بخشی از مقاله
چکیده
یکی از نشانه های فرهنگی در مناطق مختلف جهان و ایران، لباس های محلی است. این لباسها با توجه به آب و هوای مناطق از تنوع رنگ و شکل برخوردار بوده و از گذشته های دور دارای پوشش کامل بوده اند. به اعتقاد کارشناسان، پوشاک بارزترین سمبل فرهنگی، مهمترین و مشخص ترین مظهر قومی و نشانه فرهنگی است که به سرعت تحت تأثیر پدیده های فرهنگ پذیری در میان جوامع گوناگون انسانی قرار می گیرد. آنچه امروزه در رابطه با سنت های بومی و اصیل ضروری به نظر می رسد احیای لباس های محلی و به روز کردن این لباسها برای استفاده زنان و مردان در جوامع مختلف است.
سازگاری لباسهای محلی گیلان با طبیعت ونوع زندگی، تنوع این لباس ها و هم چنین انطباق آن با ارزش های معنوی از جمله عوامل پایدار ماندن لباس های محلی گیلان در فرهنگ و پوشش مردم این خطه از ایران است. این تحقیق با هدف معرفی لباسهای محلی گیلان و لزوم شناسایی آن به گردشگران موردبررسی قرارگرفته است. روش تحقیق به صورت توصیفی – تحلیلی بوده و از روش های کتابخانه ای و میدانی نیز استفاده شده است. با توجه به مطالعات انجام شده چنین نتیجه گیری شده است که لباس محلی گیلان به واسطه تنوع رنگ و نوع پوشش یکی از بهترین انواع لباس های محلی ایران است که باید به عنوان یکی از نشانه های هویت ملی ومیراث فرهنگی حفظ و ماندگار شود و همچنین تنوع لباس محلی در گیلان میتواند فرصتی برای جذب گردشگر و پایداری گردشگری و اهرمی قدرتمند در گردشگری خلاق در منطقه به شمار آید.
واژگان کلیدی: گیلان، لباس محلی، هویت ملی، جذب گردشگر ، پایداری گردشگری.
مقدمه
استان گیلان علاوه بر زیبایی های طبیعی، از جلوه ای خاص در پوشاک زنان برخوردار است که با بهره گیری از رنگهای طبیعت در کمال یکرنگی، رنگین کمانی از لطافت و زیبایی را با خود به همراه دارد. طراحی لباس های زیبا و فاخر جز میراث فرهنگی این استان به شمار می رود. پوشش وحجاب کامل و تنوع رنگها و پارچه ها، جلوه خاصی به لباس محلی زنان در این استان بخشیده است و رنگهای آن بر طبیعت زیبا و دامنه البرز شمیم نشاط و شادی پخش می کند. زنان روزگار کهن گیلان چشم را به تار و پود پارچه رسوخ دادند و رنگ در رنگ هم تنیدند و با عشقی به پهنای طبیعت زیبای گیلان پوششی رنگین و پر نشانه تهیه کردند. آنها سینه به سینه آموختند، طرح زدند، گوشه به گوشه بقچه های جهیزیه را با آن زینت کردند و نسل به نسل به یکدیگر " رنگ " هدیه کردند.
امروزه با گذشت زمان لباس های محلی دیگر از رونق افتاده اند و رنگ های شاد آن که امید به زندگی را در دل ها زنده می کرد، به کنج پستوها، صندوق ها و بقچه ها خزیده و در پشت بام ها جای گرفته اند و لباس هایی با شکل و شمایل غربی جایگزین این لباس ها شده است. لباس های محلی با گذشت زمان از شئون مختلف زندگی همچون اعتقادات، آداب و رسوم، طبقات اجتماعی، شرایط اجتماعی و ... اثر پذیرفته است.یکی از نشانه های فرهنگی در مناطق مختلف جهان و ایران، لباس های محلی است. این لباسها با توجه به آب و هوای مناطق از تنوع رنگ و شکل برخوردار بوده و از گذشته های دور دارای پوشش کامل بوده اند. به اعتقاد کارشناسان، پوشاک بارزترین سمبل فرهنگی، مهمترین و مشخص ترین مظهر قومی و نشانه فرهنگی است که به سرعت تحت تأثیر پدیده های فرهنگ پذیری در میان جوامع گوناگون انسانی قرار می گیرد.
حتی عده ای را عقیده بر آن است که استیلای فرهنگی و سلطه پذیری در وهله اول از طریق انتقال پوشاک صورت می گیرد و حتی می توان با تغییر پوشاک یک جامعه، نوع معیشت و شیوه تولید آنها را نیز دچار دگرگونی کرد وتغییرات و تحولاتی در ساختار زندگی اجتماعی آن جامعه به وجود آورد. گروههای متفاوت انسانی که در مناطق مختلف ایران زندگی می کنند هر کدام دارای ویژگیهای قومی برجسته ای بوده و تن پوش ویژه ای داشته که معرف قومیت، زبان و سایر مشخصات فرهنگی آنان است.با توجه به وجود تنوع پوشاک محلی در گیلان و نقش آن در جذب و توسعه گردشگری در این مقاله سعی بر این است تا جایگاه لباس محلی گیلان بررسی و راه کارهایی برای شناسایی و معرفی بیشتر لباس محلی به گردشگران ارائه شود.
-1 لباس محلی از دیر باز تا به امروز
پوشش زن و مرد ایرانی ازجمله مسایلی است که از دوران باستان در ایران دارای اهمیت بوده و در شرع مقدس اسلام نیز برآن تأکید بسیار شده است. پوشش ایرانی از ابتدای تاریخ باستانی این کشور تا کنون دست خوش تحولات جدی نشده و مفهوم پوشش از زمان باستان به این سو در فرهنگ ایرانی حفظ شده است. بررسی پوشاک از این لحاظ اهمیت دارد که می توان اطلاعاتی در رابطه با سیر تحول تاریخی, زیبا شناسی, اعتقادات, طبقات اجتماعی و پیشرفت صنعت به ویژه نساجی و پارچه بافی یک قوم یا تمدن کسب کرد.پوشاک ایرانیان در زمان 550 قبل از میلاد تا دوران جنگ های صلیبی، ادامه لباس بابلی ها و آشوری ها و بسیارمتنوع و گوناگون بود. آن ها لباسی به نام »کندیس« به تن می کردند که از پشم، کتان و ابریشم تهیه می شد.
کندیس موجود در این دوران، لباسی بود با آستین های گشاد که به صورت پیلی هایی منظم در پشت بازو قرار می گرفت. دامن این لباس در جلو شکم یا در زیر پهلوها چین می خورد و به شکل پیلی هایی منظم در می آمد. در زیر این لباس، پیراهن و شلوار زیر و جوراب می پوشیدند. براساس اعتقاد پژوهشگران، این نخستین بار است که در تاریخ، لباس زیر، آن هم از نوع دوخته شده آن مطرح شده است. البته دراین زمینه تردیدهایی نیز مطرح شده ولی آن چه مسلم است این که در 1350 قبل از میلاد به وسیله آثاری که از تمدن عیلامی به دست آمده، ایرانیان » لباس کامل « به تن می کرده اند. لباس کامل متشکل از یک دامن بلند و تن پوشی با آستین های بلند بوده که بر تن پیکره های پادشاهان و ملکه های عیلامی یافت شده است.
مردان بلند پایه اجازه داشتند کندیس بر تن کنند که آن را نیز پادشاه هدیه می داد. کندیس به رنگ بنفش مایل به آبی بود و تزییناتی به رنگ سفید و نقره ای داشت در حالی که کندیس گروه های اجتماعی پایین تر، سرخ رنگ بود .این رنگ قرمز ساردی نام داشت و از شکوفه های درخت ساندیکس گرفته می شد.بعدها رداهایی از ابریشم و پشم به رنگ های گوناگون عرضه شد. لیکن رنگ های قرمز، زرد و آبی تیره از محبوبیت بیش تری برخوردار بودند. بنفش و آبی تیره از رنگهای سلطنتی به شمار می رفت و قهوه ای رنگ ویژه سوگواری بود. درایران قبل از میلاد، پادشاه شالی از پارچه طلا و همسرش کمربندی از طلا که به آن کیف پول خود را می آویخت، به کمر می بستند. بعدها کندیس جای خود را به کتی داد که روی شلوار پوشیده می شد و به طور یقین منشاء کت و شلوار استاندارد امروزی مردان بوده است.
درایران باستان، کفش را از چرم نرم به رنگ زرد و به شکل پا می ساختند که تا مچ پا را می پوشاند و به وسیله دکمه و تسمه هایی که روی آن نصب شده بود، بسته می شد. بعدها تزییناتی از چوب، مروارید و سنگ های گران بها و رو دوزی های زیبا به کفش افزوده شد. دست کش، چوب دستی گران بها و باد بزن با دسته بلند، ویژه خاندان سلطنتی بود که توسط خدمه حمل می شد. جواهرمورد استفاده ایرانیان بسیار هنرمندانه و زیبا، از طلای مروارید نشان، همراه با میناکاری و سنگ های کم یاب ساخته می شد . سنگ ها به شکل سر انسان تراش داده می شد. گوشواره، دست بند، گردن بند و انگشتر به ویژه انگشتر مهردار به نشانه اقتدار مورد استفاده بوده است.
دختران در سن ازدواج که پانزده سالگی بود، گوش واره می آویختند. هم چنین دختران و پسران دراین سن موظف بودند کمربند تبرک یافته ای را به کمر ببندند. از زنان ایران باستان شمار اندکی تندیس به جای مانده است و همین امر اظهار نظر در مورد پوشش آن ها را دشوار می کند؛ زیرا زنان در زندگی اجتماعی شرکت چندانی نداشتند ولی نقش برجسته ای که از سده پنجم پیش از میلاد در دست است، یک ملکه را در پیراهن و شلواری کامل نشان می دهد و احتمالا لباس زنان دوران های بعد نیز چنین بوده است.پارسیان لباس هایی مانند لباس های مردم امروزی بر تن می کردند. بعد ها خود را به زیورآلات مادی نیز می آراستند.
به غیر از دو دست، باز گذاشتن هر یک از قسمت های بدن را خلاف ادب می شمردند و به جهت ستر سر و پای خود؛ از سربند یا کلاه یا پاپوش استفاده می کردند. شلواری سه پارچه و پیراهنی کتانی و رولباسی می پوشیدند که آستین آن ها دست ها را می پوشاند و کمر بندی بر میان خود می بستند. گفته می شود بسیاری از طرح های کنونی پوشاک؛ از جمله لباس های مربوط به دوچرخه سواری و اسب سواری از لباس های ایران باستان الهام گرفته شده است و پوشاک قبایل کرد و لر در ایران نیز تا حد زیادی ملهم از لباس های هخامنشیان و پارت ها است.بیش تر مورخین چنین اظهار نظر کرده اند که لباس مادها را هخامنشیان نیز مورد استفاده قرار داده اند. لباس آن دوران نیز از 3 قطعه پارچه متفاوت درست شده بود که به کمک حاشیه ها از یک دیگر مشخص می شدند.
حاشیه درهمه لبه ها و کناره های لباس به چشم می خورد. بالاترین قطعه لباس، پارچه ای بود که روی شانه ها قرار می گرفت. این پارچه از این مچ دست تا آن مچ دست را در بر می گرفت و سوراخی برای عبور سر در میان داشت و در قسمت جلو تا روی سینه و در پشت تا روی شانه ها را پوشش می داد. دوم پارچه یک رنگی بوده به طرف پایین بدن در جلو تا کمر و در پشت تا زیر نشیمن گاه و قطعه سوم پارچه ای نقش دار بوده که به صورت لنگ بسته می شد و در پشت و جلو قدی یکسان داشته است.اگرچه پوشیدن لباس برای جلوگیری از سرما و تابش آفتاب یا به منظور ستر و پوشش بدن است، اما در برخی فرهنگ ها، انتخاب رنگ و نقشهای روی پارچه و تزیین لباس با منجوقهای رنگارنگ و حاشیههای زردوزی و گلابتون یا چین واچینها یا دوختن سکه - طلا، نقره و امروزه نیکل - بر آن ها، معرف قومیت، شخصیت و منزلت اجتماعی است.
درایران امروزی اقوام مختلف ایرانی با توجه به فرهنگ ها و آداب و رسوم خاص خود دارای لباس های مخصوصی هستند. زنان روستایی و ده نشین، به ویژه زن ایلاتی و عشایری، بنابر ذوق ملی و روح زیباپسند خود و برای ایجاد تنوع و خوشآیندی در اقلیمهای خشک و یک نواخت و دشتها و بیابان ها یا سرزمینهای سبز و خرم و تطابق خود با محیط، در انتخاب شکل و رنگ پارچه جامههای خود، اغلب به رنگ های شاد و ترکیب های زیبا ودل نواز روی میآورند.با این همه، پوشاک ایرانی از نظر ویژگی های ظاهری مشترکاتی دارند که در اینجا به طور کوتاه و گذرا به آن ها اشاره میشود: درمیان زنان استفاده از پوشش سر به شکلهای مختلف صورت میگیرد، مانند مقنعه در میان زنان ترکمن شمال و زنان زرتشتی، و چارقد که توری است درمیان زنان بلوچ و دستار، به رنگ های مختلف، درمیان زنان کُرد، پیراهنهای بلند و گشاد به صورت های مختلف یا دامنیهای پرچین، آستینهای بلند به شکلهای مختلف تنگ،گشاد، با حاشیه و نواردوزی شده نیز زیاد مورد استفاده واقع می شود.
دردوخت بیش تر لباس های زنان روستایی و عشایری از انواع پارچهها و نوارهای زردوزی شده استفاده میشود. استفاده از زیورآلات یا دوختن سکهها و منجوق و پولک به لباس نیز متداول است.
لباس مردان روستایی و عشایری با تغییرات بسیاری رو به رو بوده و بیش تر لباس ها یک دست شده است. استفاده از بلوز و شلوار در لباس های بومی و محلی مشهود است، بیش تر شلوارها گشاد و چیندار دوخته میشوند. درباره پوشاک مردم شهری امروز ایران نیز میتوان گفت که با تغییر کلی که در پوشش مردان به وجود آمد، پوشیدن کت و شلوار، پیراهن، کفش و پالتو در زمستان در شهرهای بزرگ ایران معمول است و اکنون ظاهر شدن در محیط عمومی بدون کلاه، ناپسند نیست.
پوشش زنان شهری نیز در ایران در مقایسه با قدیم تفاوت هایی دارد ولی اصل پوشش که از ایران باستان به این سو رعایت می شده هم چنان پا برجا و استوار است. پوشش زنان امروزی را پیراهن که غالباً تا زانو و یا زیرزانو میرسد؛ یا بلوز و شلوار, کت و دامن و جوراب و پالتو در زمستان، در طرحها و رنگ های متنوع تشکیل می دهد .پوشاک زنان ایرانی در مقایسه با دیگر نقاط جهان تا حدودی یک دست و فرم است. برخی از زنان ایرانی در خارج از منزل چادر مشکی و معدودی چادر رنگی بر سر میکنند. گروهی از زنان و دختران نیز انواع مانتو که پیراهنی بلند و گشاد است، با روسری یا مقنعه در رنگ های مختلف استفاده میکنند. لباس های محلی اقوام گوناگون ایران شامل لباس های گیلکی،مازندرانی، کردی، خراسانی، کاشانی، کردان خراسان، قوچانی، قشقایی، بختیاری، بلوچی، لری، و ترکمن است. - حبیب زاده، - 1391
-1-1عوامل موثر بر فرم لباس ها درجوامع مختلف عبارتند از:
-1 شرایط جغرافیایی و محیطی و آب و هوا . -2 نحوه زندگی و اسکان و اوضاع اجتماعی . - 3 جنگ ها و اوضاع سیاسی و نوع حکومت.