بخشی از مقاله
چکیده
برای شناختِ تفاوتهای فرهنگی جوامع، دستیابی به مشترکات آنها ضروری است. عالمان اجتماعی کوشیدهاند از طریق استدلال نظری، تجربه میدانی، و مطالعات آماری، مسائل مشترک بین جوامع را شناسایی کنند. نتایج این مطالعات به نظریاتی در باب ابعاد فرهنگ انجامیده است. یکی از مهمترین مطالعات در این زمینه الگوی ابعادی هافستد در شناسایی ابعاد فرهنگ ملی است. وی پنج بُعد مشترک فاصله قدرت، جمعگرایی فردگرایی، زنیگری مردیگری، اجتناب از ابهام و جهتگیری کوتاهمدت بلندمدت را بین جوامع شناسایی کرده است. نوع نگاه به این مقولات میتواند تفاوتهای فرهنگی را مشخص کند.
با توجه به اهمیت این موضوع در برنامهریزیهای فرهنگی و احساس خلأ در مطالعات اسلامی در این زمینه، نویسنده کوشیده است با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، هریک از این زوایا را به جامعه جهانی عصر ظهور، که ظرف تحقق تمام ارزشهای اسلامی است، عرضه کند تا نتایج آن مبنای مطالعات و برنامهریزیهای فرهنگی قرار گیرد. در این مقاله جمعگرایی فردگرایی - یکی از ابعاد پنجگانه الگوی هافستد - در کانون بررسی قرار گرفته است.
مقدّمه
یکی از زوایای مهم جهانیشدن، »فرهنگ « است.در این بُعد، جهانیشدنِ ارزشهای فرهنگی، هنجارهای معنوی و دینی، ترویج و اشاعه فرهنگهای برتر و... مطرح است. با توجه به میل فطری همگان برای ایجاد مدینه فاضله و گسترش تفکر جهانیشدن، و وجود مبانی قوی شیعه برای ایجاد حکومت جهانی و فرهنگی بودن این حکومت، یکی از مهمترین مسائلی که اکنون متفکران شیعی باید درصدد آن باشند، تبیین و معرفی فرهنگ ناب اسلامی در قالب حکومت جهانی حضرت مهدی است. بر همین اساس یکی از اصلیترین مباحث بیان شاخصها و ابعاد فرهنگی جامعه جهانی عصر ظهور در قالب الگوهای منطقی و مورد پذیرش همگان است.
در این پژوهش برآنیم که با عرضه ابعاد پنجگانه الگوی هافستد به دلیل حجم و گستره نمونه آماری و اعتبار یافتههای وی به جامعه جهانی عصر ظهور، به تبیین شاخص های اساسی فرهنگ اسلامی بپردازیم. تا کنون شاخصهای فرهنگی عصر ظهور به عنوان موضوع فرعی ذیل عناوین عامتری چون حکومت امام عصر و یا اوصاف و شرایط عصر ظهور، در قالب پایاننامه و مقاله مطرح شده است، ولی هیچیک از دید موضوع اصلی به آن نپرداختهاند.
در این مقاله جمعگرایی فردگرایی به عنوان دومین بُعد از ابعاد پنجگانه الگوی هافستد به جامعه جهانی عصر ظهور عرضه میشود. در همین راستا پاسخگویی به سؤال اصلی با عنوان »نوع نگرش به بُعد جمعگرایی فردگرایی در عصر ظهور چگونه است؟« و سؤالهای فرعی با عناوین »فرهنگ مبتنی بر ارزشهای اسلام ناب چه فرهنگی است؟« و »از دیدگاه فرهنگ اسلامی اصالت فرد و جامعه چگونه تبیین میشود؟« ضروری به نظر می رسد. لذا بعد از تبیین الگوی هافستد در باب جمعگرایی فردگرائی، با بیان دیدگاه فرهنگ اسلامی درباره اصالت فرد و جامعه دیدگاه جامعه جهانی عصر ظهور که ظرف تحقق عینی ارزشهای اسلامی است در مورد بُعد جمعگرایی فردگرایی مشخص میشود.
فرهنگ
کمتر مفهومی به اندازه مفهوم فرهنگ در حوزه علوم اجتماعی در معرض تفسیرها و تعبیرهای گوناگون بوده است. »شاید بتوان گفت تعریف فرهنگ به عاملی که به زندگی انسان معنا و جهت میدهد منطقیترین سخن در تعریف این واژه است.2« معنی و تفسیر فرهنگ باید با توجه به کاربرد آن باشد. به همین دلیل بهتر است با مفهوم فرهنگ ملی که مفروضات و ارزشهای بنیادین جامعه را بیان می کند، آشنا شویم
فرهنگ ملی
به گفته کوئن هر جامعهای فرهنگی دارد چنانکه هر فرهنگی نیز متعلق به یک جامعه است.3 هافستد که مطالعات جامعی درباره تأثیر فرهنگ ملی بر سازمانها انجام داده است، برای تأکید بر ملت به عنوان متغیری مهم در بررسی جامع مدیریت و فراگردهای آن چنین بیان می کند: در درون ملتهایی که مدتی است به وجود آمده اند عواملی قوی در جهت یکپارچگی بیشتر وجود دارد: از قبیل یک زبان ملی غالب، رسانههای جمعی مشترک، یک نظام آموزش و پرورش ملی، یک ارتش ملی، یک نظام سیاسی ملی، نماینده ملی در رویدادهای ورزشی با جاذبه عاطفی و نمادین قوی، یک بازار ملی برای مهارتها، محصولات، و خدمات خاص....
جامعه مهدوی
خدای متعال در کتابهای آسمانیش تحقق حکومت الهی را در پهنه وَزمینلَقَدْوعده کَتَبْنادادهاستفِی:» الزﱠبُورِ مِنْ بَعْدِ الذﱢکْرِ نﱠ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصﱠالِحُونَ« - انبیاء: . - 105 این آیه را میتوان نوعی پیش گویی درباره فراهمشدن زمینه پذیرش دین حق در سطح وسیعی از جامعه انسانی به حساب آورد که با استفاده از افراد و گروه های بسیار ممتاز و مددهای غیبی الهی موانع تشکیل حکومت جهانی از سر راه برداشته خواهد شد و عدل و داد بر تودههای ستمدیده مردم که از بیداد ستمگران به ستوه آمده و از همه مکتبها و رژیمها ناامید شدهاند گسترش خواهد یافت.
در نتیجه وقتی از عصر ظهور و ویژگیهای منحصر به فرد آن سخن به میان میآید جامعهای پیش روی است که در آن، دین و اسلام مبنا و اصلیترین محور در تمام شئون است. جامعهای که به وسعت تمام جهان است و تحت حکومت واحد جهانی اداره خواهد شد و محور اصلی همه شئون - اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی - 5 خدا محوری خواهد بود. با توجه به مطالب ذکرشده می توان گفت دین در عصر ظهور حضور بسیار قوی و تعیین کنندهای خواهد داشت و اساس فرهنگ جهانی عصر ظهور را دین مبین اسلام تشکیل میدهد.
فرهنگ اسلامی
»فرهنگ اسلامی را میتوان بینش و نگرشی براساس اعتقادات و باورهای اسلامی و با توجه به دید کلی اسلام نسبت به انسان، مبدأ و معاد و ارزشهای اسلامی برای مسلمانان دانست . یعنی فرهنگ اسلامی به معنای مجموعه بینشها و ارزشهای اسلامی است که با توجه به شرایط موجود در جامعه همچون روحی در کالبد آن جامعه جریان دارد و به اعمال و رفتار افراد معنی میبخشد. در این صورت هسته مرکزی فرهنگ اسلامی را همان توحید و ایمان به خدا تشکیل میدهد که اساس و شالوده دین اسلام است و با سایر اعتقادات اسلامی زنجیرهای از عادات و آداب را پدید میآورد که خود بُعدی از هستی اجتماعی میشود.6«
فرهنگ اسﻻمی ویژگیهای برجستهای دارد که اهم آنها عبارتاند از: »الهی بودن از حیث مبدأ و معاد نسبت به انسان،7انسانی بودن فرهنگ اسلامی، ثابت بودن مبانی و اصول، پویا بودن فرهنگ اسلامی، جهانی بودن فرهنگ اسلامی.8« حال بعد از شناسایی فرهنگ اسلامی و مهم ترین ویژگی های آن که وظیفه حکومت جهانی امام عصر اجراییکردن این ارزشهاست جمعگرایی فردگرایی را به عنوان یکی ار ابعاد فرهنگ ملی، به فرهنگ اسلامی برگرفته ار جامعه مهدوی عرضه میکنیم.
جمعگرایی- فردگرایی در مطالعات هافستد
هافستد در کتابهای اصلی خود سازمانها و فرهنگها،9 پیامدهای فرهنگ10 برای هریک از ابعاد پنجگانه فرهنگ ملی فصلی اختصاص داده است. در این مقاله فصل مربوط به جمعگرایی، فردگرایی به اختصار بیان میشود، بخصوص بر جدولهایی تأکید میگردد که هافستد در آنها تفاوتهای کلیدی بین دو انتهای پیوستار در هریک از این ابعاد را معرفی کرده است. این جدولها نتایج حاصل از تحقیقات گسترده هافستد را نشان میدهد و تصوّری از دو هسته مطلوب در هریک از ابعاد را فراهم میآورد.
بدیهی است که موقعیت های واقعی نقطههایی بین دو نهایت پیوستار را تشکیل میدهند که به یکی از آنها نزدیک خواهند بود یا آنکه واقعاً حدی میانه خواهند داشت. این بعد پاسخی است که هافستد برای سؤال دوم خود از دادههای IBM استنتاج کرده است. او در توصیف سؤال دوم خود گفته است: سؤال دوم مربوط به رابطه بین افراد در درون یک جامعه بود. پاسخهای این سؤال از »هر فردی برای خودش«، که به معنای فردگرایی است، تا »افراد باید در طول زندگی به گروههای مستحکم وصل باشند«، که گروهگرایی نامیده میشود، نوسان داشت.11