بخشی از مقاله
چکیده
در دنیای پیچیده امروز تغییرات زیادی در زندگی بشری در حال وقوع اند و جوامع رقابت های بسیار فشرده ای در دستیابی به فناوری برتر شاهدند. در میان این تغییرات، ایجاد تحول در نظام آموزشی نیز از این قاعده مستثنا نیست، چرا که دانشآموز قرن بیست و یکم نمی تواند عنصری بی اختیار باشد که حتی چگونه یاد گرفتن هم از اختیار او خارج باشد و هیچگونه دخل و تصرفی در آنچه می آموزد نداشته باشد.
برنامه های از پیش تعیین شده و بی چون و چرا، جوابگوی مسائل او نیستند و معلم تنها منبع اطلاعاتی دانش آموز محسوب نمیشود. چرا که با پیشرفت فناوری، افراد ساکن در هر نقطه از جهان در اندک زمان ممکن می توانند از طریق سیستمهای پیشرفته اطلاعرسانی، به حجم وسیعی از اطلاعات دست یابند. با در دست داشتن اطلاعات وسیع گوناگون درباره موضوعی که اهمیتی قابل ملاحظه دارد، چگونگی بهره برداری از این اطلاعات مطرح میشود و این خود به تفکر انتقادی نیاز دارد. زیرا تفکر انتقادی بر مبنای تجزیه و تحلیل - پردازش - اطلاعات و کاربرد آن ها در عرصههای گوناگون دانش و حتی موقعیتهای مختلف زندگی انسان پایهریزی شده است.
مقدمه
ایجاد تفکر انتقادی را میتوان یکی از اهداف اساسی نظام تعلیم و تربیت در سطح جهانی انگاشت که جزء جداییناپذیر هر نظام آموزشی است. زیرا در فرایند آموزش باید ضمن تقویت روحیه انتقادپذیری در معلمان، روحیه انتقاد کردن و زمینه بررسی و تحقیق را در شاگردان به وجود آورد. اما متأسفانه مدرسههای امروز عمدتاً به دلیل پیشرفتهای علوم و فنون و با توجه به بعضی از رویکردهای روانشناختی، توجه خود را بیشتر به انتقال اطلاعات و حقایق معطوف کردهاند و از تربیت انسانهای متفکر و خلاق فاصله گرفتهاند. در حالی که هر نظام آموزشی برای موفق شدن به توانایی افراد خود در تحصیل و تصمیمگیری متفکرانه نیازمند است. از این رو یکی از هدفهایی که آموزش و پرورش باید به آن بپردازد، پرورش توانایی تفکر انتقادی در دانشآموزان است.
تعریف توانایی تفکر انتقادی
تفکر انتقادی، توانایی تحلیل اطلاعات و تجربههاست.آموزش این مهارت، نوجوانان را قادر میسازد تا در برخورد با ارزشها، در برابر فشار گروه و رسانههای گروهی مقاومت کنند و از آسیبهای ناشی از آن در امان بمانند.
ماهیت تفکر انتقادی
جان دیویی ماهیت تفکر انتقادی را »قضاوت معلق« یا »تردید سالم« تعریف میکند. او تفکر انتقادی را شامل بررسی فعال، پایدار و دقیق هر عقیده یا دانش میداند. - لطفآبادی، . - 1384 »سازمان روانشناسی آمریکا« در زمینه ماهیت تفکر انتقادی بیان داشته است: »ما تفکر انتقادی را این گونه درک میکنیم که باید قضاوت خودساخته و هدفمندی باشد که به تفسیر، تحلیل، ارزیابی و استنباط منجر شود.« - هاشمیان، - 1380 بنابراین، آموزش تفکر انتقادی شامل ایجاد عمدی جو جدیدی است تا شاگردان بتوانند فرایندهای فکری خود را تعویض یا اصلاح کنند، یا آن را دوباره بسازند.
یکی از راههای اساسی آموزش موفق تفکر انتقادی آن است که به طور همزمان به شیوهای تدریجی تفکر شاگردان زیر سؤال قرار گیرد از آنها در ایجاد شیوههای جدید حمایت شود. در مراحل ابتدایی آموزش تفکر انتقادی به شاگردان، معلم مجرب از درگیری بیش از حد دانشآموزان با موارد پیچیده اجتناب میورزد. در عوض توجه خود را به آموزش قالبهای بنیادی رشته مربوط، مانند واژهها، مفاهیم، مشکلات و روشها معطوف میدارد و به تهیه راههای کلی برای سازماندهی دانش مربوط و پرسش در آن زمینه میپردازد.
بسیاری از معلمان، ایجاد مدلهای تجسمی را برای درک فرایندهای فکری خود بسیار مفیدتر از تمرینهای نوشتاری و شفاهی میدانند. این طرز تفکر، کاملاً مطابق با نظریه پیاژه است که در آن یادگیری پیش از آنکه به حالت مطلق درآید، به صورت تجربه واقعی شروع میشود - حبیبیپور، . - 1385 فراگیری تفکر انتقادی، شامل توسعه فرایندهای فکری از طریق سیر کردن در ماورای نگرشها و تصورات خود محور و تجربه حسی بیواسطه است. تواناییهای تصمیمگیری برای دست زدن تجربیات جدید و تجسم امکانات فراتر از تجربیات آنی شخص، از عناصر مهم تفکر انتقادی به حساب میآیند.
شاگردانی قادر به تفکر انتقادی خواهند بود که بتوانند تصور و برداشت خود را از واقعیت دست کم به طور موقت کنار بگذارند و به واقعیتهای جایگزین دیگر بیندیشند. این همان انتقال از تجربه عینی به درک یا فهم امور انتزاعی است. نظریه ساختهای پیاژه چارچوبی برای درک چگونگی رشد تفکر انتزاعی براساس تجربیات عینی ارائه میدهد. اگرچه پیاژه در بحث خود درباره عملیات ذهنی، کلمه انتقادی را به کار نمیبرد، ولی میان مقوله تفکر انتزاعی و صوری او و آنچه تفکر انتقادی نامیده میشود، یعنی توان تنظیم کلیات، پذیرش احتمالات جدید، و توقف داوری، مشابهتهای واضحی وجود دارد.
لازمه تطبیق اصول بنیادی نظریه یادگیری پیاژه با آموزش در کلاس درس، ایجاد نوعی محیط فراگیری فعال است و ایجاد چنین محیطی، به علاقه و انگیزش دانشآموزان نیاز دارد؛ چون یکی از اساسیترین و در عین حال فرّارترین عوامل در آموزش، علاقه و انگیزش شاگرد است. در آموزش ممکن است معلم بر موضوع درسی خود تسلط کامل و از چارچوب تفکر انتقادی آگاهی داشته باشد، ولی اگر شاگرد علاقهمند نباشد، تمام اینها پوچ و بیارزش خواهد بود.
برای درک اینکه چرا دانشآموزان بیشتر اوقات علاقه چندانی از خود نشان نمیدهند، کافی است به دو سابقه ذهنی معمول که بسیاری از شاگردان آنها را از مدرسه و اجتماع با خود همراه دارند، توجه شود: یکی گرایش به انفعال ذهنی یا رهایی از قید و بند؛ و دیگری تعصبات منفی درباره رشته تحصیلی. برای جلوگیری از این اندیشهها باید به دانشآموزان اجازه داد تعصبات و نگرانیهای خود را بیان کنند.
وقتی که معلمان این طرز برخوردها را آشکارا تصدیق کنند، کلاس درس میتواند فضای صمیمیت و واقعیت به خود بگیرد که این امر خود باعث پرورش تفکر انتقادی و تحریک علاقه شاگردان میشود. بسیاری از استادان از این که بیشتر وقت کلاس را صرف جلب علاقه شاگردان و چالش فرایندهای فکری آنها کنند، خرسندند، اما واقعیتهایی چون برنامههای آموزشی فشرده، کلاسهای پرجمعیت، زمان محدود کلاس درس، و محتویات متراکم و پیچیده درسی مانع کوشش برای ایجاد چنین محیطهای یادگیری میشوند.
- ابیلی، . - 1383 پس توانایی تفکر انتقادی اگردانش طی دوران تحصیل و بدون کمک معلمان و صرفاً با گوش دادن به سخنرانیها و خواندن کتابهای درسی و امتحان دادن به وجود نمیآید.معلمان باید فرصتهایی را برای تمرین مهارتها و روشهای تفکر انتقادی برای شاگردان تدارک ببینند. علاوه بر آموزش مهارتهای واضح و چارچوبهای تحلیلی، معلمان باید جنبههای رفتاری تفکر انتقادی، مانند مراجعه به منافع فطری داشتن علاقه، اعجاب و کنجکاوی را در شاگردان پرورش دهند. به کمک این راهبردها، آموزش تفکر انتقادی به شاگردان میتواند به بهبود و سالمسازی آموزش بینجامد.
نظریات علمی موجود درباره تفکر انتقادی
نظریههای شناختی، فراشناختی و ساختنگرایی، از تقویت و پرورش تفکر انتقادی در فرایند آموزش حمایت میکنند - شعبانی، . - 1382 نظریهپردازان شناختی، به شاگردان در فرایند یادگیری همچون پردازشکنندگان فعال اطلاعات مینگرند؛ کسانی که تجربه میکنند و برای حل مسائل به جست وجوی اطلاعات میپردازند، در ساختار ذهن خود آنچه را که برای حل مسائل جدید مفید تشخیص میدهند به کار میگیرند و به جای این که به طور انفعالی تحت تأثیر محیط قرار گیرند فعالانه انتخاب، تمرین، توجه یا چشمپوشی میکنند. به همین دلیل، شناختگرایان موقعیت یادگیری را یکی از مهمترین عوامل در فرایند یادگیری میدانند.
از دید فراشناختی، دانش آموز باید بر فرایند ذهنی خود نظارتی فعال داشته باشد و فعالیتهای ذهنی خود را تنظیم و بازسازی کند. حتی برخی بر این باورند که تواناییها و مهارتهای شناختی و فراشناختی در حدود سنین پنج تا هفت سالگی شروع به رشد میکنند و در تعداد زیادی از شاگردان از رشد قابل ملاحظهای نیز برخوردارند. یکی دیگر از نظریه های حامی تفکر انتقادی، »نظریه ساختنگرایی« است که خود ریشه در تفکر شناختی دارد. پایههای فلسفی چنین رویکردی بر »اصل خطاپذیری معرفتشناسی« استوار است. ساختنگرایان نیز همچون روانشناسان شناختی یادگیری را فرایند ادارک حاصل از تجربه میدانند و معتقدند، مجریان برنامههای درسی باید موقعیتی فراهم سازند که در آن، شاگردان از طریق مباحثه استدلالی که عمل تعامل و تحلیل را تسریع و تسهیل میکند، به تفکر انتقادی بپردازند - شعبانی و مهرمحمدی، . - 1379
ضرورت ترویج تفکر انتقادی و خلاق
رشد فزاینده اطلاعات، سبب شده است که هر انسانی از تجربه و علمو دانشی برخوردار باشد که دیگری فرصت کسب آنها را نداشته باشد؛لذا به جریان انداختن اطلاعات حاوی علم و دانش و تجربه در بین انسانها یکی از رموز موفقیت در دنیای امروز است. هیچکس قادر نیست به میزان اطلاعات واقعی هر کس که در گوشه ذهن او نهفته است پیببرد. این اطلاعات زمانی به حرکت درمیآید که انگیزهای قوی سبب رها شدن آن به بیرون ذهن می شود.
آنچهدر ارتباط بااطلاعات در دنیای کنونی ارزشمنداست، توانایی پردازش اطلاعات است .به گفته تافلر پس ازعصر شکار و عصر ثروت ، اکنون عصر دانایی است ، پس در این عصر قدرت دست کسی است که اطلاعات بیشتری دارد و بی گمان منظور کسی است که توانایی بیشتر در پردازش و بهره گیری از اطلاعات داشته باشد. امروزه به واسطه فن آوری اطلاعات و ارتباطات ، اطلاعات بهوفور در دسترس همگان قرار دارد. اطلاعات هنگامی دارای ارزش است که تبدیل به دانش گردد و دانش برای توانایی ابداع فرد، منبعی ارزشمند است. - بلینگرو اسمیت ، - 8 :2001 دنیای مدرن امروز نیاز به تفکر انتقادی دارد؛چون برای افرادی که در جامعه مدرن زندگی می کنند، آرا و نظرات و مدهای مختلفی پیشنهاد می شود و این فرد باید از میان آنها یکی را انتخاب کند، اینها را نقد و بررسی کند و بعضی را کنار بگذارد و آنچه بهترین است ، انتخاب کند.
با توجه به شرایط و جو موجود در زندگی امروز بسیاری از متفکران درصدد ارائه مطالبی در توجیه اهمیت و ضرورت ترویج این نوع تفکر بر آمدهاند؛ به عنوان مثال پائولو فریرهاز متفکران انتقادی معاصر تفکر انتقادی را هدف آموزش و پرورش تلقی می کند.وی به جای واژه تفکر از تعمق استفاده کرده و از آموزش وپرورش متداول انتقاد نموده و می گوید : » آموزش و پرورش تبدیل به نوعی عمل ذخیره سازی شده است که در آن دانش آموز ذخیره کننده و معلم ذخیره سپار است و به جای برقراری ارتباط دو جانبه، معلم اعلامیه هایی ارائه می کند که دانش آموز صبورانه آنها را دریافت حفظ و تکرار می کند . این مفهوم بانک داری در تعلیم و تربیت است که دامنه عمل برای دانش آموز تنها محدود به دریافت ، پر کردن و ذخیره سازی اطلاعات می باشد.
« فریره به عنوان یک راه دیگر برای برنامه ریزی درسی، رویکرد آزاد منشانه را پیشنهاد میکند. تأکید این رویکرد به طور خلاصه برتفکر نقادانه بر اساس واقعیتهای عینی در زندگی فرد است. بر خلاف روش بانکی، روش طرح مسأله که توسط فریره مطرح می شود ، مستلزم تبادل افکار و عقاید ازطریق گفتگو است که معلم و شاگرد هر دو در پژوهش نقادانه همراه یکدیگرند و به این ترتیب آنها به تفکر انتقادی درباره زندگی خود برانگیخته می شوند . این فرایندنهایتاً به » پراکسیس« یعنی عمل براساس تفکر انتقادی منجر می شود که در روش فریره هدف محسوب میشود. - پوزتر ، - 38 : 1372 وی به این ترتیب خواسته است که اهمیت روز افزون این نوع تفکر را متذکر شود و در عین حال راه حلی برای پرداختن به آن ارائه دهد.