بخشی از مقاله
چکیده
قانون در معاجم لغوی به "رسم"، "آیین"، "قاعده" و "روش" معنا شده است و اصل آن لغتی یونانی است که وارد زبان و فرهنگ ما شده است. اهتمام به قانون و وضع قوانین برای حفظ انسجام جامعه از دیرباز در تمدن بشری مشهود بوده است و مراجعه به منابع تاریخی به خوبی این نکته را میرساند که اساساً بشر در هیچ دورهای از زندگانی خود بدون قانون - مکتوب یا غیر مکتوب - نگذرانده است و همواره قوانینی بر جمعیتها حاکم بوده و نظم و انسجام آنها را تضمین میکرده است.
در این معنا باید گفت که قانون یک شاخصه اجتماعی بوده نه سیاسی و اگر امروز دولتمردان و رجال سیاسی عهدهدار تدوین و اجرای قانون شدهاند، از باب تنیدگی مسایل سیاسی و اجتماعی است.در جهان اسلام بارزترین نمونه قانون گذاری و اجرای قوانین، فقه اسلامی است که بیش از همه دانشهای دیگر، مورد اهتمام و توجه علمای مذاهب قرار گرفته است و ثمره تلاش های جهادی در این زمینه، میراث گرانبهایی است که در قالب کتب فقهی به ما رسیده است و هم اکنون پشتوانه علمی و فکری قانون گذاری در نظام جمهوری اسلامی است. به زعم نگارنده، مهمترین ویژگی قانونگرایی در زندگی اسلامی، همین همنهشتی فضیلت و ضرورت است که ماحصل پیوند وحی الهی و عقل بشری است و نقطه تمایز قانونگرایی اسلامی و قانونگرایی غربی میباشد.
وقتی از این منظر مینگریم، در مییابیم که چرا جوامع غربی امروزه با بحرانهای بسیاری از جمله بحرانهای اخلاقی دست و پنجه نرم میکنند و خوشبختانه جوامع اسلامی از این بحرانها آسوده خاطرند. در این مقاله به مسائلی پرداخته شده است که همواره مورد توجه متفکران بوده، شناخت جایگاه قانون و نسبت آن با زندگی انسان و نیز نحوه صحیح قانون گذاری است. این دغدغه در جهان اسلام با تدوین علومی هم چون اصول فقه که مبین شیوههای اجتهادی است، آغاز و دنبال شده است. دایره مباحث در این مقالهاصول صرفاً به فقه منحصر نبوده و مباحث مختلفی از جمله مبحث الفاظ و مبحث مستقلات عقلیه، در واقع بحثهای جامعی هستند که در سایر زمینهها مفید و کارا هستند.
مقدمه
مهمترین موضوعی که جامعه کنونی بدان محتاج است و سخت هم احتیاج دارد اخلاق است زیرا جداً انسان هنگامی که طبقات مختلقه جامعه را در نظر می گیرد و اندکی در راه و روش آن تأمل می کند یک تابلوئی که دیدن آن هر بیننده منصف و متفکری را متأثر می سازد بچشم می خورد که این عبارات بر آن نقش بسته است . اینکه نیک نظر کن و بنگر آیا می بینی بجز فقیر و تهیدستی که با فقر و تنگدستی دست بگربیان است یا توانگری را که نعمت های خداوند را بکفر و وسیله ارتکاب جنایت تبدیل نموده . یا بخیلی که ندادن حقوق خدا و بخل ورزیدن در آنرا سبب فزونی و فراوانی مال پنداشته است یا گردن کشی را که از فرمان خدا سر بر تافته و تو گویی در گوشش از شنیدن سخن حق و اندرز گرفتگی است.
راستی جامعه کنونی ما مصداق اکمل این فرمایش حضرت علی - ع - نمی باشد و اگر می باشد میتوان آنرا جامعه زنده نامید یا اینکه علم و وجدان بما میگویند حیات و زندگی حتی حیات همه جهان و مجموع پدیده های آن به برقراری تعادل و توازن در بین آحاد و اجزاء آنها بستگی دارد . منظومه شمسی آن گاه منظومه حیات و حیات بخش است که تعادل در بین آنها برقرار باشد درخت زمانی زنده است که تعادل در بین ریشه و ساقه و شاخ و برگ آن برقرار باشد.
انسان هنگامی زنده است که توازن د ر بین ضربان قلب وگردش خون در عروق و صدها همکاری اعضاء دیگر برقرار باشد و در صورت عدم تعادل زندگی جای خود را به مرگ و نیستی خواهد سپرد جامعه نیز جز تشکیل از آحاد انسانها مفهومی ندارد پس با عدم تعادل عدم حیات معنوی از مسلمیات خواهد بود . آری رسیدن به کمال هر چیزی موکول به آنست که حساب و اندازه ای دربین یاشد و از راهی معتدل رود واز دو جانب افراط و تفریط - خارج از اندازه و نارسا - بگریزد تا بتواند شاهد مقصود را در آغوش کشد.
بیان مساله
در مسئله اخلاق و هوش اخلاقی در سبک زندگیاصولاً بایستی باین نکته توجه داشته باشیم که بنیاد این جهان هستی بر پایه و اساس تغییر و تغیر یا بعبارت دیگر زوال و ایجاد نهاده است . شکافتن دانه و از بین رفتن نشانه مقدمه پیدایش سبزه است .خشکیدن درختان در زمستان سبب سر سبز شدن و شکوفه و میوه دادن در بهار و تابستان است. طی شدن دوران کودکی نوید رسیدن هنگام جوانی است. فرا رسیدن زمان پیری معلول پشت سرماندن زمان شباب است ، پیدایش نسلی اعلام کننده کوچ کردن نسل پیشین است.
شدت گرما دلیل آمدن سرما است و بالعکس. سوختن و روشنایی دادن چراغ مفسر خاتمه یافتن و به خاموشی گرائیدن است. حرکت اتومبیل و هواپیما بازگو نمودن اسقاط و استهلاک و از بین رفتن آنها است. فعالیت و حیات آدمی حاکی از مرگ اوست. پخش اشعه تابناک خورشید دلیل تکویر و خاموش شدن آن است و خلاصه هر لغت و مفهومی مشعر است به مفهوم ضد خود مانند پیوستن و گسستن شب و روز صحت و بیماری آمدن و رفتن زندگی و مرگ . عزت و ذلت نیز همین نقش را دارند عزت و قدرت ممتد به شرارت و فتنه و فساد بی حد منتهی می شود و ذلت و زبونی بی انتها نیز توالی فاسده ای را برخواهد داشت.
پس اقبال و ادبار نیز بمانند شب و روز از عوامل نظم جهان و منشعب از اراده خداوند سبحان هستند و هنگامیکه حکمت اقتضاء کند اقبال را اقبال رو می کند و زمانیکه مصلحت در ادبار باشد ، ادبار آغاز میگردد و در این وقت مجموع نیروها و کوشش ها بی ثمر و بلا اثر خواهد بود و لذا در حدیث است که خداوند فرموده است شگفت آور است بنده گان من گاهی می خواهند عزت بخشد کسی را که من ذلیلش فرموده ام و یا زبون سازند آنکس را که من عزتش بخشیده ام آری همه نیروها در قبال اراده خداوند خنثی است - رشاد، . - 1375
پیشوایان دینی که خود فرموده اند نه مصیبت و نکبت همیشگی است نه نعمت و عزت جاوید بلکه هر یک را زمانی است مقرر و مدتی است مقدر توجه نموده و در زمانیکه به عزت رسیدیم ذلت را نیز در نظر بگیریم و چو به محنتی اندر شدیم خوشی و لذت را نیز در نظر داشته باشیم - ساکی، . - 1380 اگر شما خواسته باشید شخصیت و وزن معنوی یک فرد را بدست بیاورید و مقدار عقل و دانش ویرا درست بفهیمد بهترین ترازویی که شما را با آنها واقف میسازد زبان خود اوست که به محض سخن گفتن از منطقی و مستدل بودن حرفش و یا یاوه سرائی و بی ریشه و اساس و یا بس بهم بافتن میزان دانش و خرد و شخصیت و فهم اورا درک خواهید نمود واین ترازوئی است منحصر که با هیچ ترازوی دیگری نمیتوان کار آنرا انجام داد.
حضرت علی - ع - می فرماید : زبان ترازوی انسان است و نیز می فرماید : زیان مترجم عقل است . و نیز ترازویی که می تواند زبانرا از تخلف باز دارد و خلاف واقع را نشان ندهد علم است که آدمی را در گفتارش بدانچه میداند قناعت کند آنچه را که نمی داند لب فرو بندد - ساکی، . - 1380 قرآن کریم: ما به مردان و زنانی که عمل صالح بهمراه ایمان داشته باشند زندگی پاک و پاداش احسن خواهیم داد . اخلاق، یکی از مسائل مهمی است که در زندگی بشر نقش اساسی دارد. این موضوع در اسلام جایگاه ویژهای دارد و در حقیقت یکی از ارکان تشکیل دهنده دین است.
به تعبیر دیگر، چگونه فکر کردن و چه اعتقادی داشتن - اعتقادات - ، چسان عمل کردن - احکام - و با چه منش و خویی زیستن - اخلاق - ، سه رکن اساسی است که محدوده تعلیمات دینی را تعیین میکند و در یک کلمه چنان که از برخی تعبیرات قرآنی و روایی به دست میآید، هدف و مقصد انبیای عظام، تکمیل مکارم اخلاقی و تهذیب نفوس بوده است. بدون شک، آسایش دنیا و آخرت، در سایه اخلاق نیک، تحقق مییابد.
انسان اگر بخواهد در زندگی دنیا آسوده بوده و دور از نگرانیها و اضطرابهای ویرانگر به سر ببرد، راهی جز مبارزه با صفتهای زشت و پاکسازی دل از خوهای پلید ندارد. کیست که نداند صفاتی از قبیل: خوشرویی، تواضع، قناعت، محبت، اخلاص، بلندهمتی، طهارت و سلامت نفس و... انسان را از دغدغههای بیحاصل و از پریشانیهای بدفرجام، نجات میدهد و بر عکس، حالات و اوصافی مانند: غضب، خودخواهی، حرص، حسد، بخل، بدبینی، بدخواهی و آلودگیهای روحی، او را در غل و زنجیر گرفتار میکند و همین دنیای او را که میتواند در سایه اخلاق و رفتار شایسته، به خوشی و آسایش بگذرد، بهجهنمّیسوزان و عذابی پر رنج و بیپایانتبدیل میکنند - علاقه بند،. - 1381
اهمیت و ضرورت
برخی از جوانان معتقد به اسلام که در عمل دنبال هوسرانی و خوشگذرانیهای زودگذر هستند، وقتی به توبه و کنار گذاشتن اشتباهات خود دعوت می شوند، در پاسخ بگویند: ما جوانیم و باید از دوران جوانی و عیش و نوشهای آن بهره ببریم، بعد از گذشت این دوران خوش و پرطراوت، در پیری از گذشته خود توبه خواهیم کرد و بدین وسیله خود را برای پذیرش مرگ و رسیدن به سعادت آخرت و لذتهای آن آماده خواهیم ساخت. ما هنوز وقت بسیاری داریم، چرا باید جوانی خود را فدا کرده، از حالات و روزهای خوشآن صرفنظر کنیم و نقد را به نسیه بفروشیم. چنین کارهایی ناشی از محرومیت و عقبماندگی ذهنی است.
این سخن، از برداشت نادرست آنها در باره برنامههای تربیتی اسلام، سرچشمه میگیرد . آنان خیال میکنند که اسلام تنها برای آبادانی آخرت آمده و با انسان و زندگی او در دنیا کاری ندارد و اگر او را به انجام اعمالی موظف کرده، تنها به خاطر این است که نتیجه آن را در آخرت ببیند و وارد بهشت شود. در صورتی که اگر بر اساس آیات قرآن و روایات ائمه معصومین علیهمالسلام هدف از تعلیمات اسلامی را ارزیابی کنیم، باید آن را به چشمه آبی تشبیه کنیم که از نقطهای به جوشش در آمده تا در پایان مسیر، مزرعهای را سیراب کند، لیکن بر سر راه خود به تقوا و عمل صالح، در همین دنیا نیز انسان را به رستگاری و سعادت میرساند.
بسیاری به اشتباه گمان میکنند ثمره دستورات اسلام را تنها باید در آخرت جستجو کرد! هدف انبیا - ع - تکمیل مکارم اخلاقی و تهذیب نفوس بوده است. هر کجا برسد، آنجا را نیز آباد کرده و زنده میکند. ما باید هدف صحیح و واقعی یک مجموعه هدفدار و مفید را از دستورالعملی که بانیان آن مطرح میکنند، بشناسیم، نه از زبان جاهلان و مغرضان یا کسانی که با آن مجموعه دشمنی دارند و آن را همسو با منافع شخصی یا قومی خود نمیبینند.
بنابراین، بزرگترین ظلم به خود آن است که بهترین اوقات و لحظههای عمر، یعنی جوانی را که سرشار از استعدادها و نشاط است به هوسرانیهای زودگذر بگذرانیم و وقتی به خود آییم که دیگر فرصت و امکان کافی برای جبران نباشد. دوستان جوان باید توجه داشته باشند که ساختن بنای شخصیت را، سهل و آسان نینگارند و آن را از بنای یک ساختمان یا برای ایجاد آن، سرمایه، وقت و مصالح لازم است، کمتر ندانند.
کسی که سرمایه و استعدادهای جوانی را به خیال جبران بعدی، صرف بیهودگی و عیاشی کند. مانند فردی است که در فصل تابستان، پول، امکانات و وقت خود را به هدر دهد و در فصل سرما و یخبندان بخواهد با دست خالی برای خود جان پناهی بسازد که در این صورت، جز حسرت و آه چیزی عایدش نخواهد بود یا مانند آن بازمانده از قافله ای است که در منزلی به اسودگی آرمیده و پس از چند روز بخواهد با دویدن، خود را به قافله برساند. به قول یکی از بزرگان: جوانیات را نگهدار، پیری، خودش را حفظ میکند - سلیمی، . - 1386
مروری بر تاریخچه هوش اخلاقی - هوش معنوی -
هوش به عنوان یک توانایی شناختی در اوایل قرن بیستم توسط آلفرد بینه مطرح شد او همچنین آزمونی را برای اندازه گیری میزان بهره هوش افراد ابداع کرد.بعدها لوئیس ترمن ودیوید وکسلر آزمونهای جدیدتری راساختند.ام در دو دهه اخیر مفهوم هوش به حوزه هادیگری مانند هوش هیجانی 1،هوش طبیعی 2،هوش وجودی .3و هوش معنوی گسترش یافته است. علاوه براین دیگرهوش به عنوان یک توانایی کلی محسوب نمی گردد.
بلکه به عنوان مجموعهای ازظرفیتهای گوناگون در نظر گرفته می شود . فقط 20 تا - IQ - 2000 عنوان می کنند هوشبهر - 1998 - 7 و هدلوند .4 و استرنبرگ .5 گلمن 30 .6 درصد از موفقیتهای شغلی افراد را تضمین می کند . استرنبرگ - 2001 - عنوان نمود که برای یک پیش بینی مناسب ازموفقیت های افراد ورهبری نیازمند گسترش مفهوم هوش ، فراسوی هستیم . - - IQ هوشبهر - 2002 عنوان کرد هوش انسان متشکل از مجموعه محدودی از قابلیت های - سالووی - شناختی نیست ، بلکه جنبه ای هیجانی نیز می تواند در آن مطرح باشد.