بخشی از مقاله
جرم شناسي سبز؛ تحليلي بر جرايم زيست محيطي (با نگاهي به چالش هاي بين المللي)
چکيده
امروزه وقوع روبه افزايش آسيب هاي زيست محيطي توجه فراوان جوامع را به خود معطوف داشته است . آسيبهاي زيست محيطي جلوه ي بارز خود را در جرايم زيست محيطي مي يابند. جرايم زيست محيطي که هرگونه فعل تضرر به محيط زيست قلمداد مي شود ماهيت متفاوتي در مقايسه با ديگر جرايم دارا و به واسطه ي ماهيت پيچيده و چندُبعديِ خود، شناخت آن نيز مشکل است . اين پيچيدگي تا جايي است که جرمشناسان را به ايجاد يک شاخه ي مطالعاتيِ جديد با عنوان جرمشناسي سبز يا جرمشناسي زيست محيطي رهنمون ساخته ؛ گرايشي که عمري کمتر از سه دهه دارد.
برهمين اساس پيش فرض اين قسم از جرمشناسي آن است که مي تواند مدل جامعي را در شناخت اين جرم طراحي و شناسايي نمايد، چراکه گام اول مقابله و پيشگيري از اين جرم همانا شناسايي دقيق آن است . بنابراين ، لازم است تا با شناخت جرايم زيست محيطي و سپس جرمشناسي سبز و تبيين چالش هاي مختلفِ بين المللي به اين نتيجه رسيد که اين جرمشناسي در شناسايي اين جرم توانا است و رهيافت هايي که از خلال آن حاصل مي شود در مقابله با اين جرم بسيار موثر مي باشند.
واژه هاي کليدي
جرايم زيست محيطي، جرمشناسي سبز، پيشگيري از جرايم زيست محيطي، چالش هاي بين المللي.
مقدمه
به مرورزمان ، در کنار اهميت فراوان محيط زيست براي يکايک افراد بشر و اقرار ضمني عموم جامعه ي بشريت به اهميت آن ، بي توجهيِ تدريجي از سوي جامعه ي جهاني باعث گشت تا مسائل زيست محيطي ١ فزوني يابند و درمرحله ي بعد جاي خود را به بحران هاي زيست محيطي٢ بدهند، و لزوم چاره جويي براي چالش هاي مربوط به آنها را مطرح سازند.
در همين راستا تمرکز مراکز علمي و دانشگاه ها بر مسائل زيست محيطي باعث گشت تا آنکه يک رويکرد بين رشته اي را براي مطالعه ي ماهيت متفاوت علوم زيست محيطي برگزينند.
پيرو همين امر مطالعه ي جرم زيست محيطي ٣ نيز مستلزم يک رويکرد بين رشته اي است ؛ رويکردي که بتواند در خلال 4 مطالعه ي خود گرايش هايي همچون زيست شناسي جرم شناسي ٥، عدالت کيفري ٦ ، اقتصاد، جامعه شناسي، شيمي و فيزيک را با يکديگر تلقين نموده و شناختي جامع از اين جرم ارائه دهد٧. بر همين مبنا جرم شناسان مي بايست در مطالعه ي مسائل زيست محيطي نيز مشارکت نمايند؛ و دليل اوليه ي لزوم اين مشارکت هم وقوع فراوان جرايم زيست محيطي است [١]. بر اساس همين ملاحظات بودکه حدود سه دهه قبل –کمتر از ٣٠ سال - جرمشناسان براي پر کردن اين خلأ مطالعاتي در ادبيات تحقيق مرتبط با جرم و عدالت کيفري، از جرمشناسي سبز يا جرمشناسي زيست محيطي٨ سخن گفته اند. اهميت اين بررسي جرمشناسانه خود از جايي ظاهر مي شود که سالانه مردم زيادي بواسطه ي جرايم زيست محيطي کشته مي شوند و اين رقم بسيار بيشتر از ميزان کشته شدگان جرايم سنتي اي همچون قتل عمد مي باشد[٢]. چراکه جرمشناسان مدت طولاني است که جرايم سنتي و خياباني را مورد مطالعه قرار داده اند، آن هم غالبا در ازاي اينکه از جرايم زيست محيطي و ديگر جرايم مجرمين يقه سفيد٩ غافل شده اند. حال ظهور جرمشناسي سبز درصدد است تا اين غفلت را زدوده و توجهي ويژه به جرايم و آسيب هاي زيست محيطي معطوف نمايد. بر همين اساس جرمشناسان جرمشناسي سبز به مطالعه ي آسيب هاي زيست محيطي و قوانين و مقررات زيست محيطي مي پردازند، به گونه اي که از زمان تولد خود تاکنون ، توانسته اند در کنار مفهوم سازي هاي جديد، مدل هاي تحليلي جديدي را نيز عرضه نمايندکه به نوبه ي خود در برطرف نمودن چالش هاي مختلف مفيد و راهگشا بوده است . مآل تحقيق حاضر در مقايسه با تحقيقات ديگر در معرفي ديدگاهي ايمني شناسانه است ؛ ديدگاهي که ذيل عنوان جرمشناسي سبز قايل است تا با ايجاد بستري براي يافته هاي علوم مرتبط با محيط زيست ، در مقابله با جرايم و به طور کلي بحران هاي زيست محيطي جامع ظاهر گردد.
بر اساس ملاحظات مذکور مقاله ي حاضر را در سه قسمت پيگيري مي کنيم ؛ ابتدائا به مفهوم شناسي جرم زيست محيطي مي پردازيم ، سپس جرمشناسي سبز را به عنوان محوري در تحليل جرايم زيست محيطي تبيين مي کنيم ، در قسمت سوم نيز پيشگيري از جرايم زيست محيطي را با نگاهي به چالش هاي پيش رو در مقابله با جرايم زيست محيطي و اجراي قوانين زيست محيطي مورد بررسي قرار مي دهيم .
الف : مفهوم شناسي جرم زيست محيطي ١٠ :
مقدم بر تمام مباحثي که مي توان ذيل تحليل جرمشناسي سبز از جرايم زيست محيطي ارائه نمود، شناسايي جرم .جرايم زيست محيطي از اهميت فراواني برخوردار است ، اهميتي که بواسطه ي پيشينه ي کم جرمشناسي سبز نمي توان به راحتي از آن گذشت . معمولا اقدامات مضر به محيط زيست سابقا در مقايسه با ديگر جرايمِ بر عليه اشخاص و اموال به يک اندازه متناقض با اخلاق در نظر گرفته نمي شده اند، به همين خاطر شناسايي و پذيرش جرم زيست محيطي در رديف ديگر جرايم را مشکل و مسأله ساز مي نمايد. تا حدودي همين امر خود نشان از عدم توجه به اهميت جايگاه محيط زيست بوده است ، که در طول زمان و به فراخور توجه روزافزون به محيط زيست نيز به تبعيت آن اهميت يافته اند. لهذا شايد اين تاخير در ظهور توجه به جرم زيست محيطي از نوع تفکر چالش پذير موجود در مورد پذيرش اين جرم نشأت گرفته باشد که خود مطالعه ي مجزايي را مي طلبد که در اين مقال نمي گنجد[٣].
تعريف و شناخت جرم زيست محيطي تا آن جايي اهميت مي يابد که در برخي کشورها ميزگردهايي تشکيل يافته اند که از جمله ي آنها مي توان به برگزاري ميزگرد جرم زيست 12 محيطي ١١ در استراليا توسط موسسه جرمشناسي استراليا در تاريخ ٢٤ فوريه ٢٠٠٩ اشاره کرد.
عدم توجه به جرايم زيست محيطي، در طول سابقه ي بررسي هاي علمي را شايد بتوان به وجود تصوراتي در مورد اين جرم منتسب دانست ، از جمله اين تصورات آن است که جرم زيست محيطي را بدون بزه ديده ١٣ قلمداد مي کردند، که علت اين امر آن است که در مقايسه با ديگر جرايم ، اين جرم نتايج مستقيمي را بوجود نمي آورد. علاوه بر اين ، ضرر زدن به محيط زيست خود مستلزم وقوع افعالي است که خودِ اين افعال ، علي رغم تأثيري که دارند، کشف آنها مدت زيادي به طول مي انجامد، به گونه اي که به اعتقاد برخي اين ذهنيت که « هرآنچه خارج از ديدمان باشد، خارج از ذهن ما خواهد بود »١٤ مي تواند جرم زيست محيطي را از اين لحاظ تفسير و معنا کند و بر همين اساس توجه کمتري به اين جرم شده است [٤]. به اعتقاد برخي ديگر نيز ملايمت و برخورد ارفاق آميز با مجرمين جرايم زيست محيطي نيز خود باعث گشته که ماهيت و شدت اين جرم بي اهميت جلوه نمايد و به ويژه به اين اعتقاد که مي توان مرتکب جرم زيست محيطي شد آن هم در حالي که همچين جرمي وجود ندارد[٥].
چنين کج فهمي هايي در مورد جرايم زيست محيطي به واسطه ي عدم استمرار در تعريف و طبقه بندي در جرايم زيست محيطي دامن زده مي شوند. اولين مانع در تعريف اين جرايم تفاوت در ديدگاههايي است که بنا بر آنها چه چيزي جرايم زيست محيطي را تشکيل مي دهد و اينکه ضرر و آسيبي که وصف مجرمانه پيدا کرده است ريشه در کداميک از تفاسير اخلاقي، فلسفي يا قانوني از ضرر و آسيب دارد[٦]. به عقيده برخي و در نگاهي مضيق ، شمول طيف مجرمانه ي اين عنوان زماني است که آن افعال قانون مربوطه را نقض کنند. به عنوان مثال سيتو و اِمونز١٥ جرم زيست محيطي را به اين شکل تعريف کرده اند: «هر گونه فعل يا ترک فعل غير مجازي است که ناقض قانون بوده و بر همين اساس موضوع تعقيب و ضمانت اجراي کيفري قرار مي گيرد. اين جرم امنيت و سلامت جسماني مردم و همچنين خود محيط زيست را به خطر مي اندازد و به آن آسيب مي زند. ارتکاب اين جرم منافع سازمان ها (نوعا شرکت ها) يا افرد را تامين مي کند»[٧]. در چنين تعريفي رويه ها و رفتار هاي خاصي که به اعتقاد اکثريت جامعه مسامحه و مخرب فرض مي شود، حذف شده است ، اين دو نويسنده استدلال مي کنند تا زماني که اين رويه ها و رفتارها في الواقع ناقض قانون نباشند نمي توان آن ها را در نظر گرفت و به عنوان جرم به آن ها پرداخت ، در يک کلام تعريف مذکور تعريفي قانوني از فعل کيفري زيست محيطي است [٨].
همانگونه که مشخص است راه هاي متفاوتي براي تعريف جرم زيست محيطي وجود دارد. از يک طرف ، به مانند تعريف پيشين ، صرفا بر اساس جنبه هاي قانوني مي توان جرم زيست محيطي را به عنوان آسيب هايي تعريف نمود که بر عليه محيط زيست بوده و در مقام نقض شرايط تعريف شده ي قانوني ارتکاب مي يابند. از طرفي ديگر فيلسوفان ممکن است اين تعريف را توسعه دهند و آن افعالي که لزوماً ناقض رهنمود هاي قانون نيستند را جزء اين تعريف قرار دهند»[٩]. از مطالب فوق چنين برمي آيد که تفاسير مختلفي از اينکه چه چيزي به طور خاص مفهوم جرم زيست محيطي را شکل مي دهد وجود دارد، و همين امر خود چالش هاي خاصي را براي گروه هاي مختلفي به همراه خواهد داشت ، گروه هايي چون محيط زيست شناسان ، سياستمداران . در آخر تعريف پيشنهادي جرم زيست محيطي از سوي برخي «هر گونه فعل يا شروع به فعلي است که بر عليه محيط زيست ارتکاب مي يابد و درعين حال نصوص مصرح قانوني را نقص مي کند» است [١٠]. در مورد اين تعريف ذکر دو نکته لازم مي نمايد؛ نکته ي اول اينکه عليه محيط زيست بودن خود به معناي آسيب به محيط زيست قلمداد مي شود و در اينجا شاهد نکته مهمي هستيم که آسيب هاي زيست محيطي هسته ي جرايم زيست محيطي را تشکيل مي دهند.
جرايم زيست محيطي به جاي آسيب هاي زيست محيطي١٦ تقريباً خود مبناي تشکيل رشته ي جديدي به نام جرمشناسي سبز گشته است ، گرايشي که با تصديق ارتباط و همپيوندي پيچيده ميان محيط فيزيکي و ساکنان به نوعي در مقام تحليل آن است ، که متعاقباً توضيح اين جرمشناسي خواهد آمد. نکته ي دوم اين است که در نگاه جرمشناسان به طور عام آنچه محور بررسي است صرفاً آن جرايم مصرح قانوني نمي باشند، بلکه آن دسته از تخلفاتي که لزوماً عنوان قانوني ندارند نيز مورد توجه قرار مي گيرند. در اينجا مي بايست مختصرًا از تعاريف نظري فوق در ارتباط با جرايم زيست محيطي فاصله گرفت و آن دسته از ويژگي هايي که علاوه بر موارد فوق ، جرايم زيست محيطي دارا هستند را تبيين کرد، تا آنکه هم مفهوم شناسي کاملي از جرايم زيست محيطي ارائه کنيم و هم اينکه مقدمه ي تحليل جرم شناسي سبز در قسمت بعد از اين جرم نيز مهيا گردد. يکي از ويژگي هاي اين جرم دوُ بعدي بودن اين جرم است ، يعني از يک طرف که البته وجه غالب آن هم مي باشد، اين جرم به عنوان شکلي از جرايم يقه سفيد١٧ شناخته مي شود، به ويژه وقتي اين نکته را در نظر بگيريم که غالباً مرتکبان اين جرم نمايندگان شرکت ها بوده و در جهت تحقق منافع آنها دست به ارتکاب اين جرم مي زنند.ُ بعد ديگر اين جرم نيز در اين نکته قابل طرح است که در برخي مواقع اين جرم توسط افرادي ديگر که نماينده ي شرکتي خاص و منافع آن نيستند و لزوماً مجرم يقه سفيد قلمداد نمي شوند(مجرمين يقه آبي) نيز ارتکاب مي يابد. توجه ويژه به قسم يقه سفيدي بودن اين جرم و اهميت بخشيدن به ديدگاه جرم شناختي از آن به علت اينکه آثار شومي بر جاي ميگذارد نياز است [١١].
البته اين عقيده ي دو بعدي بودن جرم عليه محيط زيست خود 19 مخالفاني نيز دارد و برخي ١٨ اين جرم را ذيل جرايم تجاري طبقه بندي مي کنند. برخي ديگر٢٠ نيز پيشنهاد مي کنند که مفهوم جرم يقه سفيدي بودن در اين مورد بايد جاي خود را به مفهوم و ويژگي ديگري با عنوان جرم شغلي ٢١ بدهد[١٢].
١٧ . جرم يقه سفيد حدود هفت دهه ي پيش توسط ادوين اچ .ساترلند و به اعتبار اهميتي که براي جامعه ي مدني آمريکا در آن زمان داشت مطرح شد و پس ازآن آغازگر پژوهش هاي جرمشناسانه ي عميقي گشت . بر اين اساس بزهکاران يقه سفيد که اصولا فاقد وجدان اخلاقي اند، از يک سو از توان و استعداد بزهکاري بسيار زيادي برخوردارند و از سوي ديگر ميزان سازگاري و قابليت اجتماعي آنان نيز بالاست . اين مجرمان به لحاظ ظاهر آراسته ، وجاهت عمومي و هشياري و مقبوليت اجتماعي، "بزهکاران يقه سفيد" نام گرفتند.
ويژگي ديگر اين جرم برخاسته از نتايج جرايم زيست محيطي است ، بدين بيان که نتايجي که از اين جرم حاصل مي شوند غالباً نتايج غير مستقيم ٢٢ اند و به همين خاطر ماهيت همين نتايج باعث مي شود که کشف اين جرايم مدت زماني زيادي به طول بينجامد، از طرفي ديگر بزه ديدگان اين جرم ٢٣ از بزه ديدگي خود به علت پنهان بودن نتايج حاصله مطلع نمي گردند و همين امر خود زمينه ي اطلاع به مقامات مسئول را از بين خواهد برد، به عنوان مثال در اثر آلودگي هايي که از پسامدهاي يک کارخانه وارد آب هاي زيرزميني مجاور و... مي شود، افراد به بيماري هايي مي شوند. مي توان گفت مآل يقه سفيدي بودن اين جرم ، بدون بزه ديده ي مستقيم بودن اين جرم باشد [١٣]. در ادامه ي ويژگي قبل ، ويژگي سوم اين جرايم آن است که خارج از ديد عموم جامعه ٢٤ ارتکاب مي يابند و به لحاظ همين امر است که نه تنها کشف آنها سخت تر است بلکه تعقيب آنها را نيز نيازمند مهارت هايي خاص از سوي متصديان مربوطه مي سازد.
ب )جرمشناسي سبز؛ محور تحليل جرايم زيست محيطي:
بسياري از تحقيقاتي که تا کنون در جرمشناسي و در ارتباط با جرم و عدالت کيفري انجام شده اند و همچنين بسياري از اقدامات سياستگذاران جنايي.کيفري، متوجه شکل سنتي جرايم و به تعبيري جرايم سنتي ٢٥ بوده است . اعطاي اهميت خاصي به اين جرايم باعث شده است تا جرايمي چون جرايم زيست محيطي موضوع مطالعه جرمشناسان قرار نگيرد، اين غفلت تا زمان تولد جرمشناسي سبز و معرفي خود به عنوان يکي از شاخه هاي جديد جرمشناسي[١٤] ادامه يافت . لينچ جرمشناس آمريکايي اولين بار بود که در دهه ١٩٩٠ اصطلاح جرمشناسي سبز را به مباحث جرمشناسي معرفي نموده است .
جرمشناسان انگليسي نيز در سال ١٩٩٨ در قالب تحقيقاتي در رابطه با جرايم عليه محيط زيست توانستند پيشنهاداتي را در قالب ساختار اين جرمشناسي مطرح کنند. به تعبيري ديگر مي توان گفت که شکل گيري جرمشناسي سبز از خلال مباحثي است که به نحوي محور آن مباحث بررسي و مطالعه ي جرمشناسانه ي جرايم اکولوژيکي بود[١٥]. ظهور اين گرايش جديد و تخصصي در جرمشناسي به علت کثرت جرايم برعليه محيط زيست بوده است . اين گرايش از گرايش هاي گذشته متفاوت است ، چراکه اين گرايش تماماً در ارتباط با تخلف جديدي است که خود از رابطه ي علت و معلولي خاصي پيروي مي کند. بر اساس تعريف جرمشناسي سبز از سوي مِسکو، علمي پديدار شناسانه است که در رابطه با جرم زيست محيطي آن رفتارها و تخلفاتي را مورد مطالعه قرار مي دهد که توسط انسان ها برعليه محيط زيست ارتکاب مي يابند. در حال حاضر مطالعه ي بي نظمي ها، اجحاف ها، تخلفات و جرايم عليه طبيعت ٢٦ تحت عنوان جرايم سبز٢٧ در کشورهاي مختلف ، توسط جرمشناسان متعددي انجام مي شود، از جمله در انگلستان (توسط کليفورد، ادواردز، گروبريج ،َ لند و سوث ٢٨) ، در آمريکا (توسط استرتسکي، لينچ ، رُز و ... ٢٩) و در استراليا (توسط وايت ٣٠).
در طول دو دهه ي گذشته جرمشناسي سبز برخي از مهمترين يافته هاي مطالعات خود را در جهت پيشگيري از تغييرات عمدي و منفي در محيط زيست مورد استفاده قرار داده به هر حال شايسته است تا اينجا نکته ي ذيل که توسط وايت مطرح شده است را دوباره يادآوري کرد که : "هيچ فردي نمي تواند يک مسئله زيست محيطي را انتخاب کند که تمامي جنبه هاي تئوري و رويه هاي جرمشناسانه بر آن منطبق باشد". حال اين نکته ما را از شناخت اين جرم بي نياز نمي سازد و در اينجا بايد اين سوال را پرسيد که چه تعريفي را مي توان از جرمشناسي سبز ارائه نمود؟ دررابطه با جرمشناسي سبز درقالب نظري به سختي مي توان جرم شناسي سبز را تعريف کرد. به عقيده وايت : واضح و مختصر آنکه نظريه ي جرم شناسانه ي سبزي به خودي خود وجود ندارد اگر چه سوث صرفا در رابطه با جنبه هاي ديدگاههاي محيطي سخن مي گويد و نه درباره ي خود نظريه [١٦]. از طرفي ديگر لينچ و استرسکي به تاثيرات جرمشناسي سبز اشاره مي کنند. عدم وجود تعاريف روشن و واضحي در اين زمينه باعث شده اند تا انجام تحقيقات موفقيت آميز با مشکل مواجه شوند. فقدان تعريف تا جايي است که يکي از جرمشناسان به نام هلسي را به انتقاد از جرمشناسي سبز آن هم به علت عدم وجود تعريف مناسب سوق داده و جرمشناسان را به کاهش ابهام از طريق ارائه ي تعريفي روشن تشويق مي نمايد[١٧].