بخشی از مقاله
چکیده
توسعه محلهای در قالب فرایندی مشارکتی، دموکراتیک و محلهمحور از چندین دههی گذشته، در کشورهای توسعه یافته، به عنوان محور برنامههای توسعهی پایدار شهری و مناطق کلانشهری، مورد تأکید قرار گرفته است. در واقع توسعه پایدار در کوچکترین پاره شهری را توسعه پایدار محله ای می نامند . لذا مفاهیمی چون مشارکت جمعی افزایش عدالت و انسجام اجتماعی, دلبستگی به محیط محله، ایجاد فرصتهای برابر همراه با کارایی بیشتر، ارزش مسکن و نیز رفاه و بهداشت مردم - نهصرفاً آبادی مکان - تنها در سایه مفهوم توسعهی محله و برنامه ریزی محلات شهری عینیت مییابند.کلانشهر تهران با تنگناهای متعددی در خصوص مدیریت بهینه سازمان فضایی شهر روبهروست و رویکرد کنونی در مدیریت کلان و متمرکز آن، به دلیل عدم اتکاء به سازوکارهای محلی، مشارکت مردم و نظام های پایدار اکولوژیک محلی، به توسعه ی پایدار شهری منتهی نشده است.
لذا توسعهی پایدار محلات شهری، به عنوان نقطه ی آغازین توسعه مدیریت پایدار تهران شناخته شده است. آن چه در رویکرد توسعه ی پایدار محلهای هدف غایی بهشمار میرود، مردم و تأمین نیازهای اولیه و اساسی آنان، با توجه به محیط زندگی آن هاست. پژوهش حاضر با تأکید بر این هدف، به دنبال شناخت و آزمون رویکرد محله محوری در نظام مدیریت نوین شهری، در محلهی شارق کلانشهر تهران بوده و برای دستیابی به این هدف جامع نیازمند به پاسخ به این پرسش می باشد که آیا ساختار برنامهریزی توسعهی محلات در کلانشهر تهران می تواند به پایداری اکولوژیک، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی رهنمون شود؟ که برای یافتن پاسخ ها و دلایلی برای سؤال مذکور، فرضیه ای به این قرار تدوین شد: تغییر بنیادی ساختارهای برنامه ریزی توسعهی محلات شهری با تأکید برنظام محله محوری میتواند به پایداری اکولوژیک، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی محلات تهران منجر شود .
لذا در چارچوب این فرضیه به چنین نتایجی دست یافته است: ناپایداری محلی در شرایط کنونی، میزان شاخص وابستگی و تعلقخاطر محلی را بهطور وسیعی در میان سکنه ی محله ی شارق پایین میآورد. کاهش این شاخص، موجب کاهش احساس مسئولیت افراد محلی نسبت به برنامه های در حال اجرا و نیز طرحهای آتی محله می شود. لذا سازوکارهای توسعهی حاکم بر محلهی شارق هیچ گونه انطباقی با شرایط تحقق توسعهی پایدار در سطح محلی ندارد و برنامهریزی برای ایجاد تغییرات بنیادی روند فعلی و حرکت به سمت پایداری محلی ضروری است.
کلید واژه: توسعهی پایدار محلهای، مدیریت نوین شهری، ساختار برنامهریزی، محلهی شارق، کلانشهر تهران
مقدمه
از نیمهی دوم قرن بیستم و پس از جنگ جهانی دوم، به دنبال تغییرات ساختاری و بنیادی در اوضاع اقتصادی اجتماعی و سیاسی جهان، مطالعات نظری و تحقیقات کاربردی در حیطهی مدیریت و برنامهریزی شهری بهطور جدی صاحبنظران و متخصصان امور شهری را وادار به چرخش محسوسی به سوی نظام های دموکراتیک شهری و رویکرد ادارهی شهرها از سطوح خرد به کلان کرد. این روند در آغاز هزارهی سوم نیز با رشد بی رویه و شتابان کلانشهرها و شهرهای میانی، نارسایی سیستمهای مدیریتی پیشین و عدم تأمین نیازهای پایهی ساکنان شهری در سطوح خرد با شدت بیشتری ادامه یافت. رهنمودها و تأکیدات سازمان ها و نهادهای بینالمللی در سالهای اخیر مانند برنامههای متعدد مدیریت شهری سازمان ملل متحد1 بر پیگیری و سازماندهی فرایندهای دموکراتیک در نواحی شهری، گواهی بر این مدعاست. در این راستا، مدیران شهری بهویژه در کشورهای در حال توسعه چالشهای نوبنیادی را در این عرصهی نوین تجربه کردند و دریافتند که رویارویی با این چالشها جز با ارائهی الگوها و طرحهای توسعهی محلی و پیگیری اهداف مردم محور آنها میسر نخواهد بود. در رأس این چالشها، لزوم گرایش نظامهای برنامهریزی و مدیریت شهری به پنج محور بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است:
-1 شکلگیری و شکل دادن به جامعهی مدنی محلی و شهری2
2- شهروندسازی محلی شهری3
-3 ارتقای دموکراسی محلی شهری4
4- تثبیت حقوق و وظایف شهروندی5
-5 تقویت مشارکت شهروند6
واضح است که با توجه به اقتضائات جامعهی شهری و محلی مدرن و نیز تجربیات جهانی مدیریت شهری در بسیاری از کشورها، نظامهای مدیریت شهری، نهادهای محلی شهری، مقامات محلی، شوراهای شهری و بهویژه شهرداریها، در این خصوص نقش، اهمیت و جایگاه خاصی دارند. نظام مدیریت شهری، شوراهای اسلامی شهرها و شهرداریهای ایران نیز از این امر مستثنی نیستند. این مقاله با مطالعهی یکی از محلات شهر تهران، با هدف مطالعهی صحت و سقم فرضیههای پژوهش، پایداری در ابعاد مختلف توسعهی محلی در محلهی شارق تهران را - از طریق جمعآوری دادههای آماری - مورد ارزیابی قرار داده است و بامجموعهای از شاخصها، به تحلیل دادهها و جمعبندی مطالب پرداخته و با توجه به موانع و فرصتهایپیشِ روی مدیریت محلهای در ایران و کلانشهری مانند تهران، پیشنهاداتی را درخصوص سازماندهی مطلوب برنامههای آتی توسعهی محلهای مطرح کرده است.
-1 مسئله
یکی از نیازهای اساسی و مشترک انسانها، شکلگیری نظام محلات مسکونی بهصورت واحدهای اجتماعی کالبدی میباشد، زیرا از یکسو نیازهای روحی و روانی، و از سوی دیگر نیازهای اقتصادی، اجتماعی و امنیتی ایجاب میکند که خانوارها در قالب نظام محلهای، روابط اجتماعی دقیقتر و کمهزینهتری با یکدیگر داشته باشند - پاکزاد، . - 16 :1361 زندگی ساکنین محله، گذشته از دارا بودن روابط اجتماعی پویا در یک محدودهی جغرافیایی معین، به واسطهی وجود معیارهای ذهنی مانند احساس سرنوشت، هویت مشترک و تعلق فرهنگی و معیارهای عینی چون قلمروی زیستی مشترک و تلاش در جهت بهبود زندگی جمعی و تأمین نیازهای اولیه و اصلی با یکدیگر در هم آمیخته است . - Sarafi, 1992: 37 - بدینسان، اجتماع محلی1 مفهومی هنجاری 2 نیز دارد که تعهدات اجتماعی برمبنای ارزش های مشترک برای اعضای خود پدید آورده و حقوق افراد با مسئولیتهایشان همراه میشود.
وجود مکان و روابط مستمر بین انسانها و محیط، شناخت صحیح و انتظارات متناسب با ظرفیتهای طبیعی و اجتماعی را به دنبال خواهد داشت که به نوبهی خود امکان برقراری تعادل و عدالت در روابط اجتماعی و بومشناسانه3 را خواهد داد. بنابراین، در یک اجتماع محلی، تضاد منافع فرد جمع و انسان طبیعت برچیده خواهد شد و توسعهای پایدار و فراگیر پدیدار میگردد. مفاهیمی چون برنامهریزی از پایین، مشارکت جمعی و فراگیر، حق انتخاب فزونتر برای ساکنین محلی، عدالت اجتماعی، ایجاد فرصت های برابر همراه با کارایی بیشتر، توزیع عادلانه امکانات و مواهب توسعه و نیز رفاه مردم - نهصرفاً آبادی مکان - تنها در سایهی مفهوم »توسعهی محلهای« و برنامهریزی محلات شهری عینیت مییابند.
اجتماع محلی مناسبترین بستر برای دستیابی به توسعهی پایدار شهری است، چراکه روابط بومشناسانه با تجارب جمع و تحت میثاق اجتماعی و تعهدات اخلاقی اعضاء ارج گذاشته خواهد شد و شیوهی معیشت و بهبود سطح زندگی، هماهنگ با ظرفیتهای محیط و با دلسوزی نسبت به یکدیگر و نسلهای آینده برگزیده خواهد شد - صرافی، . - 137 :1379 بنابراین آنچه در رویکرد توسعهی محلهای هدف غایی به شمار می رود، مردم و تأمین نیازهای اولیه و اساسی آنان با توجه به محیط زندگی آنهاست. این هدف جز از طریق ارج نهادن به جایگاه مشارکت جمعی در قالبی نظامیافته میسر