بخشی از مقاله

چکیده

از زمانی که بنیان اندیشه جامعه مدرن در قرون 17 و 18 توسط اندیشمندانی چون هابز – لاک-روسو- بنتام –استوارت میل و غیره نهاده شد انسان و خواستهای حق مدارانه او محور نظریه ها و تحلیل ها قرار گرفت نقطه مغفول مانده در این مجموعه فکری که همچنان مورد غفلت است نقش جامعه مدنی در مهار قدرت ساسی می باشد . جامعه مدنی باید به عنوان یک ناظر چگونه در مقابل سیاست پول و سلاح عکس العمل نشان دهد . اینک پس از چند قرن مشخص شده قدرتهای سیاسی بر اساس تعا ملات سرمایه داران و لابی های متفاوت قدرت را در دست می گیرند بازی با افکار جامعه خارج از فیلم های سینمایی صورت می گیرد و حاصل آن رسیدن تسلط بر منابع کلان سخن پراکنی و خبر گزاری و تبلیغ نوعی خواست از بالا به پائین می باشد . بر آنم در این مسئله مقداری تفکرات خود را بر قلم آورم .

کلید واژه: جامعه مدنی- قدرت-منافع

مقدمه :

سده های گذشته با جنبش های متفاوت اجتماعی و انقلاب های گوناگون همراه بوده است از ابتدایی ترین در فرانسه – انگلستان – آمریکا و... و به مرور اندیشمندان بر این نکته صحه گذاشتند که به پایان تاریخ رسیده اند و بهترین گزینه در اداره کشور ها یافت شده است . ولی آیا تکامل فکری بشر به نقطه ایستایی رسیده است ، و دیگر نیازی به نگاه دوباره به کارکرد این ساختارهای حکومتی نمی باشد فآیا به واقع لیبرالیسم یا دمکراسی در این شکل نقطه پایان رسالت بشر در تکامل فکری می باشد ؟ زمانی که در دهه 1975 به بعد تعداد زیادی کشور به سمت این گونه حکومت حرکت می کنند و امواج دوم و سوم طی می شود چرا من باید بگویم انسان هنوز در نا پخته گی فکری و ابتر گذاشتن مسیر تکامل فکری خود است امید دارم دلایل من در این زمیینه نگاههایی را به خود معطوف کند و آنرا به چالش کشد.

سیر تکامل فکری انسان :

اگر محور دانستن را به عهد کشف آتش و حضور جمعی در غارها برای حفظ امنیت بیشتر بدانیم روند این حرکت تا زمان دولتهای استبداد مطلق در اروپا بر محور حفظ جان و مال از دست دیگران و حمله سایر اشخاص می چرخد و در این بین اندیشمندانی مانند آکویناس خود را با کلیسا در گیر می کنند تا بنیان فکری جدیدی را پایه ریزی کنند . بنیانی که بر اساس اومانیسم سر انجام خود را بر جامعه تحمیل می کند و بصور کودک نارس در کشورها سرازیر می شود و این با اتکا به دولتهای استبدادمطلق صورت می گیرد که بر طبق قوانینی با توافق با زمینداران بزرگ دست در عرصه اموال خصوصی آها نمی برند و این چرخه حرکت به سمت سرمایه داری صنعتی را تسهیل می نماید و در نهایت با خود قدرتهای مشروطه و آزادیهای اقتصادی و پس از آن آزادیهای سیاسی را به همراه می آورد .این امر در کشور هایی که درارای شرایط فوق هستند راحتر پیش می رود اما در کشور ما بعلت اینکه حکومت استبدای برای خود هیچ شرطی قائل نبود سرمایه های خصوصی را نیز به یغما می داد و سرمایه گذاری را غیر امن می کرد.

نوید آزادی سیاسی و اقتصادی :

پس از طی این پروسه و تاسی به اندیشه اندیشمندان بزرگی که چهار چوب حکومتی بر اساس اومانیسم را ترسیم کردند. به مرور نگاه ارسطویی بر نگاه افلاطونی غلبه یافت و تنها زیر و رو کردن دیدگاه آنان توسط اقشار مختلف مردم که ار حق رای و حقوق اولیه خود محروم شده بودند دگرگون شد . دگر کسی زیر بار بردگی نمی رفت و زنان نیز حقوق خود را مطالبه می کردند اینچنین شد که کنوانسون جهانی حقوق بشر ترسیم گردید . سوال اصلی در این مرحله مطرح می شود که اگر تمام کنوانسون حقوق بشر در سراسر دنیا اجرایی شود بشر به تمام آمال خود رسیده است و نیازی به نگاه دوباره به آنچه گذشته ندارد.

جامعه مدنی :

انسان مدرن که از پروسه قبل از مدرنیته عبور کرده اینک خود را صاحب حقوقی مشخص می داند که از آن جمله شرکت در سندیکا ها -اصناف-گروهای مختلف حزبی - هنری -و.... یعنی خود را آزاد می داند زمانی که از خانه خارج می شود به هر چه علاقه مند است بصورت آزادانه بدون آنکه به آزادی دیگران لطمه بزندوارد شود . حق رای دادن در خواست یک زندگی رو به رفاه -بهداشت -درمان- تفریح -ورزش و ..هر

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید