بخشی از مقاله

 

چکیده

یکی از موضوعاتی که همواره ارتباط صنعت و دانشگاه را به چالش می کشاند چگونگی تعاملات بین آنها و فرایندهایی است که اگر به درستی تعریف نشوند، امکان برقراری یک ارتباط منسجم و هماهنگ را از طرفین سلب میکند. این پژوهش در پی آن است که با استعاره از فرایندهای مدیریت زنجیرهی تأمین، به توسعهی فرایندهای پژوهش و فناوری کمک کند. به همین منظور با روش مروری-تحلیلی ابتدا به بررسی نظریههای مطرح شده در این حوزه پرداخته، سپس ضمن تبیین برخی از نظریه های مرتبط از جمله نظام ملی نوآوری و فرایندهایی که در هر زنجیرهی تأمین وجود دارد، با نگاهی مبتنی بر زنجیرهیی تأمین در چارچوب نظام ملی نوآوری بهطور اعمّ و ارتباط صنعت و دانشگاه بهطوراخصّ هفت فرایند مدیریت ارتباط با متقاضیان پژوهش و فناوری، مدیریت ارتباط با دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی، مدیریت خدمات به متقاضیان پژوهش و فناوری، مدیریت عرضه و تقاضای پژوهش و فناوری، اجرا و تکمیل پروژههای پژوهش و فناوری، مدیریت جریان عملیاتی پژوهش و فناوری و توسعه محصول و تجاریسازی را پیشنهاد میکند.

-1 مقدمه

علی رغم گذشت بیش از دو دهه از طرح مفهوم دانشگاه کارآفرین، هنوز بسیاری از دانشگاههای کشور نتوانستهاند در این چارچوب فعالیت کنند و همچون گذشته محور آموزشی آنها برمحورهای پژوهشی و کارآفرینیشان غالب است. برای برونرفت از چنین وضعیتیلزومِ داشتن جهتگیری پژوهشی منسجم از یک طرف و توجه ویژه به خلق و توسعه فناوری و نوآوری با رویکرد ارتباط با صنعت و کمک به تولید ثروت برای دانشگاه ها از طرف دیگر ضرورتی اجتناب ناپذیر است.

در چنین شرایطی وجود یک بستر مناسب برای مدیریت و اجرای اثربخش پروژه های تحقیقاتی و فناورانه در یک نظام یکپارچه کارآمد پژوهش و فناوری بهترین گزینه برای انجام چنین مأموریتی می تواند محسوب شود. چنانکه وابستگیهای مرتبط بین پروژههایدانشگاهی، نیازهای بازار، رقابت ملی و پتانسیلهای تحقیق، نیازمند یک روش سیستماتیک برای انتخاب دانشگاهیان است، تا بتوان پروژههای تحقیق و توسعه را هدایت و رهبری کرد.>1@ ضمن اینکه در سطح کلان، اجرای موفقیتآمیز پروژههای تحقیقاتی به عنوان یکی از عوامل کلیدی برای عملیاتهای پایدار و موفق سازمانها و مؤسسات با هدف بهبود رقابت ملی، به عنوان مهمترین شاخصههای تحقیق و توسعه کشورها محسوب میشود.>2@

یکی از ایدههایی که به توسعه فرایندهای علمی و فناورانه دانشگاهها می تواند کمک کند تا تولید دانش یا خلق فناوری و انتقال آن به متقاضیان دانش و فناوری حاصل شود بهرهگیری از رویکرد مدیریت زنجیرهی تأمین است. چنانکه در این رویکرد، فرآیند زنجیرهی تأمین، به وسیله مدیریت استراتژیک ارتباط با مشتریان و تأمینکنندگان کلیدی می تواند به ایجاد مزیت رقابتی برای کل اعضای زنجیرهی یا شبکه منجر شود. بر اساس این تعریف در مرجع>3@، سازمانها به عنوان نهادهای مستقل رقابت نمیکنند بلکه به عنوان اعضای شبکهای متشکل از شرکتهای همکار با هم رقابت میکنند. بنابراین سازمانها در صورتی موفقتر هستند که این روابط را بهتر مدیریت کنند

بنابراین پژوهش حاضر با این پیش فرض که در فرایند ایده تا بازار مبتنی بر نظام ملی نوآوری است، با در نظر گرفتن جنبه های مختلف پژوهش و فناوری در پی آن است که با الگوگیری از فرایندهای مدیریت زنجیرهی تأمین، رویکرد جدیدی را برای توسعه فرایندهای پژوهش و فناوری پیشنهاد کند. در ادامه با بیان روش تحقیق استفاده شده به تشریح نظام ملی نوآوری، فرایندهای مدیریت زنجیرهی تأمین و به تبع آن فرایندهای پژوهش و فناوری پرداخته شده و در پایان هم نتایج تحقیق ارائه شده است.

-2 روش تحقیق

از منظر روششناختی، استراتژی این تحقیق، استراتژی کیفی بوده که با مروری بر مبانی نظری و پیشینه تحقیق و با استفاده از استعاره سازمانی مدیریت زنجیرهی تأمین، با روش مروری-تحلیلی از پارادایم زنجیرهیی تأمین در توسعه فرایندهای پژوهش و فناوری استفاده شده است.

-3 نظام ملی نوآوری

نظام ملی نوآوری یک چارچوب تحلیلی است که نشان می دهد تکامل نظام علمی و نظام اقتصادی مستقل از هم نیست. پیشرفت های سازمان یافته علمی به این نیاز دارند که شرایط مناسب اقتصادی برای آنها فراهم شود. برعکس تکامل اقتصادی نیازمند پیشرفت علمی است که باید در عمل به کار گرفته شود. در واقع آنچه که پژوهشهای جدید در زمینه نوآوری نشان می دهد، آنچه برای نوآوری موفق مهم است، تنها ارتباط با علوم پایه، آزمایشگاهها و دانشگاه های بزرگ بخش عمومی و حقوق مالکیت فکری نیست، بلکه شرط لازم آن ارتباط نزدیک با مصرف کنندگان - تقاضا - ، عرضهکنندگان و رقباست.[4]

مطالعات انجام شده نشان می دهد که چندین نسل نظریه در زمینه توسعه نوآوری را می توان برشمرد که در نسل اول نظریه فشار فناوری، فعالیتهای تحقیق و توسعه به عنوان منبع اصلی نوآوری به شمار میروند و رابطه خطی یکطرفه از تحقیقات - علم - به سمت نوآوری - تولید و بازار - فرض میشود. در نسل دوم، نظریه کشش بازار، بازار عامل اصلی شکلگیری نوآوری است.[5] در نسل سوم، نظریه پیوند-زنجیرهای، این موضوع مطرح شد که با توجه به ضعف در برقرای ارتباط بین علم/فناوری و بازار در نظریههای قبلی، به دلیل ناسازگاری با مشاهدات عینی،حلقههای ارتباطی میان فناوری تا بازار پیشنهاد می شود. در این نظریه، نوآوری نتیجه تعامل حلقههای یک فرایند است که در ان علاوه بر نیاز به سرمایههای ملموس، اهمیت نیاز به سرمایههای غیر ملموس - اطلاعات بازار، ارتباط با تأمین کنندگان و مشتریان و ... - نیز مورد تأکید قرار میگیرد.

[6] نسل چهارم، نظریهی یکپارچه تعاملی است که در آن بنگاه به عنوان بازیگر کلیدی در نظر گرفته میشود و از طریق ارتباط با سایر فعالان متعدد و متنوع در قالب همکاری و تعاملی اقدام به نوآوری مینماید. این دیدگاه تأکید ویژهای بر منابع دانش/ اطلاعات بیرونی بنگاه دارد. این منابع شامل: تأمین کنندگان، مشتریان، دولت/نهادهای دولتی، ازمایشگاهها، دانشگاه و ... است. نسل پنجم، نظام یکپارچه شبکهای است که در این نظریه، با اشاره به وابستگی نوآوری به تحقیقات - نظریههای نسل اول - و اهمیت فرآیند تعامل میان بنگاهها و سایر کنشگران - نظریههای نسل چهارم - ، تأکید بسیاری بر اهمیت راهبردی ابزارهای ارتباطی و شبکهها دارد. در این نظریه با اشاره به این مهم که در شرایط رقابتی کنونی، دیگرصرفاً دسترسی به ابزارهای فنی به عنوان یک مزیت رقابتی جدی به حساب نمیآید بلکه که دسترسیهای ارتباطی و شبکههای همکاری هستند که برای بنگاهها و سایر بازیگران یا کنشگران مزیت رقابتی ایجاد میکند.[7]

مرجع[8] هفت کارکرد فعالیتهای کارآفرینانه، توسعه دانش، انتشار دانش، جهتدهی به تحقیقات، شکلدهی بازار، تأمین و تخصیص منابع و مشروعیت بخشی را از کارکردهای یک نظام نوآوری کارآمد میداند. که در آن فعالیتهای کارآفرینانه مهمترین کارکرد در نظام ملی نوآوری بیان میکنند و این کارکرد به زعم آنها اصلی ترین معیار عملکردی برای سایر کارکردهای نظام ملی نوآوری محسوب میشود. نوآوری می تواند شکل های مختلفی داشته باشد؛ شامل بهبودهای پیاپی در محصولات موجود، کاربرد تکنولوژی های موجود در بازارهای جدید و همینطور استفاده از تکنولوژی های موجود در کاربردهای جدید.

بنابراین، فرایند نوآوری خطی نیست؛ زیرا نوآوری به ارتباط قابل ملاحظه میان فعالان مختلفی نیاز دارد که شامل بنگاهها، آزمایشگاهها، مؤسسات و نهادهای دانشگاهی و مصرفکنندگان هستند و به همین میزان ارتباط بین علوم محض، مهندسی، توسعه تولید، تولید و بازاریابی نیاز دارد. این ارتباطات به بنگاهها کمک میکند تا هزینه ها و ریسک مرتبط با نوآوری را بین تعداد بیشتری از سازمانها تقسیم کنند.، به جدیدترین نتایج پژوهشهای علمی و به تکنولوژی های جدید دسترسی داشته باشند و در نهایت در تولید، بازاریابی و توزیع این تکنولوژی ها نیز سهمی داشته باشند. زمانی که بنگاهها به دنبال توسعه محصولات جدید و فرایندهای جدید تولید هستند، تصمیم می گیزرند که کدامیک از فعالیت ها را به طور انفرادی انجام دهند، در کدامیک از این فعالیت ها با دیگر بنگاه ها همکاری کنند، کدامیک از فعالیتها را به طور مشترک و با همکاری دانشگاه ها یا مؤسسات پژوهشی انجام داده و در کدامیک از دولت کمک بگیرند.[9]

یکی از بخشهای که در نظام ملی نوآوری نقش محوری دارد دانشگاهها هستند. زیرا دانشگاهها به عنوان مهمترین بخش تولید و عرضه دانش با چالش پاسخگویی بهتر به نیازها و انتظارات جامعه هستند. از این رو باید تلاشهای زیادی جهت انتقال و بکارگیری دانش و استفاده از آن در بخشهای مختلف اقتصادی، اجتماعی و صنعت انجام دهند که از آن به عنوان تجاریسازی نتایج تحقیقات تعبیر میشود.[10]

-4 فرایندهای مدیریت زنجیرهی تأمین

همچنانکه در مدیریت زنجیرهی تأمین، تأمینکنندگان و مشتریان مختلفی در لایههای مختلفی ایفای نقش می کنند، بهرهگیری از این رویکرد، میتواند استعاره مناسبی در توسعه فرایندهای ایده تا بازار در تبیین جایگاه هرکدام از بازیگرانی زنجیرهی ایجاد کند. هفت فرآیند مدیریت زنجیرهیتأمین عبارتند از:[11]

-1-4 مدیریت ارتباط با مشتری

یکی از فرایندهای مهم در زنجیرهی تأمین مدیریت ارتباط با مشتری است که به صورت استراتژیک، فرآیندگرا، متقابل وکارکردی به خلق ارزش برای خریدار و فروشنده کمک می کند.[15] [14] [13] [12] فرآیند مدیریت ارتباط با مشتری، زمینه را برای چگونگی ایجاد و حفظ ارتباط با مشتریان فراهم میکند.[16]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید