بخشی از مقاله
چکیده
سالهای اولیه زندگی کودک، در شکلگیری شخصیتاش از اهمیت زیادی برخوردار است. بسیاری از نمونههای موجود، گواه این است که شرایط پرورشگاههایی که به صورت موسسهای و جدای از فضای شهری اداره میشوند، پاسخگوی نیاز کودکان بی سرپرست نمیباشند. پرورشگاه، خانه کودک است که در طراحی آن هم سکونت و هم آموزش مطرح میشود. در بحث سکونت، احساس تعلق کودک به محیطی که در آن زندگی میکند مطرح میشود و در آموزش، مسأله ارتقای یادگیری کودک اهمیت زیادی دارد. در این پروژه هدف اصلی، ساخت مرکز نگهداری از کودکان در محیطی دلچسب می-باشد تا کودک، تجربههای کودکان دیگر، یعنی بودن در خانه و در مقیاس دیگر، عضو جامعه بودن را احساس کند.
از دیدگاههای اساسی این طرح، کوچکسازی گروههای زندگی و تجمع آنان در واحدهای مسکونی مختص به هر شبه خانواده میباشد. اختصاص فضایی متعلق به کودک در این مجموعه، احساس تعلق و بودن در خانهای مختص به خود را افزایش میدهد. روش تحقیقی که در این رساله مورد استفاده قرار گرفته، تلفیق نظری و استدلال منطقی می-باشد. کودکان بیسرپرست، دوران کودکی خود را جدای از جامعه سپری میکنند و زمانی پا به عرصه جامعه میگذارند که مفهوم جدای از جامعه بودن، در ذهن آنها شکل گرفته شده است بنابراین اولین قدم، انتخاب سایت مناسبی، برای قرارگیری مرکز نگهداری کودکان بیسرپرست است تا ارتباط لازم را با جامعه برقرار کند.
قرارگیری این مرکز در همسایگی محله پیشنهاد میشود. فضاهای آموزشی در داخل سایت، حلقه اتصال محله با این مرکز میباشد. کودک از طریق تماس با گروههای سنی مختلف، نقش اعضای مختلف جامعه را درک میکند. در این رساله با مطالعه در روانشناسی کودک و به خصوص کودک بیسرپرست و استفاده از مطالعات انجام شده به طراحی مرکزی برای اسکان دادن کودکان بی-سرپرست و تمرکز بر آموزش دادن آنان پرداخته خواهد شد.
-1 مقدمه
پدیدهی بیسرپرستی عمری طولانی و به درازای سالیان دور دارد. و از زمان خلقت انسان این پدیده وجود داشته است. دستهها و اجتماعات انسانی در کوهها، دشتها و جنگلها و در حواشی رودخانهها دائماً در معرض آسیب و هجوم کنترل نشده طبیعت قرار داشتند، سیل، زلزله، حملات وحوش و تهاجم گروههای متخاصم پیوسته بشر را تهدید میکرد. که حاصل آن شکستن ستونهای خانه و ایجاد بی-سرپرستی بود.
اگرچه در سالهای بعدی در راستای رشد تمدن انسانی، تهاجمات و ضایعات طبیعی کاهش پیدا کرد، لیکن ابزار و عوامل نابود کننده در دست و کنترل زورمداران قرار گرفت و دامنه آن گسترش یافت به طوریکه گاه جبران آن تا نسلها میسر نگردید و آسیبهای ناشی از جنگهای قومی و قبیلهای از محدوده خرابیهای سیل و زلزله گذشت و ویرانگریهای مغول و بربر، نابودی مردان و کنیزی زنان و کودکان را به دنبال آورد. کودکان بیسرپرست، از دیر باز حاصل جنگ و قربانیان آن زمان هستند که نه تنها آنها را از داشتن پدر و مادر و کانون گرم خانواده محروم ساخته بلکه پذیرای آنها نیست و به چشم سر بار به آنها مینگرد.
یک کودک بیسرپرست که همواره نیاز به یک پناه را احساس میکند، بودن در محیطی که بطور دائم احساس تشویش، نگرانی و اضطراب و ترس همیشگی را داشته باشد ضعف در شخصیت را به دنبال او خواهد داشت. از اینرو، فضاهای مراکز نگهداری از کودکان بیسرپرست به عنوان بستری که همواره مورد استفاده این کودکان قرار میگیرد، در صورت دارا بودن احساس امنیت علاو بر آنکه آرامش را برای آنان به ارمغان می آورد.
در سالهای آینده این کودکان باید قدرت حرکت و همگامی با جامعه و حتی توان مطرح شدن به عنوان سرمایههای بسیار باارزش برای سازندگی کشور را دارا باشند. شکل نگهداری از کودکان بیسرپرست در حال دگرگونی میباشد و همواره سعی بر ارتباط بیشتر این دسته از کودکان با محیطهای بیرونی و دیگر کودکان میباشد و متأسفانه این موضوع در کشور ما بسیار نادیده گرفته میشود و به کودکان بیسرپرست و محیطها و فضاهای مورد نیاز آنها توجه زیادی نمیشود.
از حدود صد سال پیش با ورود برخی مطالب از غرب به ایران پدیده پرورشگاه نیز به ایران وارد شد و به طوریکه اسناد نشان میدهد در بیش از هشتاد سال قبل در ایران پرورشگاه وجود نداشته است و تنها یک محل آن هم توسط دولت آلمان در شهرستان خوی به همین منظور ایجاد شده بود . طبق اسناد موجود اولین بار فکر ایجاد پرورشگاه در ایران را ناصرالدین شاه از مسافرت فرنگ آورده است. اسناد مجلس شورای اسلامی سابق نشان میدهد، در مجلس اول، موضوع تاسیس اولین پرورشگاه مطرح شده است که به نام مجلس و با کمک نمایندگان اولین پرورشگاه در نظر گرفته شد. به همین منظور در سال 128 ه . ش لایحهای توسط محقق الدوله نماینده تجار تهران به مجلس فرستاده شد که موضوع آن و صورت مذاکره در دوره اول مجلس شورای ملی ذکر شده است.
-2 بیان مسأله
بی سرپرستی کلمهای است که امروزه تنها بار بدون سرپرست بودن را به خود حمل نمیکند، بلکه در پی آن تمامی ابعاد شخصیتی، رفتاری، روانی و اجتماعی شخص را زیر سؤال میبرد. بیسرپرستی تنها یک مسئله کوچک فردی نبوده، بلکه یک مسئله بزرگ اجتماعی میباشد. امروزه در سراسر دنیا با افزایش بیرویه کودکان بیسرپرست روبرو هستیم. این افزایش دلایل زیادی از جمله فقر، جنگ، افزایش فساد، فحشا، اعتیاد و ... دارد. این کودکان قربانیان خشونت جامعهای هستند که نه تنها آنها را از داشتن پدر و مادر و کانون گرم خانواده محروم ساخته، بلکه پذیرای آنها نیست و به چشم سربار به آنها مینگرد.
در ذهن کوچک کودک که همواره نیاز به یک پناه را احساس میکند، بودن در محیطی که به طور دائم احساس تشویش و نگرانی کند، ضعف در شخصیت را به دنبال خواهد داشت. ممکن است بعضی از آنها برای جلب توجه دست به اعمال خشونتآمیز بزنند و در نهایت به شخصیت ناهنجار برای جامعه تبدیل شوند. صرف نظر از جنبه انسانی قضیه که زندگی در محیط خانواده حق کودک است، جنبه اجتماعی آن نیز حائز اهمیت است.
قابل انکار نیست که لازمه زندگی در جامعه برخورداری از حداقل تواناییهای عاطفی و اجتماعی است. از اینرو اگر مهارت لازم در این کودکان به وجود نیاید از سویی خود دچار مشکلات زیادی میشوند و از سویی دیگر برای جامعه مشکلاتی به بار خواهند آورد. بنابراین برای جلوگیری از این ناهنجاریها سعی میشود مجموعهای طراحی شود که کودک در آن احساس تعلق به محیط کند و حس در محیط خانواده بودن به او دست بدهد. در طراحی مجموعه از الگوهای معماری اسلامی استفاده میشود.
-3تعاریف
3؛-1 بی سرپرستی
اگر کودک قبل از سن تمییز و تشخیص و قبل از آنکه بتواند به تنهایی نیازهای حیاتی خود را تأمین نماید، اولیاء خود را از دست بدهد بی-سرپرست نامیده میشود. پدیده بیسرپرستی عمری طولانی و به درازای طول سالیان خلقت دارد. بیسرپرستی کلمهای است که امروزه نه تنها بار بدون مسئولیت بودن را با خود حمل میکند بلکه در پس آن تمامی ابعاد شخصیتی، روانی، رفتاری و اجتماعی شخص را زیر سؤال می برد.
کودک بیسرپرست ممکن است یک یا تمامی افرادی را که حضور فیزیکی آنان در تأمین نیازهای مادی و معنوی او مؤثرند را از دست بدهد و یا اینکه فوت یکی از والدین توجه دیگران را کاهش داده و یا به هیچ برساند . مرگ پدر، ازدواج مجدد مادر و عدم پذیرش ناپدری، مرگ مادر، حضور نامادری و مشکلات ارتباط عاطفی میان کودک و نامادری و نیز اعتیاد پدر و بیتفاوتی مادر و بستگان را می-توان نمونههایی از بیسرپرستی قلمداد کرد.
3؛-2 خانواده
عبارت از والدین و فرزندان، بعنوان کوچکترین واحد اجتماع می باشد.
3؛-3 فرزندان بی سرپرست
فرزندانی هستند که به نحوی از سرپرستی مؤثر خانواده به طور دائم یا موقت محروم ماندهاند و به منظور جلوگیری از آسیبپذیری و بیپناهی و سرگردانی و عواقب آن در واحدهای مختلف شیرخوارگاه، شبه خانواده، خانه فرزندان، شبانهروزی و مجتمع خدمات حمایتی به طور شبانهروزی نگهداری میشوند.
3؛-4 خانه نوزادان و نونهالان، نوباوگان - شیرخوارگاه -
به محلی اطلاق میشود که از فرزندان پذیرش شده در دو گروه سنی .1نوزادان و نونهالان 3-0 - سال - .2نوباوگان 6-3 - سال - مراقبت و پرورش به عمل می آید.
3؛-5 خانه کودکان و نوجوانان - شبانه روزی -
به خانهای اطلاق میشود که فرزندان پذیرش شده 12-6 سال یا 18؛12 سال به صورت شبانهروزی و با تفکیک سن و جنس تا فراهم شدن زمینه موقت یا دائم به خانواده و جامعه مورد مراقبت و پرورش قرار میگیرند.
3؛-6 خانه مستقل فرزندان
به محلی اطلاق میشود که خواهران و برادران و یا فرزندانی که آمادگی زندگی مستقل را داشته باشند.
3؛-7خانه موقت
به محلی اطلاق میشود که کودکان پذیرش شده قبل از ورود به خانه نوزادان، نونهالان و نوباوگان و خانه کودکان و نوجوانان، خانه فرزندان و یا شبه خانواده به منظور تشخیص احتمالی بیماریهای مسری و واگیردار، انجام آزمایشات پزشکی و بررسیهای روانشناختی و انجام فعالیتهای کارشناسی به منظور شناسایی خانواده و بستگان نسبی و سببی حداکثر 21 روز تحت مراقبت قرار میگیرند. حداکثر مدت اقامت در موارد اضطراری و با تشخیص کارشناسان و یا پزشک قابل تغییر می باشد.
3؛-8 فرزند خواندگی
عبارت است از واگذاری دائمی سرپرستی کودکان تحت سرپرستی سازمان به خانوادههای متقاضی که واجد شرایط قانون جاری حمایت از کودکان بیسرپرست باشند.
3؛-9 شبه خانواده - کودک پناه -
به خانوادهای گفته میشود که ضمن حفظ بافت خانوادگی، مراقبت و پرورش یک الی سه نفر از کودکان تحت سرپرستی سازمان بهزیستی را به طور موقت و با نظارت کارشناسی عهدهدار میگردد.
-4 روانشناسی رفتار کودک
دوران کودکی به جهت نقش مهمی که در سرنوشت آینده انسان ایفا میکند، فرصت بینظیری است که نباید آن را از دست داد. فرصتهای یادگیری در اوایل دوران زندگی کودک آثار مهمی در پرورش توانائی-های بعدی او دارد. چراکه بیشترین رشد هوشی کودک در 4 سال اولیه زندگی اتفاق میافتد بطوریکه این رشد معادل رشد هوشی در 13 سال بعدی زندگی اوست . کودک انسان کوچک است که همه چیز را درک میکند و هر دوره از زندگی او وابسته به دوره دیگری است، رشد جسمانی کودک همیشه یک سیر صعودی را طی میکند که گاهی سریعتر و گاهی کندتر است ولی باید دانست که رشد روحی و اخلاقی کودک همیشه دارای یک روند تکاملی نیست.
به عبارت دیگر خصوصیات اخلاقی هر سن همیشه نکات خوب و بد هر دو را داراست و تضمینی برای صعود اخلاقی و روحی همراه با رشد جسمی وجود ندارد. همچنین باید دانست که روحیات کودک از نوعی تناوب برخوردار است بدین معنی که در بعضی از سنین او دارای سازگاری و تعادل بیشتری باخود و مردم است و در برخی دوره ها ذاتاً ناراحت و ناراضی است و این دو حالت معمولاً به صورت تناوبی و یکی پس از دیگری اتفاق می-افتد.
-5 عوامل موثر در ایجاد شخصیت در کودکان
-1وضع جسمانی: که عاملی است ارثی و موثر در شخصیت فرد. اندام، قیافه، سلامتی، نواقص جسمانی، تحریکپذیری حواس، طرز کارکردن غدد داخلی و اعصاب، همگی اثراتی را در حالات روانی شخص دارد که بدون رابطه با شخصیت فرد نیست.
-2 احساس و قبول مسئولیت: اینکه به والدین و مربیان توصیه شده است که به کودکان مسئولیتهای درخور توانائیهای آنها واگذار نمایند، برای این است که نهال شخصیت و اعتماد بهنفس در وجود آنها کاشته شده باشد تا در دوران جوانی رشد نماید.