بخشی از مقاله

چکیده

پژوهش حاضر به بررسی و شرح برخی از توصیه های اخلاقی اپیکور مانند قناعت و تاکید بردوستی و به نقد آنهادر نهج البلاغه می پردازد .در ابتدا با اشاره ای به زندگی اپیکور و مختصر تعریفی از قناعت، به سؤالات زیر پاسخ می دهد: -1اینکه آیا قناعت و دوستی می توانند آرامشی را برای انسان به ارمغان آورد آرامشی که حاصلش سلامت و امنیت فرد و جامعه است؟ -2اپیکور چه نظری در مورد این دو دارد؟-3امام علی - ع - در نهج البلاغه درباره این موارد چه توصیه ای دارند؟ امام علی - ع - می فرماید:التودد نصف العقل ؛دوستی کردن نیمی از خردمندی است. در نگاه امام علی - ع - در نهج البلاغه قناعت به عنوان یک رفتار اخلاقی کارگشا جهت رهایی از رذایل اخلاقی بیان شده است.

این مطالعه نشان می دهد که قناعت ریشه در پالایش روح عزت نفس، بلندی همت، آگاهی و خردمندی، باور به گذرا بودن دنیا و تعقل و دور اندیشی دارد. حس رضایت از خدا، رشد روحیه امیدواری، مقاومت در برابر معصیت و مهم تر از همه رهایی از فقر از ثمرات قناعت است که سبب می شوند شرایط تنش زا و اضطراب آلود، از انسان دور و محیط ذهن و زندگی او همواره با یاد خدا و توکل بر عنایات بی پایانش به آرامش حقیقی نایل شود. و حفظ روابط دوستی یکی از مهم ترین مسائل در جامعه است. روش تحقیق حاضر توصیفی- تحلیلی است ،که اطلاعات مورد نیاز با استفاده از روش کتابخانه ای و اسنادی جمع آوری گردیده است.

مقدمه

اپیکور در سال 341 یعنی 7 سال بعد از مرگ افلاطون در جزیره ساموس - واقع در دریای اژه - مستعمره آتنیها به دنیا آمد. زمانی که 19 سال داشت ارسطو نیز درگذشت. او فلسفه را نزد شاگردان افلاطون و دموکریتوس آموخت. او قبل از عزیمت به آتن مدرسه ها فلسفی اش را در مایتلین و لمپاسوس تاسیس کرد.سپس در آتن باغ خود را که ترکیبی از یک انجمن فلسفی و یک مدرسه بود را ایجاد کرد. اپیکور در عهد خود از خوشبخت ترین مردم می بود، هیچ وقت به خود غم و غصه راه نمی داد حد کمال انسانی را در زندگی، افراط در درک لذائذ می دانست. اپیکور به شدت متافیزیک ماتریالیستی و تجربه گرایی و معرفت شناسی و اخلاقیات هدونیستی - فلسفه لذت گرایی - را گسترش داد.

در زمینه متافیزیک می توان او را دنباله رو دموکریتوس یعنی معتقد به اتم و کاملا ماده گرا دانست. اپیکور در سال 271 پیش از میلاد در اثر سنگ کلیه درگذشت. بعد از مرگ وی جنبش اپیکوریان ادامه پیدا کرد به شکلی از مرزهای یونان نیز فراتر رفت.قدرت گرفتن مسیحیت در اروپا موجب افول تفکرات اپیکوری شد. اما این تفکرات در رنسانس همراه با ضدیت با اسکولاستیک بار دیگر این تفکرات زنده شدند. با وجود اینکه اپیکور نویسنده پرکاری بود ولی متاسفانه هیچ یک از آثار خود او به جا نمانده است - بنایی،. - 189 :1388 که دلیل اصلی آن هم اتوریته مسیحیت برای حذف آثار ملحدانه است.

اخلاق اپیکوری ترس از مرگ را منشأ توانگری و ثروت می دانست و با ترس، جهالت و دین که آفریدگارو پاسدارترس اند، سخت مبارزه می نمود. این اخلاق رهایی انسان ها را از قید پیش داوری های مذهبی نه تنها شرط خوشبختی فردی، بلکه شرط خوشبختی های اجتماعی می دانست و تفسیر معقولانه طبیعت و انسان را سرلوحه وظیفه اش قرار داده بود - همان - . بعد از این مختصر توضیح درباره زندگی اپیکور، اکنون به برخی از توصیه های اخلاقی پرداخته می شود.

تعریف قناعت

در فرهنگ فارسی قناعت در معنای خرسند بودن به قسمت خود و بسنده کردن به مقدار کم، گفته شده است - معین،. - 769 :1380 قناعت: از قنِع به کسر نون، رضایت به موجودی و به آنچه کفاف انسان است، واز قنَع به فتح، به اندازه نیاز خواستن، قرآن کریم می فرمایدفکلوا: عنها واطعمو القانع والمعتَر؛ از گوشت قربانی بخورید وبه قانع وسائل اطعام نمایید.القانع در این آیه کریمه کسی است که به روزی رسیده خود خرسند است. والمعترّکسی است که دست نیاز به سوی دیگران دراز می کند - حمید زاده ،. - 117 :1388

در تفسیره آی - اطمعو القانع والمعتَرﱠ - امام علی - ع - می فرماید قانع کسی است که به آنچه با او می بخشی راضی است و هیچ اعتراض و گلایه ای ندارد، نه تندی می کند و نه غضبناک می شود. حضرت می فرماید: القناعه مال لا ینقد - قناعت سرمایه ای است که از بین نمی رود. - آنان که به دنبال ثروت جاودانه و سرمایه ماندگار هستند، بدانند که این ثروت و این سرمایه چیزی جز قناعت و به مقدار نیاز برداشتن و مصرف کردن نیست و آنچه غیر از این باشد نابود می شود و یا بهره دیگران میگردد - فلسفیان،. - 126 :1388

امام علی - ع - قناعت را بهره مندی از دنیا به اندازه کفایت می داند. ایشان در تفسیر و ویژگی انسان قانع می فرماید: کسی که به اندازه کفایت زندگی، از دنیا بردارد به آسایش دست یابد و آسوده خاطر گردد در حالی که دنیا پرستی کلید دشواری و مرکب رنج و گرفتاری است - دشتی، . - 704 :1384 بر خلاف تعریفی که در کتب لغت آمده است، امام علی - ع - ملاک قناعت را مقدار و بهره مندی کم از دنیا نمی داند بلکه بهره مندی به اندازه کفاف و رفع نیاز را ملاک قناعت بیان می فرماید و توجه به دنیا بیش از حد نیاز، رسیدن به مرحله انسان را گرفتار می سازد. نکته مهم در تعریف قناعت راضی بودن و خرسندی است که این امر با ایمان به خداوند محقق می شود. ایمان قلبی به خداوند و پذیرش حق اول مرتبه رضاست و قبل از این، از آن اثری نیست و در مرتبه بعد طمأنینه نفس حاصل می شود و مرتبه رضا کاملتر می گردد - امام خمینی،. - 171 :1380

قناعت در نگاه اپیکور

ساده ترین غذاها در رفع رنجی که مولود احتیاج است بیش از سفره ای مالامال از اطعمه و اشربه گرانبها لذت بخش است. یکی دو قرص نان و چند جرعه آب پس از تحمل گرسنگی و تشنگی زیاد موجب شدیدترین لذت هاست. خو گرفتن به زندگی ساده و بی تکلیف بهترین وسیله حفظ سلامتی است. قناعت و زندگی بی تکلیف انسان را در انجام دادن وظایف زندگی دلیرتر و با جرأت تر می سازد. آن کسی که با زندگی ساده خو گرفته اگر از رفاه نسبی بیشتری بهره مند گردد به نحو احسن از آن استفاده می کند و هم می تواند در مقابل شداید و ناملایمات بهتر ایستادگی و مقاومت نماید.

بنابراین، لذتی که ما آن را خیر اعلی می نامیم بر خلاف ادعای بعضی نادانان که گفته های ما را تحریف و رد می کنند لذت بدنی و عیش و عشرت مردمان عیاش خوشگذران نیست؛ بلکه مراد از لذت فقدان رنج بدنی و عدم اضطراب و تشویق درونی است - ژکس،. - 49 :1362 در اینجا اپیکور از نوعی ریاضت و قناعت گفتگو می کند و مرد حکیم را تعلیم می دهد که به اندک چیزی بسنده کند و آنچه که طبیعت دورنگر، در دسترس او می گذارد قناعت نماید و گوید : ثروتی که مطابق با طبیعت باشد، دارای اندازه و مرز و حدی است و به دست آوردن آن آسان است اما ثروتی که به وسیله گمان بی اصل توهم شود بدون حد و مرز و تحصیل آن بسیار مشکل است.

کم ثروتی و سرمایه معتدل، به اندازه رفع احتیاج طبیعی، ثروت و غنای بزرگی است ولی سرمایه و نعمت فراوانی که حد و مرزی نشناسد، فقر و مسکنت عظیمی است. یک چنین قناعت و امساکی، انسان را تا حد خدایان تعالی می بخشد. تن و جسم ما با ولع می کوشد تا از گرسنگی و تشنگی و سرما هلاک نشود. کسی که می داند در آینده هم احتیاجی به این حوایج ندارد می تواند در سعادت با زئوس رقابت کند. و اپیکور در اینجا راز نهائی خود را به مامی گوید: من باخوردن یک تکه نان و آب از لذت بدنی فوق العاده ای سرشار می شوم و لذات دیگر را حقیر می شمارم و این تحقیر من ، مربوط به خود لذات نیست بلکه مربوط به آلامی است که آنها در پی خواهند داشت.

بنا براین کسی که موافق با طبیعت زندگی می کند همیشه مستغنی است و کسی که موافق با گمان به سر می برد پیوسته محتاج و فقیر است. توافق با طبیعت امری سهل و آسان است زیرا طبیعت، چیزهای ضروری را در اختیار ما می گذارد و بدین سبب ما باید از این عنایت طبیعت سپاسگذار باشیم - ژان برن،. - 114 :1381 در نظر اپیکور مرد حکیم موافق با طبیعت زندگانی می کند و بنابراین دارای استغناء است. این استغنا را نباید به شابه یک نوع خود خواهی دانست ، و یا به شابه استقلای و آزادی دانست. استغناء عبارت است از ظرفیت و قابلیت ، استکفاء به خویشتن، قابلیتی که نه متضمن انتظاری از خدایان است و نه امیدی به دیگر مردمان، بلکه استغناء از آن چیزی است که عقل انسان، در اختیار و دسترس او می گذارد.

استکفا به خویشتن بزرگترین ثروت هاست. و همین استکفا است که گفته شده است کسی که در میان نیکوهایی فنا پذیر به سر می برد به هیچ روی مشابهتی با یک موجود فنا پذیر ندارد بلکه چون خدایانی در میان مردم است.چون مرد حکیم مبری از امیال بیهوده، آزاد از الزامات خرافاتی می گردد، لذت بی غمی، فقدان رنج و الم را می چشد و اقبال - شانس - در او تأثیری ندارد، زیرا حکیم برحسب عقل، موافق با طبیعت که او را احاطه کرده به سر می برد.او در جستجوی تنوع طلبی نیست، زیرا مرد بی خرد و جاهل است که به چپ و راست و آن سوی و این سوی به جستجو امور زود گذر می پردازد و در راهی که گام بر می دارد گم می شود - ژان برن،:1381 ص. - 120

لوکرسیوس،دور نمای جالبی از این انسانیت از هم گسسته و موحش ترسیم میکند: مردمان خون همشهریان خود را می ریزند برای اینکه ثروت خود را بالا ببرند و با ولع و حرص در صدد مضاعف کردن سرمایه و غنایم هستند، پشته از کشته ها می سازند و بشدت و قهر بر مراسم تدفین غم انگیز برادر خود اشک می ریزند و در سفره یاد بود مرگ این و آن گفتگو از کینه و وحشت و انتقام است. دلهای مردم را کینه و حسد خشک می کند. - همان منبع -

اپیکور معتقد بود که گرد آوردن اموال موجب حس عدم اعتماد بین دوستان و ویرانگراصول دوستی است. نباید چنین انگاشت که حمله های اپیکور علیه ثروت، تجمل ، هرزگی و غیره ، معطوف به دگرگونی اساسی جامعه یعنی واژگونی نظام برده داری بوده است - برومند،. - 35 :1335 بهترین پندی که اپیکور می توانست به معاصرین نا امیدش بدهد این بود که ثروت، شغل سیاسی و قدرت حاکمه را ناچیز انگارند - برومند،. - 36 :1335

قناعت در نهج البلاغه

برانگیخته شدن خوی قناعت محرکی است که شرایط ناهموار زندگی را برای انسان هموار می سازد. در واقع قناعت وادار کردن خود به مقاومت در برابر مشتهیات و مطالبات نفسانی است، یعنی در جایی که عقلانیت بر نفسانیت چیره می شود، و خواست ها و نیازهای نفسانی را تعدیل می کند، قناعت شکل می گیرد و دستیابی به چنین ملکه ای رسیدن به دولتی است که پاینده است و روح غنا و بی نیازی که از رهگذر این سجّیه حاصل می شود ملک و توانمندی ارزشمندی است که به دست آمده است.

« امام علی - ع - قناعت را به لازمهاش که زندگی پاک و نیکوست تفسیر فرموده است که تنها با قناعت نصیب انسان می شود - بحرانی . - 60 :1362 زیرا زندگی در پرتو زیاد خواهی و سیری ناپذیری به انواع خطاها و خلاف ها آلوده می شود، تا به ظاهر از رونق بیشتری برخوردار، واز لذّت های گونا گونی بهره مند گردد و چنین گرایشاتی پاکیزه گی و گوارایی زندگی را به مخاطره می افکنند، حرص و آز، فزونخواهی و نظر تنگی حرام خواری و مال اندوزی از راه های حرام و نا مشروع و تمایلات ناروای دیگر با اکسیر پر بهای قناعت قابل کنترل هستند که سرانجام به افتخار برخورداری از حیات طیبه و زندگی پاگیزه مفتخر می شوند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید