بخشی از مقاله
چکیده:
حکمرانی خوب از جمله مباحثی است که بهطور مستقیم اثرات سیاستهای رسمی و عملکردهای هیئت حاکمه در حکومت در سیاست را در زندگی مردم و معضلات جامعه انسانی نشان میدهد. زندگی روزمره نیز حوزهای از هستی انسانی و اعضای جامعه را در بر میگیرد که جنبهی مشترک زیست جمعی و فردی ما را در بر گرفته و واضحترین، مستقلترین، واقعیترین و و غیر قبال خدشهترین اطلاعات را از مسائل و معضلات عمده آشکار میکند. بنابراین این دو حوزه ربطی مستقیم به یکدیگر دارند و عملکرد هیئت حاکمه در شیوه و کیفیت حکمرانی بر روندهای زندگی روزمره اثر گذاشته و بهطور مستقیم برای همگان آشکار میشود. بدین ترتیب، بهترین اطلاعات را برای شناسایی معضلات و نیازهای فوری برای طراحی الگوهای بومی و درونی پیشرفت و توسعه میتوان از شیوه-های حکمرانی و مشکلاتی یافت که در متن زندگی روزمره، به واقعیترین شکل ممکن، یافت میشوند.
در این چارچوب، پرسش محوری این متن این است که چگونه وضعیت حکمرانی در ایران بر زندگی روزمره، در جهت شکلگیریِ الگویبومیِ تحول و پیشرفت، و نگرش آنان نسبت به دولت اثر میگذارد؟ عمدهترین پاسخ ما نیز این بوده است که مطابق شاخصهای حکمرانی خوب عملکرد و کارآمدی دولت ایران در سالهای گذشته بر کیفیت زندگی مردم ایران تأثیرات منفی و سو چشمگیری، بهخصوص در شیوهی مدیریت و سیستم اداری، داشته است و شایستگی افراد در کسب مناصب حرفهای، رقابتهای عادلانه و حرفهای، عدالت اجتماعی و مکانیسمهای حل و فصل منازعات اجتماعی و سیاسی را به شدت تحلیل برده است. این امر سبب نگرش غیرخوشبینانه مردم، آسیب دیدن کارآمدی و شاید مشروعیت و در نهایت آسیبزایی در روزمرهترین و ملموسترین ابعاد زندگی ایرانیان شده است.
کلمات کلیدی: حکمرانی خوب، زندگی روزمره، الگوی پیشرفت، سیستم بوروکراتیک.
B1 بیان مسأله:
تاکنون مسائل متعدد و گوناگونی با گرایشها و قالبهای پژوهشی مختلفی در ارتباط با طراحی و اجرای الگوی پیشرفت ایرانی - اسلامی ارائه شده است. تا آنجا که مربوط به حجن گستردهای از مقالات ارائه شده در سلسله سمینارهای مربوط به این بحث است به نظر میرسد که اکثریت این مقالات و پژوهشها در فضاهای انتزاعی و غیرکاربردی به دام افتادهاند و بیش از هرچیزی مسائل کاربردی و واقعا موجود در زندگی اجتماعی - سیاسی ایرانیان را فراموش کردهاند. اصولاً برای طراحی هر الگوی تحول و پیشرفت بهطور عام، و ایجاد نگرشهای توسعهساز در بین نخبگان حاکم، به نظر میرسد که بیش از هرچیز باید بر مسائل و اولویتهای زندگی واقعی و غیراستعلایی اعضای عادی جامعه تأکید و تمرکز کرد، زیرا هر نوع تحول، توسعه و پیشرفتی که نتواند مسائل واقعی زندگی اجتماعی سیاسیِ- واقعاً موجود و مشترک اعضای جامعه را دریابد و راهکارهایی برای برونرفت از آنها ارائه کند دیگر نشانی از تحول و پیشرفت نخواهد داشت.
بر این اساس، به نظر میرسد که زندگی روزمره را میتوان بستری تلقی کرد که مهمترین، عینیترین، دقیقترین، فوریترین و مشترکترین مسائل زندگی اعضای جامعه را برای همگان آشکار میکند. زندگی روزمره عرصهای است که حیات اجتماعی و دیدگاههای استعلایی پژوهشگران را با چالش کشیده و با فکتها و دادههای مستحکمی که هم بازنمایی و هم آشکار میکند مسیرهای ضروری و مشترکِ پژوهش و طراحی الگوی پیشرفتِ بومی را به ما میدهد. از خلال زندگی روزمره است که میتوانیم حوزهها و ضروریات پژوهش ومسائلِ زندگی اجتماعی -سیاسیِ مشترک خویش را دریابیم. زندگی روزمره آنچنان فوری و گریزناپذیر است که استعلاییترین دیدگاهها و فیلسوفترین فلاسفه و انتزاعیترین و پیچیدهترین پژوهشگران علوم اجتماعی را به زمین مستحکم و پر مسئله و مشترک خود میکشاند.
مسائل این زندگی آنچنان برای اعضای جامعه مهم یکساناند که توانمی آنها را وجه مشترک و غیرفردیِ - در عین فردی و خرد سطوح تحلیلی آن - هستیِ اعضای جامعه دانست. اما زندگی روزمره تنها وجه مشترک هستیِ اعضای جامعه نیست. سیاست را توانمی وجه دیگری از هستیِ مشترکِ افرادِ جامعه تلقی کرد. سیاست در تداوم موجودیت خود ناچار از درگیری با زندگی روزمره است. سیاست هر برنامه و ایدهای که نسبت به محیط پیرامونی خود داشته باشد ناگزیر از اجرای آن در درون روندهای روزمرهی زندگی اجتماعی است. هر نوع اعمل قدرت و شکل حکمرانیِ سیاست و نظام سیاسی بهطور مستقیم بر کیفیت مادی و معنوی اعضای جامعه - چه اعضای عادی جامعه و چه نخبگان مختلف آن - و روالهای مشهود و غیر قابل مناقشهی زندگی روزمره اثر میگذارد. بنابراین زندگی روزمره را نمیتوان سوای از سیاست، قدرت و حکمرانی در نظر گرفت.
بهویژه که هرچقد گونهی سیاست از نوع موسعتر و آشکارتر باشد بیشتر و بیشتر بر زندگی روزمره افراد و کیفیت مادی و معنوی آن اثر گذاردمی و تبدیل به یکی از ارکانِ مکالمات و محتوای تعاملاتِ روزانهی بین فردی و غیرفردی در جامعه میشود. از اینجاست که میتوان مسائل مشترک بین زندگی سیاسی و غیر سیاسی اعضایِ جامعه با حیاتِ سیاست رسمی و امر سیاسی را میتوان شناخت. به عبارتی، میتوان به مسائل مشترکی بین زندگی اعضای جامعه و حیات و مسائلِ نظام سیاسی پی برد که کمتر قابل مناقشه و تردید باشند. اینها را میتوان مسائلی دانست که ضرورتاً هرگونه ایدهپردازی و طراحی برای هرنوع مدل و الگویی برای پیشرفت و تحول باید در چارچوب آنها طراحی و اجرا گردد. اهمیت این مسائل به حدی است که نگرش کاربردی به آنها ضروری و فوری بوده و هرگونه الگویی که آنها را نادیده انگارد از درجه اعتبار، ارزش پژوهشی و قابلیت کاربرد و اجرا ساقط میشود.
هرگونه حکمرانی، اعمال قدرت و عملکرد دستگاههای رسمیِ حکومتی و ادرای بهطور مستقیم روندهای زندگی روزره شکل و جهت میدهند. این امر هم میتواند مسألهآفرین باشد و هم گرهگشا. از اینجاست که ضرورت پرداختن به شیوهی حکمرانی و زندگی روزمره به عنوان چارچوبی عینی و کاربردی برای هرگونه الگوی پیشرفت و تحول افزایش مییابد. در این چارچوب، میتوان حکمرانی خوب را، به مثابه حیطهای جدید و ضروری از پژوهش در مسائل اجتماعی - سیاسی، یکی از مسائل محوری ایران کنونی دانست که زندگی روزمره اعضای جامعه و کیفیت مادی و معنوی حیات و موجودیت تمامیت جامعه را درگیر خود کرده است.
اکثر پژوهشها و آمارهای رسمی و غیررسمی، چه از طرف نهادها و پژوهشگران داخلی و چه از طرف نهادهای خارجی و بینالمللی، گواهی بر این مسأله هستند که حکمرانی در سیاست ایران از وضعیت مناسبی برخوردار نیست. این بدان معناست که، باتوجه به موسع و گسترده بودنِ حوزه حیاتی سیاست در ایران، مسائل و مشکلاتِ مربوط به سیاست نیز بر مسائلِ ابتدائاً غیرسیاسی زندگی اجتماعی بار شده و حل آنها را دشوارتر میکند. بنابراین نسبت بین حکمرانی خوب و زندگی روزمره در ایران کنونی را باید ضرورتی محوری برای طراحی و اجرای هرگونه الگو و مدلِ تحول و پیشرفت دانست. بدین ترتیب، پرسش محوری این پژوهش بدین صورت مطرح میشود که:
پرسش اصلی:
چگونه وضعیت حکمرانی در ایران بر زندگی روزمره، در جهت شکلگیریِ الگوی بومیِ تحول و پیشرفت، و نگرش آنان نسبت به دولت اثر میگذارد؟
مفروض:
شاخصهای حکمرانی خوبدر نسبت با زندگی روزمره، مبنایی برای سنجش مسائلِ ضروری طراحی الگوی پیشرفت و تحول هستند.
فرضیه:
مطابق شاخصهای حکمرانی خوب عملکرد و کارآمدی دولت ایران در سالهای گذشته بر کیفیت زندگی مردم ایران تأثیرات منفی و سو چشمگیری، بهخصوص در شیوهی مدیریت و سیستم اداری، داشته است و شایستگی افراد در کسب مناصب حرفهای، رقابتهای عادلانه و حرفهای، عدالت اجتماعی و مکانیسمهای حل و فصل منازعات