بخشی از مقاله

جايگاه آينده نگاري در فرآيند تهيه طرح هاي توسعه شهري در ايران

چکيده
پيچيدگي و چند بعدي بودن مسائل شهري با رشد تکنولوژي و موضوعات جهاني شدن به مراتب بيشتر شده و عدم قطعيت شرايط و احتمال وقوع آينده هاي گوناگون بر دشواري تصميم گيري در مسائل شهري افزوده است . در چنين شرايطي تصميم گيري براي مسائل شهري و برنامه ريزي براي آينده به مراتب دشوارتر مي شود. علم برنامه ريزي شهري براي مقابله با مسائل پيچيده شهرها نيازمند اتخاذ رويکردي نوين است . آينده نگاري پاردايمي نوين در حيطه برنامه ريزي بلند مدت است که دقيقا با هدف پاسخگويي به مسائل غير قابل پيش بيني، پيچيده و غير قطعي، در دهه هاي اخير ظهور کرده است . بر اين اساس و با توجه به تأثير تغيير و تحولات شتابان بر بروز مسائل جديد شهري، ظهور ناپيوستگي هاي شگفتي ساز در عصر اطلاعات و ارتباطات و همچنين جهاني شدن سريع تحولات ، تغيير نگرش اساسي در خصوص مراحل انجام کار برنامه ريزي شهري و تهيه طرح هاي توسعه شهري بر مبناي حذف رويکرد پيش بيني و جايگزيني رويکرد آينده پژوهي در تصميم سازي و تصميم گيري کاملا ضروري است .
بر همين اساس پژوهش حاضر که از نوع مطالعات کاربردي است و رويکرد حاکم بر آن مجموعه اي از روش هاي توصيفي- تحليلي مي باشد سعي دارد ضمن معرفي رويکرد آينده نگاري، با بررسي فرآيند تهيه طرح هاي توسعه شهري موجود ، ضرورت استفاده از اين رويکرد را بيان نموده و همچنين جايگاه آينده نگاري در اين فرآيند را مورد بررسي قرار دهد. بررسي ها حاکي از آن است که تغيير در فرآيند برنامه ريزي راهبردي با توجه به خاصيت ترکيبي، انعطاف پذير بودن و پويايي آن در جهت حل مسائل و مشکلات و سازگاري با تحولات آينده با اتخاذ رويکرد آينده پژوهي و بالاخص تکنيک سناريو نگاري کمک شاياني در جهت تحقق پذيري طرحهاي توسعه شهري و افزايش ارتقاء کيفيت محيطي شهرها نمايد.

 

مقدمه
پيچيدگي و چند بعدي بودن مسائل شهري با رشد تکنولوژي و موضوعات جهاني شدن به مراتب بيشتر شده و عدم قطعيت شرايط و احتمال وقوع آينده هاي گوناگون بر دشواري تصميم گيري در مسائل شهري افزوده است . در چنين شرايطي تصميم گيري براي مسائل شهري و برنامه ريزي براي آينده به مراتب دشوار تر مي شود. از طرف ديگر ضرورت مشارکت ذينفعان در ترسيم آينده هاي مطلوب و تدوين چشم اندازهاي شهري بر اساس نظرات آنها از ديگر چالشهاي پيش روي برنامه ريزي شهري معاصر است . علم آينده پژوهي بعنوان پاراديمي نوين در برنامه ريزي بلند مدت و مشارکتي، بسياري از رشته هاي علوم انساني معاصر را تحت تاثير قرار داده و در اين مسير، برنامه ريزي شهري نيز از مباني و روشهاي اين رشته در راستاي مسائل نوين بهره برده و مي تواند جهت تکميل فرايند تاريخي پيشرفت خود، آينده پژوهي را بعنوان يک پارادايم نوين مورد استفاده قرار دهد[١].
بشر در طول تاريخ همواره براساس کشش دروني، شيفته کشف آينده و رمزگشايي از آن بوده است اين سوالات که «آينده چگونه قابل پيش بيني است ؟»، « چه اتفاقاتي ممکن است در آينده اتفاق بيفتد؟ » ،« آيا آينده تداوم حال و گذشته خواهد بود؟ » و ... تا کنون چالش و درگيري عمده فکري براي برنامه ريزان و مديران بوده و در اين مدت ، برنامه ريزان ، رويکردهاي مختلفي جهت برخورد با مسائل آينده به کار بسته اند که عمدتا بر پايه تحليل روندهاي گذشته و ادامه آن در آينده بوده است .
اما در آغاز هزاره سوم جهت حصول جامع نگري در برنامه ريزي ها، علم آينده پژوهي، ادبيات پراکنده و غيرمنسجم درخصوص برنامه ريزي براي آينده را به علم مدون با اصول و مباني متقن تبديل کرده که وظيفه آن علاوه بر تحليل روندهاي گذشته ، کشف ، ابداع و ارزيابي آينده هاي ممکن ، محتمل و مطلوب است [٢].
بر اين اساس و با توجه به تأثير تغيير و تحولات شتابان بر بروز مسائل جديد شهري، ظهور ناپيوستگي هاي شگفتي ساز در عصر اطلاعات و ارتباطات و همچنين جهاني شدن سريع تحولات ، مهندسي مجدد فرآيند برنامه ريزي شهري در کشورهاي در حال توسعه (و به طور خاص ايران ) و تغيير نگرش اساسي در خصوص مراحل انجام کار برنامه ريزي بر مبناي حذف رويکرد پيش بيني و جايگزيني رويکرد آينده پژوهي در تصميم سازي و تصميم گيري کاملا ضروري است [٣].
برنامه ريزي شهري و آينده پژوهي هر دو اصولا به آينده مرتبط اند. هر کدام از اين دو فعاليت به موضوعات مبهم ، چند وجهي و بحث برانگيز مي پردازند که نتايج اين موضوعات پيچيده و نامشخص است . هدف مطلوب هر رشته فراهم کردن آينده اي بهتر و جلوگيري از خطرات نامطلوب است . برنامه ريزي شهري و آينده پژوهي با وجود بهره گيري از روشهاي پيچيده ارائه و مهارتهاي خاص خود که برآمده از شيوه عمل آنها و دشواريهاي روش شناختي در متعادل سازي دامنه اي گسترده از فنون ، مشارکت کنندگان و نگرش ها است ، داراي شيوه هاي نگرش متفاوت به آينده مي باشند. به نظر مي رسد که يک تفاوت سلسه مراتبي يا يک رابطه رويه اي بين آينده پژوهي و برنامه ريزي وجود دارد که در آن آينده پژوهي رشته اي است با قلمرو فکري، و اصولي براي کاربردي کردن آن ، در حالي که برنامه ريزي در درجه نخست روشي است که مي تواند در رويکرد آينده پژوهي براي دستيابي اهداف منتخب مورد استفاده قرار گيرد. مي توان گفت رابط بين برنامه ريزي شهري و آينده پژوهي، برنامه ريزي راهبردي است ، که مي توان اينگونه آن را تعريف کرد: روشي که به تشريح کاربرد منابع در دسترس يک سازمان براي دستيابي به نتايج مطلوب آن مي پردازد[٤]. آينده پژوهي در زمينه برنامه ريزي شهري مقوله بسيار جديدي بوده و اين رويکرد هنوز در اين رشته به خوبي جا نيافتاده است . بهرحال در اين زمينه تمايل به پيروي از روشهاي سنتي آينده پژوهي و تاکيد بر ساخت چند سناريوي جايگزين آينده به منظور فراهم آوري زمينه مباحث عمومي ويا اخذ تصميمات سياسي بلند مدت ، وجود دارد[١].
بيان مساله و ضرورت موضوع
شهرهاي جهان معاصر چيزي بيش از انبوه جمعيت ، کاربري اراضي، خيابان ها و ساختمان ها هستند و موضوعاتي از قبيل شهرهاي جهاني، جهان شهرها و کلانشهر ها مفاهيمي هستند که براي نشان دادن ابعاد نوين شهر در جهان معاصر مورد استفاده قرار مي گيرند.
با افزايش تغييرات و دگرگونيها در سالهاي آخر قرن بيستم و ظهور پياپي مسائل جديد در جامعه جهاني، اتکا به روشهاي برنامه ريزي مبتني بر پيش بيني، جوابگوي نياز مديريت هاي کلان کشورها نبود و سايه سنگين عدم قعطيت ها و ظهور رويدادهاي ناپيوسته و شگفت انگيز، وضعيت را به گونه اي دگرگون کرد که پيش بيني آينده در دنياي پرتحول براي برنامه ريزان ، امري مشکل به نظر مي رسيد[٥]. واقعيت امر اين است که برنامه ريزي براي آينده براساس نيازهاي فعلي و يا کمبودهاي خدماتي فعلي، سرمايه ملي مناسبي جهت حضور موفق در جهان آينده نيست و براي ايفاي نقش در آينده ضرورت دارد با اتکا به رويکردهاي جديد برنامه ريزي، به طور جدي پيشران هاي توسعه و تحولات آينده براساس مگاترندها و

روندهاي ناپيوسته ، سناريوسازي شده و متناسب با قابليت ها و توانمنديهاي جامعه به واکاوي مسائل چالش برانگيز کنوني و آينده و برنامه ريزي براي حضور موفق در آينده اقدام شود[٦].
بنابراين توجه روزافزون به مسائل توسعه شهري، الهام بخش بسياري از طرح ها و توصيفاتي گرديد، که به پيش بيني شهرهاي آينده مي پرداختند[٣]. پس به نظر مي رسد برنامه ريزي و مديريت شهري، نيازمند حرکت در راستاي پذيرش پيچيدگي، تکثر، عدم قطعيت و برنامه ريزي بر پايه شناخت جامع همه عناصر و عوامل ، براي آينده شهر است . در واقع بايد گفت مشکلات کنوني جامعه بشري در مجموع ناشي از دو عامل است اول عدم شناخت هوشمندانه آينده درمقاطع زماني گذشته و دوم تحولات حيرت آور در عرصه فناوري همراه با روند شتابان جهاني شدن ، برهمين اساس امروز جهت جبران خطاهاي گذشته ، شناخت تحولات آينده با رويکرد آينده نگارانه ضروري و از اولويت هاي اصلي است . عدم شناخت هوشمندانه آينده در زمانهاي گذشته متأثر از ابزارهاي برنامه ريزي و نحوه بکارگيري آنها در فرايند برنامه ريزي است . در واقع اين ابزارها و تکنيکها، پوشش اجرايي فرايند برنامه ريزي است که بعضا عدم انتخاب صحيح پوشش هاي اجرايي و بعضا نيز عدم انتخاب صحيح خود فرايند برنامه ريزي و تبعيت آن از مراحل کليشه اي، در عمل باعث بروز مشکلات عديده اي در جامعه مورد برنامه ريزي مي شوند که تاکنون در ارزيابي ها علل آن به مشکلات ريشه اي و چارچوبي فرايند برنامه ريزي اشاره نشده و بار اصلي مسئوليت عدم مطلوبيت جامعه به دوش دولتمردان و مجريان طرحها انداخته شده است . در صورتي که بار اصلي مسئوليت موفقيت يا عدم موفقيت برنامه ها به طراحان به خصوص آينده انديشان برنامه ها برمي گردد[٦].
عدم توانايي در پيش بيني دقيق آينده و همچنين پيچيدگي هاي ناشي از تغييرات روزافزون باعث شد تا محققان از قابليت هاي دانش نوظهور آينده پژوهي بهره برده و آينده نگاري را وارد بطن فعاليت هاي برنامه ريزي و پيش بيني تحولات کنند. اين رويکرد در عرصه مطالعات آينده به سرعت در ميان بسياري از کشورها گسترش يافت و با گذشت کمتر از دو دهه ، عرصه هاي مختلف علوم را نيز در نورديد. به عبارتي ديگر حضور عاملانه در روند تحولات آينده ، کاهش تهديدات و افزايش فرصت ها و گزينه ها، نيازمند رويکردي آينده پژوهانه است که امکان کنش گري در رخدادهاي آينده را فراهم مي سازد[٥]. در واقع تغييرات بسيار سريع دنياي امروز و عدم پاسخگوي روشها باعث ظهور آينده نگاري شده و در نوع نگاه و روشهايي که براي حل مساله به کار مي رود، تغيير جدي حاصل کرده است . برنامه ريزي بويژه برنامه هاي بلندمدت مانند چشم انداز، راهبردها درصورتي موفقيت آميز است که با شناخت درست و کافي از آينده همراه باشد. بر اين اساس ميتوان گفت آينده پژوهان ، بازيگران کليدي در فرايند خلق چشم اندازهاي ملي، بخشي و سازماني به شمار مي روند[٧]. براي رويارويي با تغييرات ، سيستم هاي علم و تکنولوژي بايستي يا از طريق سازگار کردن تکنولوژي هاي فعلي و يا ايجاد و بکارگيري تکنولوژي هاي جديد، قادر به پاسخ گويي و تغيير باشند. ارزش آينده نگاري در آن است که يک فرصت ساختاريافته را براي نگاه به آينده و بررسي نقش علم و تکنولوژي در آينده ، فراهم مي آورد و بدين ترتيب زمينه و بستري مناسب را جهت سياست گزاري علم و تکنولوژي براي کشورها فراهم مي نمايد. آينده نگاري، حداقل در مباني و اصول خود، يک مکانيسم سيستماتيک به منظور فايق آمدن بر پيچيدگي ها و وابستگي هاي متقابل تصميم ها ارايه مي کند. آينده نگاري اين عمل را از طريق تحت تأثير قراردادن تصميم گيري هاي بلندمدت درخصوص تحقيقات و به خصوص تسهيل نمودن فرآيند سياست گزاري هنگامي که يکپارچگي و هماهنگي فعاليت ها در چندين بخش مختلف امري حياتي است ، به انجام مي رساند. شناخت گسترده و روزافزوني در اين باره وجود دارد که آينده نگاري، ابزار مفيدي براي تصميم گيري در ارتباط با سياست گزاري تحقيقات و تکنولوژي، چه در سطح ملي و چه منطقه اي و يا حتي در سطوح پايين تر در اختيار ما قرار مي دهد[٨].
روش تحقيق
پژوهش حاضر از نوع مطالعات کاربردي است و با توجه به ماهيت موضوع و مولفه هاي مورد بررسي، رويکرد حاکم بر آن مجموعه اي از روش هاي توصيفي_تحليلي مي باشد. شيوه گردآوري اطلاعات جهت دستيابي به چارچوب نظري و آگاهي از پيشينه و ادبيات تحقيق به صورت اسنادي-کتابخانه اي بوده است .
چارچوب نظري
آينده نگاري
در ابتدا بايد گفت اين دانش جديد در زبان انگليسي با دو عنوان مترادف يعني «Future studies» و «Foresighting» مشهور شده است ، در زبان فارسي در برابر اين عنوان ها واژه هايي مانند «آينده شناسي» ، «آينده نگري» ، «آينده انديشي » ، «آينده پژوهي» و «آينده نگاري» به کار مي رود. در اين پژوهش
به دليل استفاده از منابع متعدد و متفاوت ، با هدف رعايت امانت در استفاده از منابع ، تمامي واژه هاي مذکور در متن ديده مي شود که معنا و مفهوم آنها يکسان درنظر گرفته شده است .
آينده مقوله اي است که با اصل عدم قطعيت که برگرفته از فلسفه هاي پست مدرن است ، عجين گشته است . با اين همه آثار و رگه هايي از اطلاعات و واقعيات که ريشه در گذشته و حال دارند، مي توانند رهنمون ما به آينده باشند. تدوام و اصرار بر «تصميم گيري صرف در خصوص چندين آينده محتمل بر اساس تجارب گذشته » غفلت از رصد تغييرات آتي را در پي خواهد داشت و با تلخکامي روبرو خواهد شد. عدم قطعيت نهفته در آينده براي بعضي، توجيه کننده عدم دورانديشي آنان است و براي عده اي ديگر منبعي گرانبها از فرصت [٩].
واژه آينده نگاري بيانگر طيف وسيعي از رويکردهايي است که باعث بهبود فرآيند تصميم گيري مي شوند. رويکردهايي که

در حوزه مطالعاتي آينده نگاري، تلاش مي شود تا با ايجاد آينده هاي بديل سه آينده زير بهتر شناخته شوند:
• آينده هاي ممکن ؛
• آينده هاي محتمل ؛
• آينده هاي مرجح
به اين ترتيب در هر برنامه ريزي بهتر است آينده هاي ممکني که به سعادت بيشتر بشر يا بدبختي سياه تر او مي انجامد شناخته شوند، محتمل ترين آينده ها شناسايي گردد و در نهايت آينده اي معرفي شود که در آن ؛ بشر سعادت و رفاه بيشتري کسب نمايد[١٢]. بنابراين ، آينده پژوهان مي کوشند تا اهداف و ارزش ها را تعيين کرده ، روندها را توصيف نموده ، شرايط و اوضاع و احوال را روشن نموده و تصاوير مختلفي از آينده به دست دهند و سياست هاي بديل را ابداع ، ارزيابي و گزينش نمايند[١٣].
به اين ترتيب آينده پژوهي عميقا با ارزش ها، هنجارها و اصولا آن چه سعادت و رفاه بيشتري از آن برداشت مي شود، پيوند مي خورد. از سويي ديگر، آينده پژوهي با شناخت عوامل تغيير و دگرگوني نيز پيوند مي خورد[١٢].
تفکر در مورد آينده ي بلندمدت را به همراه دارند و به همان ميزان هم به فرآيند تصميم گيري استراتژيک و برآوردهاي هوشمندانه توجه دارند[١٠]. محتواي اصلي آينده پژوهي اين است که اولا براي جوامع بشري فقط يک آينده ي خطي و حتمي وجود ندارد و مي توان به انواع آينده هاي ممکن انديشيد، و ثانيا انسان ها مي توانند با اتکا به آگاهي و اراده ي جمعي خود در شکل گيري آينده اي بهتر دخالت کنند، و ثالثا افزايش توانمندي هاي انسان و فناوري، امکانات زيادي را براي تغيير و ساختن آينده فراهم ساخته است [١١]. براي آينده نگاري تعاريف بسياري از انديشمندان مختلف ارائه شده است که مولفه هاي مشترک بسياري در آنها ديده مي شود. مولفه هاي موجود در هر يک از تعاريف در جدول ١ جهت مقايسه آورده شده است .
شده توسط انديشمندان مختلف (علي احمدي، ١٣٨٨) برنامه ريزي و طرح هاي توسعه شهري
برنامه ريزي يک فعاليت عام انساني است ولي برنامه ريزي شهري داراي ويژگي هايي است که امکانات و محدوديت هاي آن را تعيين مي کند[١١]. از نظر انديشمندان ، برنامه ريزي « فرآيندي آگاهانه جهت حل مسايل موجود و دست يابي به مسيري براي ايجاد دگرگوني در نظام اجتماعي است که يک سلسله عمليات اجرايي منظم و پايش شده را با توجه به اولويت ها در آينده پيش بيني مي کند» . اين تعريف از فرآيند برنامه ريزي تقريبا مورد اتفاق نظر اکثر انديشمندان برنامه ريزي است و داراي شش مشخصه کليدي به شرح ذيل است :
فرآيندي بودن ، آگاهانه بودن ، تاکيد بر حل مسايل ، تاکيد بر اولويت بندي، تعيين اهداف ، سياست گذاري. علت انتخاب اين فرآيند در برنامه ريزي به دليل توانايي تعريف کامل و بهتر مسايل ، محدوديت ها و امکانات ، بهينه يابي آلترناتيوها، تصميم گيري منطقي و ميتني بر اصول و قابليت بازخورد و تجديدنظر
است ، اين فرايند از شش مرحله ي کلي تشکيل شده است [١٤](شکل ١).

در رويکردهاي سنتي برنامه ريزي، برنامه ريز ابتدا با طرح اين سوال که «در آينده درازمدت چه روي خواهد داد» پيش بيني لازم را انجام مي دهد آنگاه پيش بيني ها را مبناي تصميم گيري و اتخاذ سياست قرار مي دهد و در نهايت اقدام مي کند[٦]. اما بايد توجه داشت که عملکرد کليدي برنامه ريزي شهري، تصميم گيري در حال حاضر و فعاليت هاي در حال وقوع در آينده است که به ايجاد شهرهاي از لحاظ اقتصادي پر رونق ، از لحاظ فرهنگي، پر جنب و جوش ، از لحاظ اجتماعي منسجم و تميز، سبز و امن مي انجامد که در آن همه شهروندان

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید