بخشی از مقاله
چکیده
فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نام آور ایران در قرن ششم و آغاز قرن هفتم است. نام ونسب درست او فریدالدین ابوحامد محمّدبنابوبکرابراهیم بن اسحاق نیشابوری بوده است. در این که پدر عطار نیز از مردم نیشابور بوده تردیدی نیست و چنان که در بیشتر مآخذ نوشتهاند عطار همان پیشه پدر را در پیش گرفت و بر همان دکانی که پدر مینشست، نشستن گرفتدقّت. در آثار عطار میرساند که وی به مراحل طریقت، به طور کامل معتقد بوده و نیز به منتهی درجه از این جهان وارسته بوده است، چنان که در آثار خویش بیاعتنایی صرف به همه معاصران خود نشان داده و به طور مطلق نامی از هیچ کس نه به خوبی و نه به بدی نمیبرد و اگر یکی دو سه جا اثری از مدایح در اشعار او دیده میشود به طور قطع از اشعاری است که در آغاز عمر خود سروده و از دورهای است که هنوز به این وارستگی مطلق نرسیده بوده است.
در مورد تاریخ رحلت عطار، نفحاتالانس قدیمترین و معتبرترین سند ما در احوال عطار است پس تاریخ درست مرگ عطار همان دهم جمادیالآخر 627 است. عطار با پاسداشت میراث سنایی و تقویت آن با یافتهای خود سنّت دیرین را رنگ و آب جدیدی زد. وی با بیان ساده و روان خود، از مطالب کتاب آسمانی بهترین استفاده را برده و موضوع تسبیح را به زیباترین شکل در قالب اشعار خود گنجانده است. یکی از معانی بلند و عمیق قرآنی مسئله تسبیح و تحمید نظام آفرینش در برابر خداوند متعال است. آیات و روایات فراوانی به صراحت به آن اشاره دارد که عطار نیز به عنوان یک شاعر متعهّد، در اشعار خود این مضامین را درج نموده است.
مقدمه
فریدالدین ابوحامد محمّدبنابی بکر ابراهیم بن اسحاق عطار نیشابوری، شاعر و عارف مشهور ایرانی در قرن ششم و آغاز قرن هفتم هجری است. گویند پدر او عطار و دارو فروش بود و فرید الدین کار او را دنبال کرد و در داروخانه خود سرگرم طبابت بود. وی را در همان اوان انقلابی باطنی دست داد و چون سرمایهای بزرگ از ادب و شعر اندوخته بود اندیشههای عرفانی خود را به نظم در آورد. عطارا، مریدِ مجدالدین بغدادی و رکنالدین اسحاق و قطب حیدر دانستهاند. به هر حال عطار، قسمتی از عمر خود را به رسم سالکان طریقت در سفر گذراند و در همین سفرها و ملاقاتها بود که به خدمت مجدالدین بغدادی نیز رسید.
وی آثار زیادی به وجود آورده که از آن جمله است: تذکرهالاولیاء به نثر، دیوان اشعار، منطق الطیر، اسرار نامه، الهی نامه، مصیبت نامه و خسرونامه. مقبره عطار در نزدیکی شهر نیشابور باقی است. سخن عطار با سوز و شوق وعشق همراه است و برای بیان معانی عالی عرفانی سخنان بیپیرایه و روان را برگزیده است که در عین حال به فصاحت و بلاغت ونسجام متّصف است. وی نیز همچون شاعران دیگر ادب فارسی، بهره فراوان از کتاب آسمانی برده و آن را در مضمون اشعار خود به کار برده است. از جمله این مضامین قرآنی، تسبیح است. خداوند در برخی از آیات به تسبیح موجودات اشاره میکند و آن را همراه با حمد ذکر مینماید و به انسانها نیز سفارش می-کند که در اوقات خاصی از شبانه روز به تسبیح بپردازند.
هرگاه موجودات خداوند را از این نظر که خدا دارای صفات کمال و جمال و مبدأ کارهای خیر است ستایش کنند در واقع حمد خدا را به جا میآورندامّا اگر ذات حق را از تمام عیبها و نقصها منزّه دارند در حال تسبیح هستند و چون هیچ موجودی نمیتواند به کنه صفات خداوند پی ببرد لذا حمد خود را با تسبیح قرین میسازد. ما در این مقاله سعی داریم ابتدا با معنای تسبیح و حمد آشنا شویم و سپس به این مسئله بپردازیم که چرا خداوند حمد و تسبیح را با هم به کار برده است؟و سپس به طور اجمال،به برّرسی تجلّی موضوع تسبیح در اشعار عطار میپردازیم.
پیوند این دو معنا روشن است چون "عوم " که در معنای»سبح« آمده به معنی شناگری درژرفای آب و از چشم دور شدن است. - زبیدی، همان، - 443 به این ترتیب این معنا در مورد هر آنچه که از دیده به دور و فراتر از تصور است استعمال شده است و ظاهراً استعمال آن در تنزیه ذات خداوند نیز با توجه به این نکته است . - ابوعوره ، 1405، 111-110التسبیح - »«راغب اصفهانی، 1362، 221تسبیح - منزّه دانستن و تنزیه خدای تعالی است و اصلش عبور و گذشتن با شتاب در پرستش خداست.
سبّح معناهای دیگری هم دارد: .1 فراغ .2 سکون .3تصرف در معاش .4زیادی کلام و... - ابن منظور، 1408، ج 6 ، - 146-143 2-1 معنای اصطلاحی تسبیح مصدرفعل سبﱠح«»منزّه داشتن است و تنزیه خداوند آن است که هر چیزی را که مستلزم نقص و حاجت و ناسازگاری با ساحت کمال باریتعالی باشد از ساحت او نفی کنی و به این معتقد باشی که خداوند این صفات و اعمال را دارا نیست. پس تنزیه خداوند از نقایص در حقیقت تسبیح خدا محسوب می شود . همان طور که ذکر شد معنای اصلی تسبیح، تنزیه است ولی معانی و مصداقهای دیگری هم برای آن آوردهاند:
آیت االله جوادی آملی چنین بیان کردندهمه: موجودات به نقص و عیبشان آگاهند و به موجودی منزّه از عیب و نقص پناهنده اند و از آن موجود ، به این موجودات کمال می رسد و چون اینها آن مبدأهستی را منزّه از نقص و عیب میدانند، لذا به او تکیه کرده و او را تسبیح میکنند و چون از او فیض دریافت میکنند، تسبیح را همراه با ثنا انجام میدهند کهو ان» من شئ الّا یسبّح بحمده - «الرعد 13 /پس - همه حامدند و مسبّح. لذا چون از خدا به اینها فیضی میرسد این تسبیح و تقدیس را همراه با حمد و ثنا انجام می دهند.
با دقّت درآیات شریفه مشخص میشود که همه موجودات به نقص خود آگاه بوده وتسبیح همراه با حمد را به جا میآورند. حال میخواهیم ببینیم که از دیدگاه عطار آیا خدا قابل شناخت است تا به تبع آن بتوانیم به تسبیح خداوند بپردازیم یا خیر؟ 4-1 خدا از دیدگاه عطار همچنان که پیشتر گفته شد مسئله خدا از مهمترین مسئله علوم الهی و انسانی به خصوص علم عرفان است. علم عرفان نیز موضوعش اسما و صفات الهی است و چون شرف علوم به شرف موضوعاتشان است.
همه چیز شرافتشان را ازخدا گرفته و او شریف-ترین چیز است، لذا علم عرفان را اشرف علوم نامیدهاند. طبق دسته بندی قبلی که درفصل سنایی در مسئله شناخت خدا مطرح شددر این جا نیز این موضوع را پیگیری میکنیم: 1-4-1دلیل اول بر عدم شناخت خدا و تسبیح کامل او - ضعف و عجز انسان همانطور که پیشتر اشاره شد شناخت کامل هر چیز فرع بر احاطه کامل بر آن چیز است و چون هیچ موجودی امکان احاطه کامل بر خدا ندارد و در نتیجه بر او محیط نیست چرا که این تنها حق تعالی است که بر تمام هستی احاطه دارد بنابراین شناخت کامل الهی بر احدی میسر نیست.
چو بی آگاهم از جانم که چونست خدا را کنه چون دانم که چونست
چنان جان را بداشت اند نهفت او که هرگز سرّ جان با کس نگفت ا
تنت زنده به جان و جان نهانی تو از جان زنده و جان را ندانی
چو دید و دانش ما آفریدست که دانستست او را و که دیدست