بخشی از مقاله

چکیده

عللی که برای عقب افتادگی جامعه ایرانی تا قبل از انقلاب 57 و حتی بعد از آن، توسط روشنفکران و متفکران جامعه ما ذکر شده متفاوت است. بعضی وجود دشمن خارجی را دلیل اصلی دانسته اند، گروهی سیستم سلطنت، دسته ای تکثر دولت و نبود دولت، عده ای وجود نفت، برخی موقعیت جغرافیایی و سوق الجیشی کشور، جمعی بی سوادی مردم و بعضی هم دین اسلام را علت اساسی معرفی کرده اند .

موضوعی که در متن تمام این نظرات نسبت به علل گرفتاری های ایرانیان به خوبی ملاحظه می شود این است که همه می خواهند عوامل و علل خارجی را مقصر معرفی کنند، و در حقیقت، کمتر کسی می خواهد حتی برای یک لحظه هم که شده نظرش را به خود ایرانیان و خلقیات فرد فرد ساکنان این مملکت معطوف کند و یا لااقل این فرضیه را به ذهن بیاورد که شاید تمام گناهان به گردن دیگران نباشد.

در این مقاله سعی داریم یکی از خلقیات منفی ایرانیان، یعنی »تنبلی اجتماعی« را به عنوان یکی از عوامل ممکن عقب ماندگی ایران و همچنین عدم تحقق الگوی کار اسلامی مورد بررسی قرار دهیم. در این راستا سه پرسش اساسی قابل طرح است؛ پرسش اول اینکه آیا تنبلی یکی از خلقیات منفی ایرانیان است؟ یعنی اینکه آیا ایرانیان تنبل هستند؟ پرسش دوم آنکه تنبلی و تنبلی اجتماعی چیست؟ و پرسش سوم حاکی از آن است که تنبلی چه پیامدهای منفی برای جامعه در بر دارد؟

در فرایند پاسخ سوالات فوق ابتدا نشان دادیم که تنبلی یکی از خلقیات منفی موجود در ایرانیان است و سپس ابعاد نظری تنبلی را مشخص کرده و پیامدهای منفی آنرا از جمله تقابل با پیشرفت ایران را نشان دادیم.

بر مطالب عنوان شده در این مقاله می توان نتیجه گیری کرد که این آفت اجتماعی و فرهنگی مسلما ضربه ای مهلک را به ایران پیشرفته زده است.

برای پاسخ به پرسش اول ما ابتدا به سراغ نظرات رهبر انقلاب در باب این اخلاق مذموم می رویم و در گام بعدی، از آنجایی که خلقیات یک قوم در طول زمان و تاریخ شکل می گیرد به سراغ سفرنامه های فرنگیانی می رویم که برای سفر و کار به ایران آمده بودند و پس از برگشت نگاهشان را به عنوان یک ناظر خارجی از جامعه ایرانی در قالب سفرنامه انتشار داده اند. این به ما کمک می کند تا بتوانیم ریشه این خلقیات را در تاریخ خودمان بیشتر پیگیری کنیم.

رهبر انقلاب بر این باورند که بطور کلی دو نوع مانع همیشه بر سر راه بشرند: .1موانع بیرونی، .2موانع درونی. که هر دو نوع این موانع را بازدارنده و خطرناک می دانند. ایشان در توضیح موانع درونی بیان می کنند: از موانع درونی انسان، می توان به »خلقیات فاسد« اشاره کرد و از جمله موانعی که انسان را از راه کمال بازمی دارد؛ تنبلی، تن پروری، بی اعتنایی به کار و بی شوقی نسبت به حرکت است

این مسأله تا بدانجا مهم است که ایشان در سخنرانی روز اول فروردین 1386 از »تنبلی اجتماعی« به عنوان »دشمن درونی ایرانیان« نام برده و تأکید کرده بودند: »تنبلی، نشاط کار نداشتن، ناامیدی، خودخواهی های افراطی، بدبین بودن به دیگران، بدبین بودن به آینده و نداشتن اعتماد به خود بیماری است.« این توصیفات، نشان دهنده اهمیت مسأله تنبلی نزد ایشان است. این توجه رهبر انقلاب و دیگر مسئولان در کشور، نسبت به خصایص اخلاقی منفی ایرانیان و مخصوصاً »تنبلی اجتماعی« نشان از »مسأله بودن« این امر در جامعه ما دارد.

اکنون در دومین گام برای بررسی سؤال اول به سراغ سفرنامه های فرنگیانی که به ایران سفر کرده اند می رویم.

از جمله اولین منابع موجود در باره عقب ماندگی ایرانیان و مسائل رفتاری آنان در سفرنامه خارجیانی که به ایران سفر کرده اند، است. آنها با نگاهی تکامل گرایانه و با پیش فرض گرفتن برتری غرب، رفتارهای ایرانیان را با جوامع غربی مقایسه کرده اند و در مجموع نگاهی منفی به رفتارهای ایرانیان داشته اند و کمتر توانسته اند از نگاهی »تفهمی«، همدلانه مساله را بررسی کنند.

در مورد صحت و اعتبار کتاب پژوهشگران و سفرنامهنویسان، انصاف پور عقیده دارد که »تعریفهای این پژوهشگران خارجی چه آنهایی که صرفا علمی و چه آنهایی که نظری یا اینکه گزارشهای جاسوسی باشد، تمامی به اغلب احتمال درست و تقریبا بیغرضانه است. زیرا این کتابها را برای ما ننوشتهاند تا خواسته باشند در آنها حقایق را وارونه جلوه دهند. ممکن است آنان در برداشت اشتباههایی داشته باشند اما در گزارش خود مطابق روش تحقیق نه میتوانستند گزارش دروغ جا بزنند و نه اعمال غرض کنند.

البته در باب این نکته، اساسی تر از غرض ورزی، فهم درست از مساله است، که بسیاری از مشاهدات خارجی با آن دست به گریبان هستند. وقتی مبانی نقد عملکرد رفتارهای مردم ایران، نه وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی ایران و مقتضیات و الزام های آن، بلکه در مقایسه با جوامع غربی و شرایط خاص آن باشد، در این صورت، موضوع و شیوه نگاه دارای »سوگیرانه« خواهد بود و بدین لحاظ باید در آنچه دیده شده، هم احتیاط کرد.

در این سفرنامه ها شواهدی از تنبلی ایرانیان به دست می آیدکه مهمترین آنها را در ادامه می آوریم: »پولاک« بر این عقیده است کهقانون طبیعیِ آسودن و جنبیدن در مورد ایرانیان صدق میکند. اگر ایرانی را به حال خود بگذارید بیشتر به آسودن رغبت دارد، اما اگر اوضاع و احوال او را به جنبیدن برانگیزد دیگر قادر به انجام کارهای خارق العاده است. در جای دیگری نیز می گوید: در مورد ایرانی رابطه خاصی بین استراحت و فعالیت وجود دارد. پس از آنکه به اقتضای اوضاع و احوال، سالیان دراز خود را خانه نشین کرد و در آن مدت طولانی برای اینکه سوء ظنی ایجاد نشود، به زحمت جرأت یکبار بیرون آمدن از خانه را به خود داد و 14 ساعت در روز خوابید و بقیه را در حرمسرا به سر آورد، در اثر تغییر اوضاع ناگهان از تفریط و افراط می گراید؛ دیگر فقط پنج یا شش ساعت می خوابد، در کار آسودگی نمی شناسد و سخت ترین شرایط را متحمل می شود

»دورویل« یکی از مشهورترین سفرنامه نویسان درباره ایران می گوید: ایرانیان در یاوهگویی استاد و در روابط با دیگران خدعهگرند. آنان توجهی به امور جدی ندارند. عاشق بزرگمنشی و دوستدار طمطراق و خودنماییاند. تنبلی آنها توصیف ناپذیر است اما اگر ضرورت ایجاب کند، بسیار فرز و چابکاند. شجاعت شان تا حد تهور میرسد اما فاقد فکر درست و فاقد ثبات قدم و پشتکار در پیشبرد کار و بهخصوص به موقع دشوار شدن کار هستند

»مراغه ای« در سیاحتنامه ابراهیم بیگ می گوید: ایرانیان از دنیا به همان قوت شبانه روزی قانعاند. نمیخواهند از آن نقطه که ایستادهاند قدمی بالاتر گذارند... تن پروری و بیعاری در تمامی رگ و ریشه ابدانشان جای گرفته است

»فوربز- لیث« نیز ایرانیان را اینگونه توصیف می کند که ایرانیان مردمانی باهوش هستند؛ ضریب هوشی آنان در کل نسبتاً بالاست و یکی از نقاط قوت آنان محسوب میشود. آنها برای رشد و ترقی میتوانند از هوش و فراست خود بهره گیرند؛ اما افسوس که در بین آنان تنبلی به فراوانی ووفور یافت می شود که عمدتاً از خصوصیات ذاتی ملل شرق است و از علل اصلی عقب افتادگی آنها نیز محسوب می شود - فوربز-لیث،. - 1366 »گوبینو« نیز معتقد است کارگر ایرانی به همان اندازه که خوشذوق میباشد، به همان نسبت نیز فاقد پشتکار است

آنچه در نگاه این سفرنامه نویسان مشخص است این نکته است که ایرانیان علی رغم داشتن هوش و ذکاوت و گاهی اوقات انجام کارهای خارق العاده، اکثراً آدم هایی تنبل و راحت طلب هستند.

البته این نکته نیز لازم به ذکر است که در باب خلقیات تباه، اعتقاد بر این نیست که ایرانیان دچار مشکل جدی هستند یا عقب مانده هستند یا آنها را با معیارهای جامعه غربی اندازه گیری و ارزیابی کنیم. بلکه اولا احساس عقب ماندگی و مقایسه با جوامع دیگر در میان ایرانیان بسیار زیاد است و لذا از این منظر، این موضوع به یک مساله اجتماعی جدی تبدیل شده است. ثانیا، باید پذیرفت که در باره مسائل مرتبط با اخلاق اجتماعی، رفتارهای اجتماعی ایرانیان چندان مطلوب نیست. ثالثا بر اساس معیارهای داخلی هم برخی رفتارهای ایرانیان مطلوب نیست. میزان نظم اجتماعی مطلوب نیست و ...

اما این موارد، به معنای سیاه انگاری و ندیدن نقاط مثبت جامعه ایرانی نیست. جامعه ایرانی در دو سده اخیر، بیشترین تلاش ها را برای بومی کردن تجدد و انطباق آن با جامعه خود انجام داده است. جنبش های اجتماعی ای بر مبنای داخلی خود - جنبش تنباکو - انجام داده است و الهام از بیگانه نگرفته است. دو انقلاب موفق داشته است و در انقلاب اسلامی، توانسته است بنیان های یک تمدن نوین را پایه بگذارد و عملا پیام تازه ای برای جهانیان و لااقل برای جهان اسلام و خاورمیانه ارائه کند. هر چند این راه حل ها، راه حل نهایی نیست، اما آنهمه هست که جوامع دیگر آن راه حل ها را بپذیرند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید