بخشی از مقاله
چکیده
تغییرات تکنولوژی در رقابت جهانی شدن از چنان سرعت بالایی برخوردار است که پیش بینی می کنند در سال 2020 هر هفتاد روز دانش بشر دو برابر شود، در چنین محیطی چگونه می توان زیر بنای سطح زندگی بشری مطلوب ، به عنوان یک هدف والا برای دولت ها و دولتمردان را استوار کرد؟چگونه می توان توانمندیهای یک اجتماع را متمرکز و به سمت استفاده از فرصتها و ساخت آینده ای مطلوب هدایت کرد؟سوالهایی از این دست بسیار است ضرورت برخورد با چالش های محیطی و جهانی شدن و ارایه پاسخ به اینگونه سوالات ،دولتها را ناگزیر از ایجاد تغییرات عمده ایی در بخش مدیریت دولتی نموده است. در این مقاله "حکمرانی خوب" با معرفی "مدیریت جهادی" به عنوان یک الگوی جدید در حوزه مدیریت مورد بررسی قرار گرفته است. اگر ادعا داریم که انقلاب اسلامی برای جهان است و قصد صدور انقلاب را داریم و اگر امروزه از مدیریت ژاپن و آمریکا بهعنوان یک الگو نام میبرند، باید کار را به جایی برسانیم که مدیریت جهادی و ایرانی نیز یک الگو در جهان باشد.
مقدمه
در مدیریت اسلامی و علوم اسلامی، به دلیل اینکه به دنبال رسیدن به اصول ثابت و لایتغیری هستیم که در تمامی اعصار تاریخ قابل اجرا باشد، لذا نباید توقع داشته باشیم که اسلام تمامی مدیریت جهادی یا مدیریت اسلامی را برای ما تعریف کرده باشد و باید ببینیم که چه اصولی از علم مدیریت اسلامی است که باید اجرا کرد یا به عبارت دیگر، اصول اصلی علم مدیریت اسلامی چیست و برای نیل به مدیریت جهادی باید چه اصولی را رعایت کرد.
مسئلهی بعد این است که باید توجه کرد که ما به دنبال رسیدن به الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت هستیم؛ یعنی علاوه بر اصول جهانشمولی که اسلام وضع کرده است، باید ظرفیت ها و تواناییها و نقاط ضعف خودمان را نیز در نظر بگیریم. بهعنوان مثال، در دوران معاصر ما نمونههای مدیریت جهادی بسیاری داشته ایم. نمونهی اصلی آن زمان جنگ است که روحیه ای جهادی ایجاد شد و نهادسازی و ساختاربندی جنگ بهگونهای بود که مدیریت جهادی شکل گرفت. ایران خصوصاً بعد از قاجار، در تمامی جنگها شکست خورده است و تنها جنگی که ما حتی یک وجب از خاک خود را از دست ندادیم، جنگ تحمیلی بوده است.
لذا باید توجه کرد که پتانسیلهای عظیمی در خود کشور داریم که بعضاً از آنها مغفول هستیم و باید در نظریهپردازیها به آنها توجه کرد. زمانی که ما در جنگ بودیم، با تهدید سخت مواجه بودیم و در کمال قدرت آن را پشت سر گذاشتیم و حال که با تهدیدهای نرم مثل اقتصادی و فرهنگی مواجه هستیم، باید توجه داشته باشیم و از آن روحیه استفاده کنیم. باید توجه کرد که اگر ما ادعا داریم که انقلاب اسلامی یک الگو برای جهان است و قصد صدور انقلاب داریم، باید زمینههای نارضایتی داخلی را از بین ببریم و باید اقتصاد و فرهنگ غنی داشته باشیم و تمامی اینها از طریق مدیریت جهادی محقق میشود و نیازمند الگوگیری از تجربه های بومی و اسلامی است.
اگر امروزه از مدیریت ژاپن و آمریکا بهعنوان یک الگو نام میبرند، باید کار را به جایی برسانیم که مدیریت جهادی و ایرانی نیز یک الگو در جهان باشد.مطلب بعد بروکراسی و دوگانگی ساختار - Duality of - structure حاکم در کشور است. در سیستم اداری ساختار ایجاد میکنیم تا کارها بهتر و منظمتر انجام شود و به عبارتی از آزادی بیحدوحصر و تشتت جلوگیری شود، اما بعد از مدتی ساختار دستوپاگیر میشود و خلاقیت را از بین میبرد.
علمای مدیریت بیان میکنند که مدیریت یعنی بین نظم و آزادی تعادل ایجاد کردن! به عبارت دیگر، مدیریت باید بیاید و اجازه بدهد که کارمند و نیرو خلاقیت خود را نشان دهد و در طرف دیگر هرجومرج و بیقاعده بودن وجود نداشته باشد. اما در ساختار کنونی ما بروکراسی حاکم بهگونهای شده است که اگر یک کارمند بخواهد بهطور خلاقانه کار یک نفر را هموار کند، سیستم به او اجازه ندهد.
مسئلهی دیگر این است که اخلاق بروکراتیک بیقاعده سبب میشود که خلاقیت در سیستم از بین برود و خمودگی و یکنواختی حاکم بشود. ما در مدیریت جهادی باید چنین عیوب سیستم را برطرف کنیم تا سیستم بتواند بهطور جهادی و خلاقانه عمل کند. در دوران دفاع مقدس، یکی از دلایلی که خلاقیت بالا بود و کارهایی انجام میشد که الآن با پتانسیلها و منابع مالی قابل انجام نیست، به دلیل این بوده که افراد آزادی عمل داشتند و از فکر خود استفاده میکردند.
بیان مسئله
در اینجانخست اینکه باید مشخص کنیم که آیا اساساً به علم مدیریت اسلامی اعتقاد داریم یا خیر. امروزه در کشور ما، بسیاری اعتقاد دارند که ما علم دینی نداریم و بر این اساس، مدیریت اسلامی نیز نداریم. با این دیدگاه، نمیتوان ادعا کرد که مدیریت اسلامی داریم. اما ما اعتقاد داریم که علم دینی وجود دارد و بر این اساس، مدیریت اسلامی نیز وجود دارد و میتوان در خصوص آن صحبت کرد.
در مدیریت اسلامی و علوم اسلامی، به دلیل اینکه به دنبال رسیدن به اصول ثابت و لایتغیری هستیم که در تمامی اعصار تاریخ قابل اجرا باشد، لذا نباید توقع داشته باشیم که اسلام تمامی مدیریت جهادی یا مدیریت اسلامی را برای ما تعریف کرده باشد و باید ببینیم که چه اصولی از علم مدیریت اسلامی است که باید اجرا کرد یا به عبارت دیگر، اصول اصلی علم مدیریت اسلامی چیست و برای نیل به مدیریت جهادی باید چه اصولی را رعایت کرد.
مسئلهی بعد این است که باید توجه کرد که ما به دنبال رسیدن به الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت هستیم؛ یعنی علاوه بر اصول جهانشمولی که اسلام وضع کرده است، باید ظرفیتها و تواناییها و نقاط ضعف خودمان را نیز در نظر بگیریم. بهعنوان مثال، در دوران معاصر ما نمونههای مدیریت جهادی بسیاری داشتهایم. نمونهی اصلی آن زمان جنگ است که روحیهای جهادی ایجاد شد و نهادسازی و ساختاربندی جنگ بهگونهای بود که مدیریت جهادی شکل گرفت. ایران خصوصاً بعد از قاجار، در تمامی جنگها شکست خورده است و تنها جنگی که ما حتی یک وجب از خاک خود را از دست ندادیم، جنگ تحمیلی بوده است.
لذا باید توجه کرد که پتانسیلهای عظیمی در خود کشور داریم که بعضاً از آنها مغفول هستیم و باید در نظریهپردازیها به آنها توجه کرد. زمانی که ما در جنگ بودیم، با تهدید سخت مواجه بودیم و در کمال قدرت آن را پشت سر گذاشتیم و حال که با تهدیدهای نرم مثل اقتصادی و فرهنگی مواجه هستیم، باید توجه داشته باشیم و از آن روحیه استفاده کنیم. باید توجه کرد که اگر ما ادعا داریم که انقلاب اسلامی یک الگو برای جهان است و قصد صدور انقلاب داریم، باید زمینههای نارضایتی داخلی را از بین ببریم و باید اقتصاد و فرهنگ غنی داشته باشیم و تمامی اینها از طریق مدیریت جهادی محقق میشود و نیازمند الگوگیری از تجربههای بومی و اسلامی است. اگر امروزه از مدیریت ژاپن و آمریکا بهعنوان یک الگو نام می برند، باید کار را به جایی برسانیم که مدیریت جهادی و ایرانی نیز یک الگو در جهان باشد.
امروزه در بخش مدیریت مواردی همچون دولت کارآفرین، دولت الکترونیک، حکمرانی خوب و مدیریت خدمات عمومی نوین مطرح است که ما به آنها بیتوجهایم و زمینهسازی نمیکنیم. بهعنوان مثال، مدیریت خدمات عمومی نوین بیان میکند که مدیر باید خود را خادم مردم ببیند تا کار را بهتر انجام دهد. اما در مدیریت حضرت علی - ع - آمده است که ایشان به کارگزاران خود سفارش میکردند که زمانی که ارباب رجوع به شما مراجعه کرد، فکر کنید میخواهید کار فرزندتان را انجام دهید.
هرچقدر برای فرزندتان سعی میکنید، برای او نیز سعی کنید. یعنی کار مردم را از خود جدا ندانید و همتی که برای فرزند خود دارید برای کار مردم نیز داشته باشید. چنین رویکردی در مدیریت جدید ایجاد نشده است. حتی در مدیریت خدمات عمومی که فرد خود را خادم می داند، کار را از آن خود نمیداند، ولی حضرت امیر میفرمایند که کار مردم را مثل کار خود بدانید. مشکل دیگر کشور ما کار را از خود نداستن است. عدم تحقق مدیریت جهادی این است که کارمندها به دلیل اینکه کار را از خود نمیدانند، از کشور و سایر کارمندها انتقاد میکنند و فکر می کنند که خودشان مشکلی ندارند. این مسئله سبب شده است که افراد تنها بهخاطر حقوق و مزایا کار کنند و تعهد و کار ارزشی معنا نداشته باشد. به نظر میرسد دیدگاهی که کار مردم را کار فرزند خود میداند، میتواند در تحقق مدیریت جهادی بسیار مؤثر باشد.
مدل های پیاده سازی پارادایم مدیریت دولتی نوین
دردنیا چهارمدل برای پیاده سازی پارادایم مدیریت دولتی نوین شناسایی شده است که برپایه تعمیم اصول مدیریت بخش خصوصی وعلم اقتصاد به حوزه های اداره امور عمومی صورت گرفته است که عبارتند از :
- 1 مدل کارآیی،
-2 مدل برتری جویی،
-3 مدل کوچک سازی،
-4 مدل خدمت گرایی .
درمدل کارآیی برچند اصل تاکید می شود که عبارتند از : کاربرد اصول مدیریت بخش خصوصی دربخش دولتی،کنترل های مالی وحرفه ای ،مدیریت برمبنای سلسله مراتب،تاکید برخواسته های مصرف کنندگان، مقررات زدایی، افزایش سرعت کار، کاهش قدرت حرفه ای،هدف گذاری روشن، کنترل های عملکردی،توانمندسازی مدیران کارآفرین وبالاخره به کارگیری اشکال جدید حاکمیت سازمانی .مدل برتری جویی نیز برمحوریت دانش،یادگیری سازمانی،تشخیص فرهنگ به عنوان یک عامل چسبندگی، تمرکزگریزی ،قضاوت عملکرد برمبنای نتایج، برنامه ریزیفشرده آموزشی برای تربیت مدیران استراتژیک، تدوین استراتژیهای ارتباطات ورهبری کاریزماتیک تاکید دارد .
مدل کوچکسازی برمواردزیرتاکیددارد : برون سپاری،گسترش شبه بازار دربخش دولتی،انتقال ازمدیریت برمبنای سلسله مراتب به مدیریت برمبنای قرارداد،تفکیک وظایف استراتژیک ووظایف عملیاتی،کاهش لایه های سازمانی وتراکم زدایی سازمانی،حرکت ازمدیریت دستوری به سمت سبکهای جدید مدیریت وجایگزینی خدمات متنوع وانعطافپذیری باخدمات استاندارد . مدل خدمتگرایی به طورعمده برکیفیت خدمات ومحصولات ارائه شده توسط بخش دولتی تاکید دارد به گونه ای که باجوابگویی به نیازها وانتظارات شهروندان ومشتریان بتوان رضایت آنهاراجلب نمود .
ادعای مدیریت دولتی نوین این است که اجرای اصول فوق هم در عرصه های مدیریتی و هم در عرصه اقتصادی منجر به افزایش رقابت سازنده ، افزایش آزادی عمل و ایجاد فرصت های برابر می شود . اقدامات اخیر به نوبه خود به کاهش فساد ، توسعه شفافیت ، تبعیض زدایی ، کاهش رانت خواری ، افزایش مشارکت بخش خصوصی ، افزایش اثر بخشی دولت ، افزایش مشروعیت و مقبولیت حکومت منجر می شود . بطور کلی در طراحی هر نوع مدل مدیریت دولتی نوین برای ایران باید اصل ارزش گرایی را رعایت کنیم . دانش گرایی نیز باید به عنوان یک اصل کلی دیگر در طراحی مدل بومی لحاظ شود . همچنین تجربیات موفق و ناموفق کشورهای استفاده کننده از این مدل ها را باید به درستی مطالعه و ارزیابی و با وسواس آن ها را کاربردی و استفاده نمود .
حکمرانی خوب
در مورد حکمرانی خوب، تعاریف مختلفی ارائه شده است. با دقت در آنها میتوان دریافت که روح کلی حاکم بر همه آنها چندان تفاوتی نمیکند، گرچه به هر حال این تعاریف کموبیش با یکدیگر اختلافاتی دارند. اساس یک تعریف عبارت است از نظامی از ارزشها، سیاست ها و نهادها که جامعه به وسیله آن، اقتصاد، سیاست و مسائل اجتماعی خود را از طریق سه بخش دولت، خصوصی و مدنی مدیریت میکند. در تعریفی دیگر، حکمرانی خوب، اعمال قدرت اقتصادی، سیاسی و اداری بر اساس قانون، پاسخگویی و اثربخشی است. تعریفی دیگر نیز حکمرانی خوب، را اینگونه معرفی میکند: راهکارها و فرایندها و نهادهایی که به واسطه آنها شهروندان، گروهها و نهادهای مدنی منافع خود را دنبال، حقوق قانونی خود را استیفا، تعهداتشان را برآورده و تفاوتشان را تعدیل میکنند.