در گوش چپش اقامه بگویید؛ چرا که او را از شیطان حفظ میکند. سپس در گوش او سورهی فاتحه الکتاب، آیه الکرسی، آیات آخر سورهی حشر و سورهی اخلاص و دو سورهی ناس و فلق را بخوانید. این انسان در زمان زندگی خود در این عالم خاکی فراوان تحت تأثیر القائات مثبت یا منفی افراد و گروههای مختلف قرار میگیرد تا سرانجام که عمر او به پایان خود نزدیک میشود و آخرین تلقین به او نیز با »بر زبان آوردن اصول و مبانی مذهبی، مانند شهادتین هنگام دفن مرده بر بالای سر او، یا القای آنها به کسی که در لحظههای آخر عمر است صورت میگیرد.

از دیدگاه روانشناسی تلقین به »فرایند وادار ساختن کسی برای رفتار کردن به گونهای خاص و پذیرفتن عقیده یا باور کردن چیزی معین به طریق غیرمستقیم گفته میشود. ژان پیاژه در خصوص تعریف تلقین در معنای روانشناسی معتقد است تلقین به جای آنکه یک نوع حقیقتجویی انعکاسی باشد، فریب دادن وجدان است. بعضی اوقات حالت تلقین از یک حالت ارادی و خودکار سرچشمه میگیرد. بنابر این میتوان آن را یک نوع عمل ناهشیارانه دانست که تحت تسلط و نفوذ دیگری قرار گرفته است. افراد تلقین پذیر بیشتر کسانی هستند که ساختمان روانی آنها سست است یا خیال پرورانی هستند که مانند کودکان تسلیم میشوند.

تلقین از مباحثی است که در علوم اجتماعی، علوم سیاسی، علوم تربیتی، پزشکی، روانشناسی، علوم دینی و عرفان کاربر دارد و در تمامی این حوزهها میتوان از آن به عنوان ابزاری برای جهت دهی به افکار عمومی و فردی استفاده کرد. همچنین استفاده از روش تلقین در تمامی علوم مذکور میتواند با القای مفاهیم منفی و یا مثبت باشد زیرا تلقین و تأثیر آن در حیات انسان از دیدگاه تلقین از روش های کارآمدی است از آن برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران استفاده میشود.

صوفیه در خصوص تلقین به دو روش مستقیم و غیر مستقیم معتقدند. روش مستقیم از جانب خداست و خاص برگزیدگان اوست و همچنین میتواند شامل موجودات دیگر از قبیل جن و انس نیز شود. روش غیرمستقیم از جانب پیر به مرید و یا خود تلقینی مرید در اوراد و اذکار است. غزالی در خصوص اینکه سالک چگونه باید ذکر خدا را به خود تلقین کند میگوید:  ...جهد کند که در دل او جز ذکر حق تعالی نگردد.

و همواره پس از آنچه در خلوت نشیند به زبان با حضور دل االله االله االله میگوید تا به حالتی رسد که از جنبانیدن زبان بگذرد و داند که این کلمه بر زبان او روان است. پس بر آن صبر کند تا اثر او از زبان محو شود، و دل خود را بر ذکر مواظب یابد. دلیل مواظبت دل این است که سالک ممکن است از سوی مردم و یا حتی خودش دچار تلقین های منفی و شیطانی شود و از راه حق تعالی منحرف گردد.

عزیز الدین نسفی ذکر را پرورندهی سالک میداند و در خصوص لزوم تلقین ذکر پیر به مرید چنین میگوید: بدان که ذکر مر سالک را به مثابه ی شیر است مر فرزندارن را، و سالک باید ذکر را از شیخ به طریق تلقین گرفته باشد، که تلقین ذکر به مثابهی وصل درخت است. و ذاکر چون ذکر خواهد گفت، بادی که اوّل تجدید طهارت کند و نماز شکر وضو بگذارد و آن گاه روی به قبله نشیند و ذکر آغاز کند.

مثنوی معنوی علاوه بر اینکه یک اثر برجستهی عرفانی به شمار میآید کتابی برای زندگی انسان است. مولوی در مثنوی به عنوان عارفی به کمال رسیده برای رستگاری انسان امروزی،که در معرض انواع آسیبها و ناهنجاری روانی قرار دارد، تعالیم ارزندهای را بیان کرده است که آدمی با شناخت آنها میتواند خود را از این آسیبها محفوظ بدارد. مولوی از قرنها پیش به جایگاه و تأثیر انواع تلقینها در زندگی انسان اشاره کرده و حکایاتی جالب و آموزنده در این باب آورده است که هریک دریچهای روشن برای آگاهی بشر محسوب میشود.

مولوی در مثنوی به جوانب مختلف وجود انسان پرداخته است و اغلب داستان هایش به نوعی نتیجه گیری روانشناسانه ختم میشود. امروزه آن چه را به عنوان روانشناسی میشناسیم، در گذشته علم النفس خوانده میشد و مولوی نشان میدهد که با مباحث این علم آشنایی داشته است. ابعاد روانی، اجتماعی، اخلاقی و دینی انسان همواره مورد توجه مولوی بوده و بسیاری از نتایج حکایتهای مثنوی رنگ و بوی روانشناسی به خود میگیرد. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید