بخشی از مقاله
ابعاد روانشناسی باورهای مردم در غزلیات حافظ
چکیده
مقاله حاضر با هدف بررسی » ابعاد روانشناسی باورهای مردم در غزلیات حافظ « به روش کتابخانه ای به نگارش در آمده است . نگارنده پس از جمع آوری اطلاعات مورد نیاز، عناصر فرهنگ عامه را به ترتیب الفبایی تنظیم کرده و آنها را به روش توصیفی-تحلیلی ارایه داده است. اهمیـت موضوع از آنجاست که پرتوی بر یکی از گوشه های فراموش شده غزلیات حافـــظ می افکند و نشان می دهد که تا چه حد این شاهکار ادب فارسی با فرهنگ عامه پیوند دارد از سوی دیگر نشان می دهد که بسیاری از عناصر فرهنگ عامه همچنان به حیات خود ادامه می دهند و از این نظر انسان معاصر تفاوتی با انسان گذشته ندارد. همچنان با مرور مقالـه حاضر مشخص می شود که بــــاورهای مردمی بیشتر جنبه آیینـی و مذهبی داشته وبه تدریج، با تکامل مذاهب بشری، ریشه های دینی باورها به فراموشی سپرده شده، اما از رواج آنها در میان ملت ها کاسته نشده است.
واژه های کلیدی: حافظ، غزلیات، روانشناسی، فرهنگ عامه، باور
مقدمه
فرهنگ عامه یا فولکلور در متن زندگی اقوام و ملت ها جریان دارد و به شکل های گوناگون خود را نمایان می سازد . راز و رمزها و پیچیدگی زندگی، انسان را وادار کرده است که در ورای مسایل عادی و پیش پا افتاده ، به دنبال پاره ای از عوامل سرنوشت سازو گاه ناشناخته بگردد. برای آدمی، پذیرش این نکته که زندگی او همین است که هست و پیوندی، هرچند مبهم و ناشناخته، با دنیایی برتر و عوالم غیب ندارد، دشوار است. در سایه چنین تصوری، بسیاری از معتقدات بشر از قدیم ترین ایام تا روزگار کنونی، شکل گرفته وباعث شده است جنبه های مهمی از زندگی انسان ها، به صورت خودآگاه یا نا خودآگاه، با عقاید، باورها و آدابی پیوند یابد که مجموعه آنها فرهنگ عامه یا فولکلور را می سازد. رواج فرهنگ
عامه در میان ملت هایی که از پیشینه تاریخی طولانی تری برخوردارند، به مراتب بیشتر و کامل تر از ملت هایی است که سابقه ای اندک دارند. پدید آمدن فرهنگ عامه دلایل متعددی دارد . گاه آب و رسوم اجتماعی مردم و گاه تعبیر و تفسیرهای پیشینیان از وقایع طبیعی یا حوادث زندگی باعث شکل گیری آنها شده است.
به هر حال، » زیر نقاب به ظاهر خردگرای جامعه نوین، اشتیاق گسترده و فوق العاده ای نسبت به پدیده های اسرار آمیزو غیبی موج می زند.« (جاهودا، (41:1371 و این در حالی است که» رابطه بسیاری از پدیده های خرافیو عناصرفرهنگ عامه با نفس زندگی چندان شناخته شده نیست، درحالی که از نظر کیفی وجود آن با جوامع بشری ملازمه دارد.« (ناصح، .(508:1357
بر اساس بینش امروزی، بسیاری از آنچه به فرهنگ عامه مربوط می شود، ریشه درجهل و نادانی دارد. امروزه به راحتی می توان باور داشت های پیشینیان خود را ناشی از کم اندیشی ها و تصورات نادرست آنها از وقایع دانست و دانش بشری را در پاسخگویی به بسیاری از خرافه ها و عناصر فرهنگ عامه کافی تلقی کرد و برلزوم مبارزه با خرافه ها تاکید ورزید و در زدودن آنها از ذهن و ضمیر اقوام کوشید.
با این حال، بسیاری از ما ناخودآگاه به باورهای پیشینیان توجه داریم و بی آنکه دلیل این ایمان را دریابیم، برای عروسی، وقت می گیریم، برای رفع چشم زخم، اسپند می سوزانیم، برای آنکه تاثیر نیروهای اهریمنی و شیطانی را از کسی دور کنیم، به تخته می زنیم، بعضی از پدیده ها را خیر و برخی دیگر را شر می شماریم، افرادی را خوش قدم و افرادی را بدقدم می شناسیم، به برخی از وقایع و حوادث تفال می زنیم و از طریق آنها وقایع آینده را پیشگویی می کنیم.
گذشته از این، آداب و رسوم پیشینیان بر زندگی ما نیز به شدت سیطره دارند. با آنکه اعتراف می کنیم برخی از این آداب و رسوم دست و پاگیر هستند و زندگی و زندگی را از مسیر طبیعی خارج می سازند و رنگی از تکلف به آن می زنند، نمی توانیم خود را از اجرا و پای بندی به آنها محروم کنیم.
در این گفتار، برخی از باورهای خرافی عمده که در غزلیات حافظ انعکاس یافته، به ترتیب الفبایی بررسی شده است.ضمنا به علت محدودیت حجم مقاله، پرداختن به باورهای مربوط به سحر وجادو، علوم غریبه، تفال، پزشکی، گوهر، مروارید، مهرگیاه، خجستگی، خجسته پی، خوابگزاری، قیافه، گنج ونجوم احکامی به فرصتی دیگر وانهاده شده است.
روش کار:
مجموعه حاضر، دربرگیرنده بخش عمده ای ازباورها واعتقادات رایج درمیان مردم سیستان است. موضوعیت پاره ای ازاین باورها امروزه ازدست رفته است وکسی درزندگی عملی بدان ها پایبند نیست ، امابرخی دیگرازباورها همچنان زنده است وبه مناسبت های مختلف مردم بدان هاپای بندند. نفوذباورهادرناخودآگاهی جمعی مردم تاحدی است که غالب افراد، حتی تحصیل کرده ها وروشنفکران، خودرابه اجراوپایبندی یا پرهیز از آنهاموظف می دانند.
جمع آوری باورها کاری بسیاردشوار بود.این دشواری دلایل متعدد دارد، ازجمله اینکه:
-1باورها به صورت پراکنده درمیان مردم شیوع دارد، ودسترسی به کسی که به تمامی آنها احاطه کامل داشته باشد، امری غیرممکن است.
-2آنجاکه باورها درزندگی عملی مردم کاربرد دارند، استفاده ازهریک بسته به موقعیت عملی خاص، به صورت طبیعی درزندگی ضرورت می یابد.
-3صاحبان باورها، بسیاری ازآنها رابه عنوان تجربه هایی ثابت شده پذیرفته اند ودرمورد خرافی وغیرعملی بودن آنها، تردید دارند.
-4 ازسوی دیگر، بسیاری از افراد مطلع از ترس آنکه مبادا جزو طبقه عوام به حساب آیند و به اصطلاح خودشان، آنها را خرافی و خرافه پرست تلقی کنند، از در اختیار قرار دادن باورهای خود به شدت پرهیز دارند.
-5پراکندگی جغرافیایی باورها یکی دیگر از دشواریهای کار بوده. گاه از یک شهر به شهر دیگر، یا از یک روستا به روستای دیگر، نوع باورها و میزان پای بندی به آنها تفاوت معنی داری می یابد.
-6 به علاوه، تقارن احتمالی ویا تجربی برخی از رویدادها با برخی از حوادث سازندگی سبب شده است
که مردم، ضمن اینکه دلایل انجام کاری را نمی دانند،به آن اعتقاد کامل داشته باشند و بر ضرورت پای بندی به برخی از باورها اعتقاد قلبی عمیقی داشته باشند.
دراین مجموعه هر چند تکیه اصلی بر منطقه سیستان است، ازآنجا که این منطقه پاره ای وسیع از سرزمین پهناور کهن ایران راتشکیل می دهد، مقدار زیادی از باورهای منطقه درشمار باورهای همگان ایران است ودرمناطق دیگرنیز رواج تام دارد.
-1 باورهای مربوط به بزم:
مجالس بزم، به خصوص اصطلاحات خمری، بامعانی نمادین واسطوره ای خاص خود، زمینه های پیدایش باورهای متعددی را در فرهنگ عامه به وجود آورده است. برخی ازا ین باورها که د رغزلیات حا فظ انعکاس یافته، به شرح زیر است:
.1-1افلاطون خم نشین
براساس باور پیشینیان و بنا به گفته نظامی در اقبالنامه، »افلاطون از خلقگوشه گرفت و در خم نشست و درپی تحقیق اوضاع
افلاک و ستارگان برآمد. چون در سکوت و خاموشی مطلق بود ، آواز حرکات افلاک در خم پیچید واز انعکاس آن درخم
آوازهایی خوش پدید آمد. افلاطون از ان اواز ها و اصوات نموداری در این جهان پدید اورد و علم موسیقی بنیاد
نهاد.)«زریاب خویی، 297 ،.(1368 ارتباط افسانه ای افلاطون باخم، به شکل زیر درغزلیات حافظ بیان شده است:
جز فلاطون خم نشین شراب سر حکمت به ما که گوید باز
( دیوان حافظ ، ص ( 233
.1-2 افیون ومی
ظاهراً جهت تشدید خاصیت می ، در ان افیون میریخته اند . این امر در گذشته های دور جنبه آیینی داشته وشکل تغیر یافته ای از امیختن گیاه»هوم«که در ایران باستان مقدس شمرده می شد، بامی بوده است . به این رسم در بسیاری ازمتون اوستایی وپهلوی اشاره شده است. حافظ می گوید:
در آن افیون که ساقی در می افکند حریفان را نه سرماند و نه دستار
(همان،ص(224
چولاله درقدحم ریز ساقیا می ومشک که نقش خال نگارم نمی رود ز ضمیر
(همان ، ص (230
.1-3 جرعه فشانی در فرهنگ اساطیر آمده است: اقوام مختلف از روزگاری باستان، پیش از رسم قربانی به افتخار خدایان و اموات، شراب یا
روغن یا آب یا عسل ویا شیر ومشروبات، بر روی مجسمه ها یا مقابر می ریختند. گویا ریختن آب خنک روی قبرها، امروزه در ایران، یادگار همین رسم است.(یاحقی، (162:1378 این رسم شکل دگرگون شده اسطوره قربانی انسان ها برای جلب رضایت یا رحمت خداوند بوده که در گذشته های دور اجرا می شده است. بر اساس اساطیر ایرانی، رسم قربانی انسان را جمشید به قربانی گاو تبدیل کرده است وپس از آن برای رعایت حال مردمی که توان مالی نداشته اند، به شکستن خم های که به شکل گاو ساخته می شده و شراب در حکم خون آن بوده، مبدّل ساخته است. آن را می گشودند، درآمده است. حافظ بارها این رسم و باور را در اشعار خود به کار برده است؛ از جمله:
بیفشان جرعه ای برخاک و حال اهل دل بشنو که ازجمشید و کیخسرو فراوان داستان دارد (دیوان حافظ، ص (157
اگر شراب خوری جرعه ای فشان برخاک ازآن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
(همان، ص(253
.1-4 شادی
بر اساس باورهایی که در فرهنگ عامه آمده است، ارواح آدمیان پیش از خلقت جسمانی با هم بوده اند. برخی از این ارواح با یکدیگر دوستی وپیوند داشته اند، اما پس از آمدن به دنیای مادی یکدیگر رافراموش کرده اند. این باور حقیقی بعدها به فراموشی سپرده شده و درآن تغییری به وجود آمده است؛ به این معنا که آدمیان تصور کرده اند به هنگام انجام دادن عملی یا به هنگام شادی و اندوه، اگر از کسی که دوست داریم، یاد کنیم، شادی و اندوه ما ویا تأثیرکار ما بر وی نیز می رسد. از این رو، آنان که در مجالس بزم می نشسته اند، برای آنکه یاران خود را در شادی خویش شریک سازند، باده را به شادی روی وی می خورده اند.
در ضمن، دکتر خانلری »شادی خوردن« را دارای معنی اصطلاحی خاص و از آداب و رسوم عیاران شمرده و معتقد است»شادی خورده« به معنی و مترادف با »مرید« و »سرسپرده« دراصطلاح صوفیان است(خرمشاهی،.(507:1368 به هر حال، حافظ از این باور و رسم در ابیات زیر بهره گرفته است:
نغز گفت آن بت ترسا بچه باده پرست شادی روی کسی خور که صفایی دارد
(دیوان حافظ، ص(159
ازآن ساعت که جام می به دست اومشرّف شد زمانه ساغرشادی به یاد می گساران زد (همان، ص (177
-2 باورهای مربوط به چشم زخم
اعتقاد به چشم زخم، ریشه ای عمیق در میان ملّت ها دارد. چشم زخم عبارت از آسیبی است که تصور می شود از نگاه حسود یا بد خواه یا حتی ستا یشگر به کسی یا چیزی می رسد.در دا یره المعارف دین (ویراسته الیاده) آمده است که اعتقاد به تاـیر چشم بد، جهانی است.پیامبر(ص)فرموده است»الغین حق« (چشم زخم حقیقت دارد).(خرمشاهی(837:1377 غالبا انسان هایی را که چشم هایی بارنگ استثنایی و یا نزدیک به هم دارند،دارای قدرت چشم زخم می دانستند.
برای چشم زخم، تاثیرات متفاوتی قایل بودندوجهت رفع آن به کارهای گوناگونی اقدام می کردند؛ ازجمله: جای قد مهای کسی که دارای قد رت چشم زخم بود ه، با کارد می برید ند یا بر روی آن با کارد خط می کشیدند.یااینکه انگشت به خاک ته کفش تعریف کننده زده، روی ناف خود می مالیدند.یا اسفند دود می کردند چشم خورده است، می مالیدند.(هدایت (86:1378 این باور بارها در غزلیات حافظ انعکاس یافته است؛ از جمله:
خوش خرامان می روی چشم بداز روی تودور دارم اندر سر خیال آ نکه در پا میرمت (دیوان حافظ، ص(142
آه وفریاد ازچشم حسود مه چرخ در لحد ماه کمان ابروی من منزل کرد
(همان، ص (165
برای دفع تأثیرچشم زخم نیز کارهای مختلفی انجام می شده است. حافظ در جایی خواندن آیه شریفه »و ان یکاد« را مطرح
کرده و گفته است:
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید
(همان، ص (223 یاد
کردن نام خدا- یعنی »ماشااالله« و »به نام ایزد« گفتن - را به هنگام مواجه شدن با پدیده زیبا یا ارزشمندی که در معرض چشم زخم قرار دارد، نیز برای دفع اثر چشم زخم موثر دانسته و گفته است:
می ای
در کاسه چشم است ساقی را به نام ایزد که مستی می کند با عقل ومی بخشدخماری خوش
(همان، ص (247 همچنین،
سوزاندن اسپند را که لابد با خواندن وردها و اعمال آیینی خاص همراه بوده است، در دفع اثر چشم زخم موثر می داند. اسپند دود کردن در باورها ی اساطیری ایران باستان ریشه دارد. بر اساس این باورها، بوی خوش از آفریدهای اهورا مزدا است و
باعث گریز اهریمن و نیروهای اهریمنی می شود. حافظ می گوید:
بازارشوق گرم شد آن سروقد کجاست تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند
(همان، ص (191 حاجت
مطرب و می نیست تو برقع بگشا که به رقص آوردم آتش رویت چوسپند
(همان، ص (191 به علاوه،
قراردادن چیزی کم ارزش دربین اشیای گرانبها براساس باورها ی عامیانه، سبب می شود که اثر چشم زخم به چیزی بی
ارزش برسد وشی ء ارزشمند در معرض تلف شدن قرار نگیرد. حافظ در این باره می گوید: جای آن
است که خون موج زند دردل لعل زین تغابن که خزف می شکند بازارش
(همان، ص (240
تو گوهر بین و از خرمهره بگذر ز طرزی کان نگردد شهره بگذر
(همان، ص 378
-3 حرز و تعویذ
تعویذ در اصل لغت از ریشه عوذ به معنای پناه دادن و در پناه آوردن است. اصطلاحا به معنای دفع مضرات و خطرات به مدد دعای نیک است... دو سوره آخر قرآن مجید (العلق و الناس) را المعوذتین (یعنی دو پناه دهنده) گویند؛ چه به نقل بعضی محدثان و مفسران، حضرت رسول به یمن نزول این دو سوره از شر جادوگری بعضی از یهودیان نجات یافت.
(خرمشاهی،(418:1368 حرز و تعویذ ظاهرا ابتدا به صورت شفاهی بوده و بعدها شکل مکتوب یافته است در تعریف تعویذ در لغت نامه آمده است:»آنچه از عزایم و آیات قرآنی و جز آن نوشته جهت حصول مقصد و دفع بلا با خود دارند.« (دهخدا، .(1325-1360 ظاهرا بین تعویذ و حرز این اختلاف وجود دارد که تعویذ را به بازو می بسته اند و حرز را به گردن می آویختند. حافظ درباره تعویذ گفته است:
کلک تو خوش نویسد در شأن یار و اغیار تعویذ جان فزایــی افسـون عمرکاهـی
(دیوان حافظ، 368
و درباره حرز بیان داشته است:
آن پیک نامورکه رسید از دیار دوست آورد حرز جان ز خط مشکبار دوست
(همان، ص 125
-4 باورهای مربوط به موجودات و پدیده های اساطیری باورهای خرافی پدید آمده پیرامون موجودات و پدیده های اساطیری، بسیارمتنوع و جالب توجه است. این امر چنان ارزشی داشته که دستمایه اثر تألیفی مستقل و گرانبهایی چون فرهنگ
اساطیر در زبان فارسی شده است. موجودات اساطیری که مورد توجه حافظ قرار گرفته اند، به ترتیب الفبا عبارت اند از:
. 4-1 پری پری در فرهنگ ایران دو چهره منفی و مثبت دارد. او را موجودی لطیف و بسیارزیبا که اصلش از آتش است و با چشم دیده
نمی شود و به واسطه زیبایی فوق العاده آدمی را می فریبد، دانسته اند. در چهره مثبت، »پری بر عکس دیو، اغلب نیکوکار و جذاب است«، اما در چهره منفی و بر اساس برخی از قسمت های اوستا، »پری جنس مونث دیوان است که از طرف اهریمن گماشته شده و جزء لشکر او، برضد زمین و گیاه و آب و ستور در کار است. پریان در این روایت کهن دارای منشی مبهم و ناروشن و سرشتی به ویژه شرور و بدخواهند و گاهی به صورت زنانی جذاب و فریبنده ظاهر می شوند و مردان را می فریبند؛ زیرا هر لحظه قادرند خود را به شکلی درآورند.« (یاحقی،.(140:1379 به علاوه، در ادبیات فارسی، پری گاه به معنی جن و
فرشته نیز به کار رفته است. بر این اساس، پری، در غزلیات حافظ سه چهره دارد: . 1 موجود لطیف و بسیار زیبا؛ چنان که در ابیات زیر مشاهده می شود:
عتاب یا پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند
(دیوان حافظ، ص(194
آن یارکز او خانه ما جای پری بود سر تاقدمش چون پری از عیب بری بود
(همان، ص(210 .2درچهره موجودی اهریمنی وفریبکار، چنانکه درابیات زیر قابل ملاحظه است:
دانم که بگذرد زسرجرم من که او گرچه پریوش است و لیکن فرشته خوست
(همان، ص(124 ببا
ختم دل دیوا نه و ندا نستم که آدمی بچه ای شیوه پری اند
(همان، ص.3 (189وگاه به
معنی فرشته؛واین معنا ازبیت زیر برمی آید: طفیل هستی
عشق اند آدمی وپری ارادتی بنما تا سعادتــی ببری
(همان، ص(343
.4-2دیو
واژه دیو نزد آریای ها به معنی روشنایی وفروغ و خدای بزرگ به کار می رفته است.پس از آنکه زرتشت خدای یگانه را
اورمزد نامید، دیوها گروه گمراه کننده شدند وپرستش آنان از کارهای زشت وگناه درآمد ودیوان از سپاه اهریمن ویاران
پلید او شدند وهمه جا با دروغ وگمراهی وفریفتاری همراه هستند. (عفیفی، (45:1372
دکتر یاحقی درفرهنگ اساطیر ذکر کرده اندکه: واژه دیو اصلاً به معنی خداست؛ ودرقدیم، به گروهی از پروردگاران
آریایی اطلاق می شده، ولی پس از ظهور زرتشت ومعرفی »اهورامزدا«، پروردگاران عهد قدیم (دیوان) گمراه کننده
شیاطین خوانده شده اند.(یاحقی، (201:1379 دیو دردیوان حافظ همیشه چهره منفی دارد؛ چنان که می گویند:
پری نهفته رخ و دیو درکرشمه وحسن بسوخت دیده زحسرت که این چه بلعجبی است
(دیوان حافظ، ص(127
.4-3عنقا
سیمرغ که به نام های عنقا وشاه مرغان نیز مشهوراست، یکی از مهم ترین وپیچیده ترین پرندگان اساطیری وعرفانی ایران
است. دراوستا سیمرغ فرشته عدالت است. این مرغ در میان دریای فراخکرت بر درختی به نام »هرویسپ« به معنای»همه را
درمان بخش« آشیان دارد.(اوستا،ص (400 براساس بندهشن، سیمرغ پیشوا وسرورهمه مرغان واولین مرغ آفریده شده
است.(فرنبغ دادگی،78:1380 در توصیف اسطوره ای سیمرغ گفته اند:
پرهای گسترده اش به ابر فراخی ماند که از آب کوهساران لبریز است؛ در پرواز از خود پهنای کوه را فرا می گیرد. از هر
طرف چهار بال دارد به رنگ های نیکو؛ منقارش چون منقار عقاب کلفت و صورتش ، چون صورت آدمیان
است.(مسعودی،(1344گفته اند که 1700 سال عمر می کند؛ پس از سیصد سال تخم می گذارد و در مدت 25 سال، بچه
های او از تخم بیرون می آیند.(یاحقی، (266:1379 تجلی چهره سیمرغ در غزلیات حافظ به قرار زیر است:
ببر ز خلق و چو عنقا قیاس بکار بگیر که صیت گوشه نشینان زقاف تا قاف است
(دیوان حافظ،ص (118
برو ای طایر میمون همایون آثار پیش عنقا سخن زاغ و زغن باز رسان
(همان، ص (303