بخشی از مقاله

چکیده

به موجب منشورحقوق شهروندی حق تشکیل خانواده برای تمام افراد وجود داردولی گاهی برخی ناهنجاری هازمینه این حق راازبین می برد یاکمرنگ می کندیکی از این چیزها سوء استفاده زوج از حق طلاق است که باحقوق شهروندی زوجه درتضاد است و ممکن است آن راخدشه دارکند در این مقاله کوشیده شده حق تشکیل خانواده برسی گردد و همچنین به سوء استفاده از حق طلاق و راه های جلوگیری از آن پرداخته شود آن چه از منابع فقهی استنباط می گردد آنست که طلاق های ناموجه امری مذموم است.و به منظور جلوگیری از سوء استفاده از حق طلاق ،طلاق خلع، مبارات و طلاق قضایی و همچنین شرط توکیل درضمن عقدمی توان استفاده کرد این روش ها در مواردی اعمال می گردند که مرد با عدم اعمال نا به جای حق طلاق، زن را وادار به ادامه زندگی مشترکی کند که برای او دشوار و غیرقابل تحمل است

مقدمه

دریک جامعه روبه رشد ومدرنیته حق تشکیل و برخورداری از خانواده،ازحقوق ابتدایی هرشخص است . در بین نهادهای اجتماعی، خانواده کوچک ترین نهاد اجتماعی است که در نخستین شکل خود ازدواج یک مرد و یک زن آغاز می شود. خانواده با وجود اینکه در اکثر جوامع مورد توجه است در جهان بینی اسلامی اهمیت و ارزش شایان توجهی به آن داده میشود. ، منشاء حقوق در اسلام یا فطرت است یا طبیعت. البته سهم این عناصر در تکوین حقوق بشر به یک اندازه نیست و در تعارض میان این ریشه ها، فطرت دارای ارزش بالاتر است و هموست که انسان را به هدف غاییاش یعنی کمال رهنمون می شود - مستی و فلاحی،. - 1389 در این جهان بینی خانواده گروهی متشکل از افراد است که دارای شخصیت مدنی ، حقوقی و معنوی است که بر اساس نکاح پدید میآید.

چنین ارتباطی یک رابطه ساده انگارانه و فاقد مسئولیت پذیری نیست. بلکه یک پیمان مهم و بااهمیتی است که از جنبههای مختلف برای طرفین مسئولیتهایی ایجاد میکند. اسلام برای نظام خانواده اهمیت زیادی قایل هست اسلام آئین الهی و مقدسی است که برای خانواده اهمیت فراوان قائل است و آن را سنگ بنای مهم حیات اجتماعی میشناسد. اسلام وحدت جامعه را از وحدت زوجین و وحدت اعضا خانواده میشناسد و علائق انسانی موجود در خانواده را قابل گسترش و نشر در جامعه به حساب میآورد. اسلام معتقد است برای اینکه جامعهها تحت ضابطه در آیند چارهای جز این نیست که نخست خانواده تحت ضابطه درآید و هر گونه نظم و سازندگی باید از خانواده آغاز گردد و دامنه سازندگی و گسترش به جامعه کشانده شود و حیات اجتماعی تحت نظم و ضابطه در آید.

تعریف عام و شایع از خانواده این است که خانواده از پدر و مادر و فرزندان تشکیل شده است. هر چند که در واقع هسته اصلی خانواده همان زن و شوهر هستند. برای اینکه اعضای خانواده بتوانند به درستی نقش خود را در خانواده و جامعه ایفا کنند باید حقوق واقعی هر یک از آنان رعایت شود. طبیعی است، عدم رعایت حقوق لازم هر یک از آنها، مساوی با اخلال در کارکرد خانواده است. در ادامه این ناکارآمدی اخلال در ابعاد گوناگون اجتماع است.

بنابراین، این انگیزه ها و رفتارهای فضیلت آمیز و رذیلت آمیز زنان و مردان است که پدیدآورنده فضایل و رذایل در درون نهاد خانواده و سایر نهادهای جامعه می باشد باتصویب منشور حقوق شهروندی گامی روبه جلو در راستای ایفای حقوق افراد درجامعه برداشته شد حقوق شهروندی وسیله ای برای تحقق حقوق الهی است - شیبانی،. - 1384یکی از حقوقی که به صراحت دراین منشوربیان شده است حق ازدواج وتشکیل خانواده است در ماده 51 اینطوربیان شده است که حق شهروندان است که با رضایت کامل، آزادانه و بدون هیچگونه اجباری نسبت به ازدواج و تشکیل خانواده، با رعایت قانون مربوط اقدام نمایند.وهمچنین درماده 52بیان شده که حق شهروندان است که از امکانات آموزشی، مشاورهای و پزشکی لازم در امر ازدواج بهرهمند باشند.

همچنین درماده 53حق شهروندان است که از تدابیر و حمایتهای لازم برای تشکیل، تحکیم، تعالی و ایمنسازی خانواده، تسهیل ازدواج مبتنی بر ارزشها و سنتهای دینی و ملی برخوردار شونددرماده 54آمده که حق همه شهروندان بهویژه زنان و کودکان است که از تعرض و خشونت گفتاری و رفتاری دیگران در تمام محیط های خانوادگی و اجتماعی مصون باشند و در صورت بروز هر نوع خشونت امکان دسترسی آسان به مکان های امن و نهادهای امدادی، درمانی و قضایی جهت احقاق حق خود را داشته باشند.

جهت اینکه در یک خانواده افرادهرکدام بتواننددر راستای حقوق خود گام بردارند وبه آن برسندعلی الخصوص زوجه،قانون گذار بایدحمایتهای قاطعی از زوجه انجام دهدیکی از حقوقی که در اختیار مرد است ونسبت به زن ازاختیارات بیشتر ی برخوردار است حق طلاق است که ممکن است از آن سوء استفاده کند لذا جهت اینکه حقوق شهروندی بانوان علی الخصوص درنظام خانواده برقرار گرددبایدتضمینات قانونی وجود داشته باشد.این مقاله حق تشکیل خانواده درنظام اسلام ومنشورحقوق شهروندی موردبرسی قرار می دهدوتضمین های قانونی دولت رادرعدم سوءاستفاده از حق طلاق راموردبرسی قرار می دهد.

زن از دیدگاه اسلام

آفریدگار جهان به تکامل و سعادت مرد و زن توجه دارد و رسول خاتم صلی االله علیه و آله در کنار عطر و نماز، زن را نیز محبوب خویش قلمداد کرده زنان را جز کریمان گرامی نمی دارند و جز فرومایگان، خوار نمی دارند«اگر زن، جایگاه واقعی خود را بشناسد و همان گونه که آفرینش ظریف او اقتضا می کند و براساس خواسته های پروردگارش، استعدادهای خویش را شکوفا کند، سرچشمه دهها خیر و برکت خواهد شد«زن در زمان جاهلیت نیز هیچ گونه بها و ارزشی نداشت و با او همانند یک کالا رفتار می شد.

ویل دورانت موقعیت زن در زمان جاهلیت را این گونه ترسیم می کند: »هر پدری اگر می خواست می توانست دختر خود را پس از تولد، زنده به گور کند، و اگر نمی کرد، دست کم از تولد وی غمگین می شد و از شرمندگی، روی از کسان پنهان می داشت؛ زیرا احساس می کرد که کوشش وی به هدر رفته است. جاذبه طفولیت او چند سالی بر پدر نفوذ داشت و همین که به سن هفت یا هشت می رسید، می توانست به هر یک از جوانان قبیله که مورد رضایت پدر بود و بهای عروس را می پرداخت شوهر کند... .با این حال، زن کالایی بیش نبود و جزو دارایی پدر یا شوهر یا پسرش به شمار می رفت که او را با چیزهای دیگر به ارث می برد. وظیفه زن، چیزی جز زادن و پروردن مردان جنگجو نبود.

«با ظهور اسلام، غبار خواری و تحقیر از چهره زن زدوده شد و کرامت انسانی اش به او برگشت. بدین گونه، زن احساس کرد که انسانی است، دارای حق حیات و کرامت.به گفته ویل دورانت: »رسم زنده به گور کردن دختران با فرمان قرآن از میان برداشته شد و زن و مرد از لحاظ تشریفات قضایی و استقلال مالی، برابر شدند؛ به زن اجازه داده شد تا به هر کار مجاز اشتغال ورزد، و مال و سود خود را تصاحب کند، ارث ببرد و به هر صورتی که مایل است، در مال خویش تصرف کند. این انقلاب، فرهنگ جاهلی را که در آن، زن چون اثاث منزل بود، باطل کرد.

«سید قطب نیز در این باره سخن زیبایی دارد. وی می گوید: »اگر بزرگداشت و تکریم شریعت الهی اسلام نبود، امکان نداشت که زن، هویت واقعی اش را احراز کند. اسلام با روشی شایسته و بایسته، کل بشریت را اعم از زن و مرد تکریم کرد و جایگاه رفیع بشر را که حامل نفخه ای از روح الهی است، ترسیم نمود و این گونه بود که زن، مقام و منزلت خویش را باز یافت. با این نگرش، انسان تولدی دوباره یافت؛ چرا که ارزشهای آسمانی و ملکوتی، جایگزین ارزشهای مادی و زمینی شد، و ملاک ارزش، روح با کرامت انسانی شد که با پروردگار خویش پیوند خورده است. در این جهت زن و مرد تفاوتی ندارند.

«خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم، مردان و زنان مسلمان را در کسب فضائل و دریافت غفران و پاداش عظیم، مساوی معرفی می فرماید«؛ »به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خداو زنان مطیع فرمان خدا، مردان راستگو و زنان راستگو، مردان صابر و زنان صابر، مردان با خشوع و زنان با خشوع، مردان انفاق کننده و زنان انفاق کننده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان پاکدامن و زنان پاکدامن و مردانی که بسیار به یاد خدا هستند و زنانی که بسیار یاد خدا می کنند، خداوند برای همه آنان مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.«باری، آموزه حرمت نهادن به زن از سوی اسلام و کرامت بخشیدن به او، تا آنجا در میان پیروانش به بار نشست که »یهود بن موسی بن طیبون با استشهاد به کلام یکی از حکمای اسلامی گفته بود: »هیچ کس زنان را محترم نمی شمرد؛ مگر آنکه خود محترم باشد، و هیچ کس آنان را خوار نمی شمرد؛ مگر آنکه خود خوار باشد.«اسلام برای زنان نقش ویژه ای را در خانواده قائل شده است.

به سهولت می توان حقانیت این ادعا را بررسی دیدگاه های غیراسلامی دریافت. به عنوان نمونه؛ سازمان ملل متحد در یکی از مصوبات خود سال 1975 میلادی را سال زن نامید. ایده ای که در آن سال در سازمان ملل کلید خورد به این دلیل بود که دریافتند سالیان متمادی است که درباره زن ستم روا داشته شده است. به عبارت دیگر؛ 1975 سال است که درباره زن جهان و جایگاه آنان بی توجهی شده است و باید برای دفاع از این حقوق از دست رفته دست به یک اقدام جهانی زد. اما چیزی که امروز مشاهده می کنیم این است که نه تنها حقوق زن در جامعه جهانی به نحو واقعی تأمین نشده است بلکه در برخی موارد ظلم بیشتری به جایگاه زن شده است. همین امر ضرورت پرداختن به حقوق زنان را دوچندان می کند.

در برابر این اندیشه نادرست که ریشه در تفکرات ماده گرایانه فرهنگ غرب دارد، در حالی که اندیشه اسلامی در طول سالیان متمادی و با سابقه بیش از 14 قرن از آغازین روزهای ظهور اسلام تاکنون به زن نگاهی واقع گرایانه و انسانی داشته است. اسلام یک سال به خصوص را سال زن نمی نامد بلکه در تمام روزها و سال ها برای زن جایگاه رفیعی و والایی قایل است. خداوند در قرآن کریم نه فقط به مسلمانان بلکه ضمن خطاب به تمام انسان ها و توصیه آنان به رعایت پرهیزگاری در مقام نظر و عمل می فرماید: «ای انسان های پرهیزگار و با تقوا، آفریدگار شما کسی است که شما را از نفس واحد آفریده است و از همین نفس واحد زوج آن را خلق کرده است و زنان و مردان کثیری را از آن زوج خلق کرده استکاملاً. روشن است که در اندیشه الهی وجود حقیقی زن مساوی با حقیقت انسانی او است. یعنی؛ هرگاه تصوری از انسان هست تفاوتی به لحاظ وجودی بین زن یا مرد بودن نیست.

بلکه اگر تفاوتی مطرح می شود در جنبه های دیگری مانند اقتضائات تکوین و طبیعی زنان است. به همین دلیل؛ از ناحیه خداوند زوجی در نظر گرفته شد تا مردان و زنانی فراوانی به عنوان دو صنف - و نه دو نوع حقیقی - از انسان در گستره گیتی ظهور یابند.بنابراین؛ در دیدگاه دین قضیه زن قضیه همان انسان است با جنسیت خاص که نقش ویژه ای در جهان هستی ایفا می کند. زن مخلوق خداست و خداوند همانگونه که مرد را با اراده خاص خود ایجاد نموده است، زن را نیز با اراده خاص خود آفریده است. هر دو را مکمل یکدیگر می داند به گونه ای که توجه به هر یک از آن دو به طور جداگانه، جایگاه و معنایی در تکوین نخواهد داشت. - جمری، - 24 :1986

زوج در قرآن

در آیات متعددی از قرآن کریم از زوج و حقوق زوج صحبت شده است. شاید چنین تلقی شود که منظور از زوج در خَلَقَآیه»مِنهازَوجَها« یعنی خداوند از نفس انسانی زوج همان نفس را که زن باشد آفرید. این طرز تلقی از آیه درست نیست. زیرا؛ برخی از مفسران معاصر بر این عقیده هستند که در قرآن کریم بر هر دو - زن و مرد - زوج اطلاق شده و اطلاق زوجه بر زن لغتی غیرفصیح است. از این رو؛ در قرآن واژه ازدواج به کار رفته است ولی واژه »زوجه و زوجات« به کار نرفته است. بنابراین؛ استنباط از این آیه که خداوند ابتداحوّا را آفریده و سپس آدم - ع - از او خلق شده است، استنباط صحیحی نیست. زیرا؛ در لغت فصیح مانند آیه .«پ بر هر یک از زن و مرد، زوج اطلاق می شود.

بنابراین؛ هر فردی که در خور اقتران یا مجانس خود باشد زوج خواهد بود و اصطلاح زوج و فرد در علم ریاضی جدا از معنای عام لغوی و عرفی است و این دو مطلب نباید به هم آمیخته شود.تعبیر قرآن به واژه ازدواج به جای زوجه با آن که مقصود قرآن همانحوّا زوجه آدم است، از این روست که زوج، از زوجه فصیح تر است. گرچه به گفته طبری اکثر اعراب، واژه زوج را با »هاء« استعمال می کنند - طبری،:1415 - 182 ولی فصحای عرب به همسر مؤنث نیز زوج اطلاق می کنند نه زوجه. زیرا؛ این کلمه اسم است نه وصف. از این رو علامت تأنیث نمی پذیرد و از این لحاظ بر فرزدق که کلمه زوجه را در شعر خود به کار برده انتقاد شده است. - طاهربن عاشور،1393 ق: - 414 اطلاق عنوان زوج بر همسر مرد به این اعتبار است که زن و مرد، هر کدام به انضمام دیگری زوج می شوند. به همین لحاظ است که در آیه »و لهم فیها ازواجمطهّره - «بقره، آیه - 35 زوج مؤنث در قرآن به ازواج جمع بسته شد نه زوجات. - جوادی آملی، - 470 : 1389

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید