بخشی از مقاله
چکیده
محمود دولت آبادي - ت. 1319 ه. - از نویسندگان واقعگرا - رئالیست - معاصر است. دغدغه اصلی وي، مضامین اجتماعی و سیاسی جامعه انسانیاست و در تمامی آثار خویش آنها را در مد نظر داشته است؛ از این روي مسئله زن و جایگاه اجتماعی او در آثار دولتآبادي قابل بررسی است و با توجه به اینکه کلیدر بزرگترین اثر رئالیستی او به شمار می رود و - تا جایی که میدانیم-تحقیقی در این زمینه صورت نگرفته است، بر آن شدیم تا با بررسی و تبیین جایگاه زن در این اثر بپردازیم.
با بررسی داستانهاي دولت آبادي درمییابیم که او اگرچه شخصیتهاي مطرح و اصلی داستان هاي خود را از بین مردان انتخاب کرده است، اما به هیچ وجه نمیتوان حضور پر رنگ زنان را در آنها نادیده گرفت . شخصتهاي زنان داستانهاي دولت آبادي از اجتماع پیرامون وي سرچشمه گرفتهاند و بیشترشان از محیطهاي روستایی یا طبقات پایین شهري و عامی هستند، به خوبی می توان آنها را با تمامی دردها و دغدغه هایشان حس کرد.
هر چند زنان رمانهاي دولت آبادي معمولا آنچنان که باید در جامعه و بیرون از منزل مؤثر نیستند اما از نقش بسیارمهمی در خانواده برخوردار هستند. زنان نوشتههاي او، عمدتا زنانی ستمدیده، دور از محیطهاي علمی و فرهنگی و محصور در اندرونی خانه ها هستند که مطابق با هنجارهاي آن دوره زندگی می کنند. اغلب این زنان تحت سلطه مردان قصهاند و در بسیاري از مسائل مربوط به خویش از خود اختیاري ندارند.
مقدمه
شاعران و نویسندگان معاصر نگاه ویژهاي به مسئله زن داشته اند، بعضی ها با تعصب و جانبداري به موضوع زنان پرداخته اند و بعضی دیگر به ادبیات مردسالارانه دورة کهن - کلاسیک - توجه داشته اند و بعضی ها هم بدون جانبداري از موضعی خاص و کاملا بیطرفانه به این مقوله نگریستهاند. با توجه به این که دولت آبادي یکی از نویسندگان بزرگ و صاحب سبک دوره معاصر است و کلیدر او با نزدیک به سه هزار صفحه طولانی ترین رمان فارسیاست؛ می خواهیم دیدگاه او را نسبت به مقوله زن در این اثر بررسی کنیم.
این مقاله در صدد است تا به پرسشهاي زیر پاسخ دهد: -1 با توجه به این که یکی از ویژگی هاي بارز این اثر تأکید آن بر جزییات و فردیت شخصیت هاست و راوي - نویسنده - در این رمان توصیف دقیقی از حالات شخصیتها و موقعیتهاي مختلف ارائه میدهد و نیز با عنایت به نقش و موقعیت زن در دوره معاصر؛ آیا دولت آبادي کوشیده است تا از زنان هم تصویري دقیق و روشن ارائه دهد یا تصویري که از آنان ترسیم کرده است، مثل تصاویري که اکثر نویسندگان و شعراي سنتی وکهن - کلاسیک - از زنان ارائه کردهاند، در خلأ شکل گرفته است ؟ -2 آیا کارکرد زنان داستانهاي او با موقعیت اجتماعی، جغرافیایی و فرهنگی داستان مطابقت دارد و واقعی - رئال - به نظر می آید یاخیر؟ -3 آیا دولت آبادي به نقش و جایگاه زن در دوره کهن و پیشین و فرهنگی که زنان و مادران این مرز و بوم پشت سر گذاشته اند؛ توجه دارد یا بدون توجه به گذشته تاریخی، فرهنگی و اجتماعی گذشته سیماي جدیدي از زن در دورة معاصر ارائه داده است؟
پیشگفتار
ادبیات معاصر ادامه ادبیات کهن است و براي بررسی جایگاه زن در ادبیات معاصر، شناخت جایگاه زن در دورههاي گذشته و ادبیات کهن - کلاسیک - ضروري می نماید. براي اینکه مقام زن در جامعه ایران دانسته شود، شناخت فراز و نشیب تاریخ این سرزمین و میزان امنیت یا ناامنی زنان در جامعه ضروریست. نخست باید عقاید و آراء اندیشمندان ایرانی نسبت به زنان - چه مستقیما از زبان خودشان بیان شده باشد و چه از زبان قهرمانان آثار که آفریدهاند- را بخوانیم و خوب دریابیم و انواع داوريهاي مردم گذشته را بدانیم، تا موقعیت تاریخی و ممتاز زنان را از دیرباز تا زمان حاضر به روشنی درك کنیم، آنگاه این دو تصویر را با هم مقایسه کنیم.
تیلا نویسنده کتاب زن در آئینه تاریخ ، در این باره می گوید: »در این سیلاب همیشه جوشان و خروشان تاریخ ، مسئله زن به عنوان یک انسان موجودي ناشناخته یا به عبارتی بد شناخته شده، مطرح می شود. این مسئله هم وجه هاي مثبت می باشد و هم منفی، ولی آنچه بیشتر از هر چیز دیگر در این رابطه به چشم می خورد، سر نوشت زن، این ظریف ترین موجود الهی در خانواده و جامعه است که براي دستیابی به این منظور باید به ادوار گذشته رجوع کرد و تمامی تحولات و دگرگونی هاي جوامع مختلف و نیز تلقی مذاهب و مکاتب گوناگون و نقطه نظرهاي اشخاص با نفوذ در جامعه و ره آوردهاي این تحولات را به ریشه یابی و تجزیه و تحلیل دقیق و عمیق، صحیح و منطقی و به دور از تعصب نشست تا حقیقت مسئله آنچنان که هست رخ بنمایاند و اصل قضیه روشن شود؛ چرا که این مسئله عمق و ظرافت ویژه خاص خود را دارد - «
زنان در تاریخ و فرهنگ ما، بیشتر در پرده مانده و سیماي پوشیده داشته و به ندرت نقاب بر افکنده و رخ نمودهاند:» اما اگر غالباً در پستو پنهان مانده ، هیچگاه بی تأیید نبوده است وشاید بتوان گفت که ناخودآگاهی فرهنگ ما محسوب می شود و به همین جهت شناخت نقش و عملکردش، آسان نیست« - میر شکرایی، . - 35 :1382 از روزگاران دور و گذشته زنان غالباً در درجه دوم اهمیّت قرار داشته اند تا آنجا که حتی خانوادهها هم به داشتن فرزند پسر بیشتر رغبت داشتند تا دختز: »در اوستا و کتیبههاي فارسی باستان، نظام پدر شاهی برقرار بوده است و نکاتی چون انتساب فرزند به پدر، انتقال نام وارث -که مشتمل بر سلطنت هم بود- از طریق اولاد ذکور، ارجمندي مقام پدر و نیاز و آرزوي شدید براي داشتن پسري نیکو و برازنده، دال بر وجود چنین نظامی در ایران کهن است - «مزداپور، . - 96 : 1354 ازدواج با محارم منعی نداشت، زن و فرزندان همچون صغیري که نیازي به قیم داشت، تابع و زیر دست بوده اند. »
زنان نه تنها به پوشیدن چادر مجبور و از حضور در ملاء عام ممنوع بودند، بلکه حتی حق همسفره شدن با همسران خود را نیز نداشتند - «امین، . - 1382 :108 البته سعید نفیسی معتقد است که در تمدن آریایی زن فرمانده مطلق خانواده بوده است: »در تمدن سامی همواره مرد بر زن غلبه داشته و فرمانرواي مطلق مرد بوده است ولی در تمدن آریایی بر عکس، در مراحل اول، فرمانده مطلق خانواده و عنصر اصلی تمدن بوده است.
سپس همینکه آریاییان با سامیان همسایه شدند، کم کم زن را دست نشانده و فرمانبردار مرد کردند و به همین جهت در دورههاي تاریخی آن برتري که زن در دورة پیش از تاریخ نسبت به مرد در تمدن آریایی داشته، دیگر از میان رفته است و این تقلید از تمدن سامی است - «نفیسی ، . - 29 :1342 بر اساس نظام حقوقی دوران ساسانی زن همانند مردان حق دادخواهی و شکایت، داشتن وکیل، اجازة شهادت و گواهی دادن در دعاوي، سوگند خوردن و توانایی تولیت و وصایت را را نیز دارا بود.
بارتولومه در این باره میگوید: »از آنچه که منابع و مآخذ با اطمینان خاطر در اختیار ما می گذارند، می توانیم ملاحظه کنیم که زن در امپراطوري ساسانی،جداً راه تعالی و استقلال خود را می پیموده است و نیز بخش بزرگی از این راه را در پشت سر داشته است. لیکن پیروزي عرب و سقوط امپراطوري ساسانی دوباره موجب شد که این موفقیت هاي زن، همه یکباره طریق زوال و تباهی در پیش گیرند - «باتولومه،