بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله با هدف بررسی نقش شاخصهای حکمرانی خوب در توسعه انسانی پایدار به روش تحلیلی - اسنادی انجام گرفته است. بر این مبنا ضمن مرور ادبیات و پیشینههای مرتبط، راه - کارهایی جهت بهبود شاخصهای حکمرانی خوب که در توسعه انسانی تاثیر بسزایی دارند، ارائه شده است. بدیهی است از مهمترین اهداف کشورها دستیابی به توسع ه انسانی پایدار است و برای تحقق آن تلاش میشود گامهایی برداشته شود. در دیدگاه توسعه انسانی، مردم سرمایههای کشور محسوب میشوند. از طرفی حکمرانی خوب و شاخصهای آن مفهوم جدیدی است که در ادبیات مدیریت و توسعه جایگاه قابل توجهی را به خود اختصاص داده است.

مقدمه

تفکر توسعه انسانی1 برای اولین بار توسط آمارتیاسن2 و محبوبالحق3 مطرح شد. هدف از این توسعه ایجاد محیطی توانمند برای مردم در برخوردارشدن از زندگی طولانیتر، سالمتر و خلاقتر است. توسعه انسانی دو وجه دارد: یکی ایجاد قابلیتهای انسانی4، مانند بهبود در سلامت، دانش و مهارت است؛ دیگری، استفاده افراد از قابلیتهای کسب شده برای ایجاد فرصتها، مانند فعال بودن در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است - سازمان ملل متحد5، 1990؛ نقل از . - 16

از طرفی یکی از مفاهیمی که در راستای نهادینهسازی جامعه مدنی طی سالهای اخیر مطرح گردیده است حکمرانی خوب6 میباشد. این اصطلاح از اواخر دهه 1980 وارد ادبیات توسعه سیاست و مدیریت گردیده و امروزه یکی از مباحث اساسی در ارزیابی کشورها در عرصه جهانی بهشمار میآید. بانک جهانی در سال 1989 طی گزارشی حکمرانی خوب را به عنوان ارائه ی خدمات عمومی کارآمد، نظام قضایی قابل اعتماد و نظام اداری پاسخگو تعریف کرد - استو7، 1992؛ نقل از . - 4 با توجه به اینکه یکی از مولفه های تاثیرگذار بر توسعه انسانی، حکمرانی خوب است لذا در مقاله پیشرو تلاش شده ضمن مرور ادب یات و یافتههای پژوهشی مرتبط با موضوع، راهکارهای بهبود شاخصهای حکمرانی خوب که در نهایت به تقویت توسعه انسانی میانجامد، ارائه گردد.

.1ادبیات موضوع

توسعه انسانی

به زعم ساخاروپولوس و وودهال - 1985 - 8 در مفهوم جدید آموزش توسعهای، انسانها بایستی به کیفیتی آموزش ببینند و مجهز به شاخصههایی شوند که نه تنها هیچگونه مشکلی با برنامههای توسعهای نداشته باشند، بلکه با دلسوزی و تعهد و بینشی علمی، تمام توانمندی ها، انرژی، تخصص و فکر خود را در راستای تحقق اهداف توسعهای به کار برده و دائماً به منظور مشارکت، ارزشهای فکری و کیفی جدیدی تولید کنند.

10 - توسعه انسانی پایدار را میتوان به عنوان گسترش حیطه انتخاب برای همه افراد جامعه تعریف کرد، بگونهای که همه مردان و زنان جامعه، بهویژه اقشار ضعیف و کم درآمد، محور فرآیند توسعه باشند، همچنین توسعه انسانی پایدار به معنای حفاظت از منابع و فرصتهای زندگی و منابع طبیعی برای آیندگان نیز میباشد. مفهوم بسط انتخابهای انسانی به ایجاد ظرفیتها بهجای تأکید بر مصرف کالاها و خدمات تأکید دارد و به این لحاظ پایداری توسعه انسانی را تضمین میکند . - 19 -

از طرفی وقتی از توسعه پایدار1 صحبت میشود، منظور توسعهای است که به بقای بشر و رفاه کامل و همهجانبه آن مینگرد. توسعه پایدار با تمام زنجیره ها، فرایندهای پویا، منابع انسانی، منابع طبیعی و نظام سخت افزاری جامعه در یک شکل تعاملی است و درصدد ایجاد تعامل بین حال و آینده، انسان و طبیعت و عدالت و رفاه بین و درون نسلهاست - عیوضی، 1385، ص2؛ نقل از . - 23 توسعه پایدار در روند تکاملی توسعه با مفهوم فراگیر آن در سه محور اصلی اقتصادی، اجتماعی و اکولوژیکی مطرح گردید و در اجلاسهای سازمان ملل متحد 1997 - ؛ نقل از - 24 مبنای برنامهریزی توسعه در سطح جهان قرار گرفت.

این مفهوم با تأثیرپذیری از دیدگاههایی همچون نظریه عدالت جان راولز - 2000 - 2 و نظریه توسعه به مثابه آزادی3 آزادی3 آمارتیاسن ابعاد گستردهتری یافته و مسیر آن روشنتر گردید. در این دیدگاهها علاوه بر درآمد سایر امکانات عام همچون حقوق، آزادی، فرصتها و احت رام فردی نیز مورد توجه قرار گرفته است. توجه به وضع واقعی زندگی مردم در اقتصاد موضوعی جدید است. در اقتصاد مدرن تلاشهای فراوانی برای در نظر گرفتن مستقیم سطح زندگی و عوامل تشکیل دهنده آن به عمل آمده است. در واقع از هنگامی که پیگو4 - نقل از - 24 ارضای نیازهای اساسی5 را به عنوان یک حداقل، پیشنهاد کرد این تلاشها ادامه دارد، بهطوری که از سال 1990 به بعد به رهبری محبوبالحق - نقل از - 24 اقتصاددان بزرگ پاکستانی برنامه توسعه سازمان ملل متحد هر ساله گزارشی تحت عنوان توسعه انسانی منتشر کرده و بهطور مرتب وضعیت واقعی و جاری مردم و بهویژه محرومان را روشنتر بیان میکند.

سازمان ملل متحد 1990 - ؛ نقل از - 24 با تأکید بر حفظ محیط زیست به عنوان حق طبیعی انسان نسل امروز و نسل آینده از داشتن محیط زیست سالم، در اجلاس چهل و دوم سازمان ملل در گزارش کمیسیون برانتلند6 - نقل از - 24 به عنوان توسعه پایدار رسمیت جهانی یافت. در این کمیسیون وظایف دولتها و سیاستگذاران در خصوص ارتباط مسائل محیط زیست و توسعه در 5 محور کلیدی توسعه انسانی، یعنی جمعیت، امنیت غذایی، انرژی، صنعت و شهرنشینی بیان شده است. طبق تعریف کمیسیون برانتلند، توسعه پایدار آن است که نیازهای نسل کنونی را برآورده کند بدون آنکه توانایی نسلهای آینده را در تأمین نیازهایشان به مخاطره اندازد.

در راهبرد توسعه انسانی که در برنامه توسعه سازمان ملل مورد توجه قرار گرفت و از سوی محبوبالحق اقتصاددان فقید پاکستانی و کارگروهی با حضور افرادی چون آمارتیاسن تکامل یافت؛ مهمترین عامل توسعه هر جامعه، افراد آن جامعه در نظر گرفته شدهاند، چرا که انسان، هم هدف و هم ابزار توسعه است. دلایل اهمیت توجه به توسعه انسانی را میتوان اینگونه برشمرد:
1.    اول، و از همه مهمتر، اینکه انسان خودش هدف توسعه است.

2.    توسعه انسانی، ابزاری برای بهرهوری بیشتر است، بگونهای که نیروی کار پرورش یافته، آموزش دیده و ماهر، مهمترین دارایی و عامل بهرهوری است.

3.    توسعه انسانی آثار مثبتی بر محیط زیست دارد، زیرا فقر هم علت و هم قربانی تخریب محیطی است.

4.    کاهش فقر نقش مهمی در ارتقای دموکراسی و ثبات اجتماعی دارد.

5.    توسعه انسانی دارای جاذبه سیاسی است لذا میتواند ناآرامیهای کشورها را کاهش داده و موجب ثبات سیاسی گردد - استریتن1، 1994؛ نقل از . - 8مدیر UNDP در کنفرانس بینالمللی حکمرانی برای رشد پایدار و عدالت سال 1997 میگوید: ... توسعه انسانی پایدار بیش از هر چیزی مردم محور است. چنین توسعهای مردم را در اولویت قرار میدهد. این توسعه باید نیازهای اولیه آنها را تامین کند و از جمله نیاز به خوداتکایی و خودباوری و افزایش فرصت ها، از قبیل فرصت داشتن زندگی طولانی و سالم، فرصت تحصیل و داشتن زندگی شایسته.... این توسعه وابسته به حکمرانی خوب و توانمندسازی بسیاری از اجتماعات در جامعه مدنی به منظور مشارکت در تصمیمگیریهایی است که در زندگی آنها تاثیر دارد . - 30 -

حکمرانی خوب

یکی از تعاریف حکمرانی تعریفی است که بانک جهانی، کمیته همکاریهای توسعه، سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه، برنامه توسعه سازمان ملل متحد و موسسات و سازمانهای توسعه بر آن اتفاق نظر دارند: حکمرانی یعنی سیستم پیچیدهای از تعاملات بین ساختارها، سنتها، کارکردها - مسئولیتها - و فرآیندها - عملکردها - که به وسیله سه ارزش کلیدی یعنی پاسخگویی، شفافیت و مشارکت مشخص میشود.

- 7 - در تعریف دیگری از یونسکو2 در سال 2002 حکمرانی خوب به معنای سازوکارها، فرایندها و نهادهایی است که به واسطه آنها شهروندان گروه ها و نهادهای مدنی، منافع مدنی خود را دنبال می-کنند و حقوق قانونی خود را به اجرا در میآورند و تعهداتشان را برآورده میسازند. همچنین حکمرانی خوب را فرایند تصمیم-گیری و اجرای تصمیم ها با تمرکز بر بازیگران رسمی و غیررسمی تعریف میکنند . - 18 -

شاخصهای حکمرانی خوب

بانک جهانی - نقل از - 8، حکمرانی خوب را براساس شش شاخص تعریف نموده و براساس این شاخصها وضعیت حکمرانی خوب را در دوره 2002-1996 هر دو سال یکبار و از سال 2002 به بعد به صورت سالانه در کشورهای مختلف مورد ارزیابی قرار داده است که این شاخصها عبارتند از: حق اظهارنظر و پاسخگویی:3 بدین مفهوم که مردم بتوانند دولت را در برابر آنچه که بر مردم تأثیر میگذا رد مورد سؤال و بازخواست قرار دهد. این شاخص بیانگر مفهومهایی مانند: حقوق سیاسی، آزادی بیان و تجمعات سیاسی و اجتماعی، آزادی مطبوعات، میزان نمایندگی حاکمان از طبقههای اجتماعی، فرایندهای سیاسی در برگزاری انتخابات و... است. ثبات سیاسی و عدم خشونت:4 این شاخص به میزان ثبات رژیم حاکم و رهبران آن، درجه احتمال احتمال تداوم حیات مؤثر دولت و تداوم سیاست های جاری در صورت مرگ و میر یا تغییر رهبران و دولتمردان فعلی می-پردازد.

کارآیی و اثربخشی دولت:5 بیانگر کارآمدی دولت در انجام وظایف محوله که شامل مقولات ذهنی همچون کیفیت تهیه و تدارک خدمات عمومی یا کیفیت نظام اداری، صلاحیت و شایستگی کارگزاران و استقلال خدمات همگانی از فشارهای سیاسی میباشد. بار مالی مقررات:6 بر روی سیاستهای ناسازگار با بازار تمرکز دارد. سیاستهایی از قبیل: کنترل قیمتها، عدم نظارت کافی بر سیستم بانکی و همچنین هزینه وضع قوانین برای محدودیت بیش از اندازه تجارت خارجی. حاکمیت قانون:7 میزان احترام عملی که دولت مردان و شهروندان یک کشور برای نهادهایی قائل هستند که با هدف وضع و اجرای قانون و حل اختلاف ایجاد شده است.کنترل فساد:8 استفاده از قدرت و امکانات عمومی در جهت منافع شخصی.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید