بخشی از مقاله
چکیده:
با روی کار آمدن ترامپ، سیاست خارجی آمریکا در منطقه غرب آسیا در دو عرصه گفتار و عمل دستخوش تغییر شده است. پس از افزایش همگرایی آمریکا و محور عربی مرتجع، تحولات سوریه نیز به عنوان سرآغاز این تغییر مورد توجه ترامپ قرار گرفته ا ست. دولت آمریکا با حمله به سوریه ن شان داد از سیا ست رئیس جمهور سابق این ک شور فاصله گرفته است.
سیا ست های ترامپ در قبال بحران سوریه و به ویژه حمله نظامی به این ک شور را می توان در قالبی جدید و با بهره گیری از ا ستعاره های مختلف مورد بررسی قرار داد و از آنها به منظور تبیین بهتر، دقیق تر و راهبردی سیاست آمریکا در پرونده منطقه غرب آسیا به ویژه سوریه استفاده نمود.
در این مقاله تلاش شده ا ست ضمن توجه عمیق به بعد روانی حمله آمریکا به سوریه، از زاویه جدیدی به مباحث منطقه ای و بین المللی نگریسته شود و رفتارهای دیگر بازیگران پرونده سوریه را نیز مورد واکاوی و ارزیابی قرار داد.همچنین به رغم گذشت بیش از سه ماه از حمله آمریکا به پایگاه هوائی ارتش سوریه در الشعیرات، اظهارات مقامات بلند پایه آمریکا به ویژه ترامپ نشان می دهد که این حمله و اهداف پشت پرده آن، کارکردی فراتر از یک حمله مقطعی و گذرا داشته است و تلاش دارند از این اقدام نظامی در طولانی مدت بهره برداری نمایند.
واژگان کلیدی: آمریکا، روسیه، جبهه مقاومت، بحران سوریه، حمله نظامی
مقدمه
در 7 آوریل 2017 یعنی یکصد روز پس از آغاز پر حاشیه و ح سا سیت برانگیز دوره جدید ریا ست جمهوری آمریکا، دونالد ترامپ یونیفرم فرماندهی عالی نظامی این کشور را بر تن کرده و با صدور فرمان حمله به پایگاه هوائی الشعیرات در سوریه، سیاست واکنش یک جانبه آمریکا را از عرصه سوری و در قلب منطقه ملتهب غرب آسیا آغاز کرد. این حمله مو شکی که به بهانه واهی بکارگیری نظام سوریه از تسلیحات شیمیایی علیه شهروندان این کشور در استان ادلب صورت گرفت، باعث گردید تا پیچیدگی های ژئوپلیتیک در دو سطح منطقه ای و بین المللی افزایش پیدا کند. این تغییر فزاینده، در حال حاضر در دو بعد خود را بروز و ظهور داده است:
-1 تلاش تیم جدید کاخ سفید برای بازگرداندن چهره یک عامل تنبیه کننده به آمریکا
-2 تغییر در رویکردهای گذشته همراه با تساهل آمریکا در قبال روسیه و تمرکز و فعالیت بیشتر بر روی پرونده سوریه همزمان با توسعه روز افزون نفوذ ج.ا.ایران در منطقه همچنین، حمله به الشعیرات موجی از برآوردها، احتمالات و سؤالات را در دو سطح سبب شده است:
-1 آیا این حمله یک ابراز خشم موردی و یا تشنج گذرا علیه سوریه می باشد که در پی آن، بازگشت به روند تفاهم را میان بازیگران مؤثر پرونده سوریه شاهد خواهد بود؟
-2 آیا این حمله شاخصی بر دگرگونی کلان راهبرد و رویکرد آمریکا یا هیئت حاکمه ترامپ نه تنها در قبال بحران سوریه بلکه در قبال تمامی موضوعات عرصه بین الملل بویژه روابط روسیه و آمریکا و بطور خاص روابط بین پوتین و ترامپ می باشد؟
حمله به سوریه و پیامدهای آن، تقویت کننده این احتمالات بود که ترامپ عملاً و به صورت جدی، گزینه هایی را درپیش گرفته که در آنها، میل به رادیکالیسم و خشونت فوق العاده در برخورد با بسیاری از پرونده های سیاسی بین المللی احساس می شود و رئیس جمهور جدید آمریکا قصد دارد با یک ضربه، برآوردها و محاسبات منفی را از خود و پوپولیستی و نابخرد بودن خویش زدوده و یک شبه تبدیل به مرد شماره یک آمریکا بلکه به مرد قدرتمند، قاطع و عقلانی جهان تبدیل شود.این پژوهش با محور قرار دادن حادثه خان شیخون و حمله به پایگاه هوایی الشعیرات، به بررسی سیاست و رویکرد آمریکا در پرونده سوریه از جوانب مختلف می پردازد.
همچنین تمرکز این پژوهش بر الگوها و سبک های دخالت آمریکا در بحران سوریه و انگیزه های هیئت حاکمه آمریکا به ریاست ترامپ در دگرگونی و تغییر رویکرد است و اینکه چرا حمله به سوریه به یک ضرورت برای آنها تبدیل شده است و معنا و مفهوم آن چه بوده و نقش مؤلفه های روانی و ادراکی در آن موضوع چیست.استعاره های مفهومی و زبان شناسانه و بیانی یکی از ابزارها و مدخل هایی است که می توان از آن در تحلیل و تفسیر این رخداد سوریه که بین المللی نیز است، استفاده کرد. این پژوهش می کوشد تا استعاره های مختلفی از افسانه های یونانی همچون »روباه و جوجه تیغی« و »پاشنه آشیل« و موارد برگفته شده از برخی بازی ها همچون » شطرنج« و از دانش های نظامی همچون »تاکتیک های جنگ و مهار« و »نقاط ضعف« و »نقاط قوت« و از دنیای رسانه و معرفت شناختی مواردی همچون »ادراک« و »فهم«، » برآورد یا تقدیر بد« و تغییر نگرش، بینش و پیش زمینه های ذهنی و یا شناخت های هدفدار درایجاد یک موضوع غیر واقعی که بلافاصله تبدیل به یک حقیقت شناخته شده و واقعی می گردد را مطالعه و بررسی نماید.1
باید اشاره داشت که این نوشتار با رخداد غیر مترقبه، ونه غافلگیرکننده، حمله به پایگاه هوائی الشعیرات آغاز می شود اما این رخداد، موضوع تام این پژوهش قرار نگرفته و از آن به عنوان یک نقطه آغاز و یا یک مناسبت برای بررسی و پرداختن به سیاست آمریکا در قبال بحران سوریه استفاده شود. در همین راستا تلاش شده است تا در برابر احساسات، احتمالات و نظرات ارائه شده در حالات بحران - حمله به الشعیرات - ایستاده و این بحران را در قالب سیاست های بلند مدت اول : شیوه رویکرد به موضوع تجاوز و حمله آمریکا به پایگاه هوایی »الشعیرات« رویدادی آشکار و بی پرده برای کشمکش ها و شرط بندی های بین المللی بر سر بحران سوریه است.
عناوین، توجیهات و بهانه هایی که در فضای آشکار در این خصوص مطرح می شود، تمام حقایق نیست و هنوز همه مرتکبان و کنشگران آن یکجا جمع نشده اند تا چهره حقیقی آنها افشا گردد.موضوع مربوط به مقصرانی است که یکی پس از دیگری، در پشت پرده این اقدام قرار گرفته اند تا بین گزینه ها و امکانات، بروز کشمکش و چانه زنی و مقایسه آنها با یکدیگر، حصول بیشترین دستاورد با کمترین هزینه تحقق یابد.این نوشتار تلاش دارد با استفاده از یک چارت ترکیبی روشمند و مبتنی بر دانش و در هم تنیده و با بهره گیری از استعاره های مختلف تفسیری و تحلیلی، با هدف واکاوی انگیزه های تصمیم آمریکا از حمله مستقیم به پایگاه هوایی الشعیرات و منطق عمیقی که این تصمیم ناشی از آن بوده و همچنین سبک ها و شیوه های تکراری در فهم، منطق، رفتار و برخورد آمریکا در قبال بحران سوریه، به بررسی موضوع خود بپردازد.
- 1 مدیریت نمودن رویداد
در شرایطی که تئوری های کلان روابط بین الملل از دستیابی به یک »تحلیل با ثبات« درباره رویداد سوریه ناتوان هستند، افراد آکادمیک و صاحبان تحلیل های علمی، پاسخ هایی متفاوت برای این موضوع ارائه کرده اند که در میزان توان در تحلیل، تبیین و دستیابی به جنبه های راه نیافتنی از تفسیر بحران با یکدیگر متفاوت می باشند. هر چند این بحران گاه و بیگاه تحولاتی غیرقابل پیش بینی از جمله تغییر در مواضع برخی کنشگران و خروج از تفاهمات آشکار و پنهان و تفاوت در آهنگ و روند عملیات های نظامی را به خود شاهد بوده است، اما هریک از تحلیل گران تلاش نموده اند تا بر اساس یکی از دو رویکرد حاکم برببیند و ظرفیت آن در عرصه سوری، منطقه و بین الملل مورد بررسی اجمالی قرار دهد چرا که با در نظر گرفتن راهبردهای گذشته کاخ سفید در جهان و به ویژه منطقه غرب آسیا، به خوبی می توان به این نکته مهم رسید که ماهیت سیاست ها و راهبردها در آمریکا، با تغییر ریاست جمهوری دستخوش دگرگونی اساسی نمی شود بلکه چارچوب کلی بلند مدت آن را حلقه های تصمیم گیران، کانون های قدرت و اتاق های فکر 2 ترسیم می نمایند و رئیس جمهور در محدوده کلی آن، توان تغییر در موارد مذکور را دارد.پرونده سوریه - جبهه مقاومت، نظام سلطه - به ارزیابی روند این بحران بپردازد.
طی یک سال گذشته بارزترین تحول در پرونده سوریه، تغییر در موضع گیری آمریکا می باشد. دولت جدید آمریکا بلافاصله پس از تحویل گرفتن قدرت، اعلام کرد که آماده نوعی »بایکوت« در سیاست و رویکرد خود در قبال سوریه است و می خواهد از سیاست آمیخته با نظامی گری - سیاست دولت اوباما - به سمت نظامی گری آمیخته با سیاست روی آورد تا بتواند از درگاه سوریه، فشارهای سیاسی و نظامی بیشتری بر جامعه بین الملل وارد آورد.3از همین روست که محوریت عملیاتی دولت ترامپ بر طراحی و اجرای سناریوی »خان شیخون« در ریف ادلب - چهارم آوریل 2017م - متمرکز گردید تا در زمانی که آمریکا در شرق آسیا با بحرانی به نام کره شمالی رو به روست، از یک بهانه خود ساخته در غرب آسیا برای حمله به پایگاه هوایی الشعیرات - هفتم آوریل - 2017بهره برداری نماید تا هدف خود را در تأثیرگذاری مبتنی بر تغییر در صحنه منطقه و بین الملل را محقق نماید.
حمله آمریکا به سوریه و پیامدهای آن، فقط نتیجه حسابگری های عقلانی از فهم مؤلفه های تهدید و یا اولویت های امنیت ملی و یا پشت سرهم آمدن بی حساب و کتاب برخی مؤلفه ها و ارتباط بین آنها و علل و نتایج آنها، آنگونه که تئوری های سیاسی جهان امروز در پی تحلیل آن می باشند، نیست بلکه وضعیت و یا رویدادی است که تدبیر نمودن آن می طلبد دیدگاه های جدیدی نیز در آن تئوری ها وارد شوند؛ دیدگاه هایی چون نقش حماقت و یا دروغ و گمراه سازی یا خیال پردازی در سیاست ها ... چرا که به واسطه وجود تعداد زیاد کنشگران مؤثر میدانی، ضروری است رویکردهای مبتنی بر هرج و مرج و اخلال و نقش آن در تغییر نظم و نقش نظم در دل آن هرج و مرج در جهان امروز مورد بررسی موشکافانه قرار گیرد. در خصوص ترامپ باید گفت به همان میزان که پیش بینی پیروزی او در انتخابات سخت بود، پیش بینی سیاست ها و اولویت های او نیز دشوار می باشد.
- 2 استعاره های مرگ بار
لایکوف معتقد است که »ما با استعاره زنده ایم« و این عبارت، تیتر یکی از کتابهای مشهور وی است. در همین حال بخشی از احساسات و فهم و تجارب و رفتاری ما نیز »استعاری« است. درمورد »نظام ارزش ها«، »تصورات ذهنی« و »توانمندی های ذهنی و رفتاری« نیز همینگونه است و از همین روست که می توان گفت؛ما عملاً با استعاره زنده ایم زیرا استعاره است که اندیشه ما را در کنترل خود دارد1 از جمله استعاره ها می توان به استعاره های نبرد و بازی که در جهان امروز ما در سطح وسیع کاربرد دارد، اشاره داشت.ورود آمریکا به بحران سوریه تنها با سلاح صورت نگرفت بلکه با فن آوری دیجیتال، سمبلیسم و ابزارهای رسانه و تلاش های رسانه ای و جنگ روانی همراه بود که به عبارتی می توان آن را »جنگ ترکیبی یا هیبریدی2« نامید؛ در شرایطی که هیئت حاکمه اوباما می گفت کمک هایی »غیرمرگ بار« به گروه های مخالف دولت سوریه خواهیم داد، باید گفت پیش از آن، کمک هایی فوق العاده ویرانگر و کشنده به آنها داده شده بود که عبارت بود از » مهندسی گفتمان و رفتار « که نه تنها به گروه های تروریستی سوریه بلکه به همه کنشگران و فاعلان در بحران سوریه از جمله افکار عمومی جهان داده شده بود.
زمینه چینی برای حادثه خان شیخون نیز همینگونه استعاری و جزء ابعاد دینامیکی و پویایی جنگ می باشد و می بایست فراهم آوردن بهانه و استفاده از آن و سپس برخورد با آن بعنوان عملکرد دشمن را یک اقدام عامدانه استعاری برشمرد.نمونه ها و شیوه های اتهام زنی قاطعانه و نپذیرفتن تحقیقات و معرفی کردن طرف مقابل به عنوان مسئول حادثه و عامل بروز واکنش ها نیز از همین اقدامات استعاری می باشد با این تفاوت که نمونه بکار گرفته شده از نوع اعلان جنگ است چون بهانه تراشی و آوردن توجیهات و فراهم نمودن مدارک خاص را نمی توان مقدمه و زمینه چینی برای جنگ دانست بلکه این امور، آشکارا گویای آن است که جنگ عملا ًرخ داده است و اینها همان »استعاره های مرگ بارند.
«از جمله دیگر استعاره می توان به این سیاست ترامپ اشاره کرد که قصد دارد چهره یک کشور قدرتمند را دوباره به آمریکا بازگرداند. این امر چگونه رخ خواهد داد؟ آیا شاخص های جنگ و اینکه ترامپ بازیچه دست پوتین نیست، میانبرترین و کوتاهترین راه برای رسیدن به این اهداف نیست؟ آیا این استعاره جز از طریق اعلام جنگ علیه هم پیمان پوتین و علیه اولویت ها و گزینه های پوتین در سوریه محقق خواهد شد؟ ترامپ همچنین می خواهد وجهه و جایگاه اخلاق مدارانه آمریکا در جهان را حفظ کند که این امر چگونه ممکن می شود آیا جز با دفاع از قربانیان حمله شیمیایی و مجازات جنایتکار؟!!!
"میشل فوکو" در نظریهای که "نوام چامسکی" نیز آن را تأیید میکند، می گوید: »مرتکبان حادثه و قربانیان آن می توانند در قالب شرایطی قرار گیرند که این شرایط، آنها را به پذیرش حادثه و تحولاتی خاص بعنوان »حقایقی« که »نیاز به برهان و اثبات ندارد« قانع می کند چون همه این شرایط با باوری رمزگونه که از قبل در اذهان همه پیریزی شده، هم آهنگی و همخوانی دارد چرا که بازیگران و کنشگرانی هستند که مشغول تقویت احساسات و هدایت همگانی رویکردها می باشند.3 این می شود که حمله به سوریه به یک ضرورت مبدل می گردد!این نوشتار تنها به استعاره هایی زبانی و بیانی و استفاده از اشاره های سمبلیک از قبیل »استعاره های مرگ بار« اکتفا نمی کند بلکه » بازتولید« و »فضاسازی اولیه« برای استعاره هایی دیگر همچون »روباه و جوجه تیغی« و »پاشنه آشیل« را مدنظر قرار داده تا با مقتضیات و اهداف این نوشتار منسجم شود.
- 3 قالب و الگوهای تکراری
مفهوم »الگوهای تکراری« در اصل یک مفهوم حوزه علم فیزیک است وبه بررسی موشکافانه وجود الگوهای تکراری در پدیده های غیر قابل پیش بینی و نامنظم می پردازد.4 در این مفهوم اشاره شده است که در دل یک هرج و مرج نوعی نظم وجود دارد و عکس آن نیز صادق است و این همان معنای مدرن از الگوهای تکراری برای رویارویی ها و چانه زنی های بازیگران بین المللی است. آنچه برای ما در اینجا اهمیت دارد، آن چیزی است که ما آن را در سیاست های آمریکا در قبال بحران سوریه، الگوهای تکراری می نامیم. بویژه آنچه به ادعا و یا ساخت حوادث جعلی مربوط می شود مثل حمله شیمیایی یا بهره برداری از حوادثی از این دست، فارغ از اینکه مرتکب آن چه کسی است. نمونه ای از این الگو، در گذشته و زمانی که گروه های مسلح در خان العسل در ریف حلب در نوزدهم مارس 2013 م دست به استفاده از سلاح شیمیایی زدند قابل مشاهده است. در آن ایام دولت آمریکا با مانع تراشی در مسیر تحقیقات و انتشار حقایق این رویداد، تنها اصل واقع