بخشی از مقاله
چکیده:
جنون مفهومی مبهم و پیچیده در گستره اجتماع بوده و هست که در طول تاریخ با ترازوی عقل سنجیده شده و همواره در برابر آن قرار گرفته است و به اقتضای زمان و مکان و شخص دارای کارکرد های متفاوت و متناسب با آن شرایط پیدا کرده است، از جمله کارکردهای عرفانی، اجتماعی، انتقادی، طنزپردازی، سیاسی. حضور دیوانگان در مثنویهای عطار دارای دلایل مختلف و کارکردهای متفاوت است که به علت اهمیت این بحث در آثار عطار و برجستگی این موضوع و همچنین شخصیت دیوانهگون خود عطار با توجه به کارکردهای اجتماعی و عرفانی وی، در این مقاله به صورت دقیق مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته که علاوه بر توصیف آنها و شخصیت و رفتار دیوانگان عطار، دلایل حضور و نیز دلایل محبوبیت آنها در شعر عطار بیان شده است. این مباحث روشن کرده استکه اولاً هیچ شاعر و هنرمندی نتوانسته است موضوع دیوانگان را این قدر هنری و پخته در آثار خود ارائه دهد و نیز این مطلب که هیچ کسی به این اندازه به این موضوع نپرداخته است و حضور دیوانه در آثار عطار از ویژگیهای سبکی اوست.
واژههای کلیدی: عطار، جنون، دیوانه، شعر.
مقدمه
»جنوناز «ریشه جَنﱠ یجنّ، در فرهنگهای لغت به معنی پوشیدن شب - منتهی الارب - و درآمدن شب - المصادر زوزنی - پوشیده و پنهان شدن، دیوانه گردیدن - منتهی الارب - و در فرهنگ لغت دهخدا به معانی وسوسه و شیدایی و شیفتگی نیز آمده است. در عقلاءالمجانین ریشهشناسی جامعی از جنون شده است که آوردن آن در این مقال ما را در فهم و رساندن بحث یاری خواهد کرد: »جنون در لغت به معنی پوشانداست. عرب گوید: جَنﱠ الشییجنﱡءَ جُنوناً، هنگامیکه چیزی پوشیده میشود؛ و أجنه غیرهجناناًأ، هنگامیکه آن را بپوشاندجَنﱠ؛ الّیلجنّ یجُنوناً و جناناً، هنگامیکه شب درآید و نمونه آن سخن خداونداست: فَلَمﱠا جَنﱠعلیهِالّیلُرَأی کوکباً، هنگامیکه شب او را فراگرفت ستارهای دید؛ وجنأ الﱠیل الشیءَجناناًأ، هنگامیکه شب با سیاهیاش آن
را پوشاند... .
جنّت،» بوستان پوشیده از درخت است جُنّو»ه« سپر، زره و پوشش است؛ زیرا آن دو - زره و پوشش - میپوشانند و جِ»نّه« با کسره جنون و همچنین جن است... و » جنین « فرزند در شکم مادر است به این دلیل که پوشیده در زیر پرده است... همه اینها به معنای پوشاندن برمیگردد، پس مجنون یعنی کسی که عقل و کار و فعلش از او دور و پوشیده است. - النیسابوری، . - 16-18 :1924 »در اصطلاح شعرا نزدیک به معنی عشق است؛ خام و سرشار، خانهبرانداز و سبکبال از صفات آن است و با لفظ کردن و زدن مستعمل.« - لغتنامه دهخدا، ذیل »جنون - « و در نظر فقها و قانونگذاران مدنی »به کسی مجنون گفته میشود که فاقد تشیخص نفع و ضرر و حسن و قبح باشد و احراز جنون با دادگاه است. « - همان - . و به لحاظ روانشناسی نیز تعریفی خاص در مورد جنون - insanity - شده است و آن» اصطلاحی است رسماً و از نظر قانون بر بیماری عقلی شدیدی، که باعث سلب مسئولیت از مبتلایان بدان مینماید، اطلاق شده و در روانپزشکی نیز به همین نام، و معادل سایکوسیس معروف میباشد.
« - عاقل، :1368 ذیل »جنون - « این گسستگی ذهن و برهمخوردن کارکرد حافظه به شکلهای گوناگون بروز میکند و مطابق سخن معروف »الجنون فنون«، اشکال مختلفی از آن در طول تاریخ تشخیص داده شده است و بهصورت نظری، در مورد آن سخن رانده شده است؛ بر این اساس عقل را که راه روشن و همواری دارد، میتوان شناخت، اما در مورد جنون که اشکال مختلفی به خود میگیرد نمیتوان با همان روش برخورد کرد و آن را شناخت. در مرزباننامه مطلبی در این باره آمده است که هر چند در ارائه آن فرض بر این بوده است که عقل در برابر جهل قرار میگیرد و یا جهل و جنون به لحاظ کارکرد قرابتهایی با هم دارند، اما چون نوعی شرح و تعریفی است از جنون، در اینجا میآوریم: ...»
و اندیشههای راست از ارباب دانش همه بر یک نسق متوافق آید و سهام اوهام خردمندان از گشاد فکرت، همه بر یک نشانه اصابت متتابع رسد و گفتهاند عقل به کوهی حصین منیعالمنال پرمنفعت ماند، هر کو به طلب منافع در او راه جوید از یک طریق وصول تواند یافت و قدم معاملت و معاشرت در مسالک دوستی و دشمنی، مناهج بیم و امید و مذاهب لطف و عنف با عاقلان زدن همین صفت دارد چه، سررشته رضا و سخط ایشان یکی بیش نیست و از این جهت آسان به دست توان آوردن، به خلاف جاهلان که دواعی طبع خلیعالعذار ایشان را ضابطی نباشد و عنان خواطر فاسد و هواجس پریشان ایشان را هیچ صاحب کفایت فرو نتواند گرفت.«
چند سطری بعد ابیات زیر را میآورد:
ی لآمنُ من عدوﱟعاقلٍ افُ خِلاً یعتریه جنون
نﱠ واحدٌ وَ طریقُهُ رصُدُ وَ الجنونُ فنونُ
- من از دشمن خردمند بیمیندارم و از دوستی که دیوانگی بر وی چیره آید هراسانم، چه خرد را یک شیوه است و راه آن را میشناسم و خویشتن را از آن پاس میدارم، ولی دیوانگی را اقسام بسیار است - . - وراوینی، - 658 - 657 :1357 در لغتنامه دهخدا براساس ذخیره خوارزمشاهی چهار نوع جنون یا دیوانگی ذکر شده است که در پزشکی سنتی از پایههای دیوانگی و درمان آن بوده است: » دیوانگی چهار نوع است یکی را به لغت یونانی مانیا گویند، دوم را داءالکلب، سیم را صبارا و چهارم را قطرب.« - لغتنامه دهخدا، ذیل »دیوانگی - « نیشابوری در کتاب خود، عقلاءالمجانین، دیوانگان را اینگونه تقسیمبندی و نامگذاری میکند: »المجانین علی ضروبهمالمعتوه،فمن و هو الذی یولد مجنوناً و الفعل منه عَتَه فهو معتوه. و منهم الممرور و هو الذی اخرَقتَهُ المره و منهم الممسوس و هو الذی یتخبّطه الجنّ و الشیاطین و منهم العاشق الذی تیمهالحبّ جنّفأ ه.« - النیسابوری، - 26 :1924
- 19 - دیوانگان انواع گوناگونی دارند:
1. المعتوه: کسی است که دیوانه به دنیا میآید و کار و فعلش گمراهی و دیوانگی است؛
2. الممرور: کسی است که صفرا و سودا او را دیوانه ساخته است؛
3. الممسوس: کسی است که جن و شیاطین او را گمراه و دیوانه ساختهاند؛
4. العاشق: کسی است که دوستی کسی او را دریافته و دیوانهاش کرده است. -
همچنین نویسنده کتاب، دیوانگان را براساس علت جنون و مظاهر آن به گروههایی تقسیم میکند:
1. من اعتقد بدعه و ارتکب کبیرفأدرکه شؤمها فَجَنﱠ: - کسی که از خود بدعتی ذخیره کند و حاصل کند و کبیرهای انجام دهد، پس بدیاش به او میرسد و دیوانه میشود. - \
2. من یسمیمجنوناً بلاحقیقه - کالشباب و المتصابی والسکران - : - کسی که بیهیچ حقیقتی مجنون نامیده میشود، مانند جوان، شیفته ]عاشق[ و مست. -
3.من جنّ من خوف االله سبحانه: - کسی که از ترس خدا دیوانه میشود. - و مثالی هم در این مورد میآورد از ابوالفضل العباس بن محمد بن هزار بن خطیب در مرو که گفت: ابوالقاسم بن عبداالله بن محمد بن عبد العزیز بن البغوی برای ما روایت کرد و گفت که علی بن الجعد گفت: شعبه برای ما روایت کرد و گفت از عبدالعزیز بن یحیی بن عبدالعزیز نخعی به من خبر رسید که او در عهد عمر - رض - یک شب در مسجد نماز میخواند، امام جماعتولِمَنآیه» خاف مقامَ ربﱢه جَنّتان« - برای آن کس که از خدا بترسد، دو بهشت است - را خواند. پس نمازش را قطع کرد و دیوانه شد و سر به بیراهه گذاشت و اثری از او به دست نیامد. - همان: - 30
4.من تجانّ و تحامق و هو صحیح العقل: - کسی که خود را به دیوانگی و نادانی میزند در حالی که عقلش سالم است. - در مورد این گروه هم به چندگونه قائل است. »یک گونه از آنها کسی است که در دیوانگی میآویزد تا مقام خود را دریابد و آن را از مردم بپوشاند. از اباموسی عمران بن محمد بن الحصین شنیدم میگفت: از ابراهیم بن الحارث کرمانی شنیدم میگفت: از احمد دورقی شنیدم میگفت: مالک بن دینار گفت: پیری را در مصیصه دیدم که غل و زنجیر در گردنش بود و کودکان به او سنگ میزدند... پیش او رفتم و گفتم: آیا تو دیوانهای؟ گفت: تنم دیوانه است، اما دلم دیوانه نیست. سپس شروع به خواندن کرد:
واریتُاَمری بالجنون عن الوری کیما اَکون بواحدی مشغول
کارم را با جنون از مردم پنهان کردم تا به معشوق یگانهام بپردازم. - همان: - 32 - 33 .5 من تحامق لینال غنی: - کسی که خود را به نادانی میزند تا به ثروتی برسد. - 6.من تحامق لیرخی وقتاً و یطیب عیشاً: کسی که خود را به نادانی میزند تا آرامش وقت داشته باشد و نیکو زندگی کند. . من7 تحامق لینجو من بلاءٍ و آفهٍ: - کسی که خود را به نادانی میزند تا از بلا و آفتی برهد - . - همان: - 29- 37 در مقامه ششم مقامات حمیدی که با عنوان »فی الجنون« آمده، داستانی نغز از مجنونی نقل شده است که در آن نویسنده یا راوی تقریباً به تمام جوانب جنون به شکل گذرا اشاره کرده است. ما بعد از نقل کامل داستان به موضوعات یاد شده خواهیم پرداخت. مؤلف طبق شیوه مرسوم خویش از زبان دوستی نقل میکند که در راه سفر بودم که به شهر همدان رسیدم و در کوچههای آنجا میگشتم تا روزی: ...»
جمعی دیدم بسیار و خلقی بیشمار بر صوبی معین میدویدند و با یکدیگر میگفتند و میشنیدند و معلوم نمیشد که دویدن را سبب چیست و در آن تک و پوی عجب چه؟ تا پیری را به گوشهای بازکشیدم و صورت حال از او پرسیدم، گفت: اینجا برنایی است که مدتی است غرق سودائی است و امروز یکبارگی شیدا شده است و علامت عشق در وی پیدا، بعد از آنکه بسیار پندش دادند امروز بهضرورت بندش برنهادند، اینک چون نگارستان در بیمارستان نشسته است و دست و پایی به غل و بند بسته و به واسطه بند عشق، از همه بندها رسته. روی و رای بدان جهت آوردم و قصد آن بقعه کردم، چون بدان بنای همایون و عمارت