بخشی از مقاله
چکیده
در مورد واقعیتهای مربوط به اهمیت تفکر و آموزش مهارتهای تفکر انتقادی و نوشتن تحلیلی، میتوان گفت که یکی از اهداف اساسی آموزش و پرورش، پرورش تفکر و انسان متفکر است. هدف از انجام این پژوهش، بررسی مفاهیم تفکر انتقادی میباشد. پرورش تفکر و تواناییهای نظیر: تجزیه تحلیل، ارزیابی و قضاوت باید اساس فعالیتهای مدرسه و معلم باشد، زیرا شخصی که از این نظر رشد کرده است در حقیقت توانایی استفاده مناسب و درست از آزادیهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یک جامعه را دارد. رفع تضادها، برخوردها، و کشمکشها و تصمیمگیریهای صحیح و مناسب، فقط از طریق پرورش تفکر افراد امکان پذیر است.در این مقاله مفهوم تفکر انتقادی ، ویژگیهای تفکر انتقادی، ابعاد شناختی و عاطفی تفکر انتقادی و مراحل تفکر انتقادی بیان میگردد.
تفکر انتقادی
در مورد واقعیتهای مربوط به اهمیت تفکر و آموزش مهارتهای تفکر انتقادی و نوشتن تحلیلی، میتوان گفت که یکی از اهداف اساسی تعلیم æ تربیت، پرورش تفکر و انسان متفکر است. صاحبنظران تعلیم و تربیت، دیدگاههای متنوعی در این زمینه ارائه نمودهاند. براساس دیدگاه - پرسیسن - 1986 علاقه به توسعه تواناییهای تفکر در محافل آموزشی پدیده جدیدی نیست، بلکه این موضوع ریشه در تاریخ و پیشینهای بس عمیق دارد، به عبارتی برخی عصر طلایی یونان را سرآغاز این اشتیاق مطرح نمودهاند و منشا آن را به آکادمی افلاطون نسبت میدهند. در طول تاریخ بسیاری از سیاستمداران، مربیان و فلاسفه نگران هنر و علم تفکر دقیق بودهاند.
اسمیت و هولفیش - 1961 - عنوان میکنند، مدرسهای که تفکر انتقادی را در تمام فعالیتها مورد استفاده قرار ندهد، جایگاه مناسبی برای فرهنگ جامعه نیست - اسمیت و هولفیش، ترجمه شریعتمداری، . - 1373 مایر - 1973 - عقیده دارد که توانایی در واضح نوشتن و خواندن و فهم مبانی ریاضی با تربیت حقیقی برابر نیست، بلکه تربیت حقیقی عبارت است از توانایی تحلیل انتقادی ادبیات، تشخیص حقیقت از مجاز واخذ تصمیمات منطقی - مایر، ترجمه فیاض، . - 1374 از دیدگاه نوریس - 1985 - اهمیت و نقش نقادی در حل مشکلات فردی و جمعی انسان بر ضرورت توجه به موضوع مهارتهای شناختی میافزاید.
افراد دارای مهارتهای تفکر انتقادی قادرند به تحلیل، ارزیابی و قضاوت درباره امور بپردازند و مسایل مختلف را بهتر حل کنند. روبینسون - 1987 - چنین بیان میدارد که »آموزش تفکر به دانشآموزان، بطور فزاینده به عنوان یک هدف ضروری در تعلیم و تربیت مطرح است. برای اینکه دانشآموزان بطور موفقیت آمیز در جامعه زندگی کنند، باید در تمام طول زندگی با مهارتهای تفکر مورد نیاز برای کسب و پردازش اطلاعات مجهز شوند.« به نظر تاما - 1989 - شهروندان باید به گونهای تربیت شوند که متفکرانه و نقادانه، تصمیمگیری نمایند.
مک لور و دیویس - 1991 - ، معتقد است که هدف تعلیم و تربیت چیزی جز تفکر نیست و تفکر انتقادی بخش اساسی در تفکر و یادگیری است، که با رشد افراد ارتباط دارد æ در نهایت به رشد جامعه میانجامد. بنا بر این، پرورش تفکر و تواناییهای نظیر: تجزیه تحلیل، ارزیابی و قضاوت باید اساس فعالیتهای مدرسه و معلم باشد، زیرا شخصی که از این نظر رشد کرده است در حقیقت توانایی استفاده مناسب و درست از آزادیهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی یک جامعه را دارد. رفع تضادها، برخوردها، و کشمکشها و تصمیمگیریهای صحیح و مناسب، فقط از طریق پرورش تفکر افراد امکان پذیر است.
این دو ادامه میدهند، در جهان جدید، هر فردی باید مهارتهای تفکر را به عنوان مهارتهای زندگی، در خود پرورش دهد و این امر برای معنابخشی به جهانی که به شدت در حال پیچیده شدن است و همچنین برای ز ندگی در جامعه دموکراتیک و توسعه امکان شرکت در رقابتهای صنعتی ضرورت دارد.واینشتاین - 1991 - معتقد است تربیت در این زمینه باعث میشود تا دانشآموزان در مورد مسایل مربوط به زندگی منطقی فکر کنند. ویمبی - 1985 - در بررسی مطالعات مربوط به آموزش مهارتهای تفکر، چنین دریافت که این نوع آموزشها باعث میشوند تا دانشآموزان مشکلات داخل و خارج از مدرسه را بهتر حل نمایند. در ادبیات حوزه تفکر انتقادی تعاریف زیادی برای آن ارائه شده است.
اسکریون - 1996 - تفکر انتقادی را فرایند منظم، هوشمندانه، فعالانه و ماهرانه در مفهومسازی، کاربرد، تجزیه تحلیل، ترکیب و ارزشیابی اطلاعات جمعآوری شده یا پدید آمده از طریق مشاهده، تجربه، تفکر و استدلال میداند. گلاسمن، کوف و اسپیرس - 1984 - تفکر انتقادی را توانایی تشخیص مسائل، ارزشیابی، حل مسئله، توانایی تشخیص و بکارگیری استدلال قیاسی و استقرایی، تشخیص سفسطه در استدلال، توانایی استنتاج معقول از اطلاعات، دفاع از نتیجهگیریهای معقول و توانایی تمایز میان حقایق و باورها میدانند. انیس - 1985 - تفکر انتقادی را فرایندها و مهارتهای درگیر در تصمیمگیری عقلانی، برای اینکه چه کارهایی انجام و چه چیزهایی باور شوند، میداند.
مارزانو و دیگران - 1988 - تفکر انتقادی را تفکری میدانند که به ارزشیابی و قضاوت درباره راهبردها و تولیدات فکری میپردازد. پاول - 1988 - آن را توانایی رسیدن به نتیجهگیری صحیح و براساس مشاهده و اطلاعات مینامد. شایده سادهترین تعریف بوسیله بیر - 1995 - ارائه شده است، او تفکر انتقادی را انجام قضاوتهای مستدل معنی میکند. آنجلو - 1995 - معتقد است که در تمامی تعاریف رسمی، تفکر انتقادی به عنوان کاربرد عمدی مهارتهای سطح بالا و عقلانی نظیر تجزیه تحلیل، ترکیب، تشخیص مشکل و حل مسئله و اسنتتاج و ارزشیابی در نظر گرفته میشوند.
بررسی تعاریف مربوط به تفکر انتقادی نشان میدهد که صاحبنظران در تعریف، به جنبههای متفاوت توجه کردهاند. برخی به بروندادهای تفکر انتقادی توجه نموده و آن را در قالب تواناییهای مختلف مطرح کردهاند. مانند گلاسمن، کوف و اسپیرس - 1984 - ، پاول - 1988 - و بیر - 1995 - برخی دیگر در تعاریف خود به طور ایجابی و سلبی، به عبارتی اقداماتی را که متفکر انتقادی باید و نباید انجام دهد، مورد توجه قرار دادهاند.
برای مثال، دیویی - 1982 - در کتاب »چگونه فکر میکنیم« تفکر انتقادی را شک سالم و پرهیز از تعجیل در قضاو تعریف میکند - ص - 84 میرز - 1986 - در کتاب آموزش تفکر انتقادی، تفکر انتقادی را شناسایی استدلالهای غلط، پرهیز از تناقضات و مفروضات اظهار شده و نشده در بحثهای دیگران، عدم هیجان عاطفی در هنگام روبرو شدن با مسئله تعریف میکند - میرز، ترجمه ابیلی، - 1374 با این حال علیرغم تفاوتهای موجود در تعریف تفکر انتقادی، در تمامی آنها، برای تفکر انتقادی مهارتهایی مانند: مقایسه، تحلیل، استنباط، تشخیص، پیشبینی، حل مسئله، قضاوت، شکل سالم، عدم هیجان عاطفی، ارزشیابی و نتیجهگیری به نحوی مطرح شدهاند.
بطور کلی براساس دیدگاه صاحب نظران و همچنین براساس آزمونهای رایج و معتبر تفکر انتقادی، مشخص میشود که مهارتها و خرده مهارتهای مطرح شده برای تفکر انتقادی، بسیار گسترده و متنوعاند و بطور کامل شامل: تشخیص دیدگاههای اصلی یا مسئله، تمایز میان حقیقت، عقیده و قضاوت مستدل، بررسی توافق مفاهیم، تشخیص مفروضات بیان نشده، تشخیص چهار چوبهای کلیشهای و تشخیص عوامل احساسی، تبلیغی و مطالب سوگیری شده، تشخیص کفایت اطلاعات جمعآوری شده و پیشبینی نتایج احتمالی، مشاهده، مقایسه، مقابله، گروهبندی، رسته بندی کردن/ طبقهبندی کردن، ترتیب بندی، الگودهی، تجزیه تحلیل، همچنین مهارتهای لازم برای استنتاج، فهم معانی، علت/ معلول، پیشبینی، استدلال منطقی، در نظر گرفتن سایر احتمالات - شامل سایر تفسیرها - ، اجتناب از - ابهام، بی ارتباطی، تسلسل و تعمیم بیش از حد - هستند.
ویژگیهای تفکر انتقادی
وید - 1995 - هشت ویژگی را برای تفکر انتقادی بیان میدارد. تفکر انتقادی درگیر سئوال پرسیدن و تعریف مشکل، آزمون مدارک، تجزیه و تحلیل پیش فرضها و سوگیریها، اجتناب از استدلال هیجانی، اجتناب از زیاد ساده کردن، توجه به سایر تفاسیرو تحمل ابهامات است. استروم و باکوس - 1995 - سر و کار داشتن با ابهام را به عنوان یک بخش اساسی و ضروری براتی تفکر انتقادی مطرح نمودند. بیر - 1995 - در کتاب تفکر انتقادی در توضیح ویژگیهای اساسی برای تفکر انتقادی به موارد زیر اشاره میکند:
معیار: برای تفکر کردن بطور انتقادی معیار مورد نیاز است یعنی داشتن شروطی که باید در برخی چیزها وجود داشته باشد، تا به عنوان مسائل قابل قبول مورد قضاوت قرار گیرند.