بخشی از مقاله

چکیده

جغرافیای سیاسی جهان همواره تحت تاثیر مکاتب و اندیشه هایی بوده است که دستمایه قطبهای قدرت شده و تحقق اهداف سلطه جویانه و منافع آنها را توجیه نموده است. داروینیسم اجتماعی یکی از مکاتبی است که با انطباق قوانین طبیعی تکاملی بر جوامع انسانی ظهور کرده و اثرات قابل توجهی در جغرافیای سیاسی جهان داشته است. این مقاله که به روش توصیفی -تحلیلی نوشته شده است نگاهی به مفاهیم اصلی مکتب داروینیسم اجتماعی و چگونگی تاثیر آن در جغرافیای تاریخی و سیاسی و چشم اندازهای جغرافیایی جهان دارد. اطلاعات مورد نیاز از طریق مرور منابع کتابخانه ای جمع آوری شده و نتایج مقاله نشانگر آن است که با وجود مطرود شمردن جبر محیطی و ژنتیکی در دهه های اخیر، تاثیرات تفکرات داروینیسم اجتماعی در کشورهای سرمایه داری همچنان ادامه دارد و اصل تنازع بقاء در عرصه های جدیدی نظیر عرصه های اطلاعاتی و تکنولوژیکی بصورت ساختارهای پنهان در حال تکوین است و جهانی سازی اقتصاد و سیطره نظام سرمایه داری بر جهان د رچارچوب قلمرو خواهی داروینیستی صورت می گیرد.

واژگان کلیدی: داروینیسم اجتماعی، داروین، اسپنسر، جغرافیا، جهانی سازی

.1  مقدمه

توسعه قلمرو قدرت و دستیابی به منابع و منافع ، همواره عامل محرکی برای قدرتهای جهان بوده است تا مکاتب و اندیشه هایی را که دستیابی به اهداف آنها را توجیه می نماید دستمایه قرار داده و سلطه خود بر گروهها یا قلمروهای دیگر بدیهی و یا نشات گرفته از قانون طبیعت جلوه دهند. این امر تا زمان کنونی کهداعیه دموکراسی، برابری و دغدغه های پایداری جهانی شده و با ارتباطات گسترده جهان به دهکده اطلاعاتی تبدیل شده است ادامه دارد. بهره گیری از قوانین طبیعی و علوم اجتماعی و انسانی نتایج گسترده ای را در جوامع انسانی داشته و دستمایه بسیاری از گروههای سیاسی و قدرتهای اقتصادی برای توسعه طلبی ها و فزون خواهیهایشان بوده است. پایه و اساس همه این نظریات تئوری داروین در خصوص انتخاب طبیعی و بقاء اصلح بوده است که به تدریج به مکاتب مختلف رسوخ کرد و با تکوین و رسوخ به علوم اجتماعی، ظهور مکاتب و تئوریهایی را رقم زدکه یکی از مهمترین آنها داروینیسم اجتماعی است.

واضع این مکتب هربرت اسپنسر انگلیسی بود اما دانشمندان دیگری نیز از آن بهره گرفته و در نظریات خود بر آن تاکید کردند. این مکتب با رسوخ به جغرافیا همراه با نظریه های جبر محیطی تحول بزرگی را رقم زد که حاصل آن اندیشه های توسعه طلبانه دول غربی، توجیه نظرات امپریالیستی، نژاد گرایی، اندیشه های انداموارگی و اندیشه های نئولیبرالیستی نظیر تاچریسم و ریگانیسم بود که در نتیجه تاثیرگذاری بر سیاستهای اجتماعی اقتصادی، جنگهای توسعه طلبانه، استعمار گسترده و اندیشه های تبعیض نژادی تحولات گسترده ای در چشم اندازهای جغرافیایی و نظام و روابط انسانی و محیط زیست گرفت که این مقاله به گوشه ای از این موارد اشاره می نماید.

.2 تعاریف و مفاهیم
.1,2 داروینیسم

داروینیسم: تئوری چارلز رابرت داروین، طبیعیدان و فیلسوف انگلیسی در خصوص تکوین و ارتقاء و تکامل حیوانات و نباتات درخصوص اینکه از سادهترین فرمها تشکیل یافته و با تطورات ارتقاءآمیز رشد و نمو پیدا کرده و تکامل یافتهاند - فرهنگ فارسی عمید - .داروینیسم نظریه ای است که از سوی چارلز داروین و آلفرد والاس با عنوان "تکامل از طریق انتخاب طبیعی" مطرح شده است - شکویی، . - 82 : 1387اساس نظریه تکامل داروین این است که در موجودات زنده از یک نسل به نسل دیگر "جهشها" و تغییرات فیزیکی ناگهانی رخ میدهد. چنانچه این جهشها در بالا بردن توانایی افراد برای بقا در محیطشان سودمند باشد برای بقا، "انتخاب" میشوند. این ویژگیهای جدید به نسل بعد منتقل میشوند و فرایند انتخاب طبیعی بقا را شکل میدهند - دیلینی،73 :1388 و کرایب،. - 447 :1386داروین دو اثر مهم دارد که با انتشار آنها نظریه تکامل از طریق انتخاب طبیعی فراگیر شد. این دو اثر عبارتند از :
.1 منشاء انواع - 1859 -
.2 تبار انسان - 1871 - فرآیند تکاملی داروین روی شرایط زیر تاکید می کند:

1.به سبب افزایش نامحدود جانوران، هر جانوری جهت گریز از مرگ و مقابله با محیط زندگی، به از میان بردن رقبای خود می پردازد. تنازع بقاء حاصل اجتناب ناپذیر انبوه شدن جانوران به دلایل هندسی است.

2.نتیجه تنازع بقاء انتخاب طبیعی یا بقاء اصلح است. انتخاب طبیعی، تغییراتی را که به منظور تفوق در تنازع بقاء و سازگاری با محیط زندگی، در جانوران یا گیاهان به وجود می آید هرقدر هم جزئی باشد جمع می کند و بر اثر وراثت به اعقاب انتقال می دهد. بدینسان در مبارزه برای زندگی قوم یا نوع برتر باقی می ماند یعنی انتخاب طبیعی صورت می گیرد - همان: . - 83یکی از مکاتبی که مورد توجه جامعهشناسان و مردمشناسان معاصر غرب بوده بیولوژیسم یازیست شناسی گرائی است که در قرون اخیر با کوشش در شناخت طبیعت زنده و کشف قوانین رشد حیات در روی زمین به گسترش دامنهی دانش و فرهنگ انسانی کمک نموده است. زیستشناسی گرائی در نتیجه تطبیق قوانین علوم زیستی بر علوم اجتماعی در آخرین مراحل به چهار حوزه فکری می رسد که عبارتند از :

1.انداموارگی - بیوارگانیک -

2.نژاد پرستی - آنتروپوراسیال -

3.جمعیت شناسی مالتوسی

4.داوینیسم اجتماعی - ترابی،. - 262 :1350

.2,2 داروینیسم اجتماعی

داروینیسم اجتماعی: نظریه ای است که مفاهیمی را که توسط داروین عنوان شده بود برای تفسیر ماهیت کارکرد جامعه به کار گرفت - ترنر و بیگلی،. - 69 :1384 این اندیشه با تکیه بر »انتخاب طبیعی بر اثر تنازع بقا« تشکیل جامعه و دوام آنرا در مبارزه و پیروزی میداند. داروینیستهای اجتماعی، با استفاده از داروینیسم و با بسط دادن آن به جامعهشناسی و مردمشناسی در صدد توجیه و تبیین رشد و تکامل اجتماع و حیات اجتماعی و روابط میان انسانها در جامعهاند - ترابی، . - 266 :1350در اواخر قرن نوزدهم که اصول نظریه تکامل به طرز وسیعی بر جامعهشناسی حاکم شد اکثر جامعهشناسان بیشتر به بررسی مفهوم تکامل و تشخیص عامل اصلی تکامل جامعه پرداختند. برداشتی از این دیدگاه صورت گرفت که مورد توجه قرار گرفت و آن "داروینیسم اجتماعی" بود. این نام به دلیل تاثیر بهسزایی بود که اصل انواع داروین بر اندیشه تفکر تکاملی گذاشت. داروینیسم اجتماعی مفاهیمی را که توسط داروین درباره تکامل زیستی عنوان شده بود برای تفسیر ماهیت و کارکرد جامعه به کار میگرفت - توسلی،. - 80 :1388

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید