بخشی از مقاله

چکیده:

روانشناسی مثبت به عنوان یک اقدام متهورانهي علمی بر فهم و تبیین سلامت ذهنی و شادمانی و به طور دقیق بر پیشبینی عاملهایی تمرکز دارد که بر چنین حالتهایی تاثیر میگذارند. این زمینه از روانشناسی به مطالعهي پدیدههایی چون بهزیستی، عشق، خودکارآمدي، روانشناسی مثبتنگر براي کودکان، معنویت، مسئولیتپذیري، اخلاق کاري و سیالی می-پردازد. هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی روابط ساده و چندگانهي متغیرهاي هوش معنوي - تولید معناي شخصی، تفکر انتقادي وجودي، اگاهی متعالی، گسترش وضعیت هشیاري - و عواطف - عواطف مثبت و عواطف منفی - با تجربه سیالی در دانشجویان بود. به این منظور، 280 نفر از دانشجویان دختر دانشگاه شهیدچمران اهواز به روش نمونهگیري در دسترس انتخاب شدند.

سپس، مقیاس عواطف مثبت و منفی پاناس، سیاههي خودگزارشی هوش معنوي و پرسشنامه تجربهي سیالی در اختیار دانشجویان نمونه قرار گرفت. دادهها با بهرهگیري از نرمافزار spss - ویراست - 16 تجزیه تحلیل شدند و از روش رگرسیون گامبهگام براي آزمون فرضیههاي پژوهش استفاده گردید. در نهایت، نتایج نشان داد که تولید معناي شخصی، عواطف منفی و بسط وضعیت هشیاري مهمترین پیشبینهاي تجربهي سیالی بودند و در مجموع 33 درصد از واریانس آن را تبیین کردند.

مقدمه

روانشناسی مثبت به عنوان یک اقدام متهورانهي علمی بر فهم و تبیین شادمانی و سلامت ذهنی و به طور دقیق بر پیشبینی عاملهایی تمرکز دارد که بر چنین حالتهایی تاثیر میگذارند - کار5،1975، ترجمهي پاشاشریفی، نجفیزند و ثنایی، . - 1385 این زمینه از روانشناسی به مطالعهي پدیدههایی چون بهزیستی، عشق، خودکارآمدي، روانشناسی مثبتنگر براي کودکان، معنویت، خوبسالمندي، تساهل، مسئولیتپذیري، اخلاق کاري، نوعدوستی و سیالی - حسینی، فراهانی، فرزاد و کاملی، - 1387 میپردازد.

نظریهي سیالی در ابتدا توسط سیکسنتمیهی در اواسط دهه هفتاد پایهریزي شد. سیالی یک تجربهي فراگیر است که در آن فرد با تمرکز زیاد، متوجه، جذب و درگیر فعالیتی میشود. فرد در حین چنین تجربهاي غیر از فعالیتی که آن را انجام میدهد، به چیز دیگري فکر نمیکند، متوجه گذشت زمان نمیشود و انگیزهي اصلی براي انجام فعالیت از درون او ناشی میشود - سیکسنتمیهی و ناکامورا6، . - 2002 سیک سنت میهی - - 1975 با صدها نفر از جمله صخرهنوردان، قهرمانان شطرنج، بازیکنان بسکتبال، جراحان و غیره مصاحبه کرد تا شرایط منجر به خرسندي را در افراد مشخص کند . وي متوجه شد، صرف نظر از این که کدام نمونه را بررسی کرده منشا خرسندي "تجربه سیالی" است.

سیالی آن چنان تجربه لذت بخشی است که فرد فعالیتی را بارها و بارها تکرار میکند تا دوباره آن را تجربه کند. این حالت پویا، ظرفیت پردازش شناختی فرد را افزایش میدهد و عملکرد هوشی را نسبت به وضعیت طبیعی تسهیل میکند - تاکاتولا، نیمان و لاکسونن7، . - 2008 سیالی زمانی روي میدهد که فرد مهارتهاي خود را براي غلبه کردن بر چالشها به کار برد. در صورتی که چالش از مهارت برتر باشد - مهارت کم، چالش زیاد است - افراد نگران میشوند که تکلیف بر مهارتهاي آنها غلبه کند. به چالش طلبیده شدن زیاد، احساس شایستگی را تهدید میکند و مشکلات هیجانی و تجربه زیر سطح بهینه به بار میآورد. چنانچه میزان چالش متوسط باشد، تهدید به صورت نگرانی و اگر زیاد باشد، به صورت اضطراب آشکار میشود. در صورتی که چالش با مهارت هماهنگ باشد - چالش و مهارت هر دو تا اندازهاي زیاد هستند - ، تمرکز، درآمیختگی و خشنودي حاصل میشود. اگر چالشها و مهارتها کاملا هماهنگ باشند، تجربه سیالی ایجاد میشود.

چالش، زیر سطح مهارت فرد، احساس شایستگی به وجود نمی-آورد و احساس بیتفاوتی یا ملال تجربه میشود. بدترین تجربه از همایندي چالش و مهارت کم ناشی میشود. در وضعیت چالش و مهارت کم تقریبا تمام حالتهاي هیجانی، انگیزشی و شناختی در پایینترین سطح هستند، طوري که فرد اهمیتی به تکلیف نمیدهد. بنابراین سیالی قدري پیچیده تر از تعادل چالش و مهارت است زیرا تعادل مهارت کم و چالش کم بی تفاوتی به بار میآورد. به همبن دلیل، سیالی در موقعیتهایی نمایان میشود که چالش و مهارت نسبتا زیاد یا زیاد باشند.

چون تکالیفی که به تجربههاي سیالی منجر میشوند مستلزم فعالیت در جهت اهداف مشخص و دریافت بازخورد آنی درباره حرکت به سوي هدفهاست، سطح عمیقی از تمرکز بر تکلیف، امري اساسی است. این امر به از دست دادن خود-آگاهی منجر می-شود. همین که خود را با تکالیفی که در پیش است درگیر کنیم خودآگاهی از دست میرود. رقصنده به رقص تبدیل میشود و خواننده به آواز و قایقران با قایق یکی میشود. لغزش در تمرکز و یا انحراف به سوي خودانتقادگري تجربه سیالی را از بین میبرد و کیفیت عملکرد ماهرانه را کاهش میدهد. یکی از نتایج فقدان موقت خود-آگاهی آن است که پس از تجربه سیالی احساس ما نسبت به خود نیرو میگیرد - کار، 1975، ترجمهي پاشاشریفی و همکاران، . - 1385 در شدت و فراوانی تجارب سیالی، تفاوتهاي فردي وجود دارد. این تفاوتها احتمالا وابسته به ویژگیهاي فردي و متغیرهاي موقعیتی هستند.

بعضی فرهنگهاي خاص و برخی از خانوادهها آمادگی بیشتري براي تجارب سیالی دارند. بعضی فرهنگها فرصتهاي بیشتري را براي آن ایجاد میکنند. برخی از خانوادهها در فرایند اجتماعی شدن کودکان فرصتهایی را برایشان فراهم میکنند که می-توانند برخی صفات شخصیتی را در خود پرورش دهند که تجربههاي سیالی را براي آنان آسانتر میکند. همچنین، فراوانی وقوع تجارب سیالی در فرهنگهاي مختلف بر حسب رواج فعالیتها در حوزههایی که با تجارب سیالی در ارتباط هستند از جمله کار، ورزش و مذهب متفاوت است. تجارب سیالی وابسته به کار در فرهنگهایی عمومیت دارد که مردم در کارهایی شرکت میکنند که یکنواخت و ملالآور یا بیش از اندازه چالشانگیز و فشارزا نیست، بلکه انتظارات کاري با سطح مهارت آنان هماهنگ است. در فرهنگهایی که تشریفات مذهبی با رقص، آواز و مراقبه همراه است، فرصت بیشتري براي تجارب سیالی فراهم میشود - کار، 1975، ترجمهي ترجمهي پاشاشریفی و همکاران، . - 1385 با توجه به این توضیحات میتوان هوش معنوي را به عنوان یکی از پیشبینهاي تجربه سیالی مطرح کرد.

هوش معنوي از جنبههاي کاربردي مفهوم معنویت است و به استفاده از منابع معنوي گویند، طوري که افراد بتوانند تصمیمات معنادار اتخاذ کنند، دربارهي موضوعات وجودي تعمق کنند و نیز براي حل مشکلات روزمرهي خود تلاش کنند. طرح جدي مفهوم و واژهي هوش معنوي در ادبیات علمی مدیریت و روانشناسی را به زوهر و مارشال - 2000 - 8 نسبت دادهاند. زوهر و مارشال 2000 - ، به نقل از فرهنگی، فتاحی، واثق و نرگسیان، - 1388 هوش معنوي را اینگونه معرفی میکنند: "هوشی که از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزشها را حل میکنیم، فعالیتها و زندگی ما را در زمینهاي وسیعتر، غنیتر و معنادار قرار میدهد و به ما کمک میکند بفهمیم کدام اقدامات یا مسیر معنادارتر از دیگري است".

هوش معنوي براي اثربخشی بهره هوش عقلانی و هوش عاطفی ضروري است. به همین دلیل زوهر و مارشال آن را هوش غایی نامیدهاند. آنها معتقدند هوش معنوي تعامل جسم و ذهن را تسهیل میکند، تکیهگاهی براي رشد و تحول میسازد و براي نفس، مرکزي فعال، وحدتبخش و معنادهنده فراهم میکند. در عصبشناسی نیز ثابت شده است که هوش معنوي به عنوان کارکرد متحدکننده و یکپارچه-کننده مغز عمل میکند - فرهنگی و همکاران، . - 1388 معنویت حداقل پنج کارکرد دارد که سازگاري با محیط را افزایش می-دهد: اول، قابلیت تعالی فیزیکی و مادي: به ظرفیت انسان براي ورود به سطوح نامتعارف و متعالی هشیاري و نیز فراتر رفتن از محدودیتهاي جسمانی و عادي گفته میشود. دوم، توانایی تجربهي سطوح بالایی از آگاهی: آگاهی از یک حقیقت غایی که ایجاد احساس یگانگی و وحدت میکند، در آن همه مرزها ناپدید میشوند و همه چیز در یک کل واحد یکی میشود.

افرادي که از هوش معنوي بالایی برخوردار هستند، میتوانند وارد این سطح از آگاهی و یا سایر حالات برتر معنوي مثل مراقبه و مکاشفه شوند. سوم، بررسی و پالایش تجربههاي روزانه در ارتباط شخصی با احساس مذهبی و معنوي: تشخیص حضور الهی در فعالیتهاي عادي. چهارم، به کارگیري منابع معنوي در حل مشکلات زندگی: افرادي که ذاتا مذهبی هستند راحتتر می-توانند با استرسها برخورد کنند، این افراد بیش از سایرین در بحرانهاي روحی و مشکلات معنایی براي یادگرفتن مییابند و از طریق این مشکلات رشد میکنند و پنجم، انجام اعمال پرهیزکارانه: رفتارهاي درست و پسندیدهاي مثل بخشش، سخاوت، انسانیت، شفقت و ... که از گذشته تاکنون پسندیده انگاشته شدهاند.

تمایز معنویت و هوش معنوي این است که معنویت یک مفهوم تجربهاي است، اما هوش معنوي از سه بخش جداییناپذیر حسی، تعقلی و تاملی تشکیل شده است معنویت به جست و جو، تجربه، تقدس و روحانیت، جست و جوي معنی نهایی، هشیاري بالاتر و بعد ماورایی وجود میپردازد، در حالی که هوش معنوي براي پیشبینی عملکرد و سازگاري به تواناییهاي به دست آمده از این موضوعات اشاره دارد - ایمونز، . - 2000 ناسل - 2004 - 11 معتقد است هوش معنوي یک ترکیب ساده از هوش و معنویت نیست، بلکه هوش معنوي از آمیختن تواناییها و علایق معنوي، خصیصههاي شخصیتی، تواناییهاي شناختی خاص و فرایندهاي عصبشناختی به دست میآید. ایمونز نیز معتقد است معنویت شکلی از هوش است که عملکرد و سازگاري فرد را پیشبینی میکند و او را در حل مسئله یاري میرساند - کینگ12، 2008، به نقل از دهقانی، کیخسروانی، بابامیري و حمید، . - 1390 کینگ 2008 - ، به نقل از دهقانی و همکاران، - 1390 چهار توانایی براي هوش معنوي در نظر گرفته است:

-1 تفکر وجودي انتقادي13 در مورد موضوعاتی مثل مرگ، زندگی، زندگی پس از مرگ، واقعیت و عدالت.

-2 توانایی ایجاد معناي شخصی14 و اهداف شخصی از تجربیات ذهنی و جسمانی و زندگی بر اساس اهداف ایجاد شده.

-3 آگاهی متعالی15 توانایی شناسایی ابعاد متعالی و ماورایی در خود، دیگران و جهان مادي.

-4 گسترش وضعیت هشیاري16 توانایی ورود به حالتهاي معنوي یا فراتر از هشیاري. مطالعات زیادي ادعا کردهاند که تجارب معنوي یا متعالی با بهزیستی روانشناختی مثبت هم در کودکان و هم در بزرگسالان مرتبط هستند. پژوهشهاي گذشته نشان دادهاند دانشآموزانی که اعتقادات متعالی به جاي مادي دارند، در مورد دنیا کنجکاوترند، رو به تجربه بازترند، به طور هشیارانهاي براي دستیابی به اهداف در زندگی سرسخت هستند و کمتر نگران این هستند که دیگران در مورد آن ها چه فکري میکنند. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید