بخشی از مقاله

مقدمه و بیان مسئله:

تعلیم و تربیت انتقادي1 به خردورزي، نقد و تغییر، به عنوان هدف هاي ارزشمند آموزشی، توجه می کند. این دیدگاه تربیتی می کوشد که شرایط واقعی اجتماعی تربیت را کشف کند، به همین سبب به نقادي اندیشه نیازمند است. - میرلوحی ،1376، ص . - 42در فلسفه انتقادي دو وجه براي برنامه درسی لحاظ می شود،یکی برنامه درسی عیان است که متشکل از موضوعات و مهارت ها،شناخته شده است و دیگري برنامه درسی نهان که در خفا،ارزش ها،نگرش ها و رفتار ها را شکل می بخشد - پاك سرشت،1389،ص - 481،البته در این مکتب بیشتر،برنامه درسی پنهان2 مورد توجه قرارمی گیرد که در ارتباط با این برنامه اندیشه هاي عمده نظریه پردازان انتقادي تحلیل و تبیین گردیده است.

در واقع هدف اصلی این نظریه پردازان این است که بر مبناي نقادي هاي خود مدرسه و سیستم برنامه درسی آن را اصلاح کنند،به نحوي که مدارس به فضا هاي عمومی دموکراتیک تبدیل شوند تا در واقع نسل جوان و نوجوان نسبت بهمسایلی از قبیل مسئولیت راستین اخلاقی،سیاسی،،اقتصادي و مدنی آگاه شوند.در این راستا نظریه پردازان انتقادي سعی می کنند که نقش معلم و ماهیت تدریس و اهداف آن را از نو تعریف کنند.

روش پژوهش:

روش پژوهشی حاضر کیفی است ودرآن ازروش توصیفی-تحلیلی استفاده می شود؛زیرا از طرفی درپی توصیف وشناخت شرایط موجود - توصیف - و از طرف دیگر در پی تحلیل تئوریک برنامه درسی پنهان و تعلیم و تربیت انتقادي - تحلیل - است.در تحلیل از روش تحلیل فلسفی استفاده شده که هدف از آن فهم و بهبود بخشیدن مجموعه مفاهیم یا ساختار مفهومی است که برحسب آنها تجربه را تفسیر می کنیم ، مقاصد را بیان می داریم ،مسائل را ساخت بندي می کنیم و پژوهش ها را به اجرا در می آوریم . در پژوهش تحلیل فلسفی حاضر از تحلیل مفهوم استفاده شده که ناظر به فراهم آوردن تفسیر هاي عینی است که براي مفاهیم کاربردي در مطالعات و طرح هاي برنامه درسی استفاده شده است تا آنها را با اصطلاحات رایج در زبان عادي توضیح دهد.

نظریه انتقادي مبنایی براي تعلیم و تربیت انتقادي :

تعلیم و تربیت انتقادي که پدیده اي جدید در اندیشه تربیتی است، توسط اندیشمندان تربیتی نظیر پائولو فریره، هانري ژیرو، پیتر مک لارن و مایکل اپل بر اساس مبانی نظریه انتقادي به وجود آمده است. این نحله تربیتی بر گرفته از دیدگاه " تئودور آدورنو" 3 و " هورکهایمر "4 دو فیلسوف و جامعه شناس نئومارکسیست آلمانی است؛ که مکتب فرانکفورت و نظریه " انتقادي – دیالکتیکی " یا " فلسفه اجتماعی انتقادي " را در مؤسسه تحقیقاتی فرانکفورت به و جود آوردند.

برنامه درسی :

در سال 1949 راف تایلر5 در کتاب خود با عنوان اصول اساسی برنامه درسی و آموزش چهار سؤال بنیادي به شرح زیر در خصوص مفاهیم اساسی برنامه درسی مطرح نمود؛-1 مراکز آموزشی چه اهداف تربیتی را باید پیگیري کند؟ -2 تجربیات یادگیري چگونه باید انتخاب شوند تا ما را در تحقق اهداف تربیتی یاري دهند؟ -3 چگونه می توان تجربیات یادگیري را به نحو مؤثر در امر تدریس سازمان داد؟ -4 چگونه می توان تحقق تجربیات یادگیري را ارزیابی و تعیین نمود؟ در اوایل 1980، متخصصانی چون الیوت آیزنر6، الیزابت والنس7، جان میلر8، دکر واکر9، دورثی هوینکی 10، آنتونی پنا11، ویلیام پینارو هنري ژیرو به نقد و غناي نظري این رشته پرداختند و با نگرش متاتئوریکی نظریه اي دربارة نظریه ها در یک قالب نظام یافته و منسجم ترسیم کردند که موجبات ارائه مفاهیم دقیق و فراگیر برنامه درسی در سه مقوله کلی برنامه درسی رسمی و صریح - آشکار - ، برنامه درسی عقیم - پوچ - و برنامه درسی پنهان - مستتر - را فراهم کردند. برنامه درسی رسمی، صریح - آشکار - :12 در قلمرو تربیتی کلیه جریان ها و فعالیت ها ي منسجم یاددهی – یادگیري که نظام آموزش و پرورش رسمی اعلام می دارد، اطلاق می شود.

برنامه درسی عقیم - پوچ - :13 آن نوع برنامه درسی را شامل می شود که در آن نظام آموزش و پرورش عموما مطالبی را تدریس ننمایند و گزینه هایی را در مورد محتواي خاص پیشنهاد نکند و یا اینکه محتوا و مطالب ارائه شده مطابق سن عقلی فراگیران نباشد یا احساسات و تمایلات شخصی نویسندگان کتب درسی در عدم ارائه محتواي خاص مؤثر بوده باشد.

برنامه درسی پنهان - مستتر - :14 براي نخستین بار واژة برنامه درسی پنهان توسط فیلیپ جکسون - - 1968 در کتابش تحت عنوان » زندگی در کلاس درس« مطرح گردید. وي اعتقاد دارد که ارزش ها، تمایلات و انتظارات رفتاري و اجتماعی در مدارس وجود دارند که پاداش هایی را براي دانش آموزان به دنبال دارد و در طول این فرآیندها چیزي که آموخته می شود ویژگی برنامه درسی پنهان است.

مفاهیم برنامه درسی پنهان :

»در مورد مفهوم برنامه درسی پنهان الفاظ و عبارات گوناگونی همچون برنامه درسی پنهان غیر مدول، نهان، نامشهود، نانوشته، پیش بینی نشده، نامرئی،نتایج غیر علمی یا غیر آکادمیک نظام آموزشی، محصولات یا نتایج فرعی نظام آموزشی، پس مانده نظام آموزشی و آن چه که در مدرسه آموخته می شود، مورد استفاده قرار گرفته است.هر کام از این عبارات به مجموعه اي از دلالت هاي ضمنی و جنبه اي از مفهوم برنامه درسی پنهان اشاره دارند - علیخانی، 1383،ص . - 17 »آیزنر - 1994 - به مجموعه یادگیري هایی که در بستر فرهنگ حاکم بر محیط آموزش و بدون آگاهی معلمان و دانش آموزان حاصل می شود اشاره دارد و می گوید: این یادگیري عمدتاً در قالب مجموعه اي از انتظارات و ارزش ها تبلور می یابد و کمتر معطوف به حوزه دانستنی ها و شناخت است. - «

ابعاد برنامه درسی پنهان :

صاحب نظران هریک از منظري ابعاد متفاوتی از برنامه درسی پنهان را مد نظر قرار دادند. تري اندرسن سه بعد را براي برنامه درسی پنهان در نظر می گیرد: 

-1 نوعی تلقین براي حفظ ویژگی هاي اجتماعی است یا اینکه دانش و شیوه هاي خاص را به همراه برنامه درسی تدریس شده و رسمی ارائه کند

-2  به تأثیرات هوشمندانه موقعیتی که آموزش رسمی در آن واقع می شود، اشاره دارد.

-3  قوانین بیان نشده اي است که براي تکمیل موافقت آمیز مطا لعات آموزش رسمی ضروري است - دوسج، - 2002

چارچوب نظري برنامه درسی پنهان :

نظریه عملکردي:15 این نظریه را رابرت دریبن16 ارائه کرده و محور مرکزي آن در امر برنامه درسی پنهان اینچنین است:» مدرسه شاگردان را با عنایت به نیازهاي شغلی و نهادهاي سیاسی براي شرکت فعال در جامعه آماده می سازد. در این فرایند، عملکرد برنامه درسی پنهان پل اجتماعی مابین مدرسه و جامعه تلقی می گردد. شاگردان هنجارهاي استقلال موفقیت، عمومی بودن، را از طریق برنامه درسی مستتر کسب کرده، خود را براي اجراي هنجارهاي یادگرفته شده در زندگی بزرگ سالی آماده می سازند - «ا نظریه انطباقی:17 این نظریه را ساموئل بولس18 و هربرت جنتیسآ باز اندیشی برنامه درسی را با نقد برنامه درسی موجود آغاز می کنند. آنها معتقدند که برنامه درسی حداقل دو وجه دارد، یکی »برنامه درسی آشکار«که از مهارت ها و موضوع ها شناخته شده متشکل است و دیگري »برنامه درسی پنهان«که به صورت پنهان ارزش ها،نگرش ها و رفتارها را شکل می بخشد.

ج - معلم و دانش آموز: ژیرو، پیرامون نقش معلمان در برنامه ریزي درسی بر این باور است که اگر معلمان نقش فعال در ایجاد سؤالات اساسی درباره آنچه تدریس می کنند، چگونگی آنچه تدریس می کنند،اهداف متعالی که براي آن می کوشند، بر عهده بگیرند، این براي آنها ابزاري می شود که نقش سیاسی تر و انتقادي تر در دفاع از ماهیت انسانی شغل خود داشته باشند.در این نوع برنامه درسی، معلمان اندیشمندانی رهایی بخش، کارگران فرهنگی، روشنفکران ستیز جو و روشنفکران تحول آفرین به شمار می آیند.

د - مدرسه و کلاس: بر طبق »نظریه باز تولید« 19 ژیرو ساختارهاي آموزشی در مدرسه و کلاس با ساختار طبقاتی جامعه متناظر است و این تناظر نشان می دهد چگونه مدرسه پیوسته ساختار طبقاتی جامعه را باز تولید می کند.از دیدگاه مک لارن، مدرسه باید مکان هایی براي پدید آیی دانش انتقادي و نیز کارهاي اجتماعی و سیاسی در آید. 

بحث و نتیجه گیري:دیدگاه تربیتی مبتنی بر نظریه انتقادي با پیوند میان نظام هاي تربیتی و ساختارهاي اجتماعی می کوشد تا از راه تعلیم و تربیت ،وابستگی هاي موجود در نظام سلطه را به چالش کشد .بنابراین در این دیدگاه ،آموزش و پرورش و نهادهاي تربیتی عوامل متحول کننده و دگرگون ساز وابستگی هاي اجتماعی و سیاسی به شمار می روند. از مهم ترین ویژگی هاي مثبت دیدگاه انتقادي در تعلیم و تربیت، از میان برداشتن مرزهاي رشته اي و در هم آمیخته دانش و کنش است که می تواند دانشی نو خلق کند .آگاهی بخشیدن به محرومان و ستمدیدگان و مهم پنداشتن نیازهاي آنان در برنامه هاي درسی، از دیگر نقاط مثبت تربیت مبتنی بر دیدگاه انتقادي است. این دیدگاه با کاستی هایی نیز همراه است. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید