بخشی از مقاله

چکیده

مانی از جمله حکما و متفکرانی است که پس از خویش بیشترین تأثیررا در عرفان و تصوّف ایرانی در دو حوزه نظری و عملی = - سلوکی - گذاشتهاند. در حوزه عرفان نظری عقاید او درباره انسان ایزدی یا انسان قدیم = - انسان کامل یا حقیقت محمّدیه در تصوف - و نبردش با ابلیس،اعتقاد او به دو بُن یا دو مبدأ برای عالم = - سپنتهمینو و انگره مینوی دین زردشتی، احمد و ابلیس مورد نظر حلاج، احمد غزالی و عین القضات،تأکید - او بر معرفت النفس و طرق اکتساب آن، جدا ساختن روح از کالبد و تجلّی و تمثّل عیناً با بعضی از تفاوتها به تصوّف کهن ایرانی انتقال یافتهاندالبته. ناگفته نماند که خودِ مانی در مبحثبُندو و تجلّیِ همزاد از کیش زردشتی و در بحث انسان ایزدی از کتب عهد عتیق متأثر گردیده است.

در حوزه عرفان عملی هم بعضی از صوفیان ایرانی تعالیم او بودا را در باب ریاضات شاقه و ترک ازدواج را به کار میبستهاند. همین امر سبب شده است که برخی ریشههای تصوف - = عرفان عملی - ایران را در مانویت بدانند و برخی عرفان نظری ایرانی را متأثر از تعالیم مانی بدانند. در عرفان نظری و عملی عین القضات این تأثیرپذیریها دو چندان میگردندزیرا. عین القضات صوفی و عارفی است که نه با خلفای عباسی سرِ سازگاری دارد و نه با سلاطین سلجوقی بلکه آرای او تلفیقی از حکمت باستانی ایران و معارف و حقایق دین مبین اسلام است. اقتباسهای او از حکمای باستان عمدتاً به عصاره تفکرات زرتشت و مانی منتهی می گردد. در این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی به جنبههای مشترک تفکر عرفانی مانی و عین القضات پرداخته شده است.

مقدمه

پس از این که اردشیر بابکان مؤسس سلسله ساسانیان از دنیا رفت، شاپور اول جانشین او شد. بسیاری از مورخان بر این عقیدهاند که »به روزگار وی مانی پدید آمد« - مسعودی، 1344، ج243: 1ک؛ نیز ر.ک.ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستین سن، 131-133؛ تاریخ یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، ج1، 195؛ تاریخ روضه الصفا، میرخواند، ج1، بخش دوم، 875 ؛ تاریخ گزیده، حمداالله مستوفی، 108؛ فرهنگ نظام، سید محمد علی داعی الاسلام، ج5، 23؛ غیاث اللغات، غیاث الدین محمد بن جلال الدین بن شرف الدین رامپوری، ج2، پاورقی 301؛ فرهنگ آنندراج، محمد پادشاه، ج6، - 3757 مانی یکی از نجبای ایران بود.

پدرش فاتک از اهالی همدان بود که به بابل مهاجرت نمود »و در قریهای در مرکز میشان مسکن گزید... در اینجا مانی در سال 215 یا 216 متولد شد« - کریستین سن، . - 133-134 : 1378 و به روایتی »مانی ... در سنه 215 میلادی در قریه ماردینر نزدیک بابل به دنیا آمده «... - رازی، - 109 :1375آن. چه مسلّم است او در نزدیکی بابل به دنیا آمده است. ویدن گرن در این باره میگوید: »عقاید مختلف درباره محل تولد مانی چنان زیاد است که نتیجهگیری از آن بسیار مشکل خواهد بود. اما اظهار خود او که توسط محقق معروف ابوریحان بیرونی برای ما حفظ شده گواه بر اینست که او در دهِ مردینو در ناحیه نهر کوتا در شمال بابل تولد یافته« - ویدن گرن، . - 38 :1352 مادر مانی از خانواده شاهان اشکانی محسوب میشد.

بروایت ابن ندیم: گوید محمد بن اسحاق: مانی بن فتق بابک بن ابی برزام از حسکانیان و مادرش میس و بقولی اوتاخیم و بقولی مرمریم از فرزندان اشکانیان بود. و گویند مانی اسقف ]دیر[ قنی در عربهای اهل جوخی و اطراف بادرایا و باکسایا و کج پا بود. و گویند اصل پدرش از همدان بود به بابل منتقل شد و در مداین در جایی که طیسفون نامیده میشد منزل کرد و در آنجا بتکدهای بود و فتق چون دیگر مردم در آنجا حاضر میشد.

روزی از روزها هاتفی از بتکده به او ندا داد که ای فتق گوشت مخور، میمنوش و زن مکن. این چند بار بر او در سه روز تکرار شد. پس چون فتق آن بدید به قومی که در نواحی دشت میشان بودند و معروف به مغتسله پیوست و در آن نواحی و بطائح بقایای آنها تا امروز هستند. و بر مذهبی بودند که به فتق امر شده بود بدان وارد شود. و زن او به مانی باردار بود. پس هنگامی که او را زاد پنداشتهاند برای او رؤیاهای خوبی میدید و در بیداری میدید که گیرندهای او را میگیرد و به هوا میبرد، پس او را بر میگرداند و بسا که یک روز یا دو روز میماند پس بر میگردد.

پس پدرش کس فرستاد و برد او را به جایی که بود. پس پرورش یافت با او و بر دینش. و مانی با صغر سنّش سخنان حکیمانه میگفت...« - ابن ندیم،. - 15-16 : 1379 ابنندیم مانی را کج پا معرفی کرده در حالی که برخی از محققان بر این عقیدهاند که این اتهامی بیش نیست و این عمل بعلت دشمنی عمیق موبدان با مانی و ارائه چهرهای زشت و شیطانی از او صورت گرفته است؛ بهعبارتی ...» کینه و نفرت شدید موبدان از مانی مخصوصاً از اینجا پیداست که در روایات آنها علاوه بر سایر اتهامات او را کج پا = - احنف - هم خواندند تا سیمای او را تصویری از یک شیطان لنگ واقعی سازد - زرینکوب،1367، ج1، ص. - 436 فاتک پدر مانی در بابل به دین ] مغتسله[ گروید و مانی نیز مطابق این آیین تربیت شد و به این دین گروید.

مانی دوران جوانی خود را در بابل که مهد علم بشمار میآمد، گذراند و با ادیان مختلف از جمله زرتشتی، مسیحی و ... آشنا شد؛ لذا مغتسله را ترک گفت و خود را رسول روشنایی و »فارقلیط« - قلیطا - که حضرت عیسی - ع - ظهور او را مژده داده و سفارش نموده بود که مردم از او پیروی نمایند، خواند - ابنندیم، 584 :1381 نیز ر.ک. ایران در زمان ساسانیان، آرتور کریستین سن، ص134؛ تاریخ روضه الصفا، میرخواند، ج1، بخش اول، ص . - 878 او نقاشی بسیار ماهر و چیره دست بود. »و دوازدهمین سالش که تمام شد، چنان که گویند، از فرشته - جنان النور- وحی بر او نازل گردید. و فرشتهای که این وحی را آورد، توم نامیده میشد و در زبان نبطی معنایش قرین است.

 به وی گفت: از این ملت کنارهگیری کن که تو از آنان نیستی و بر تو است که پرهیزکاری و ترک شهوت رانی نمایی، و هنوز هنگام ظهور تو نرسیده برای آن که خردسال هستی. و همین که بیست و چهار سالش به پایان رسید، توم آمده و به وی گفت: آن هنگام رسیده است که ظاهر شوی و کار خود را بر ملا داری. محمد بن اسحاق گوید: مانی در سال دوم پادشاهی غالوس روی ظاهر گردیده و مرقیون در حدود یک صد سال قبل از او در دوران پادشاهی طنطوس انطونیانوس بوده و سی سال پس از مرقیون، ابن دیصان ظهور نمود، و نامیده شدنش به ابن دیصان، از این جهت بود که در کنار نهری به نام - دیصان - به دنیا آمد.

مانی دین خود را از مذهب مجوسیت و نصرانیت درآورده و همچنین خطی که با آن کتابهای دینی را مینوشت از سریانی و فارسی استخراج شده بود و مدت چهل سال پیش از برخورد به شاپور در شهرستانها میگشت، و فیروز برادر شاپور پسر اردشیر را بهخود دعوت کرد و او وی را به برادرش شاپور رسانید - ابن ندیم، . - 582-584 :1381 مطابق روایت ابن ندیم، مانی حدود دوازده سال به پرهیزکاری، ترک شهوت و گوشهنشینی پرداخت؛ سپس در بیست و چهار سالگی دین خود را عرضه کرد؛ زیرا - بنا به اعتقاد مانویان - خواست خدا چنین بود و فرشتهای که در دوران کودکی - دوازده سالگی - بر مانی ظاهر شد، این پیام را بر او نازل کرد و خردسال بودن مانی را علت عدم ارائه دین او برشمرد.

تاجگذاری رسمی شاهپور در سال 242 صورت گرفت، بنابر روایت ابن الندیم نخستین خطبه مانی در روز جلوس شاهپور، یعنی یکشنبه اول نیسان که آفتاب در برج حمل قرار داشت ایراد شد. اگر بتوان این روایت را قبول کرد تاریخ هر دو واقعه مطابق بیستم مارس 242 میشود؛ اما مانی در کتاب ]کفلایه[ گوید: در عهد سلطنت اردشیر اول سفری به هند کرده و مردم را به دین خویش خوانده است و چون خبر مرگ اردشیر و جلوس شاهپور را شنیده به ایران بازگشته است در خوزستان به حضور شاهپور بار یافته است« - کریستین سن، . - 131-133 :1378 به روایت مسعودی، شاپور از مجوسیگری به دین مانی و اعتقاد به نور و برائت از ظلمت گروید، پس از آن به دین مجوس بازگشت و مانی بناچار سوی هند رفت« - مسعودی، 344 ، ج1، . - 243-244 و در آنجا به تبلیغ دین خود پرداخت. پس از این که به ایران بازگشت، به تبلیغ ادامه داد و بسیاری از مردم به او گرویدند.

به اعتقاد یعقوبی، شاپور »ده سال و اندی بر این کیش بماند« - یعقوبی، 2536، ج1، ص. - 196-197 پس موبد موبدان نزد شاپور آمد به او چنین گفت: »این مرد دین تو را تباه ساخته است من و او را با هم جمع کن تا با او مناظره کنم« - همان، ج1، ص. - 197 شاپور موافقت نمود، مجلس مناظره تشکیل شد و موبد با دلیل و برهان، مانی را مغلوب نمود. لذا شاپور دین مانی را انکار نمود و تصمیم به کشتن مانی گرفت. مانی به هندوستان گریخت و به تبلیغ دین خود پرداخت. »مانی در هندوستان ماند تا شاپور از دنیا رفت« - همان - . پس از شاپور هرمز به پادشاهی رسید، او تنها یک سال حکومت نمود و چشم از جهان فرو بست. پس از او بهرام به پادشاهی رسید.

مانی از راه کشمیر به هندوستان رهسپار شد و از آنجا به ترکستان و ختا رفت. بسیاری از مردم در هندوستان و ختا به مانی گرویدند، »زیرا که صورتهای غریب از او صادر میشد و پیوسته در اطراف بلاد شرقی تردّد مینمود« - میرخواند، 1380، ج1، بخش 2، ص . - 879 به اعتقاد میرخواند، مانی در اثنای سیر و سیاحت به کوهی رسید. غاری بسیار زیبا با هوای مطبوع، آبی گوارا در کوه وجود داشت. » غار یک راه بیش نداشت پنهان از چشم مردم قوت یک ساله بدان غار کشید و با متابعان خود گفت: من به آسمان خواهم رفت و توقف من در سموات یک سال طول خواهد کشید، بعد از یک سال از آسمان به زمین میآیم و شما را از خدا خبر می دهم... در اول سال دوم در فلان موضع که قریب به فلان غار است چشم براه من باشید.

بعد از این وصیت از نظر مردم غایب گشت و به غار مذکور رفته مدت یک سال به تصویر مشغول شد و بر لوحی صورتهای بدیع انگیخت و آن لوح را به ]ارژنگ مانی[ تعبیر کرد« - همان - . دین سیاه مانوی چون که قائل به سلطه غالب اصل »ظلمت« و شرّ«» و »شیطان « بر سراسرعالم عین است در قِبالِ دینِ سفید زردشتی چون - که قائل به تفوّق و چیرگی اصل »نور« و »خیر« و »رحمان«، نظر به غایت عالم استبهمثابتِ - یک مکتبِ مطلقاً مادّی - Materialistic - و همچون مذهبی صرفاً »اخلاقی« - -عرفانی و نه چندان فلسفیمتبّع - خواصّ عارفان و عالمان نیز - -یعنی اصحاب هیولی، طبیعیان-کیمیائیان و منجمّان اجرامی - و هم کیش عوام مردمان که »جبرشرورِ« عینی روزگار را بر سراسرِ حیات رنجبار دنیویِ فردی- اجتماعی خویش احساس کرده و میکنند، یک باره از دلِ» ایرانشهر« - بابل - به سرعت باد و برق تا اقاصی شرق و غربِ ارضمسکون پراکنش یافت و به صورت گرایشِ عمومِ خلایق درآمد.

جنبه های مشترک تفکر مانی و عین القضات

دین مانوی که با دیدی کاملاً مادّی به تکثّر هستی نگرد،می یک نظامِ فکریِ التقاطی - از زردشتیگری، بودائیگری و مسیحیّت - میباشد، که »فلاح« مسیحی را بیباکانه و همه جانبه گسترش داد؛ و به شیوه ای نطقیم چون جهان را ذاتاً »بد« میدانست، زمینهای درست از برای زهد و ریاضت فراهم آورد - اقبال لاهوری، - 13 : 1357چه؛ وی رستگاری آدمی را در رهایش همان بهرِ ایزدی »نور« - روح - از زندان » ظلمت« اهریمنی ماده - جسم - اعلام کرد.

ویلیامز جکسن گوید که مانی کوشید ترکیبیز ا عناصرِ مختلفِ ادیانِ موجودِ جهان در دین جدید خود پدید آورد، مراد او به عبارت دیگر این بود که جهان »شرق« و »غرب « را باایمان و اعتقادی یگانه »وحدت « بخشدپیامبر. بابل رسالتِ وحیِ خود را از مجاری نهضتِ دینی، تحت عنوان »کیش عدل« و »دین نور« اعلام داشت؛ و بعدها در ایران جنبش مزدکی به کلّی متأثر از مانوی بود، آن گاه میراث مذهبی و مسئله »امامت« مانوی در دوران اسلامی مخصوصاً به نهضت شیعه امامیه و میراث کلامی و اخلاقی مانویّت یکسره به فرقهای صوفیه و مخصوصاً به حوزه عرفان نظری هم انتقال یافت. مانی آزادگی را برای همه مردم جهان آرزو کرده، همانطور که می کوشد تا نور را از بند ظلمت آزاد کند.

از این رو دینمانی روحاً یک مذهب اخلاقی است، و بهلحاظ سیاسی یک دین »انسانگرا« و »انسان محور« است - هرگز »خداگرا« یا »خدامحور« نباشدکه - همین خود وجه امتیازِ آن بر مسیحیّت میباشد؛ و اخلاقی بودن دین مانی هم در معادشناسی آن نهفته است، که روح ایزدی از ظلمتِ جسمانی آزاد و رها میشود، کوششهای این جهانی هم در جهت تحقّق چنین آرمانی است.  عینالقضات همدانی از صوفیان به نام همدان در دوره اسلامی هم در حیطه زندگی شخصی و هم در حیطه عرفان نظری با مانی اشتراکات قابل ملاحظهای داشته است. در حیطه زندگی شخصی عینالقضات همدانی است و مانی هم بنا به روایت ابن ندیم همدانیالاصل بوده که پدرش بابل هجرت کرده است. فرجام عینالقضات هم شبیه مانی است. او هم بهسان مانی مصلوب و سپس به شهادت میرسد.

اما در حیطه عرفان نظری عقاید عینالقضات در باب دو بن = - احمد و ابلیس دوره اسلامی - ، انسان ایزدی = - حقیقت محمدیه در دوره اسلامی - ، معرفتشناسی، تجلّی و تمثّل و آزاد شدن روح از کالبد با اندک تفاوت جزئی در بعضی حوزهها عیناً همان میراث مانویت است که به تصوف و عرفان دوره اسلامی انتقال یافته است. البته عینالقضات در سه عنوان اخیر عقاید خاصی را مطرح کرده که میتوان آن را وجه امتیاز و تفوّق عرفان او بر عرفان و تفکر مانی به شمار آورد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید