بخشی از مقاله
چکیده
ترکیه در دوره معاصر به لحاظ سیاسی شاهد درگیری و تنازعات زیادی بوده است. در تاریخ معاصر این کشور، نزاع گروههای اجتماعی با یکدیگر از یک طرف و تنازعات گروههای اجتماعی با دولت و نظام سیاسی از طرف دیگر نشان دهنده صحت این ادعا است. بی شک در این منازعات سیاسی متغیرها و عوامل گوناگون با درجه- های مختلف تأثیرگذار بودهاند. در این میان سوال از تأثیر جریانهای فرهنگی بر منازعات سیاسی در ترکیه معاصر، به دلیل روشن ساختن علل و ریشههای فرهنگی منازعات سیاسی مزبور از اهمیت خاصی برخوردار می باشد. طبق نظریه مرکز-پیرامون ادوارد شیلز، ریشه تنازعات سیاسی در جوامع به دو نوع فرهنگ رسمی-مرکزی و پیرامونی بر می گردد.
به عبارت دیگر جریانهای فرهنگی منتسب به مرکز و پیرامون در یک جامعه، در شکل- گیری تنازعات سیاسی نقش اساسی بازی می کنند. مقاله پیشرو با استفاده از نظریه مرکز-پیرامن به منزله چارچوب نظری، می کوشد از طریق نشان دادن نقش و تأثیر جریانهای فرهنگی در تنازعات سیاسی در ترکیه معاصر، رابطه فرهنگ و سیاست را اثبات نماید و در غنی ساختن پژوهشهای در این زمینه سهمی ایفا نماید.
-1 مقدمه
کشور ترکیه در عمر نزدیک به یک قرن خود همیشه دارای کشکمش و تنازعات سیاسی بوده است. این کشمکش و تنازعات سیاسی در ادوار تاریخی این کشور با شدت و ضعف مختلف و در سطوح گوناگون اجتماعی جریان داشته است. در یک نگاه کلان مبتنی بر مسائل و تحولات مهم داخلی و خارجی می توان منازعات سیاسی این کشور را به سه مقطع تاریخی یعنی دوره نظام کمالیستی و تک حزبی، دوره جنگ سرد و نظام تکثرگرایی چند حزبی و دوره پسا جنگ تقسیم نمود.
در این سه دوره به دلیل عمق شکاف و تهدید تلقی کردن یکدیگر، بین گروههای اجتماعی و نظام سیاسی بدبینی شدید وجود داشته است. به این علت آنها در راستای تحمیل اراده خود و اعمال قدرت بر دیگری به انحای مختلف تلاش نموده و در بسیاری از موارد پیامدهای این نوع تلاشهای معطوف به سرکوب و کنترل سنگین و ویران کننده بوده است. پیامدهای یاد شده اهمیت قضیه را روشن ساخته و سوال از چیستی علل و ریشههای تنازعات سیاسی در ترکیه معاصر را ضروری می گرداند. از دیدگاه علوم اجتماعی، تحولات سیاسی کلان و از جمله منازعات سیاسی در یک جامعه و کشور در عوامل فرهنگی، افتصادی و جامعه شناختی ریشه دارد.
در این زمینه در دوره مدرن هر یکی از اندیشمندان علوم اجتماعی با تکیه بر یکی از این عوامل تغییر، تحولات و دگرگونیهای سیاسی را تبیین و تحلیل نمودهاند. در این میان مارکس و پیروانش با زیر بنا قرار دادن اقتصاد، روابط تولید و طبقات بر آمده از آن مسائل سیاسی را به منزله یک مقوله رو بنایی در نظر گرفته و بر این اساس دیدگاههای تبیینی خود را مطرح ساخته، دوتوکویل با پایه قرار دادن تحولات جامعه شناختی به امر سیاسی نگریسته و اندیشمند چون ماکس وبر نیز اصالت را در این مورد به فرهنگ داده است. از سوی دیگر شرایط و ساختارهای خاص اجتماعی هر کشور در پدید آمدن منازعات سیاسی در آن نقش اساسی دارند و با توجه به عوامل یاد شده و برجستگی هر یکی از آنها، ماهیت و ریشههای کشمکش و نزاع سیاسی اصلی در یک کشور مشخص شده و الگوی تحلیلی متناسب به آن معین می گردد. جایی که نظریه و واقعیت به هم می رسند نیز همین نقطه می باشد.
با ملاحظه این نکات، در رابطه با پرسش چیستی علل و ریشههای تنازعات سیاسی در ترکیه معاصر، فرضیه این پژوهش بر نقش برجسته و تعیین کننده جریانهای فرهنگی تکیه داشته و با الگو قرار دادن نظریه فرهنگی مرکز-پیرامون، در شکلگیری و تداوم نزاع سیاسی یاد شده وجود دو نوع جریان کلان فرهنگی متشکل از مرکز و پیرامون را از اواخر دوره امپراتوری عثمانی تا کنون علت بنیادی و متغیر مستقل می داند. بر این اساس نوشتار حاضر در صدد است ابتدا ماهیت تحولات دگرگون ساز دو جریان فرهنگی مرکز و پیرامون در اواخر امپراتوری عثمانی و انتقال آن به جمهوری ترکیه را تحلیل نماید و در مرحله دوم نیز امتداد این تحولات و پیامدهای آن را در تنازعات سیاسی معاصر نشان دهد.
-2 چارجوب نظری: مرکز-پیرامون
نظریه مرکز-پیرامون اولین بار توسط ادوارد شیلز مطرح گردید. ویژگی بارز نظریه مرکز-پیرامون دولت محور بودن آن و داشتن رابطه و سنخیت خاص با مقولههای ناسیونالیسم و دولت ملی و مدرن است. ایجاد یک دولت مرکزی قوی و کار آمد و دارای توانایی تولید و توزیع کالاهای سیاسی برای جامعه هدف اصلی نظریه مرکز-پیرامون می باشد که در روند نوسازی و توسعه سیاسی دنبال می شود.