بخشی از مقاله
چکیده
امروزه برنامه ریزی نا مناسب در طراحی محلات شهرهای کنونی ، منجر به بروز بحران مکان ناشی از عدم وجود هویت مکانی در میان شهروندان شده است. بی توجهی به کیفیت ارتباطات در فضا های شهری و محلات ،موجب عدم وجود پیوستگی احساس با مکان و تعلق خاطر به آن و در نتیجه ناپایداری محلات شهری شده است.مراکز شهرهای سنتی در گذشته همواره محل تعاملات اجتماعی شهروندان و مراودات آن ها بوده است .هویت مکانی همان حس مکان است که از نتایج و دست آوردهای تعاملات اجتماعی است. مکان های شهری دارای مولفه های اجتماعی و کالبدی هستند که به واسطه آن ها نوعی احساس در شهروند ایجاد شده که منجر به ایجاد نوعی حس تعلق خاطر به مکان در فرد می شود، که بر مشارکت و سرمایه های اجتماعی تاثیرگذار است و سبب افزایش آن و مطلوبیت و پایداری فضاهای شهری می شود.
محله از جمله فضاهای عمومی است که می تواند تاثیر بسزایی در ارتقاء تعلق خاطر شهروندان و در نتیجه هویت بخشی به شهر های امروزی داشته باشد. در مقاله حاضر برای گرد آوری مطالب ازمطالعات کتابخانه ای و منابع الکترونیکی چاپی استفاده شده است. این مقاله سعی بر آن دارد با بررسی تاثیرحس هویت مکانی شهروندان در محله های شهری در راستای توسعه پایدار محلات شهری راهکارهایی ارائه نماید تا با مطلوب شدن فضای محله های شهری و تقویت حس تعلق خاطر شهروندان گامی در جهت توسعه پایدار فضاهای شهری برداشته شود. تأکید این مقاله بر روی مفهوم هویت مکانی و اهمیت آن در تحقق پایداری در محله است.
واژههای کلیدی: شهروندان ، هویت مکانی ، محلات شهری ، فضای شهری، توسعه پایدار
.1 مقدمه
شهر پدیده ای است تاریخی که بخش چشمگیری از تاریخ مدنیت بشر در بافت های قدیمی و مرکزی آن تجلی می یابد که بیانگر فرهنگ، هویت و روابط اجتماعی نسل های گذشته است. اما در پی تحول شیوه های زندگی و در پی تغییر نیاز به خدمات گوناگون. محله های کهن و قدیمی شهری بالندگی خود را از دست داده و دستخوش ناپایداری شده اند. با این حال مشکلات بلکه مسأله ی اصلی این است که این گونه بافت ها در حال از دست دادن هویت اجتماعی و کالبدی خود هستند، که به تبع آن باعث محو شدن زندگی جمعی و حضور مردم در این گونه بافت ها شده است. محیط کالبدی و تأثیرات آن در زندگی روزمره از مسائلی است که در سالهای اخیر از طرف متخصصین بسیاری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است .این مساله در ورود معماری بدلیل ارتباط نزدیک آن با طراحی محیط ساخته شده و به ویژه در قرن بیستم با توجه به توسعه جوامع انسانی و تغییر شیوه های زندگی و سکونت مردم و همچنین تجریبات ناکارآمدی دوران معماری مدرنیسم در تاریخ معماری از اهمیت دوچندانی برخوردار شده است.
گسترش پژوهش های متعدد که به ارزیابی و تحلیل معماری می پردازند، موید توجه بیشتر طراحان و برنامه ریزان به کیفیت فضاها و محیط ها ی ساخته شده و سعی در شناخت و ارتقاء این کیفیت ها در پاسخگویی به توقعات و نیازهای انسانی است. به تدریج شناسایی معانی محیط ساخته شده و اهمیت مکان برای افراد و به ویژه برای ساکنین قوت بیشتری گرفت و طراحان و معماران با شناسایی خلأ موجود در رشته های طراحی محیطی به روش های بین رشته ای در جهت شناسایی این معانی و احساسات محیطی روی آوردند. از این پس معماران، طراحان و پژوهشگران در یک روش مشارکتی به دنبال شناخت تفاوت های معنایی خود و استفاده کنندگان در مجموعه های طراحی شده بودند تا بدین وسیله فاصله و شکاف بین طراح و استفاده کننده را به حداقل رسانده و به محیط های با کیفیت دست یابند [1]
یکی از معانی مهم در ارتقاء کیفیت محیط های انسانی، هویت مکانی می باشد. این حس که عامل مهم در شکل گیری پایه های ارتباطی استفاده کنندگان و محیط می باشد، نهاتاًی منجر به ایجاد محیط های با کیفیت نیز خواهد گردید. اما نبود تعریف دقیق و مشخص از این حس در رشته های طراحی سبب ایجاد نوعی سردرگمی و بلاتکلیفی طراحان در شناخت و استفاده از عوامل طراحی در جهت ایجاد این سطح معنایی گردیده است . [2] لذا با هدف توسعه پایدار محلات شهری ، به بررسی و تبیین مفهوم هویت مکانی و ابعاد مختلف آن می پردازیم.
-1 هویت مکانی
ادوارد رلف در کتاب مکان و بی مکان سه بعد اصلی برای هویت مکانی قایل است. او بیان می کند: “مشخصات فیزیکی، فغالیت ها و معنی، اجزای اصلی هویت مکانی را شکل می دهند. این تقسیم بندی به روشنی قابل درک است. برا ی مثال شهر را می توان به صورت مجموع ای از ساختمان ها و اجزای فیزیکی درون آن همانگونه که به وسیله یک تصویر هوایی به چشم می آید دید بیننده ای که در این شهر حضور عینی داشته باشد می تواند از نزدیک فعالی ت ها را در این زمینه فیزیکی مشاهده کند. ولی شخصی که این ساختمان ها و فعالیت ها را تجربه می کند، چیزی بیش از این می بیند که به صورت زشت، زیبا، کارآمد، بی فایده، خانه،کارخانه،لذت بخش، بیگانه ، آشنا و بطور کلی واجد معنی درک می شوند.
-1-1 حس تعلق -1-1-1 شناختی فردی - عوامل ادراکی موثر در حس تعلق
شناخت و ادراک فرد از یک مکان از شروط اولیه برای ایجاد حس تعلق به مکان می باشد. بدین منظور محیط های با خوانایی و تمایز کالبدی برای استفاده کنندگان جزء محیط های مطلوب بوده و ادراک و شناخت بهتر ی از سوی افراد در آن صورت می گیرد. عوامل کالبدی همچون مشخص نمودن حرایم، حدود مالکیت، و همسایگی ها از مهمترین عوامل ادراک مناسب انسانی از محیط می باشد که فرد براساس شایستگی ها و انگیزش های خود به کنکاش و تجربه از محیط می پردازد.
-2-1-1 عوامل اجتماعی موثر در حس تعلق
نقش متغیرهای اجتماعی نظیر فرهنگ، نمادها و نشانه های اجتماعی نیز از اهمیت بالایی برخوردار است. لاوارکاس می گوید آنچه محیط کالبدی را به عنوان بستر تعامل اجتماعی بیان می کند، در اصل نمادها و سمبل های محیطی مشترک اجتماعی از یک طرف و از طرف دیگر قابلیت محیطی در تامین و گسترش این بعد از نیازهای انسانی است. در اصل همه انسان ها دارای نیاز اجتماعی هستند و در هرم نیازهای انسانی در جستجوی تعلق به خویشاوندان و دوستان می باشند. در این مرتبه از حس تعلق، محیط به عنوان بستر فعالیت های اجتماعی و فرهنگی است. [3]
-3-1-1 عوامل محیطی- کالبدی موثر در حس تعلق
ایندسته از عوامل براساس نظریه مکان- رفتار در روانشناسی محیطی، به دسته بندی محیط به دو عامل مهم فعالیت و کالبد می پردازند. فعالیت های حاکم در یک محیط را براساس عوامل اجتماعی، کنش ها و تعاملات عمومی انسانها تعریف می کنند و کالبد را به همراه متغیرهای فرم و ساماندهی اجزاء، به عنوان مهم ترین عوامل در شکل گیری حس تعلق محیط ارزیابی می نماید. عناصر کالبدی از طریق ایجاد تمایز محیطی، ارتباط درون و بیرون در فضاها به ایجاد حس تعلق می پردازند. شکل، اندازه، رنگ، بافت و مقیاس به عنوان ویژگی های فرم هر یک نقش موثر در شکل گیری حس تعلق داشته و نوع ساماندهی و چیدمان اجزاء کالبدی نیز عامل مؤثر دیگر می باشد. از سوی دیگر عناصر کالبدی از طریق هم سازی و قابلیت تامین نیازهای انسان در مکان درایجاد حس تعلق موثر می باشند [4]
-2-1 هویت شخصی/ هویت جمعی:
تنها پدیده ای که دغدغه ی هویت دارد انسان است و به طرق مختلف به کیستی خود می اندیشد و نظم زیستی اش او را به مبارزه آگاهانه یا ناآگاهانه اش برای تامین هویت شخصی وادار می کند . انسان یک موجود اجتماعی است و گروهی عمل می کند و به دلیل نیاز به برقراری ارتباط با سایر افراد، نمی تواند بدون کمک اطلاعات دیگران خود را بیابد و به هویت خود دست یابد. بر این مبنا دستیابی به هویت شخصی نیز تابع یک فرآیند اجتماعی است . وارد شدن مفهوم اجتماع در عرصه بحث پیرامون هویت خواه ناخواه، مفهوم هویت جمعی را نیز مطرح می سازد. فرد با حضور و رشد یافتن علاوه بر آنکه دارای هویت شخصی یعنی نام ، منزلت اجتماعی و روابط مشخص با دیگران می گردد بلکه با گرفتن عناصر مشترکی که فرهنگ خوانده می شود ، هویت جمعی می یابد و با مجموع این مسائل دارای تاریخ مشترک می شود. به این ترتیب ایجاد هویت فردی در گرو یک فرآیند اجتماعی است . وقتی از محیط های شهری مانند محله و محوطه های عمومی آن صحبت می کنیم بحث از تعاملات انسانی است؛
تعاملات انسان با انسان، انسان با طبیعت، انسان با شهر که مجموع همین تعاملات در اجتماع و در جمع رخ می دهد و گاه تجلی هویت در فضاها در قالب انواع معماری ها نتیجه ی همین تعاملات است .با توجه به مفاهیم فوق الذکر زمانی که واژه هویت وارد اجتماع انسانی می گردد عینیت ، یک عینیت جمعی و فرآیند ذهنییت، ذهنیت جمعی خواهد بود. بنابراین هویت جنبه ای جمعی می یابد. البته گرچه ممکن است انسان های موجود در اجتماع ، از انگیزه، ادراک ، شرایط و ظرفیت متفاوت برخوردار باشند و آنچه در رده ی عینیت آنها قرار می گیرد سلماً با هم متفاوت است؛ اما حقیقت این است که زندگی روزمره برای افراد وابسته به یک محیط مشترک دارای اطلاعاتی مشابه به هم است و اختلافات در این رده به صورت جزئی است و بخش اعظم این اطلاعات در افراد مشترک بوده و جنبه جمعی دارد. [5]
-1-2-1محیط و واقعیت
هرآنچه ما را احاطه کرده است ، محیط خوانده می شود .به عبارت دیگر محیط مجموعه ای از واقعیات است که به صورت بالقوه با فرد در ارتباط قرار می گیرد؛ هرچند همه ی اطلاعات ارسالی از جانب آن توسط او دریافت نگردد. بر این مبنا تمامی اطلاعاتی که می تواند از محیط پیرامون فرد به وی برسد، دررده ی واقعیت جای دارد. در این رده، اطلاعات مربوط به فرم و عملکرد هستند و قائم به پدیده . [5]