بخشی از مقاله
جامعیت قرآن ازدیدگاه شهید مطهری
چکیده:
قرآن پیغام رسان جاودانگی می باشد که برای هدایت و راهنمایی بشر به سوی خوشبختی بر حضرت محمد (ص ) نازل شده است و انسان ها را به علم ، پاکی و صداقت فراخوانده تا حیات طیبه را به آنها بنمایاند.یکی از ویژگی های قرآن کریم و باورهای بنیادی مسلمانان ، جامعیت کلام الهی است که همان جهان شمولی صاحب – جاودانگی قرآن مورد توجه مفسران قرآن پژوهان از گذشته تاکنون بوده است.جامعیت قرآن در شمار مبانی مهم تفسیر قرآن است. دیدگاه شهید مطهری به عنوان مفسر تأثیرگذار معاصر، در این زمینه حایز اهمیت بسیار است و میتواند راهگشای حل برخی از مباحث نظری در حوزه اندیشه، مدل و عمل دینی باشد اصل جامعیت به عنوان یکی از اصول موضوعه در باب کنکاش در راهکارهای قرآنی برای پاسخگویی به نیازهای زمان می باشد، که البته برای برخورداری از فهم صحیح از آن، باید با رجوع به خود قرآن در درجه اول منظور از جامعیت و جاودانگی قرآن و سپس حدود آن را مشخص نمود.
واژگان کلیدی: جامعیت قرآن، اقسام جامعیت قرآن، ادله جامعیت قرآن، جامعیت ظاهر قرآن، اجمال و تفصیل بیان قرآن، قلمرو موضوعی قرآن
مقدمه:
از جمله مباحث مبنایی مربوط به شناخت قرآن که در چگونگی فهم و تفسیر آن نقش دارد، جامعیت قرآن است .نوع تلقی هر مفسری از گستره موضوعات و مسائل قرآن، و نیز چگونگی و میزان بیان آنها، در برداشت او از معانی و مقاصد آیات و بالتبع، نحوه تعامل وی با این کتاب الهی و بهرهگیری از آن تأثیرگذار است .با تفاوت نوع نگرش به جامعیت قرآن، چگونگی تفسیر بسیاری از آیات و در نتیجه، ترسیم محدوده رهنمودها و قوانین و احکام قابل استفاده از قرآن، و میزان نقشآفرینی آن در زندگی انسان نیز متفاوت خواهد شد.
اگرچه شاید نتوان برای تعبیر جامعیت به معنایی که امروزه در مباحث علوم قرآن و مبانی تفسیر رایج و مصطلح است، عیناً سابقه و کاربردی در آثار پیشینیان یافت،اما همواره مورد توجه وبحث قران پژوهان ومفسران بوده است وگاهی نیز باعنوان قلمرو قران یا کمال قران به آن پرداخته می شود.
شناخت و معرفی دیدگاه شهید مطهری در این زمینه از دو جهت حایز اهمیت است؛ چه، از یک سو او برجستهترین و تأثیرگذارترین مفسر شیعی معاصر و خالق مهمترین اثر تفسیری دوران اخیر است و پرداختن به مبانی تفسیری وی، برای مباحث مبنایی تفسیر قرآن می تواند راهگشا باشد؛ و از سوی دیگر، وی بزرگترین نظریهپردازاندیشهاسلامیدرروزگارماستوآرایابتکاریاو،الهامبخشاندیشمنداناسلامیدرزمینههایمختلفمعرفتدینیبرایخلقایدههایجدید،وگره گشایبسیاریازمشکلاتومعضلاتفکریوعملیجامعهاسلامی،بهویژهدربرابرهجومسیلآسایافکارونظریههایالحادیوالتقاطیبودهاست.
در این مقاله ابتدا به معنایجامعیت قرآن اجمالاً اشاره رفته و انواع و اقسام آن از نگاه شهید مطهری تصویر شده است.
1
جامعیت قران ازدیدگاه شهید مطهری
شهید مطهری در باب جامعیت قرآن در مورد مسئله هدایت گری در تفسیر سوره بقره آیه ی 2 به این موضوعه اشاره نموده است و به صورت زیر بیان کرده است:
(( در شناخت قرآن و نزدیک شدن به آن ، باید بدانیم قرآن برای چه هدفی نازل شده است و ماهیت آن چیست ، زیرا اگر انسان نداند کتابی برای چه هدف نوشته شده است ، نمی تواند درباره ی آن اظهار نظر کند))
قرآن کتاب هدایت است ( هدی ) ، اما قرآن نه تنها همه را هدایت نمی کند ، بلکه عده ای به وسیله آن گمراه می شوند (( یضل به کثیرا و یهدی به کثیرا))1 البته ((ما یضل به الا الفاسقین 2(( یعنی خدا به وسیله قرآن کسانی را به جز فاسقان گمراه نمی کند . فاسق ، یعنی کسی که از مسیر فطرت انسانی خارج شده . قرآن مانند ریسمان است که هم می توان به وسیله آن بالا رفت و هم می شود پایین رفت و اگر کسانی پایین می روند و گمراه می شوند عیب از ریسمان نیست . این کتاب هدایت کننده ی و پاکان است ، مراد از کلمه متقین ( پاکان ) در این جا همان هایی هستند که به فطرت پاک اولیه باقی مانده اند ، هر انسان پاکیزه به دنیا می آید ، یعنس مجهز به یک تقوای ذاتی است
معیارجامعیت
اولین معیار و مساله اساسی جامعیت ، توجه به تمام ابعاد وجودی انسان است ، چرا که انسان ابعاد مادی و فوق مادی (ملکوتی ) دارد و یک قانون جامع ، قانونی است که به همه این ابعاد و نیازهای مبتنی بر این ابعاد توجه کند و پاسخ این نیازها را به نحوی منطقی ارائه نماید . با دقت در قرآن کریم در می یابیم که در مطالب و تعالیم و اوامر و نواهی آن ، هم به بعد مادی و هم به بعد معنوی انسان ، عنایت جدی شده است . بعد مادی انسان ، شامل نیازهای جسمی و نیازهای روانی می باشد . نیازهای معنوی هم شامل نیازهای معرفتی و نیازهای ایمانی می شود
کمال قرآن هم سطوحی دارد به این معنی که در بحث معرفت و شناخت ، حداقل آن یعنی حقوق و احکام ، باید به عموم مردم ( مسلمین ) گفته شود و آنها از حیث آشنا شدن به حقوق و احکام و ارزش های اخلاقی تحت آموزش قرار گیرند
در بحث جامعیت ، اولین مساله توجه به نیازها و دومین مساله توجه به ارتباط منطقی بین نیازها است . اگر بین نیازهای انسان ، ارتباط منطقی برقرار نشود ، کار به افراط و تفریط می کشد . انسانی که در تامین نیازهای او یک روال صحیح نباشد صرفا یا مادی مسلک می شود یا بدون توجه به ضرورت های زندگی ، فقط متوجه ارزش های متعالی می شودکه قرآن این ارتباط منطقی را با توجه به جامعیتی که دارد برقرار کرده است.
نظریه جامعیت قرآن نسبت به دیگر کتب آسمانی
از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکی است همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت می کرده اند. تفاوت شرایع آسمانی را می توان در نکات ذیل بیان داشت:
-1در یک سلسله مسایل فرعی و شاخه ای که بر حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی های مردم ، مورد دعوت تفاوت داشته است . در حالی که همه شکلهای متفاوت و اندام های مختلف یک حقیقت و به سوی یک هدف و مقصود بوده است.
2
-2سطح تعلیمات پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر از لحاظ عقلی ، تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده ، در سطح بالاتری القا کرده اند
این تکامل دین است نه اختلاف ادیان و لذا پیامبران پیشین مبشر پیامبران پسین بوده اند و پسینیان موید و مصدق پیشینیانبنابراین پیامبران با همه اختلافات فرعی و شاخه ای حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب بوده اند ، این مکتب به تدریج بر حسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است تا به آنجا که بشریت به حدی رسید که آن مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد . و چون بدین نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت . ( و تمت کلمه ربک صدقا و عدلا لامبدل لکلماته)1
ارتباط قرآن و علوم مختلف
بنابر اصل جامعیت قرآن، برخی این مجموعه عظیم الهی را حاوی کلیه علوم و مسائل مورد نیاز بشر پنداشته و در پی ایجاد رابطه مابین کلیه علوم نوین با قرآن برآمدهاند.
شهید مطهری این پندار را افراطی میداند و میگوید: »این ادعا که هرآنچه بشر به آن رسیده یا میرسد مانند دستاوردهای علمی، فنی، فرهنگی و ...از قرآن بوده، و یا ریشه قرآنی دارد، ادعایی گزاف و بی اساس است. مقصود از کمال و جامعیت قرآن،جامعیت در شؤون دینی، اعم از اصول و فروع آن است; یعنی آنچه در رابطه با اصول ، معارف و احکام و تشریعات، بطور کامل در دین مطرح گشته است; به عبارت دیگر هرآنچه که در زمینه سلامت و سعادت معنوی، روحی و اخلاقی انسان است، در برنامهها و اهداف قرآن قرار دارد، اما روشهای اجرایی، ساختاری و اجتماعی برای پیاده کردن این برنامهها به عهده انسانهاست.
بایستی به این نکته توجه داشت که دلیل ادعای قرآن کریم به کمال، در (الیوم اکملت لکم دینکم)و یا (تبیانا لکل شیء) برعهده داشتن تشریع مطالب است،چنانچه از زاویه تکوین چنین میگفت، باید انتظار میداشتیم که هرآنچه بشر از علوم طبیعی، تجربی و... نیاز دارد بطور کامل در قران آمده باشد و یا حداقل ریشهاش در قرآن باشد; ولی منظور قرآن از »بیان هرچیز« و »کامل بودن دین« آن است که قرآن هرآنچه را در زمینه شریعت است،برای ما طرحو پایهریزیکردهاست2آیه : (و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین)3
نیز که برخی برای تایید صحبتخود مبنی بر اینکه در قرآن همه علوم بشری و طبیعی نهفته است، بدان تمسک جستهاند، زمانی مورد قبول است که »کتاب مبین »را »قرآن« فرض کنیم، حال آنکه مفسران آن را »لوح محفوظ« تفسیر کردهاند ;یعنی هرآنچه در عالم وجود تحقق می یابد، در آن لوح محفوظ ثبت میگردد. طبق شواهد ارائه شده مفسران، منظور از »کتاب مبین« در آیه فوق »قرآن« نیست.
شهید مطهری جایی دیگر در تایید صحبتخود، دخالت قرآن در امور مربوط به علوم طبیعی را که بشر خود بایستی بدان برسد، دور از شان قرآن کریم دانسته میگوید: از طرفی شان قرآن و دین اقتضا نمیکند در اموری که مربوط به یافته های خود بشر است،دخالت کندو حتی راهنمایی کردن او هم معنا
3
ندارد ;زیرا خداوند به انسان عقل و خرد ارزانی داشته و فرموده:»و علم ادم الاسماء کلها1یعنی به انسان اسماء را آموخته است. منظور از اسماء حقایق اشیاست ;یعنی ما به انسان قدرت پی بردن به تمام حقایق هستی را دادهایم باید خود جوشیده و به فعلیتبرسد.
خداوند انسان را توانمند و خردورز و کاوشگر آفریده است. از طرف دیگر میدان تاثیر پذیری را در طبیعت بازگذاشته است: (و سخر لکم ما فی السموات و الارض)
همین کافی است که بشر بتواند با تصرف در طبیعتبه طرف سازندگی دنیوی حرکت کند و لزومی ندارد که خداوند فرمول شیمی یا مسائل ریاضی را توضیح دهد.2
واضح است که شارع در برخی موارد در مسائل غیر شرعی نیز دستوراتی داده است، زیرا خدایی که (یعلم السر فی السموات و الارض)3
است، به هنگام بیان مطالبی از اسرار طبیعتبه صورت اشاره و کنایه صحبت میکند و این تراوشاتی است که به هنگام بیان مناسب شرعی عرضه میشود. از دیدگاه دیگر، این موضوع از تفضل خدای تعالی بر بشر خبر میدهد. بطوری که وظیفه خدای سبحان بیان این امور نبوده است; بلکه از روی تفضل و لطف اشاراتی کرده است.
از این رو، وظیفه شرع، دخالت در آنچه عقل بشر بدان میرسد، نبوده است .البته در احکام تعبدی بشر که شرع دستور عمل یا احتیاط را داده، عقل بشر توان پی بردن به واقعیت آن عمل را نداشته است و چنانچه این توان را مییافت، قطعا آنچه را شرع دستور داده، پیاده میکرد. در نتیجه در اسلام احکامی وجود دارد که صرفا جنبه تعبدی دارد و با پیشرفت علم، احکام آن قابل تغییر نیست.
نظریه جامعیت قرآن نسبت به دیگر کتب آسمانی
از نظر قرآن دین خدا از آدم تا خاتم یکی است همه پیامبران اعم از پیامبران صاحب شریعت و پیامبران غیر صاحب شریعت به یک مکتب دعوت می کرده اند. تفاوت شرایع آسمانی را می توان در نکات ذیل بیان داشت:
-1در یک سلسله مسایل فرعی و شاخه ای که بر حسب مقتضیات زمان و خصوصیات محیط و ویژگی های مردم ، مورد دعوت تفاوت داشته است . در حالی که همه شکلهای متفاوت و اندام های مختلف یک حقیقت و به سوی یک هدف و مقصود بوده است.
-2سطح تعلیمات پیامبران بعدی به موازات تکامل بشر از لحاظ عقلی ، تعلیمات خویش را که همه در یک زمینه بوده ، در سطح بالاتری القا کرده اند.
این تکامل دین است نه اختلاف ادیان و لذا پیامبران پیشین مبشر پیامبران پسین بوده اند و پسینیان موید و مصدق پیشینیانبنابراین پیامبران با همه اختلافات فرعی و شاخه ای حامل یک پیام و وابسته به یک مکتب بوده اند ، این مکتب به تدریج بر حسب استعداد جامعه انسانی عرضه شده است تا به آنجا که
4
بشریت به حدی رسید که آن مکتب به صورت کامل و جامع عرضه شد . و چون بدین نقطه رسید نبوت پایان پذیرفت . ( و تمت کلمه ربک صدقا و عدلا لامبدل لکلماته 1(
جامعیت قرآن در روایات
بحث در مورد جامعیّت قرآن، از دیرباز تاکنومورد توجه مفسّران و قرآن پژوهان بوده است و با توجه به تصریح قرآن در خصوص اصل جامعیّت، همگان آن را پذیرفته اند؛ گرچه درباره محدوده آن اختلاف کرده اند. عدّه ای قائل به جامعیت مطلق قرآن شده اند و نتیجه گرفته اند که در قرآن، تمام آنچه که می توان نوعی ادراک و فهم به آن پیدا نمود، وجود دارد؛ هرچند عقل و درک ما از شناختن آن قاصر است. سیوطی پس از برشمردن جمعی از علوم که از قرآن استنباط می گردد، می نویسد:
علوم دیگری را نیز در بر دارد، از جمله: طب، مناظره، هندسه، جبر و مقابله، نجوم و غیر اینها.2
غزالی در»احیاءالعلوم« و »جواهر القرآن3زرکشی در»البرهان«و4 شماری دیگر این نظریه را پذیرفته اند؛ البته زرکشی، مراد از تمام علوم را اصول کلّی آنها می داند.
در مقابل دیدگاه اول، گروهی معتقدند اگر هم بحثی از علوم(غیر از علم دین)در قرآن آمده، فقط جنبه هدایتی و تربیتی آن مورد نظر بوده است. برای نمونه می توان از شاطبی و دکتر ذهبی5و علامه طباطبایی نام برد. علامه طباطبایی می فرماید:
چون قرآن کریم کتاب هدایت است و جز این، کاری ندارد، لذا ظاهرا مراد ازکلّ» شیء« همه آن چیزهایی است که برگشتش به هدایت است، از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظی که مردم در هدایت و راه یافتنشان به آن محتاجند؛ و قرآن، تبیان همه اینهاست.
در بررسی دیدگاههای دو طرف، استناد به مجموعه روایات، کمتر به چشم می خورد و مهمترین دلیل آنها آیه معروف»تبیانا لکل شیءاست که هر کس در تفسیر آن، یار ظنّ خویش گردیده است. در این نوشتار، تا آنجا که امکان داشته است، روایات مربوط به این بحث، جمع آوری و به پنج دسته تقسیم شده و معنای جامعیّت و شرط آن، روشن گردیده است و در نهایت، دسته ششم روایات آورده شده که در سبک و سیاق پنج دسته اول نیست؛ بلکه نشان می دهد که سنّت هم باید در کنار قرآن باشد، تا بیان کننده و روشنگر جامعیّت قرآن باشد؛ گرچه همان طور که بعدا نشان خواهیم داد، از گروه پنجم روایات هم می توان این مطلب را فهمید؛ ولی در گروه ششم، به لزوم همراهی کتاب و سنّت برای انتقال مفاهیم، تصریح گردیده است.
قبل از ورود به بحث، تذکّر چند نکته ضروری است:
5
اولا، یکی از معدود ابواب حدیثی که در بین روایات موجود در آنها تعارضی وجود ندارد، همین بحث جامعیت قرآن است و اگر در ظاهر هم اختلافی باشد، به راحتی جمع عرفی بین آنها صورت می گیرد.
ثانیا، از کنار هم قرار دادن روایات، به تدریج معنای»جامعیت« روشن خواهد شد.
ثالثا، همه روایات مرتبط با موضوع جامعیت قرآن، در این نوشتار نیامده اند؛ ولی سعی شده است که سند روایات نیز ملاحظه شوند و روایات قوی تر مورد استشهاد قرار گیرند.
دسته اول:
در این دسته، روایاتی است که دلالت دارند»تمام علوم و احتیاجات انسان، در قرآن وجود دارد:
1ـ به عنوان نمونه، امام صادق(ع) قسم خوردند که هیچ گاه انسان در حسرت نخواهد بود که چرا فلان مطلب در قرآن وجود ندارد:
إنّ اللّه عزّوجلّ أنزل فی القرآنتبیانا» لکلّ شیءحتی« واللّه ما ترک شیئا یحتاج الیه العبد،حتی واللّه ما یستطیع عبد أن یقول»لوکان فی القرآن هذا الاّ» و قد أنزله االله فیه)).1
خداوند آیه»تبیانا لکل شیء« را نازل کرد و به خدا قسم از آنچه انسان به آن نیاز دارد فروگذار نکرد و به خدا قسم هیچ کس قادر نیست بگوید»ای کاش فلان مطلب در قرآن وجود داشت«؛ زیرا هر آنچه انسان نیاز داشته باشد، خداوند در مورد آن، آیه ای نازل کرده است.
2ـ امام باقر(ع) همین مضمون را با اندکی تفاوت بیان فرموده اند:
إن اللّه تبارک و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامّه الی یوم القیامه الاّ أنزله فی کتابه؛2
خداوند آنچه را که امّت تا روز قیامت بدان احتیاج دارند، در قرآن آورده و برای رسولش بیان فرموده است.
3ـ سماعه بن مهران از امام کاظم(ع) سؤال می کند:»آیا پیامبر(ص)، در زمان خود، آنچه را که مردم احتیاج داشتند بیان فرمود؟« حضرت، علاوه بر آنکه جواب مثبت دادند، اضافه کردند:»بله؛ آنچه را تا روز قیامت، مردم نیاز دارند بیان کرده است)).
أصلحک اللّه، أتی رسول اللّه الناس بما یکتفون به فی عهده؟ قال: نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه.3
4ـ امام علی(ع) در بیانی که در مورد اختلاف علما در فتواست، فرمود:
أم أنزل اللّه دینا ناقصا فاستعان بهم علی اتمامه،أم کانوا شرکاء فلهم أن یقولوا و علیه أن یرضی، أم أنزل اللّه دینا تامّا فقصر الرسول(ص) علی تبلیغه و أدائه، واللّه سبحانه یقولما» فرّطنا فی الکتاب من شیء« وفیه» تبیان کلّ شیء1
16
یا خداوند، دین ناقص فرستاده و از این عالمان در تکمیل آن یاری خواسته؟ یا اینان شرکای اویند و حق دارند بگویند و باید خشنود باشد از راهی که آنان می پویند؟ یا دینی که خدا فرستاده، تمام بوده و پیامبر(ص) در رساندن آن کوتاهی نموده؟ در حالی که خداوند سبحان گوید: ((فرو نگذاشتیم در کتاب، چیزی را« و گوید که »در آن، بیان هر چیزی هست)).
اضافه بر این چهار مورد که نقل شد، روایاتی دیگر نیز به همین مضمون وارد شده است. نتیجه این دسته روایات که ائمه به طور مطلق فرموده اند»همه چیز در قرآن وجود دارد،«اثبات جامعیت مطلق برای قرآن است؛ امّا چهار دسته روایت دیگر وجود دارد که اطلاق فوق را محدود نموده، به تدریج روشن می کند که مراد از این علوم چیست.
دسته دوم:
دسته دیگر، دو خبر است به این مضمون کهعلم» اوّلین و آخرین در قرآن است و باید با تفکر در معانی قرآن، به آن علوم دست یافت.« پیامبر(ص) فرمود:
من أراد العلم فلیثور القرآن فانّ فیه علم الأوّلین و الآخرین2
درنقل دیگری از عبداللّه بن مسعود، صحابی معروف پیامبر(ص)، به همین معنا اشاره شده است:
إذا أردتم العلم فأثیروا القرآن فإنّ فیه خبر الأوّلین و الآخرین؛3
اگر به دنبال علم هستید، با تفکّر در معانی قرآن آن را بیابید؛ چون خبر اولین و آخرین در قرآن یافت می شود.
گرچه نقل دوم، در اصطلاح، روایت نیست و در اصطلاح علم»درایهالحدیث« به آن خبر می گویند، ولی در همان علم، گفته شده است که بعضی خبرها به گونه ای است که محتوای آن، گواه عدم صدور آن از اشخاص عادی و غیر معصوم است. لذا حداقل برای تأیید روایت اوّل، می توان از این خبر استفاده نمود.
دسته سوم:
دسته سوم، دو روایت است که از مجموع آنها استفاده می شود که»جمیع احکام مورد نیاز مردم، در قرآن آمده است.« البته در دسته ششم روایات، بیان خواهیم کرد که فهم این احکام و حدود آنها با توجه به سنّت است. فعلا این دو را نقل می کنیم تا با ضمیمه نمودن روایات دسته اول و دوم، این طور نتیجه شود که اخبار ماکان و مایکون و ماهو کائن، در قرآن وجود دارد. ذکر این نکته هم لازم است که اخبار ماکان، مربوط به گذشتگان و امّت های سابق است و اخبار مایکون در مورد معاد و بهشت و جهنم است؛ ولی ماهو کائن، تفسیرهای مختلف دارد که در نتیجه گیری پایان مقاله به آن اشاره می شود. فعلا دو روایتی را که وعده دادیم، نقل می کنیم:
1ـ روایت حضرت کاظم(ع)
7
فیه((تبیان حجج اللّه المنوّره و محارمه المحدوده و فضائله المندوبه و جمله الکافیه و رخصه الموهوبه و شرائعه المکتوبه))
در قرآن، حجتهای نورانی خدا و محرّمات و مستحبّات و رخصتهایی که به انسان بخشیده شده و واجبات، بیان گردیده است.
2ـ حدیث امام رضا(ع) که فرمودند:
فیه ـ القرآن ـ تفصیل کل شیء بین الحلال والحرام و الحدود و الأحکام و جمیع ما یحتاج الیه کملا؛
تفصیل حلال و حرام و حدود و احکام وبه طور کلّی آنچه انسان به آن محتاج است، در قرآن وجود دارد.
دسته چهارم:
بعد از آنکه در سه دسته قبل روشن گردید که منظور ازکلّ» شیء« چیست و نتیجه شد که اخبار گذشته و آینده و احکام مورد نیاز (که به ترتیب از آنها تعبیر به ماکان و مایکون و ماهو کائن می شود) در قرآن وجود دارد، در دسته چهارم، این موارد یک جا در روایات بیان شده است. نکته مهم اینکه اگر کسی در سند روایات قبل هم شبهه داشته باشد، در اینجا روایات معتبری بر مطلب دلالت دارند که بعضی از آنها را نقل می کنیم.
1ـ امام صادق(ع)
إنّ اللّه ـ عزّ ذکره ـ ختم بنبیکم النبیین فلانبیّ بعده أبدا و ختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده و أنزل فیه تبیان کل شیء و خلقکم و خلق السماوات و الأرض و نبأ ماقبلکم و فصل ما بینکم و خبر ما بعدکم و أمر الجنه و النّار؛
خداوند با پیامبر شما نبوت را به پایان رساند و هیچ پیامبری بعد از او نخواهد آمد و با کتاب شما(قرآن) نزول کتب الهی خاتمه یافت و تا ابد کتابی نخواهد آمد. در این کتاب، همه چیز بیان شده است، از جمله ماجرای آفرینش انسان و آسمان و زمین و اخبار گذشته و آینده، و احکامی که به آن نیاز دارید و همین
طور اخبار بهشت و جهنّم.
2ـ امام صادق(ع)
((فیه ـ القرآن ـ شرعکم و خبرمن قبلکم و بعدکم))
در قرآن، احکامی که به آن نیاز دارید و اخبار کسانی که قبل از شما بوده اند و همچنین اخبار آینده (معاد) وجود دارد.
نکته قابل ملاحظه در این حدیث، کلمه»شرعکم« است که منظور از»فصل بینکم« در روایت اول را بیان می کندگرچه. سند این روایت، به قوّت روایت قبلی نیست، امّا وقتی احادیث مجموعا با هم دیده شود، گاهی اوقات روایت ضعیف دلالت روایت قوی را روشن می کند. روایت بعدی نیز قرینه است که مراد از»فصل بینکم »همان احکام و دستوراتی است که مسلمین در زندگی به آنها نیاز دارند.
3ـ امام علی(ع)
فی القرآن نبأ ماقبلکم و خبرما بعدکم و حکم مابینکم؛