بخشی از مقاله
چکیده
بر همگان مشخص است که حافظه و یادگیری یکی از اساسی ترین ویژگی های انسان است نقش حافظه تا انجایی برای آدمی پیش رفته است که توانسته در دنیای تکنولوژی خودش را غرق کند حافظه و هوش به مرور زمان در آدمی پیشرفت میکند و از نسلی به نسل دیگر پیشرفته تر میشود مگر در شرایط ناسالم جسمی که انسان در هنگام تولد به آن دچار میشود . کتاب های زیادی در این زمینه نوشته شده است که نظر ها با یکدیگر متفاوت و انواع گوناگونی دارد.
اساسا حافظه از انسانی به انسان دیگر متفاوت است. حافظه استعداد ذهنی است برای ذخیره سازی اطلاعات و یادداوری آن هر زمان که اراده کند. که البته در شرایطی این کار به صورت غیر ارادی هم انجام میشود. دو بخش بسیار مهم در حافظه انسان تاثیر دارند : -1 ناحیه بروکا که حرکت کلامی و نوشتاری را کامل میکند -2 ناحیه ورنیکه که حرکت شنوایی و دیدارری را به هم مرتبط میسازد. حل کردن جداول ، ورزش های ذهنی ، تغذیه مناسب ، از مواد قابل استفاده برای تقویت حافظه است. اضطراب ، افسردگی ، فشار ذهنی و.....با توجه به شدت و حدت آن میتواند اختلالات جزیی یا کلی ای را به حافظه وارد نماید. حافظه همه اموری را که میبیند را ضبط میکند و در مواقعی که انسان به آن نیاز دارد میتواند آن را به یاد آورد . حافظه کوتاه مدت و حافظه بلند مدت هم به این مسئله اشاره دارد . باشد که از این ویژگی خدادادی بهترین استفاده رو ببریم .
مقدمه
روان شناسی شناختی در معنای خاص تر آن ، مطالعه نحوه ادراک ، یادگیری ، یادسپاری ، و تفکر افراد درباره اطلاعات است . روان شناسی شناختی ممکن است درباره چگونگی درک شکلهای گوناگون توسظ افراد علت به یادآوری برخی از واقعیتها و فراموش کردن برخی دیگر ، نحوه فراگیری زبان به مطالعه میپردازد بخشی از تاریخچه فکری مطالعه تفکر انسان در این فصل توصف میشود . به ویژه برخی از مسائل و نگرانیهایی که هنگام تفکر درباره فکر مردم مطرح میشود تاکید قرار میگیرد.
چرا برای این موضوع باید تاریخ این حوزه یا حوزه ی دیگری را مطالعه کرد ؟ به یک دلیل ، اگر ما بدانیم از کجا آمده ایم ممکن است بهتر بفهمیم که به کجا میرویم . علاوه بر این ، ممکن است از اشتباهات گذشته درس بگیریم . در این صورت اگر اشتباهی مرتکب شویم جدید خواهد بود نه مشابه اشتباهات گذشته . روش ما برای برخورد با مسائل بنیادین تغییر کرده است . اما برخی از سوالات بنیادی به همان شکل باقی مانده است .
تعریف هوش
برای بعضی روان شناسان ماننده : کلاپاردواشترن هوش نوعی تطابق ذهنی با مقتضیات و موقعیت های جدید است بدین ترتیب کلاپارد هوش را در برابر غریزه و عادت که هر دو انطباق های ارثی و یا اکتسابی هستن و در مقابل وضعیت ها تکرار میشوند قرار میدهد ولی سرآغاز آن را به ابتدای واریسها و کنکاشهای تجربی که جنبه های خیلی مقدماتی دارند نسبت میدهد، ص - 35 دانش و معرفت ما به اشیا یا حرکات آنها از طریق برخورد و تماس مستقیم و آنی ادراک مینامند در واقع ادراک عبارت اند از : آگاهی و شناختی است که ما از اشیا یا حرکتشان آن هم به وسیله تماس و برخورد مستقیم و واقعی بدست می آوریم در حالیکه هوش عبارت است از : شناخت و معرفتی است که وقتی انحرافات و تغییر جهت ها بوجود میاید و فاصه های مکانی و زمانی بین شخص و هدف های مئرد نظر او افزایش میابند مداومت پیدا میکند و بر جا میماند برخی از پژوهشگران ، همچنین اظهار داشته اند که کودکان بزرگتر ممکن است از منابع پردازشی بیشتری ماننده منابع توجه و حافظه کاری برخوردار باشند.