بخشی از مقاله

چکیده

صنعت تلمیح در سراسر قلمرو ادبیات فارسی انعکاسی گسترده دارد ،این آرایه همانند پل ارتباطی میان زمان حال و گذشته می باشد و همچون آیینه اي است که خوانندگان با آن گذشته تاریخی و اساطیري و فرهنگ غنی خود را مرور می کنند.

استفاده از تلمیح در هر اثر ادبی نشان دهنده اشراف صاحب اثر بر علوم مختلف در زمان خود و گذشته است و احاطه ملک الشعراي بهار بر ادبیات کهن فارسی و علوم مذهبی بر کسی پوشیده نیست، به همین سبب شعر استاد جلوه گاه تلمیحات حماسی و مذهبی گوناگون است. تلمیح ، به صورت رمزواره و نمادین به وفور در شعر استاد دیده می شود و ایشان از تلمیح براي عمق بخشی ، اثرگذاري بیشتر و التذاذ ادبی استفاده می نماید.

هدف اصلی جستار حاضر بررسی تاویل هاي شاعرانه تلمیح در شعر بهار می باشد با تکیه بر مواردي که به سبب برخی مناسبات سیاسی استاد نمی تواند حرف دل خود، که حرف دل همه ملت ایران است، را بیان کند به استفاده از تلمیح روي می آورد و بسیار هنرمندانه به باز آفرینی و تاویل داستان هاي کهن و مقایسه دوران طلایی فرهنگ ایران باستان با عصر خود می پردازد.

-1 مقدمه

یکی از زیباترین آرایه هاي بدیعی که وجود آن در هر اثر ادبی بر غناي کلام هم از نظر هنري و هم از نظر ادبی می افزاید تلمیح است زیرا از یک سو باعث ایجاز می شود و از سوي دیگر ذهن خواننده را با داستان ها و فرهنگ هاي مختلف در گیر می کند و در خواننده ایجاد میل و رغبت می کند تا با متن ارتباط بهتري برقرار کند و از آن لذت بیشتري ببرد.از این رو در تاریخ ادبیات ایران و جهان بسیاري از شعرا و نویسندگان از آرایه تلمیح بهره برده اند و آثار خود را غنا بخشیده اند. ما در این جستار در نظر داریم که در حد توان به بررسی آرایه تلمیح در دیوان استاد بهار و شگرد ایشان در استفاده از این آرایه بپردازیم .

تحقیق حاضر یک تحقیق کتابخانه اي می باشد و ابزار گردآوري اطلاعات فیش برداري از منابع و مطالب کتاب ها و پایگاه هاي اینترنتی می باشد و روش گردآوري اطلاعات به این گونه است که اشعار دیوان ملک الشعراي بهار مورد بررسی قرار گرفته است و از میان تلمیحات بی شماري که در این اشعار به کار رفته ،شواهدي به طور مختصر انتخاب گردیده است تا توانایی استاد بهار در استفاده از تلمیح آشکار شود.

در آغاز براي روشن شدن موضوع و شناخت کلی تلمیح اشاره اي کوتاه به تعریف این صنعت خواهیم داشت و سپس به بررسی تلمیح در اشعار استاد بهار خواهیم پرداخت.

-2 تلمیح

تلمیح در اصطلاح علم بدیع آن است که شاعریا نویسنده در سخن خود به داستان یا مثل و یا دانسته تاریخی و یا آیه و حدیثی اشاره کند به طوري که خواننده آن مطلب را در ذهن خود تداعی کند و هر قدر که این اشاره لطیف تر باشد لذت بخش تر خواهد بود .

علامه دهخدا در ذیل لغت تلمیح در لغتنامه خود از کتاب المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 279چنین نقل می کند:آن است که الفاظ اندك بر معانی بسیار دلالت کند و لمح جستن برق باشد و لمحه یک نظر بود و چون شاعر چنان سازد که الفاظ اندك او بر معانی بسیار دلالت کند آن را تلمیح خوانند

جلال الدین همایی در فنون و صناعات ادبی می نویسد: تلمیح یعنی با گوشه چشم اشاره کردن ،و در اصطلاح بدیع آن است که گوینده ضمن کلام به داستانی یا مثلی یا آیه و حدیثی معروف اشاره کند

سیما داد در فرهنگ اصطلاحات ادبی در تعریف تلمیح چنین می آورد:در لغت به معنی گوشه چشم اشاره کردن ،نگاه و نظر کردن است و در اصطلاح بدیع از جمله آرایه هاي درونی است که به موجب آن در خلال سخن به آیه اي شریف و حدیثی معروف یا داستان و واقعه و مثلی و شعري مشهور چنان اشاره شود که کلام با الفاظی اندك بر معانی بسیار دلالت کند

نکته مهم در تلمیح این است که در اشاره به قصه، شعر یا مثل ،تمام داستان یا شعر یا مثل گفته نشود بلکه موضوعی کوتاه یا نامی آورده شود که خواننده با دیدن آن نام و موضوع به یاد آن ماجرا و داستان بیفتد چنان که سیروس شمیسا درتعریف تلمیح در فرهنگ تلمیحات می گوید:در اصطلاح علم بدیع اشاره به قصه یا شعر یا مثل سائر است به شرطی که آن اشاره –چنان که از معنی اشاره بر می آید-تمام داستان یا شعر یا مثل سائر را در بر نگیرد

نا گفته نماند که لازمه درك و لذت بردن از یک تلمیح آگاهی خواننده از آن داستان یا شعر یا مثل است. -3 استاد بهار و تلمیح یقینا استفاده از تلمیح در یک اثر ادبی و هنري نمایانگر اشراف صاحب اثر بر علوم و فنون مختلف در زمان حال و گذشته می باشد و اشراف استاد بهار بر علوم جدید و قدیم زمان خود، چه مذهبی به دلیل تربیت دینی و ملک الشعرایی آستان قدس رضوي و چه ملی و میهنی به دلیل علاقه فراوانی که به ادبیات کهن فارسی داشته و چه فعالیت هاي سیاسی او در آغاز جوانی که هم زمان شده بود با دوران مشروطیت و آشنایی او با تحولات ادبی که در حوزه شعر اتفاق می افتاد بر کسی پوشیده نیست .

از این رو در دیوان ملک الشعراي بهار باید به بررسی دو نوع تلمیح بپردازیم یکی تلمیحات دینی و مذهبی که بیشتر مربوط به دوران اول زندگی ایشان است ،زمانی که بهار در سن هجده سالگی پس از فوت پدرش محمد کاظم صبوري ملک الشعراي آستان قدس رضوي، به دستور مظفر الدین شاه جانشین پدر می شود . در این دوران موضوع اشعارش بیشتر مدح و منقبت پیامبر - ص - و ائمه اطهار - ع - است و ستایش هایی هم از شاهان و بزرگان دارد و در این دوره بیشتر تلمیح به داستان ها و مسایل مذهبی در شعر او دیده می شود.

اما دوران دوم حیات ایشان که استاد به مراتب پخته تر از قبل است دورانی که، وارد صحنه سیاست می شود و به عنوان نماینده مجلس شوراي ملی فعالیت سیاسی می کند و همراه با جوانان آزادي خواه فریاد آزادي سر می دهد و زبان مردم عصر خود می شود و به خاطر اشعاري که در این دوره می سراید ستایشگر آزادي لقب می گیرد ،در همین دوران است که هنرمندي خود را در استفاده از تلمیح به حد کمال می رساند و با اشاره به داستان هاي کهن و اسطوره هاي ملی و مذهبی به کمک مردم می شتابد و حقایق عصر را با کمک این آرایه بیان می کند و گویا هرگاه می خواهد براي سخن خود دلیلی بیاورد و آن سخن را مستدل کند دست به دامان فرهنگ ایرانی واسلامی خود می زند.استاد حتی در جاهایی شاه را پند می دهد و با یاد آوري شاهان گذشته و حکایت ظلم و ستم وسرنوشت آنها غیر مستقیم او را از ظلم و ستم برحذر می دارد.

در شعر آیینه عبرت که در قالب مسمط سروده شده است ، محمد علی شاه را نصیحت می کند و در هر بند داستانی از شاهان گذشته و کارهاي خوب و بد آنان را یاد آوري می کند تا شاید پند پذیرد و عبرت گیرد و عاقبت ظلم و استبداد را دریابد او در یک بند از زنجیر عدل انوشیروان یاد می کند و می گوید که با عدل و داد کشور آباد می شود و مردم به آسایش و راحتی می رسند.

داد عدل و داد داد از آن میان نو شیروان  //  زان بدو گیتی مر او را شاد شد روشن روان    
دولت ایران ز عدلش یافت نیروي و توان //   خلق را آزاد کرد از محنت و ذل و هوان    
کس نبودي در زمان عدل او زار و نوان  //  دست در زنجیر عدلش داشتی پیر و جوان

و در بند دیگري به گرفتار شدن کاووس کی در مازندران اشاره می کند و آن را نتیجه خود رایی و استبداد او می داندو این گونه شاه را پند می دهد.

زان سبب شد بسته در بند شه مازندران // کبر و خود رایی چونین کند با مهتران 

در دورانی که بیگانگان کشور را از شمال و جنوب مورد هجوم قرار داده بودند و همچنین خاطرات تلخ در عقد قردادهاي ننگین از سوي روسیه و بی کفایتی حاکمان امر، نارضایتی مردم را به دنبال داشت بهار عظمت ایران باستان که آوازه آن در همه جهان طنین انداز بوده است را دوباره به یاد ایرانیان می آورد و تلاش دارد تا با کمک تلمیح و اسطوره هاي ملی ،تاریخ ایران که کم کم به دست فراموشی سپرده می شود را زنده کند.

آن روز چه شد کایران ز انوار عدالت   // چون خلد برین کرد زمین را و زمن را

و در ابیات بعد از قلمرو وسیع ایران با افتخار یاد می کند و تلمیحاتی از داستان شاهان قدیم ایران و لشکرگشایی آنها می آورد .        

آن روز که داراي کبیر از مدد بخت  //  برکند ز بن ریشه آشوب و فتن را    
افزود به خوارزم و به بلغار حبش را  //  پیوست به لیبی و به پنجاب ختن را 
آن روز که نادر صف افغانی و هندي  //  بشکافت چو شمشیر سحر عقد پرن را

در قصیده رزم نامه به زبانی دیگر همین مطلب را با اشاره به پادشاهان گذشته ایران اینگونه بیان می کند.

آنکه جمشیدش بر کرد از کیوان دیهیم  // و آنکه کاووسش بنهاد به گردن اورنگ
بست شاپورش دست ملک روم به پشت  //  کرد بهرامش بر پاي مهان پالاهنگ

در ادامه به کتاب مانی به نام ارژنگ که کتابی پر از نقش و نگار و اسرار آمیز بوده اشاره می کند و چنین آرزو می کند .

بینم آن روز که از فر بزرگان گردد  //  ساحت ایران آراسته همچون ارژنگ

او طرفدار قانون است و معتقد است هر شاهی که بخواهد پیشرفت کند باید قانون وضع کند و هم خود به آن عمل کند و هم دیگران را وادار به رعایت قانون کندو براي بیان منظورش تلمیحی به قانون چنگیز به نام یاسا دارد که هیچ کس حق سرپیچی از آن قانون را نداشت و چنین می گوید:    

ملک را چنگیز خود از طالع میمون گرفت  //  کز ره یاسا و ز ره قانون گرفت    
در پی اجراي یاسا پیشی از گردون گرفت  //  خون آن را ریخت کو یاساي دیگرگون گرفت    
بنده یاساي او گشتند شاهان زمن  //  وز در تبریز ملک اراست تا حد پکن

از ایام جوانی با حسرت یاد می کند و آمدن پیري را با آوردن تلمیح از داستان هاي شاهنامه چنین توصیف می کند .

بودم سر مست قوت بازو  //  چو بر لب هیرمند رویین تن

نه لابه رستم در آن مستی  //  بنمودي ره نه پند پشیوتن

ناگاه ز گیو زال گردون زد  //  پیري تیري به چشمم ز آهن

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید