بخشی از مقاله

چکیده
امروزه انسانها برای خود واقعیات پرسرو صدایی ساخته اند که بعضا از شدت صدای فراگیرشان گاه وادار می شوند به خلوتی بی صدا پناه ببرند و سکوت را تجربه کنند تا به خیال خام خود صدا را در واقعیت بی واسطه اش محو کنند. در اینجاست که معماری نیز دست بکار شده و منجر به ظهور و تجلی صدا میگردد و او را از مرز ماده عبور داده و به معنا می رساند. صدا یکی از زیباترین هدیه های الهی است، لذا در هر صدایی باید خیری خداجویانه باشد تا بتواند برای شنوندگانش سودمند واقع شود. شاید بتوان این خیر را در نحوه تجلی صدا که حقیقتی در معنا است را، در معماری ایرانی کنکاش نمود.

معماری ایرانی نیز این خیر را در کالبد خویش دارد که همانا هدف آن منفعت انسانهاست. دراین پژوهش با هدف تحلیل نظام ساختاری صدا بر معماری اسلامی و تاثیرپذیری ساختار شکلی و مفهومی آن بر انسان، سعی براین شده است تا این ادراک بواسطه معماری تجزیه و تحلیل گردد که این امر به روش تحلیل مروری بررسی می گردد. در این راه، از سه نمونه موردی مصادیق صدا، مانند که در باغهای ایرانی، مسجد و مناره که بیشتر خودنمایی می کنند، مورد استفاده قرار داده شده است. پس از بررسی چنین برمی آید که ضرورت مقوله این جستار از حیث معنایی و ادراکی بواسطه معماری، چه بسا باعث تعالی ملکوت درونی هر انسانی گردد.

واژه های کلیدی:مفهوم صدا، جایگاه صدا، معماری ایرانی، معماری اسلامی، صدا معنا

مقدمه

تا نگردی آشنا، زین پرده رمزی نشنوی                گوش نامحرم نباشد، جای پیغام سروش»حافظ«

شکی نیست که صدا میتواند انسانها را به یکدیگر وصل یا از هم جدا کند. این مساله تا حد زیادی به میزان صداهای اضافی و منابع صوتی خاص یا صداهای تولید شده توسط سایرین بستگی دارد. انسانها از حس شنوایی خود برای درک بهتر مکانها به خوبی بهره میبرند. صداها میتوانند احساسات مختلفی را برانگیزند که به درک فرمها، اشیاء و فواصل منجر میشود. بنابراین کیفیت صداها در فضاهای یک ساختمان به شدت اهمیت دارد .[1]توجه به اهمیت اصوات در معماری میتواند تاثیر مثبت بسیاری به جای گذارد. اثر متقابل صداها و جلوههایی که از طریق گوش و چشم دریافت میشوند، میتواند در لحظه تجربههای قویای در مخاطب ایجاد کند.

انسان با کمک از حس شنوایی خود پیوستگی و اتصال با سایرین را در قالب بازشناسی فضا، حفظ میکند. فضاهای مذهبی مانند مسجد و کلیسا را تصور کنید، یا فضاهای اداری و سالنهای کنسرت، رستورانها و حتی ساختمانهای مسکونی. ساکنان و بازدیدکنندگان هر کدام از این فضاها درک متفاوتی از آنها دارند. و اصوات بیشتر از هر چیزی در شناخت و درک آنها از هر یک از این فضاها نقش دارد. با تکامل معماری، شناخت تاثیرهای آن بر تولید اصوات و بهبود کیفی آنها در فضا میتواند اهمیتی روز افزون پیدا کند. خصوصا در مکانهایی مانند سالنهای کنسرت و ساختمانهای مرتبط با مذاهب، توجه به اهمیت اصوات و انعکاس آن در فضا میتواند به ساکنان در بازسازی فضاهای ساختمانها و تاثیرپذیری از آنها کمک کند .[1]

ملادن دالر - 2006 - نویسنده کتاب »یک صدا و دیگر هیچ«، که یکی از درخشانترین تالیفات در باب صدا از منظر روانکاوی است، کتاب خود را با نقل حکایت کوتاهی از پلوتارخوس آغاز می کند: »مردی پرهای بلبلی را می کند و چون چیزی برای خوردن نمییابد، فریاد می زند "تویک صدایی و دیگر هیچ".« دالر عنوان کتابش را از همین حکایت گرفته است. کندن پرهای معنا، که صدا را پوشانده اند و اوراق کردن جسمی که ظاهرا صدا از آن ساتع می شود. »صدا«، تا پیش از دهه 1960 به عنوان یکی از موضوعات عمده و محوری فلسفه مطرح نمی شد. در دهه 1960، دریدا و لکان جدای از هم، صدا را به قالب دغدغه ای محوری برای تئوری مطرح نمودند.

دالر در کتاب خود، فراتر از ایده فوتوسانتریسم - آوامحوری - می رود و این ادعای لکان را احیا می کند و گسترش می دهد که »صدا یکی از مهمترین تجسم هایاُبژه روانکاوی1 است.« به نظر دالر، سوای دو کاربرد متعارف، که صدا به عنوان محملی برای انتقال معنی و نیز منبعی برای التذاد زیبا شناختی است، سطح سومی هم برای برخورد با صدا متصور شد. یعنی اینکهصدا به مثابه اُبژه ایی که میتواند اهرم تفکر باشد، نیز تلقی شود و به همین ترتیب چنین ابژهایی در سطوح مختلف را بررسی می کند .[2]تمرکز زیبایی شناختی بر روی صدا، یعنی تبدیل آن به شیئی بت واره، که ماهیت صدا را از بین می برد. لذت زیبایی شناختی باعث می شود صدا به منزله متعلق شناخت - The Object Voice - ، مغشوش شود .[2]

معمولا آدمی معنا را می شنود و صدا ناخواسته به گوشش می خورد، آدمی »صدا را درست نمی شنود« زیرا صدا در لفافه معنا پیچیده و پوشیده می شود. صدا به صورت مایه ایی برای لذت زیبایی شناختی، موضوعی در خور تکریم و تقدیس است. یعنی به صورت چیزی حامل معنایی فراسوی هر معنای عادی و آشنا. استفاده از هنر در کلام نیز شیوه ای مؤثر در بیان حقایق است. یکی از کتبی که با کلام زیبای خود به بیان این واقعیت ها می پردازد، قرآن است. با این تفاسیرمی توان به عنوان مدخلی موقت برای ورود به بحث »صدا« آغازگر شود و همچنین پاسخی برای سوالاتی ازاین قبیل: چگونه صدا بر روی دیگران تاثیر می گذارد؟ چگونه به واسطه معماری صدا معنا می شود؟ فلسفه صدا در معماری چگونه نمود پیدا می کند؟ را جستجو نمود.

اینها پرسشهایی هستند که می توان به شکلی تحلیلی به آنها پاسخ گفت، که در این پژوهش سعی شده تا این امر محقق گردد.در همین راستا، ابتدا با روش کتابخانه ای به تعریف صدا از نظر لفظ و معنا در نوع نگاه صاحب نظران پرداخته، سپس با استفاده از روش تحلیلی، ایجاد صدا در معماری ایرانی مورد بررسی قرار گرفته و در ادامه با روشی توصیفی جنبه معنا گرایانه صدا در معماری برخی فضاها بیان می گردد. شناسایی رویکرد، روش شناسایی مناسبی به منظور دستیابی به پاسخ های منطقی به پرسش های پژوهش است. این روش مورد توجه فلاسفه اهل قطعیت و اثبات گرایان می باشد.

مرور ادبیات موضوع
با تحلیل صوت و ارتباطی که میان صدا و معنا در صدامعنایی جریان دارد، می توان پیشینه رگه های این ساخت را در آثار اندیشمندان یونانی و اسلامی، به ویژه افلاطون در رساله کراتیلوس، میرداماد و محمد بن سلمان تنکابنی در قصص العلما جستجو کرد. به علاوه سیبویه، خلیل بن احمد فراهیدی، عباد بن سلمان صمیری، ابوعلی سینا و شاگردانش بر این باور بودند که صدای یک لفظ، حامی معنای آن است و این ساخت به واسطه تداعی و صوت خود، سیری به سوی معنا دارد؛ چنان که قدما همچون میرداماد و افلاطون صوت آواها را عامل پیدایی زبان و خالق کلام را اصوات می دانستند و می گفتند ساختار صوتی و واجی هر واژه، معنایی را خلق می کند که مختص به اصوات آن لفظ است؛ براین اساس اصوات حاصل، از الفاظ راهنمای مفهوم آنهاست .[3]
افلاطون معتقد بود که بین لفظ و معنا، دلالت طبیعی و ذاتی وجود دارد.

بسیاری از صاحب نظران در قرون وسطی نیز همین عقیده را داشتند؛ اما امروزه، به ویژه با پژوهش های سوسور، این اندیشه دیگر جایگاهی میان زبان شناسان ندارد. رابطه لفظ، که صوت است، با معنا بدون تردید قراردادی است نه طبیعی. معنا همان تصور و رابطه - تداعی - مفهوم درونی و ذهنی است که با لفظ، ازاین طریق برقرار می کند. البته مقصود از معنا، همان مصداق خارجی یا پدیده بیرونی نیست .[4] ابن سینا در کتاب پرارج خود »الاشارات و التنبیهات« خاطر نشان می کند که با استفاده از برخی آواها و الحان و نغمه های عرفانی می توان باطن خویش را جلا بخشید.

احمدی گیوی و انوری [5] - 1385 - در دستور زبان فارسی، ذیل مبحث »نام آوا« یا »صوت« تنها منبع اصوات طبیعی، چگونگی ایجاد صدا و قاعده ساختار زبانی آن را توضیح داده اند. ناتل خانلری [6] - 1345 - در »شعر و هنر« مبحث روانشناسی، حروف را به عنوان نوعی از عوامل صدا برگزیده بود. او بر این باور بود که یک دسته از حروف، صدا و فضایی شاد و دسته ای دیگر صدایی حزن آلود خلق می کنند. یکی از تحلیلهای پیچیده و عمیق هایدگر نیز در باب زبان و صدای انسان اساسا به این ایده بر می گردد که بشر صدایی از آن خود ندارد و زبان صدای بشر نیست. این تحلیل بدیع به خوبی خصلت مصنوع و غیرطبیعی زبان و صدای بشری را نشان می دهد و از دست رفتن صدای بی واسطه نزد بشر را تبیین می کند .[7]

وحیدیان [8] - 1375 - در » فرهنگ نام آوایی فارسی«، تنها به فهرست نویسی و دسته بندی و تفکیک انواع نام آواها و اصوات می پردازد. برخی از نظریه پردازان اصوات را منشأ زبان می دانند و بر این باورند که منشأ زبان اولیه تقلیدی از صداهای طبیعی محیط اطراف است: »نظریه نام آوایی که نام گذاری بعضی از اشیا و پدیده ها را ناشی از صداهای مسموع از آنها می داند، همانند فاخته، که آن را کوکو نیز نامیده اند، یا نظریه اصوات عاطفی که منشأ زبان را اصوات عاطفی می داند .[6] این تعریف صوت خاص، انسان را نیز شامل می شود و تفسیر می کند .[5] بیان می دارد: ملاک این تعریف، تنها حوزه های صدور صوت است که تنها پیکره صدا را توضیح می دهد.

زبان شناسان علاوه بر واژه هایی که به تقلید صداها ساخته می شود، »واژه هایی را که می توان به نوعی بین لفظ و معنای آنها دلالتی ذاتی اثبات کرد، جزء نام آواها محسوب کرده اند.[ 8] « عده ای از زبان شناسان بین کاربرد حروف و مصوت ها در یک واژه با معانی و مفاهیم آن واژه، ارتباطی ذاتی و طبیعی دیده اند. برخی معتقدند که گروهی از واژه ها هستند که، آوای آنها از طریق فرایندی مبهم و رابطه دیداری و شنیداری که همزمان پیش آمده، تا حدودی تداعی گر معنی آنهاست؛ یعنی صدایی که همزمان با تصویر رخ داده، نام آن را دربر داشته است .[9] یکی از کنشهای صدامعنایی، معنارسانی اصوات است. یعنی صداها، معنا را به طور محسوسی منتقل می کنند.

همچنین معنا را هیچگاه نمی توان بیان کرد، چیزی که به واسطه زبان گفته می شود همواره غیر از معنایی است که ما در سر داریم. معنا، همان ناگفته - un-said - زبان است. رابطه صدا با زبان یکی از مهم ترین و بنیادی ترین مسائل فلسفه است بطوریکه صدا را به وجود و هستی شناسی پیوند می زند .[7] لفظ، در حالت ها و موقعیت های متفاوت و گوناگون به زبان می آید؛ پس این لفظ که به معنا تبدیل شده، در موقعیت های ویژه به زبان می آید و از این رو، آن موقعیت ویژه، مصداق آن لفظ می شود - رابطه بیرونی و جهان خارج - . پس یکی از عوامل مهم در معنا دادن لفظ، همان موقعیت است، یعنی شرایط و وضعی که لفظ در آن هنگام به زبان آورده می شود. سه عامل مهم از حالت درونی انسان دارای ایجاد تغییر درشکل تلفّظ لفظ ایجاد می کند و معنای واژه یا لفظ را کامل می سازد - شکل . - 1 علاوه بر اینها، خود واژه و ویژگی های صوتی نیز معنای عاطفی دیگری را می افزاید. حال همانگونه که در تصویر شماره 1مشخص گردیده است، یکی از مهمترین عوامل معنادار کننده لفظ، موقعیت مکانی و فضایی است که در این مقوله، منظور همان کالبد معماری است.

مبانی نظری پژوهش
از آنجایی که وارد شدن در مباحث فلسفی و عرفانی به سادگی اتفاق نمی افتد، برای روشن شدن مطلب، به برخی واژه هایی که در این حیطه، بالاخص صدا مطرح می شود، در ذیل به طور خلاصه اشاره می گردد:

- صدا صدا مُعَرَّب »سدا« است و آن آوازی باشد که در کوه و گنبد و امثال آن پیچده و باز همان شنیده شود - لغت نامه دهخدا - . صدا یا صوت نوعی انرژی است که از حرکت ذرات ماده بوجود میآید. به این صورت که یک ذره با حرکت خود به ذرهای دیگر برخورد کرده، آن را به حرکت درمیآورد و به همین ترتیب است که صوت ایجاد میشود. صدا ارتعاشی است که توسط حس شنوایی انسان درک میشود. انسانها معمولاً اصواتی که در هوا حرکت میکنند را میشنوند، در حالیکه صدا میتواند در گاز، مایع و حتی جامدات نیز حرکت کند .[10]

- سروش در فرهنگ لغات زبان فارسی »سروش« برابر با جبرئیل، رساننده پیام الهی به پیامبران و مردمان برگزیده خدا معرفی شده است. نوشته اند که سروش فرشته ای است که پیغام آور باشد و نیز فرشته ای که پیغام و مژده آرد و یا خبر و پیغام خیر آورد و معانی از این دست. در اغلب قاموس ها با کم و بیش تفاوت، همه در همان معنی جبرئیل از او یاد کرده اند. اما سروش در ادبیات ایران پیش از اسلام و در فرهنگ اوستایی و ادبیات زرتشتی فارسی میانه، تعریف و وظایفی دیگر را برعهده دارد. با بررسی دقیق منابع پیش از اسلام، در متون بازمانده پهلوی و اوستایی، برای سروش بیش از بیست وظیفه این جهانی و آن جهانی را می توان برشمرد، که پیام رسانی را می توان تنها یکی از آنها دانست. سروش در اوستا sraosa - سرئوش - و در متون پهلوی sros - سرش - به معنای اطاعت و فرمانبرداری است. سروش از ریشه sru به معنی شنیدن است و در کتاب مقدس اوستا بسیار استعمال شده است. همچنین سروش به معنای نام یکی از
 فرشتگان مقرب اهورامزدا و نیز نام روز هفدهم هر ماه شمسی می باشد. یکی دیگر از صفاتی که برای سروش آمده، بیدار و همیشه بیدار است که صفتی بسیار با معناست .[11]

- غنا - آوا - غنا - با الف مقصور: غنی - به معنای بی نیازی است ولی با الف ممدودبلند - به معنای »آوا« می باشد. صاحبنظران، غنا را عبارت از »آوا« و »صوت« می دانند. لغت دانان در باب چیستی غنا می نویسند : »به صوت و آوایی که در حنجره به گونه ایی حساب شده به حرکت درآید و به طور آهنگین و دلکش نمودار شود، غنا گویند. بعضی از اهل نظر غنا به کسر غین را به معنای موسیقی و به فتح غین را به معنای بی نیازی می دانند. بعضی دیگر نیز هرگونه آوای دارای موسیقی ویژه را غنا می دانند، اعم از آن که از انسان باشد یا از ابزار و آلات [ 12] همچنین سماع عبارت است از آوا و نوا و آهنگ گوش نواز، چنان که لغت دان معروف شرتونی در »اقرب الموارد« یادآور شده است: »آواز نیکو و آنچه را از استماع آن لذت ببرند، سماع گویند[ 13] « در فرهنگ فارسی نیز غنا را عبارت از آواز خوش، آواز طرب انگیزمی دانند - فرهنگ عمید - . در واقع غنا، اصوات هماهنگ با زیر و بم ویژه ایی است که دارای موسیقی خاصی بوده، نفس آدمی را تحت تاثیر قرار دهد. غنا در مقوله کلام نیست، بلکه از خانواده آوا و صوت و کیفیت خاصی از صوت است و ماده کلام در معنای آن دخالتی ندارد .[14]

- صدامعنایی صدامعنایی، هم زمان صدا و حرکت و معنا را تقویت می کند.صدامعنایی، برزخ میان صدا و معنا بوده و از وجوه ملموس و طبیعی زبان است که هم برای خالق آن و هم برای خواننده، مقاصد ثانویه ای را تدارک می بیند. [15] برای ایجاد صوت و ریتم به نغمه حروف، صدامعنایی، خروش واژگان، اتباع مهمل، نام آوا، پراکنده گویی، الهام از عواطف آنی و زودگذر، تکرار واج، کلمه و جمله روی می آورند که بیشتر فاقد معنا هستند و صدا را به جریان گفتار نزدیک می کنند؛ بنابراین نام آوا و صدامعنا از عوامل ایجاد صدای شعری هستند و به نسبت، نام آوا از مقدمات صدامعنایی است.

درنتیجه در زبان گفتار، ترکیب صدامعنایی به عنوان ساختی موجز با دو عنصر صدا و معنا تعبیه شده است و در میان این دو عنصر سه مسیر ارتباطی پیموده می شود که به آنها کنش های صدامعنایی گفته می شود؛ یعنی کارکردهای صدامعنایی عبارت است از: یکم، صدایی که به دریافت معنا می انجامد، یعنی پیمودن مسیری از صدا به معنا که مفهوم اصطلاح صدامعنایی در این نوع دریافت می شود. دوم، معنا در خود صدامعنایی تقویت شده و به تداعی صدا می انجامد؛ یعنی مسیر معنا که مفهوم صدامعنایی است در انتقال صدا پیموده می شود. در این نوع، صدامعنایی به معنای واقعی خود تعریف می شود. سوم، عنصر صدا در صدامعنایی به تحلیل و تقویت صدا منجر می شود؛ در این ساخت از صدامعنا، که صدا از قوت بیشتری برخوردار است، نام آوا خلق می شود که در زیر مجموعه صدامعنایی قرار می گیرد .[15] بنابراین صدامعنایی حاصل اصوات منبعث از نظام طبیعت و خروش

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید