بخشی از مقاله

مقدمه

رابطه جامعه وتفکّر از دیرباز مورد توجه فیلسوفان و اندیشمندان بوده است.صاحب نظران زیادي در این رابطه بحث کردهاند و سابقه این بحث را میتوان حتی در آثار افلاطون نیز دید، اما مطالعه آن به طور جدي از قرن بیستم تحت عنوان جامعه شناسی معرفت آغاز شده است.جامعه شناسی معرفت، به بررسی روابط میانتفکّر و جامعه میپردازد و از این گذرگاه سعی دارد به این موضوع بپردازد که نهادهاي اجتماعی تا چه حد در شکل گیري اندیشههاي آدمی نقش دارند. یکی از صاحب نظران بزرگ این رشته »کارل مانهایم« است که جامعه شناسی معرفت را در قرن بیستم به صورت نظامی منسجم ارائه کرد.او عقیده دارد که میتوان از طریق آموزش و پرورش و با انجام تغییرات لازم در جهت بهبود جامعه گام برداشت.

بیان مسئله:

نهاد تعلیم و تربیت از آنرو که در بطن اجتماع قرار دارد، متأثر از عوامل متعدد اجتماعی است. این عوامل به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر شناخت یا معرفت افراد تأثیر میگذارد؛ بنابراین با علم به این تأثیر میتوان تا حدي در جهت ایجاد عواملی که مورد انتظار نظام آموزش و پرورش است گام برداشت.امروزه این مسئله یعنی رابطه جامعه و معرفت به طور جدي در قالب جامعه شناسی معرفت مورد توجه قرارگرفته است. اصطلاح جامعه شناسی معرفت نخستین بار توسط مکس شلر مطرح شد و وي این حوزه را دانشی دانست که موضوع آن،بررسی روابط و پیوندهاي میان انواع زندگی و اقسام گوناگون معرفت است.

این حوزه از جامعه شناسی با ریشهها و خاستگاههاي اجتماعیو گروهی اندیشهها و افکار سرو کار دارد و در طول تاریخ کوتاه خود، همه عرصه هاي اندیشه - معرفت، افکار، نظریه ها و شیوههاي اندیشه - را در برگرفته و درصدد فهم این مسئله برآمده که چگونه ساحتهاي اندیشه با نیروهاي سیاسی و اجتماعی خاص سروکار دارند و اینکه چگونه حیات ذهنی یک گروه از افراد در بطن نهادها و گروههایی که در آنها زندگی میکنند و فعالیت دارند شکل میگیرد. - مونتگومري و بورگاتا،4 - 2000اندیشه مانهایم به اندیشه فیلسوفانی چون کنت و هگل شبیه استکه عقیده داشتند انسان در گذشته زیر سلطه روند تاریخی قرار داشته است،در صورتی که در آینده بر این روند غلبه خواهد کرد. او به شدت و عمیقا تحت تأثیر اندیشههاي مارکس بود.

کتاب ایدئولوژي و اتوپیا،که نخستین کتاب وي بود، در دوره اوج نفوذ مارکسیسم در فاصله سالهاي1931-1929به صورت مقالههایی به نگارش در آمد، لیکن مانهایم در سالهاي آخر عمر به تدریج از مارکسیسم فاصله گرفت و به مسیحیت روي آورد. - مانهایم،1380،ص - 3مانهایم مجاري بحث جامعه شناسی معرفت خود را با بررسی شرایط عینی معرفت یا دانش آغاز میکند. براي وي تنها جهان تعین یافته واقعیات ملموس است که واقعی بوده و ارزش مطالعه دارد. وي معتقد است دانش و معرفت مستقیم یا غیرمستقیم توسط این واقعیت ساخت یافته است؛ بنابراین به عقیده وي وظیفه جامعه شناسی معرفت عبارت است از تحلیل رابطه بین معرفت و وجود. - راودراد،1376،ص - 30

جامعه شناسی معرفت مانهایم نشان میدهد که ظهور و ساخت انواع اندیشه از عواملی خارج از محدوده خود دانش، یعنی عوامل اجتماعی متثّأر است.از نظر مانهایم این امر نه تنها در مورد پیدایش افکار صدق میکند بلکه این عامل وجودي به درون فرم و محتواي افکار نیز رسوخ میکند. او سعی کرده است چگونگی شکل یافتن دانش و آگاهی را در بستر اجتماعی آن توضیح دهد.از اینرو،وظیفه جامعه شناسی معرفت را توضیح و تحلیل رابطه میان جامعه و دانش میداند - همان،ص. - 32به نظر مانهایم همه شیوههاي فکري و صورتهاو محتواهاي آنها به شکلی وابسته به پایگاه اجتماعی مدافعان آن در نظر گرفته میشوند. البته عوامل اجتماعی گوناگون دیگري چون گروههاي منزلتی و ردههاي شغلی را نیز به عنوان متغیرهاي وجودي افکار در نظر گرفته بود.

او شرایطی را که موجب پیدایش آراء و نظرات متعارض، فلسفه هاي سیاسی، ایدئولوژيها، فرآوردههاي فرهنگی مختلفمیشوند را از دید جامعه شناسی بررسی کرد. - کوزر، - 1992مانهایم میگوید:"در عصر جدید وظیفه ما ساخت نظام اجتماعی و سیاسی به وسیله برنامه ریزي از نوع ویژه است، ازجمله برنامهریزي براي آزادي در معرض کنترل دموکراتیک، برنامه ریزي براي مبارزه با خطرات جامعه تودهاي، برنامه ریزي براي تعادل بین تمرکززدایی و پراکندگی قدرت، برنامه ریزي براي انتقال تدریجی جامعه به نظم، رشد شخصیت و... که نباید با محدودیت همراه باشد." - مانهایم،1991،ص - 239بنابراین از نظر مانهایم هر وضع اجتماعی منجر به تولید شرایط متناسب با آن در افکار و در نتیجه وضع جامعه میشود.

از دید او جهت گیري نهادهاي اجتماعی با توجه به ذهنیت حاکم بر جامعه صورت میگیرد. به عقیده او شرایط اجتماعی در هر دورهاي نوع دانش یا چگونگی اندیشه در آن دوره را تعیین میکنند. او این نظر خود را نسبتگرایی نامید. در نسبتگرایی تأکید بر این واقعیت است که هر اظهارنظري از زاویه یک چشمانداز خاص نسبت به موقعیت معینی حاصل شده است. مزیتی که این روش براي ناظر داشت این بود که اندیشه او را از جزمیت و جمود محفوظ نگاه میداشت و کیفیتی نرم و دیالکتیکی به آن میداد، البته به شرطی که شخص میکوشید همه جریانهاي متضاد و متعارض را در دید خویش بگنجاند - راور راد،1376،ص. - 27مانهایم اعتقاد داشت که تمام کاستیها و نقاط ضعف یک جامعه را میتوان از طریق برنامه ریزي تصحیح نمود، حال میخواهد این زیانها اجتماعی، معنوي یا اخلاقی باشد.

در این میان او آموزش و پرورش را یکی از بهترین و قدرتمندترین ابزارها براي ایجاد اصلاحات مورد نظر در جامعه می داند. در مجموعهاي از مقالات که با عنوان"تشخیص زمان ما" به چاپ رسیده بودند، او اظهار داشت که اولویت را باید به درك مشکلات آموزش و پرورش اختصاص داد - کرتیس5،1958،ص. - 110مانهایم پس از مهاجرت به انگلستان مسئولیت مؤسسه آموزشی و پرورشی لندن را به عهده گرفت و در این راستا دست به برنامه ریزيها و اقداماتی زد. اهداف اصلی مانهایم از اینگونه فعالیتها به طور کلی متوجه احراز دو هدف اصلی بود،که یکی به بزرگداشت نقش تعلیم و تربیت در اصلاح جامعه بشري و استفادههاي علمی از این ارزشگذاري مربوط میشود و دیگري با موضوع مهمتر اهمیت دادن به اداره جامعه و برنامه ریزي اساسی مناسبات آن پیوند دارد - آشتیانی،1384،ص. - 67

به طور کلی فلسفه موجود در هر نظام آموزشی عملا در فعالیتها و تصمیم گیريهاي آن نظام نمایان میشود. به این ترتیب که فلسفه تربیتی بر هدفهاي آموزشی اثر میگذارد، هدفها وسایل را متأثّر میسازند و ارزش ها و نگرش مسئولان تربیتی در ارتباط با موضوع درسی که از فلسفه تربیتی نشأت میگیرد جریان آموزش و پرورش را هدایت میکند - کرتیس،1958،ص - 143؛ بنابراین با توجه به نظر مانهایم در جامعه شناسی معرفت هدفها و شیوههاي آموزشی به کار گرفته شده نیز باید با توجه به جامعه مورد نظر طرح ریزي شود. به عبارت دیگر شناخت صحیح نیازهاي جامعه یکی از منابع تعیین اهداف نهاد تعلیم و تربیت است و در واقع این خود صحه اي است بر بکارگیريتفکّرات فلسفی تعلیم و تربیت.البته جامعه شناسی معرفت مجهز به گواه معتبري براي کشف حقیقت نبوده و فقط درك ما از نظام ایدهها را افزایش میدهد، در واقع به ما توصیه میکند از طریق قرار دادن آن نظام ایدهها در درون متن اجتماعی مربوطه اش، درك خود از آن نظام را بیفزاییم - کوزر،1383، ص.6 - 14

سؤالات تحقیق:

-1 چه نقدهایی بر دیدگاه جامعه شناسی معرفت کارل مانهایم وارد است؟

-2 جامعه شناسی معرفت کارل مانهایم چگونه بر نهاد تعلیم و تربیت تأثیر دارد و چه نقدهایی بر آن وارد است؟

-3با توجه به دیدگاه کارل مانهایم در جامعه شناسی معرفت،چه دلالتهاي تربیتی قابل استخراج است؟

روش پژوهش:

پژوهش حاضر از نوع تحقیقات بنیادي است."تحقیق بنیادي در صدد توسعه دانستههاي موجود در یک زمینه است. به این صورت که نظریهها را بررسی کرده، آنها را تأیید، تعدیل یا رد میکند؛با تبیین روابط میان پدیدهها، تحقیق بنیادي به کشف قوانین و اصول علمی میپردازد. با این اهداف، تحقیقات بنیادي درصدد توسعه مجموعه دانستههاي موجود درباره اصول و قوانین علمی است - سرمد و دیگران،1388،ص - 79روش پژوهش متناظر با آن توصیفی/ تحلیلی است. در قسمت توصیفی پس از مطالعه منابع به گزینش و دسته بندي مطالب اقدام میشود. در این روش ابتدا اطلاعات مورد نیاز جمع آوري و به صورت فیش نگاشته شده و سپس فیشهاي جمع آوري شده در جهت دستیابی به سؤالات پژوهش سازماندهی میشوند. در قسمت توصیفی به گردآوري نظرات و آراء کارل مانهایم پرداخته شده و سپس در قسمت تحلیلی اثرات جامعه بر نهاد تعلیم و تربیت با توجه به دیدگاه کارل مانهایم استخراج شده است.

نتیجه گیري:

در دیدگاه جامعه شناسی معرفت، معرفت و تغییرات در جامعه دو موضوع کلیدي هستند که در عین حال نقش مهمی در تببین اهداف و تعیین شیوههاي آموزشی متناسب با آن را در نهاد آموزش و پرورش دارند. آنچه که براي مانهایم بیش از هر چیز دیگري اهمیت دارد، این است که افراد جامعه بر فرآیند ایجاد معرفت خود، آگاهانه نظارت داشته باشند؛ بنابراین وي به اهمیت مسائلی مانند پرهیز از تلقین عقاید در جهت ایجاد اندیشههاي مختلف میپردازد، زیرا از نظر وي هر اندیشهاي میتواند موضوعی براي یادگیري بیشتر باشد. او تحت تأثیر دیوئی، دموکراسی را به عنوان راه حل پیشنهادي در جهت ایجاد اندیشههاي مختلف پیشنهاد میکند، زیرا معتقد است دموکراسی این امکان را به جامعه میدهد که شیوههاي اندیشیدن قشرهاي فروتر، که پیشتر هیچ گونه اعتبار عمومی نداشتند، صاحب اعتبار و آبرو شوند؛بنابراین به جاي این که در مدارس سعی بر این باشد که به وسیله تلقین، برخی مسائل در ذهن کودك جایگزین شود،لازم است روحیهنقدوپرسشگریدردانش-آموزانتقویت گردد. 

علاوه بر این، مانهایم شیوه هاي تدریس در آموزش و پرورش را داراي نقش مهمی در انتقال معرفتها میداند. دو شیوه آموزشی که مانهایم به طور مستقیم به آنها اشاره کرده است، شیوه تدریس مشارکتی و سخنرانی است. او هر دوي آنها را مثّؤر میداند. مانهایم شیوه سخنرانی را براي دانشهاي طبقه بندي شده مثّؤر میداند. اما با این حال گفت وگوي بعد از سخنرانی را امري میداند که باید صورت پذیرد. در واقع می-توان گفت از نظر مانهایم در نفس سخنرانی این پیش فرض نهفته است که عاملهاي شخصی مطلقا ذهنی کنار نهاده شدهاند و موضوع سخنرانی مربوط به مسائلی همگانی است و قابل پژوهش آزاد و مستقل است؛ بنابراین گفت وگو پس از سخنرانی امکان پذیراست.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید