بخشی از مقاله

چکیده

یکی از پیشنیازهاي شکلگیري اجتماع ملی و اجتماع اجتماعات که فراتر از اجتماعات قومی و مذهبی خاصگرا بتواند نوعی همبستگی ملی را در ایران به عنوان کشوري با تنوع قومی و زبانی بالا، فراهم آورد، حافظهي تاریخی مشترك میان شهروندان این اجتماع ملی مفروض است. فقدان این حافظهي تاریخی یا ضعف و اختلال و کژنمایی آن، میتواند شکلگیري، تثبیت یا تداوم اجتماع ملی مذکور را با مشکل مواجه کرده و در نهایت همبستگی و انسجام اجتماعی را در جامعهي ایران با مخاطره و چالش مواجه سازد. در این بین، آموزش تاریخ در نهاد آموزش و پرورش به عنوان یکی از موثرترین نهادها در سیر اجتماعیکردن افراد جامعه و فرهنگپذیري آنها، اهمیتی بسیار تعیینکننده دارد.

کوشش مقالهي پیش رو این خواهد بود که با تمرکز بر کتاب »تاریخ معاصر ایران« سال سوم مقطع متوسطه که بخش وسیعی از دانشآموزان - به طور دقیق، تمام دانشآموزان به استثناي رشتههاي علوم انسانی و معارف اسلامی با لحاظ این نکته که دانش آموزان علوم انسانی نیز کمابیش همین محتوا را در قالب کتاب درسی »تاریخ ایران و جهان «2 میخوانند - ملزم به آموختن آن هستند، مخاطرات مذکور را مورد بحث قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که آیا کتاب درسی مورد بحث میتواند پاسخی به مخاطرات و چالشهاي فوق باشد یا خیر. براي این منظور، روش تحلیل محتواي کتاب درسی را به کار بسته خواهد شد تا نشان داده شود که کدام نقاط ضعف و کاستیهاي بنیادي در کتاب وجود دارد که نهتنها کمکی به انتقال واقعگرایانه تاریخ به دانشآموزان نمیکند، بلکه در کنار این واقعیت که با گسترش ارتباطات و رسانهها و منابع فرهنگپذیري دانشآموزان و خانوادههاي آنها، نوعی انحصارزدایی از آموزش عمومی تاریخ رخ داده است، مشکلات بنیادي کتاب درسی مذکور میتواند همبستگی و انسجام اجتماعی جامعهي ایران را نیز با مخاطره مواجه سازد.

واژگان کلیدي: حافظهزدایی تاریخی، انحصارزدایی منابع تاریخی، اجتماع ملی، تاریخ معاصر ایران.

.1 مقدمه و طرح مسئله

جامعهِ ایران به عنوان جامعهاي برخوردار از تنوع زبانی، قومی و فرهنگی از قریب به صد سال پیش و آستانهي انقلاب مشروطه که مفهوم »ملیت« به شکل مدرن آن در خصوص ایران به کار رفته، در مسیر دستیابی به یک اجتماع ملی با فرازونشیبهاي زیادي مواجه بوده است. در دوران مشروطیت، پیریزي حاکمیت قانون و نگارش اولین قانون اساسی کشور و شکلگیري لوازم ملت دولت مدرن - مجلس شوراي ملی، بانک ملی، مطبوعات و احزاب، انجمنهاي محلی مرتبط با دولت مرکزي و . . . - گامهایی اولیه براي سامان دادن به یک اجتماع ملی بود.هرج و مرج و ناآرامیهاي پایان سدهي سیزدهم شمسی و از دست رفتن حاکمیت ملی ایران بر قلمرو سرزمینی خود، مبناي تاسیس اجتماعی ملی را با چالش مواجه کرد.

اما بار روي کار آمدن رضاشاه و تثبیت موقعیت سلسلهي پهلوي، بار دیگر پروژهي تاسیس دولت مدرن به شکل آمرانه و از بالا به پایین با حمایت و همراهی برخی روشنفکران پی گرفته شد که محصول آن، ایجاد دولت مقتدر مرکزي واجد حاکمیت بر قلمرو خود، ارتش جدید، دیوانسالاري مدرن، تدوین متون و اسناد حقوقی جدید و بسیاري عناصر دیگر بود.در همین دوران با شکلگیري و دامن زدن به ایدئولوژيهاي باستانگرایی جدید مواجه هستیم که نوعی گذشتهي تاریخی درخشان را در هزاران سال پیش جستجو میکرد، اما تنوع فرهنگی و قومی و زبانی را به پاي این باستانگرایی قربانی میکرد و نوعی ایدئولوژي همانندساز بود. طبعاً حذف تنوعات و ایدئولوژي باستانگرایی در روند شکلگیري »اجتماع ملی« نوعی اختلال بزرگ محسوب میشود.

رویهي مشابهی در دوران پهلوي دوم نیز پی گرفته شد، تا اینکه با بروز انقلاب و شکلگیري دولت جمهوري اسلامی، قهر و بدبینی نسبت به ملیت و ملیگرایی نیز از جانب بسیاري از نیروهاي حاکم ترویج و تثبیت شد. همین جهتگیري نیز در به حاشیه راندن تثبیت اجتماع ملی موثر بود. در این دوران، غالب نیروهاي حاکمیت درصدد بودند که نوعی اجتماعی مذهبی یا امت را جایگزین اجتماعی ملی یا ملت کنند. این رویکرد نیز به سبب نادیده گرفتن تنوع قومی، زبانی، مذهبی مذکور نوعی اختلال در روند شکلگیري اجتماع ملی محسوب میشود. تنها درسالهاي اخیر بوده است که حاکمیت نیز به این نتیجه رسیده که نیازمند بازبینی در رویکرد و رویه گذشته و توجه به عنصر ملیت و ایرانیت در برنامههاي فرهنگی رسمی است.

عاملان رسمی اجتماعی کردن - نهاد آموزش و پرورش و رسانه - تاثیر قابل توجه و انکارناپذیري بر فرایند ملتسازي و ایجاد اجتماعی ملی دارد. در چنین سیري دروسی نظیر دروس تاریخ و اجتماعی شاخص و برجسته هستند. جهتگیري این دروس در دوران آموزش مدرسه در شکلگیري حس تعلق به اجتماع ملی و بازآفرینی حافظهي تاریخی تاثیري اساسی دارد. در کنار نهاد آموزش و پرورش، رسانهها و خانواده نیز به عنوان دیگر عاملان اجتماعی کردن، نقش غیرقابل انکار خود را دارند. اکنون اگر جهتگیري نهاد آموزش و پرورش در ایجاد حافظهي تاریخی در افراد جامعه در تعارض با جهتگیري رسانههاي غیررسمی و خانوادهها باشد، ایجاد حس تعلق به اجتماع ملی و بازتولید حافظهي تاریخی با اختلال و ناسازگاري مواجه شده، پروژهي تقویت همبستگی ملی در افراد به شکست میانجامد.

فقدان حس تعلق ملی و ضعف همبستگی اجتماعی هر دو مخاطراتی جدي براي یک جامعه هستند که تداوم آن را با مشکل مواجه میسازند. ناکارآمدي و کارکرديبی یا کژکارکردي نهاد آموزش و پرورش در ایجاد حس تعلق ملی نهایتاً افراد جامعه را به صورت کنشگرانی فاقد حافظهي تاریخی درمیآورد که میتوانند در معرض امواج رسانهاي غیررسمی قرار گیرند و تصویري باژگونه از تاریخ ملی در ذهن آنها جا بیفتد. خروجی این وضعیت، علاوه بر رنگ باختن حس تعلق ملی، تضعیف همبستگی اجتماعی و سست شدن پیوندهاي ذهنی افراد جامعه است که آن را در مقابل محیط بیرونی بسیار آسیبپذیري میکند.

با این وصف لازم است به طور جدي بر نقش آموزش تاریخ در مدارس به عنوان ارکان نهاد آموزش و پرورش تامل بنیادي صورت گیرد. هرگونه قصور یا ناتوانی نهاد آموزش و پرورش یک جامعه در آموزش صحیح تاریخ میتواند در درازمدت پیامدهاي جبرانناپذیري براي همبستگی اجتماعی و روند تکوین اجتماع ملی در پی داشته باشد.پژوهش پیش رو در پی آن است که با عطفنظر به ادبیات نظري مربوط به اجتماع ملی و حافظهي تاریخی و آسیبشناسی اولیهاي از روند آموزش تاریخ در جامعه، به بررسی انتقادي کتاب درسی »تاریخ معاصر ایران« که یکی از مهمترین متون آموزشی در انتقال تاریخ معاصر ایران محسوب میشود، بپردازد و ضعفها و کاستیهاي این کتاب را در نسبت با نقش اصلی آموزش تاریخ در روند ایجاد اجتماعی ملی و حافظهي تاریخی نشان دهد.

.2 پرسش و فرضیهي پژوهش

حس تعلق ملی یا حس عضویت در اجتماع ملی به طور عمده در فرایند فرهنگپذیري یا جامعهپذیري - اجتماعی شدن - شکل گرفته و بارور میشود. عوامل جامعهپذیري در یک جامعه نیز به طور عمده شامل خانواده، آموزش و پرورش، رسانه و گروه همسالان هستند. نقش هر یک از عوامل اجتماعی شدن در ایجاد حس تعلق ملی میتواند مورد سنجش و بررسی قرار گیرد. اما تمرکز ما در این پژوهش بر بررسی نقش نهاد آموزش و پرورش در این امر از خلال بررسی موردي کتاب درسی »تاریخ معاصر ایران« است. این کتاب در سال سوم توسطه به تمامی دانشآموزان رشتههاي ریاضی فیزیک، علوم تجربی، کارودانش و . . . - تمامی رشتهها به جز ادبیات و علوم انسانی و علوم و معارف اسلامی - تدریس میشود و واجد فراگیري نسبی در نهاد آموزش و پرورش است. پرسشسی که به طور مشخص درصدد پاسخ به آن هستیم از این قرار است:

آیا کتاب درسی »تاریخ معاصر ایران« در ایفاي نقش ایجاد یا تقویت حس تعلق ملی به عنوان مقدمهاي براي تکوین اجتماع ملی واجد کارآمدي هست یا خیر؟

پرسش مذکور را میتوان در قالب فرضیهي زیر نیز صورتبندي کرد:

درسی »تاریخ معاصر ایران« در ایفاي نقش ایجاد یا تقویت حس تعلق ملی به عنوان مقدمهاي براي تکوین اجتماع ملی واجد کارآمدي نیست.

.3 روش پژوهش

براي پاسخ به پرسش مذکور، روشهاي متعددي میتوان در پیش گرفت. به عنوان نمونه، روش آزمایش که طی آن تغییر سطح حس تعلق ملی پیش و پس از آموزش کتاب درسی مذکور مورد اندازهگیري قرار گرفته و با یکدیگر مقایسه میشوند تا میزان افزایش یا کاهش اندازهگیري شود. کاربست چنین روشی مستلزم استفاده از گروه کنترل و حذف متغیرهاي مداخلهگر - نظیر تاثیر همزمان خانواده و رسانههاي جمعی - است که بسیار دشوار است. روش پیمایشی نیز میتواند براي تقریب به چنین پرسشی به کار گرفته شود و طی آن با طرح سوالاتی از دانشآموزانی که کتاب به آنها آموزش داده شده، تاثیر کتاب بر تقویت یا تضعیف حس تعلق ملی سنجیده شود.اما روشی که ما در این پژوهش به کار بستهایم روش تحلیل محتواي کتاب درسی است. بر این اساس با بررسی محتواي کتاب درسی ظرفیتهاي بالقوهي این کتاب در انتقال حس تعلق به اجتماعی ملی مورد بحث قرار میگیرد. چنانچه بتوان نشان داد که کتاب مذکور فاقد ظرفیتهاي لازم براي چنین امري است، سنجش پسینی تاثیر آن بر مخاطبانش سالبه به انتفاي موضوع خواهد بود.

.4 مبانی مفهومی و نظري

.1 .4 اجتماع ملی

در ادبیات نظري جامعهشناسی سیاسی در خصوص ملیت و ملیگرایی - ناسیونالیسم - تعاریف متعددي ارائه شده است. ورود به نقل و بررسی این تعاریف در اینجا ضروري به نظر نمیرسد؛ تنها در نسبت با پرسشهاي پژوهش به مروري بر تعاریف اجتماعی ملی خواهیم پرداخت.به عقیدهي اسمیت »ملت یک اجتماع انسانی خودتعریف و داراي نام است که اعضایش با خاطرات، نمادها، اسطورهها، سنتها و ارزشهاي مشترك پرورش یافته و در یک سرزمین تاریخی یا میهن ساکن بوده و به آن دلبستگی دارند، یک فرهنگ عمومی متمایز ایجاد و منتشر کرده و سنتهاي مشترك و قوانین استاندارد شدهاي را رعایت میکنند« - اسمیت، 2009:29 به نقل از چلبی، :1393 . - 161

چلبی نیز یا تعیین عناصر سازندهي اجتماع ملی آن را چنین تعریف میکند: »اجتماعی ملی، اجتماعی از افراد است که داراي منشاء مشترك - واقعی یا تصوري - ، سرنوشت و رموز فرهنگی مشترك و احساس مشترك و داراي انحصار نسبی منابع ارشمند هستند و در ارتباط با سایر جوامع با استعانت از رموز فرهنگی مشترك در بستر تعاملات درونگروهی و بینگروهی، با کسب هویت جمعی داراي ماي جمعی میشوند« - چلبی . - 161 : 1393

آمیتاي اتزیانی به ارائهي تعریفی از اجتماع - کامیونیتی - پرداخته و تصریح میکند که اجتماع با دو خصیصه تعریف میشود: - 1 یک اجتماع شامل شبکهاي از روابط مملو از عاطفه میان گروهی از افراد است، روابطی که اغلب متقاطعاند، یکدیگر را تقویت میکنند؛ و - 2 اجتماع نیازمند تعهد به مجموعهاي از ارزشها، هنجارها، معانی مشترك و تاریخ و هویت مشترك - به طور خلاصه یک فرهنگ مشترك - است. این تعریف بیان میکند که کنشگران جمعی تاریخی نیز وجود دارند و نه صرفا افراد بزرگ. اجتماعات فقط تودههایی از افراد که به صورت عاملان آزاد عمل میکنند، نیستند، بلکه همچنین جمعهایی هستند که هویت و افراد خاص خود را دارند و میتوانند به صورت یک واحد عمل کنند. در عمل، این اجتماعات واقعی اغلب از تاریخ ناشی میشوند و شرایطی براي کنشهاي فردي در جامعه وضع میکنند - اتزیانی، . - 5 :1996

اتزیانی همچنین تصریح میکند که اجتماعات قومی، مذهبی، زبانی و . . . . در درون یک جامعه بهتنهایی و بدون پیوند با یک اجتماع اجتماعات - اجتماع ملی - موجب تثویت خاصگرایی و به حاشیه رفتن ارزشهاي عام گرایانه میشوند. وي اظهار میدارد که به موازات اینکه اجتماعات، هویتهاي خاصگرایانه میسازند، مرزهاي بین اعضا و غیراعضا رنگ میگیرد. در نتیجه وي تاکید دارد که جهت کاهش پتانسیل تضاد، وفاداريهاي چندلایه - وفاداري به اجتماعات چندگانه - باید تقویت شود. در نهایت، یک اجتماع اجتماعات غالب باید ایجاد شود تا به نیازهاي اجتماعات سازنده خود پاسخ گوید، همانطور که آن اجتماعات باید پاسخگوي اعضاي سازنده خود باشند - اتزیانی، . - 6 :1996

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید