بخشی از مقاله

چکیده

سرمایههاي انسانی کلیديترین منابع سازمان محسوب میشوند و توانمندي این سرمایههاي ارزشمند، کارایی و اثربخشی سازمانی را افزایش میدهد. در دنیاي متلاطم امروز، سازمانها تنها با اتکاء به منابع انسانی خلاق، نوآور و پرانرژي و با انگیزه میتوانند در جهت پیشی گرفتن از رقبا گام بردارند. با قرار گرفتن سازمانها در چنین شرایطی، مدیران به جاي کنترل و نظارت از نزدیک کارکنان، باید به رویکردي نوین به منظور پیشبرد اهداف سازمان در عرصهي تحولی امروز، بپردازند. لذا نیروي انسانی کارآمد، شاخصهي عمده و برجستهي برتري سازمانها نسبت به یکدیگر میباشد. وجود نیروي انسانی توانمند در هر سازمان، ضمن کاهش آثار سوء غیبت، عدم رضایت شغلی، تأخیر و جابهجایی، موجب افزایش چشمگیر عملکرد سازمان، نشاط روحی و سلامت سازمانی میگردد.

همین امر لزوم توجه ویژه و نگاهی نو به مدیریت راهبردي - منابع انسانی و اختیارات آن - را طلب میکند. لزوم پرورش کارکنانی که داراي توانایی خود-مدیریتی باشند، باعث شده تا توانمندسازي به عنوان یک الگوي جدید توجه بسیاري از صاحبنظران مدیریتی را به خود جلب کند. با عنایت به روند جهانی سازي، نقش محوري و پیچیده منابع انسانی خصوصا متخصصان بانکداري و امور مالی در فرآیند تولید و تحقق اهداف اقتصادي کشور و در مسیر رشد و توسعه اقتصادي به صورت روزافزون جلوهگر شده است. بر این اساس در این مقاله با رویکردي کاربردي به موضوع توانمندسازي منابع انسانی به عنوان ابزاري موثر در جهت افزایش بهرهوري سازمان و سیستم بانکداري و امور مالی پرداخته شده است.

مقدمه

بی تردید منابع انسانی در همه اعصار و قرون، مهمترین عامل دستیابی به توسعه به شمار میرود و همواره به عنوان موتور توسعه مطرح شده است. در عصر حاضر نیز که بشر به پیشرفتهاي فوق- العاده در زمینه علوم و تکنولوژي دست یافته است، به رغم نقش تکنولوژي در تحقق توسعه اقتصادي و صنعتی، نه تنها از اهمیت منابع انسانی کاسته نشده، بلکه توجه به موضوع منابع انسانی به عنوان خالق و بکار گیرنده فن آوري، ضرورتی روز افزون یافته است.

در حال حاضر قدرت رقابتی ملتها در گرو سرمایهي انسانی1 است. در حالیکه فرسودگی این سرمایهي ارزشمند، کیفیت کالا و خدمات را به مخاطره میاندازد، آموزش و پرورش آن در عصر محوریت دانایی، راهکاري مؤثر براي پیشرفت ملتهاست. لذا تردیدي نیست که شکوفایی هر جامعه در گرو بهبود و پرورش منابع انسانی است. از جمله مفاهیم مطرح شده در راستاي بالندگی منابع انسانی، توانمندسازي کارکنان است. توانمندسازي کارکنان به عنوان نگرشی ارزشی که موجب میشود فرد عملکرد مؤثري در سازمان داشته باشد، ضروري و لازم است.

بحثهاي نظري فراوانی در ادبیات پژوهش پیرامون توانمندسازي و رابطهي آن با پیشرفت کارکنان وجود دارد و شاهدي است دال بر اینکه اعضاي سازمان ترغیب میکند و بر میانگیزد تا مشارکت معناداري داشته باشند و احساس کنند که مشارکت آنان ارزشمند بوده و به رسمیت شناخته خواهد شد - لارکین2 و همکاران، . - 2011 با توجه به تحولات محیطی، سازمانهاي امروز نیز باید تحول را تجربه کنند و تحول سازمان منوط به تحول اعضاي آن است. از طرفی اگر اعتماد متقابل بین مدیر و کارمند نباشد، هیچ روشی در ارتقاي توانمندي وي کارساز نخواهد بود. لذا سازمانهاي امروز در عصري دائمالتغییر قرار دارند و براي بقا و ماندگاري باید این نیروي بالقوه را کشف و مورد استفاده قرار دهند.

از طرفی صنعت بانکداري نقش موثري در زمینه رشد اقتصادي و اجتماعی جامعه ایفا میکند و در راستاي رسیدن کشور به اهداف خود از اهمیت شایانی برخوردار می-باشد. لذا سیستم بانکی کشور نیز مانند سایر سازمانها در انجام رسالت خطیر خود در راستاي رسیدن کشور به رشد و توسعه اقتصادي باید داراي کارکنانی توانا، خلاق و باانگیزه باشد. بر این اساس در این نوشتار به بحث و بررسی پیرامون توانمندسازي به عنوان رویکردي موثر در زمینه توسعه منابع انسانی کارامد و اثربخش پرداخته می شود.

ضرورت و الزامات توانمندسازي3

تغییرات سریع محیطی، حیات سازمانهاي عصر حاضر را به شدت تهدید میکند. رسانههاي جدید فناوري اطلاعات، فرهنگهاي جهانی مصرفکننده، ظهور استانداردهاي جهانی و امکان سهیمشدن در هزینهها، تغییرات تأثیرگذاري هستند که در سازمانهاي امروز وجود دارند. لذا، بقاي سازمانها منوط به سازگاري با تغییرات محیطی است. طبق نظریه سازش سازمانی تفکرات تغییرپذیري سازمانی، تغییرات در راهبرد و ساختار سازمانها را در پاسخ به تغییرات، تهدیدها و فرصتهاي محیطی میطلبد. در این میان، توانمندسازي، راهبرد افزایش عملکرد و تأمین بقاي سازمان تلقی میشود و لذا باید مهمترین مسئلهي سازمان در نظر گرفته شود.

نوآوري وقتی رشد مییابد که وظایف یا کارها با همکاري انجام شود و همکاري وقتی به خوبی اتفاق می افتد که تیم توانمند باشد. توانمندسازي مفهومی است که نیرو و شایستگی فردي را به سیستمهاي کمک کنندهي طبیعی و رفتارهاي فعال جهت سیاست و تغییر اجتماعی مرتبط میکند. به عبارت دیگر توانمندسازي فردیت و بهتر بودن را به محیط سیاسی اجتماعی بهتري که فرد در آن عمل میکند، مرتبط میسازد.

مفهوم توانمندسازي آغاز ارتباط تئوريهاي سازمانی به مدیریت مشارکتی و درگیر نمودن کارکنان در انجام امور است. تئوريهاي سازمانی در ابتدا توانمندسازي را به عنوان پدیدهاي یک بعدي در زمینهي خوداثربخشی و خودتعیینی تعریف میکردند. تحقیقات بیشتر نشان داد توانمندسازي مفهومی چند بعدي و انگیزشی است که چهار بعد شناختی مجزا را بررسی میکند - هافتون و یوهو1، . - 2005 لذا دنیاي امروز به تحول ویژگیهاي روانشناختی افراد نیاز دارد که به مراتب از تغییرات اقتصادي و سیاسی مهمتر است.

اگر افراد به خودباوري نرسند ، نمیتوانند در کار و زندگی به موفقیت دست یابند. کارکنان توانمند در یک سازمان توانمند با احساس هیجان و مالکیت، بهترین ابداعات و افکار خود را پیاده میسازند، احساس مسئولیت میکنند و منافع سازمان را بر منافع خود ترجیح میدهند. در شرایط ناپایدار عصر حاضر، سازمان براي ادامهي حیات باید ویژگیهایی چون مشتريگرایی، سرعت در عکسالعمل به تغییرات و بهبود مستمر داشته باشد و لازمهي دستیابی به این مهم، تواناسازي نیروي انسانی میباشد. - احمدي و همکاران، . - 1390

تعاریف توانمندسازي

تاریخچهي اولین تعریف از توانمندسازي به سال 1788 برمیگردد که در آن توانمندسازي را تفویض اختیار2 در نقش سازمانی فرد می-دانستند. این اختیار باید به فرد اعطا گردد یا در نقش سازمانی او دیده شود - آقایار،38 :1382، نقل در کروبی و متانی، . - 8 :1388 »توانمندسازي کارکنان عبارتست از مجموعهي سیستمها، روشها و اقداماتی که از راه توسعه قابلیت و شایستگی افراد در جهت بهبود و افزایش بهرهوري، بالندگی و رشد و شکوفایی سازمان و نیروي انسانی با توجه به اهداف سازمان بهکار گرفته میشوند« - محمدي، :1388 . - 4 کانگر و کاننگو معتقدند هرگونه استراتژي و یا تکنیک مدیریتی که با افزایش حق تعیین سرنوشت و کفایت نفس کارکنان منجر شود، توانمندسازي آنان را در پی خواهد داشت.

»توانمندسازي عبارتست از فرایند تقویت شایستگی افراد سازمان از طریق شناسایی شرایطی که باعث احساس بیقدرتی در آنها شده و تلاش در جهت رفع آنها با کمک اقدامات رسمی و همچنین با بهرهگیري از فنون غیررسمی و نیز تهیه و تدارك اطلاعاتی که به کفایت آنها در سازمان کمک میکند« - کانگر و کاننگو، 474 :1998، نقل در احمدوند و همکاران ، 1388،ص . - 142 بلانچارد - 2003 - 3 می نویسد : »توانمندسازي به معناي قدرت بخشیدن است و این یعنی به افراد کمک کنیم تا احساس اعتماد به نفس خود را بهبود بخشند، بر ناتوانی و یا درماندگی خود چیره شوند و در افراد شور و شوق فعالیت ایجاد و انگیزههاي درونی آنان را براي انجام دادن وظایف بسیج کنیم«

اهداف توانمندسازي منابع انسانی

هدف بلندمدت توانمندسازي، بهبود مستمر در عملکرد کل سازمان و هدف کوتاهمدت آن بهکارگیري تواناییهاي موجود در اعضاي سازمان است. همچنین از جمله اهداف توانمندسازي منابع انسانی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:

-1 تسهیل دستیابی به اهداف سازمانی میباشد. در هر صورت، افزایش در قدرت، نباید منجر به افزایش تعارض بین مدیران و کارکنان گردد - محمدي، 1380؛ نقل در ابطحی و عابسی، . - 1386

-2 ارائهي بهترین منابع فکري مربوط به هر زمینه از عملکرد سازمان است.

-3 به کار بردن راهبردهایی که ذیصلاحترین کارکنان بیشترین نفوذ را در مناسب ترین شیوهها اعمال نمایند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید