بخشی از مقاله
چکیده: با توجه به اینکه در واقع یک زنجیره تأمین بسته به نوع محصول - یا خدمت - و نیز توالی مراحل در فرآیندهای زنجیره به اشکال متفاوتی دستهبندی میشود و نیز با توجه به ضرورت ارزیابی عملکرد و بهبود زنجیره تأمین تلاش ما توسعه یک چارچوب ساختاری در ارزیابی عملکرد و بهبود زنجیره تأمینهای خاص با توجه به دو مشخصه عملکردی کلیدی کیفیت محصول و تحویل بموقع میباشدتاُکید. ما در اینجا روی ارزیابی و اندازهگیری کارایی زنجیره تأمین با ساختار پیوندی - که ترکیبی از ساختاهای همگرا و واگراست - با توجه به شاخصهای عملکردی آن است که در این امر از ابزارهای رویکرد شش سیگما استفاده می شود. در نهایت ساختاری جامع در ارزیابی عملکرد زنجیره تأمین با استفاده از شاخصهای رویکرد شش سیگما ارائه میشود که در ذات خود هدف گراست چراکه بر پایهی ابزارهای رویکرد شش سیگما که کمی هستند میباشد. رویکرد شش سیگما یک مقیاس اندازهگیری مناسب برای سطح وسیعی از صنایع و فرآیندها فرآهم میکند.
.1 مقدمه
سیستم پایش عملکرد از الزامات هر زنجیره تأمین است. برای موفقیت در محیط کسب و کار، زنجیره ی تأمین به بهبود مداوم نیاز دارد. برای این منظور لازم است که عملکرد زنجیره ی تأمین ارزیابی شده و معیارهای عملکردی آن استخراج گردد. تحلیل زنجیره تأمین و تمرکز بر شاخصهای عملکردی کلیدی آن و پایش سیستم از اهداف این تحقیق میباشد. ابزار مورد استفاده شده، ابزارهای شش سیگما می باشد. شش سیگما، دارای یک متدلوژی بهبود به نام DMAIC* که از طریق آن و شاخصهای اندازهگیری متدولوژی شش سیگما ، در مسیر بهبود فرایندها ما را یاری می کند.
اولین بار داسگوپتا در سال 2003 به استفاده از استاندارد شش سیگما برای اندازه گیری و بهبود زنجیره ی تأمینی خطی برای تک مشخصه بحرانی پرداخته است. [1] یوسف عامر - 2007 - در مقاله خود از روش طراحی شش سیگما برای طراحی زنجیره تأمین و اندازه گیری عملکرد آن استفاده کرده. در آنجا عنوان میشود که هر یک از اعضا زنجیره باید خروجی قابل اندازه گیری داشته باشد تا میزان بهبود در فرآیندها مشخص شود، پس نیاز است یک معیارهای مناسبی برای زنجیره شناسایی شود.
وی در این راه از چرخه IDDOV - شناخت- تعریف- طراحی- بهینه سازی- اعتبار سنجی - استفاده کرده استکه بیشتر روی الگو برداری تاُکید دارند. اما نیاز به چارچوب های گسترده تری است تا بتوان بهبودها را به برنامه های استراتژیک، شاخص های کلیدی عملکرد و اهداف بهبود مرتبط ساخت. [2] در سال 2011، احمد عمار در اندازهگیری عملکرد زنجیره تأمین خطی و بهبود آن از ابزارهای شش سیگما بهره میگیرد.
[3] به وضوح میتوان اظهار داشت که عملکرد زنجیره تأمیناساساَ به دو مشخصهی عملکردی کلیدی شامل کیفیت ثابت و تحویل به موقع وابسته است .یک محصول معیوب یا یک خدمت معیوب منجر به عدم رضایت مشتری خواهد شد، حتی اگر به موقع تحویل مشتری داده شود و برعکس. در این مقاله یک روش ساختار یافته که در آن عملکرد زنجیره تأمین و نهادهایش به طور مؤثر میتواند اندازه گیری، بررسی و بهبود داده شود، به کمک استاندارد شش سیگما بررسی شده است.
.2 ساختار توسعهیافته اندازهگیری عملکرد زنجیره تأمین
با بررسی مرور ساختارهای پیشین می توان لزوم ایجاد یک چارچوب و یا استراژی برای یک زنجیره تامین ایجاد کرد که در آن از ترکیبی از روش های کنترل فرایند آماری، شش سیگما و طراحی تلرانس استفاده کرد. کاهش تغییر پذیری فرایندها می تواند منجر به فشرده شدن زمان سیکل و در نتیجه بهبود عملکرد تحویل شود. برای این منظور، در این پایان نامه از شاخص های قابلیت فرایند برای طراحی تلرانس شش سیگما برای بهبود عملکرد تحویل استفاده شده است.
گام اول: ترسیم شبکه زنجیره تأمین
لمبرت - 1998 - گامهایی کلی برای ترسیم شبکه زنجیره تأمین ارائه داد که شامل سه مرحله اصلی شناسایی نهادهای زنجیره تأمین، شناسایی فرآیندهای کلیدی، و تعریف یک ساختار شبکهای برای هر فرآیند میباشد. زنجیره تأمین بسته به نوع محصول - یا خدمت - و نیز توالی مراحل در فرآیندهای زنجیره دسته بندی میشود. با توجه به این پیچیدگیها در یک طبقه بندی ساختاری بر پایهی جریان مواد بین تسهیلات میتوان زنجیره تأمین را در چهار دسته همگرا - مونتاژی - ، واگرا - درختی - ، پیوندی و عمومی طبقهبندی کرد: - شبکهای - - بیمون . - 2001 در دنیای واقعی زنجیره تأمینها کمتر به صورت خطی یافت میشوند و اشکال پیچیدهتری خواهند داشت، لذا ساختارهای پیشین کارایی محدودی خواهد داشت. در اجرای کاراتر این ساختار و توسعهی آن نمونهای زنجیره تأمین پیوندی که ترکیبی از فرآیندهای همگرا و واگرا می باشد را در نظر میگیریم.
گام دوم: پیادهسازی چرخه DMAIC شش سیگما روی زنجیره تأمین
در این ساختار راهکار ارزیابی زنجیره تأمین، داخل کردن متدولوژی شش سیگما در زنجیره تأمین است. با پیاده کردن متدولوژی DMAIC شش سیگما مرزهای استاندارد واحدهای زنجیره تأمین را با یک چارچوب مناسب مشخص کرده و با شاخص های آماری و کیفی شش سیگما آنرا ارزیابی کرده و بهبود میبخشیم.
چرخه DMAIC
- 1 فاز تعریف: که شامل تعریف مساله و اهداف آن، محروریت ها و فرضیات مساله، تعیین زنجیره های موردنظر اعم از مشتری، تأمین کننده، توزیع کننده، توزیع کننده و مشتریها، تعیین CTQ یا مشخصههای بحرانی کیفیت که با توجه به نوع مشتری و صدای هرنوع مشتری تعیین میشودمثلاَ. برای ذینفعان فقط سود مهم است و برای مشتری کیفیت محصول-تحویل به موقع خدمات پس از فروش. فرضیات ساختار مورد نظر :
-عملکرد تمام مراحل زنجیره مستقل از هم هستند. -زنجیره تأمین پیوندی و تک محصولی میباشد.
-دو شاخص عملکردی کلیدی کیفیت، و تحویل به موقع ارزیابی میشود.
-یک محصول - یا خدمت - معیوب، دارای کیفیت کارکردی قابل قبول نیست یا درون پنجره زمانی تحویل مقرر قرار نگرفته است. CTQ-ها را بر حسب واحدهای زنجیرهتأمین دستهبندی میکنیم، بدین صورت که در هر واحد زنجیره تامین مشخصههای بحرانی کیفیت را کمی و کیفی تعریف میکنیم.
-2 فاز اندازهگیری شاخص اندازهگیری در این مرحله تعریف میگردد. استقرار زیربنای فرآیند و ارزیابی سیستم اندازهگیری نیز از خروجی های بکارگیری سنجه RTY منجر به آشکار شدن دوباره کاریها - که به عنوان کارخانههای پنهان، موجب افزایش هزینه و سیکل تولید میشوند - گردیده و آنها را از محاسبات بازده خارج میکند میدانیم که عملکرد یک زنجیره تأمین خطی با n فرآیند پی در پی از حاصلضرب عملکرد زیرفرآیندها بدست میاید.
تأمین کنندهها بصورت همگرا ترکیب شده و به شرکت مرکزی - تولید کننده - میرسند. ازآنجاییکه فرآیند تک محصولی در نظر گرفته شده لذا در محاسبه عملکرد کلی طبق گفته گریو حاصلضرب عملکردها به عنوان عملکرد نهایی تأمین کننده ها محاسبه میشود. در یک زنجیره تأمین واگرا در حالتی که از تولید کننده به سمت مشتری محصول حرکت میکند، انتخاب مینیموم مقدار ، بهترین برآورد برای محاسبه عملکرد مشتریهاست. فاز دوم چرخه DMAIC میباشد. هری و بریفوگل - - 2000، RTY را به عنوان یک شاخص عملکرد خروجی تمامی مراحل در یک فرآیند تعریف کردند که در واقع دادههای DPMO** را برای یک فرآیند یا محصول از RTYمیتوان برا محاسبه مجموع نیز استفاده کرد.