بخشی از مقاله
چکیده
جغرافیای سیاسی به مطالعه واحدهای سرزمینی، مرزها و زیر مجموعه های اداری -سیاسی و اجرایی کشورها می پردازد. برخی از این زیر مجموعه ها درتولید امنیت نقش دارند. »امنیت« یکی از مسائل اساسی مطالعات اجتماعی و بنیان روابط اجتماعی محسوب می شود که درارتباط با مفاهیمی مانند تهدید ودفاع قرار دارد. » اندیشه دفاعی« درقلمرو سرزمینی کشورها، نیز سازوکاری فلسفی و واقع گرایانه در باره دفع تهدید و بازدارندگی موثر است که اقدامات دفاعی را هدایت می کند. هر کشور با توجه به موقعیت وجایگاه جغرافیایی خود دارای راهبرد امنیت ملی خاص خود است که مجموعه عوامل گوناگونی مانند جغرافیا، نیروی انسانی، منابع انرژی، تعهدات و تهدیدات خارجی، آن را تعیین می کنند.
در این راستا، ویژگی های جغرافیای سیاسی هرکشور، نقش مهمی در تعیین استراتژی امنیت ملی آن کشور دارد.این مقاله نظری می کوشد تا با برقراری رابطه بین دومفهوم »امنیت« و »دفاع« بر غنای این بحث در چارچوب مطالعات جغرافیای سیاسی کشورها بیفزاید. نتایج این نوشتار که باروش توصیفی –تحلیلی به دست آمده است نشان می دهد الگوهای رفتاری و مفاهیم کارکردی مانند امنیت و دفاع در جغرافیای سیاسی محصول ترکیب عناصر و اصول جغرافیا، سیاست و قدرت می باشند. بنابراین دفاع و امنیت را می توان محل تلاقی عناصر پایه ی جغرافیای سیاسی دانست که از ماهیت ترکیبی برخوردارند.
واژگان کلیدی : امنیت، دفاع، جغرافیای سیاسی، تهدید
-1 مقدمه
جغرافیای سیاسی، مطالعه جریانهای سیاسی درقلمروهای سرزمینی کشورها ومناطق است و توجه آن به آثار و پیامدهای جغرافیایی و به کار گیری فنون تحلیل فضایی می باشد . ازنظر جغرافیدانان سیاسی حفظ نظام جامعه درمکانهای گوناگون، مبنای اصلی تامین امنیت است و در این میان نه تنها امنیت مردم و امنیت حکومت کشورها،بخصوص همسایگان از هم جدا نیست، بلکه مرتبط با امنیت و منافع دیگرکشورهای جهان نیز می باشد. بنابراین، امنیت یک کشور برای جهان امنیت می آورد، و امنیت جهان نیز برای یک کشور امنیت میآورد. دراین راستا، دستیابی به »امنیت پایدار« بسیار دارای اهمیت است. » امنیت پایدار« یعنی ابزار ایجاد و ماندگاری امنیت فراهم باشد.
در تمام مراحل تاریخ، اندیشه دفاعی، برای ایجاد امنیت در یک سرزمین بسیار مهم بوده است. ازاین رو، با توجه به اهمیت موضوع دفاع و حفظ حدود و ثغور جامعه، »دفاع« امری واجب و لازم برای مردم - به طور عام - و حاکمان - به طور خاص - است که پیش و بیش از هر اولویت دیگر اجتماعی مد نظر قرار گرفته است؛ زیرا اساسا بدون حفظ حدود و مرزها، بقای هویت در جامعه امکان پذیر نیست. بنابراین، تفکر در مبانی اندیشه دفاعی از مقدمات اولیه تنظیم امور دفاعی جامعه و ایجاد امنیت به شمار می رود و در مراحل بعد نحوه یافتن راهکارهای مطلوب در موضوع امر دفاع - اعم از اینکه این پاسخ علم به یک واکنش دفاعی باشد یا تاسیس یک جبهه دفاعی - حائز اهمیت می شود - . - 1
-2ادبیات نظری بحث - امنیت وانواع آن:
واژه ی »امنیت« به عنوان یک مفهوم عام تمامی شئونات و ابعاد زندگی انسان را در بر می گیرد و با بقای نفس و صیانت از حیات و موجودیت انسان پیوند می خورد. در واقع، امنیت تضمین کننده ی حیات و بقای انسان و موجود زنده می باشد. به بیان دیگر، حفظ وجود و حیات سالم انسان موکول به تامین همه نیازهای مادی و معنوی او است که در صورت عدم تامین یا وجود نقص و تنگنا در تامین آن، حیات وجود انسان به چالش کشیده می شود و با تهدید روبرو می گردد. ازاین رو، بلا فاصله نیاز به امنیت و مفهوم آن در ارتباط با نیاز یا نیازهایی که با تنگنا روبرو شده در ذهن شکل می گیرد - . - 2
به طور کلی، امنیت در تمام سطوح زندگی فردی و اجتماعی دارای کاربرد فراوان است که در صورت نبودش مشکلات فراوان پدید می آید.تعاریف متعددی از»امنیت« به عمل آمده است برخی مانند برژینسکی »امنیت« را توانایی کشور در دفع تهدیدهای خارجی علیه حیات سیاسی یا ملی می دانند . - 3 - اما ازسوی دیگر، برخی »امنیت« را مفهومی ادراکی و ذهنی از سوی سیاستمداران کشور می دانند که بر اساس عوامل تهدید و میزان اهمیت آنها و همچنین سطح ارزش منافع ملی تهدید شده و میزان توانایی ملی برای واکنش مناسب در برابر تهدید مزبور شکل می گیرد. در مجموع، میتوان نقاط مشترک زیر را با توجه به تعاریف ارائه شده درباره »امنیت« برداشت نمود:
1 »امنیت«، یک ارزش است و اغلب ارزشی برای رسیدن به سایر ارزشها میباشد.
2 »امنیت«، همیشه در حال تغییر است و در درجات مختلف وجود خواهد داشت. برخی از ملتها یا افراد به دلایل گوناگون خود را بیشتر از سایرین امن احساس میکنند. میزان تهدید یا خطر، تعداد ارزشهایی که باید حمایت شوند، و انتظارات از آینده ممکن است متفاوت باشند.
3 »امنیت«، نه فقط نگرانی درباره حفاظت از ارزشهایی است که قبلا به دست آورده شدهاند، بلکه مربوط به انتظارات ما در مورد ارزشهای آینده نیز میشود.
4 »امنیت« ، به حداقل رسانیدن خطر یا تهدید را در بر میگیرد. این تهدیدها نه فقط از نوع سنتی و نظامی هستند، بلکه تهدیدهای جدید غیرنظامی نسبت به رفاه ملی نیز در نظر گرفته میشوند. طیفی از انواع امنیت وجود دارد - - 4که هریک درجای خود قابل مطالعه هستند - شکل شماره . - 1
ترسیم: نگارندگان
»امنیت« درسطوح مختلف معنی دار است. در وهله ی اول امنیت به دو سطح فردی و جمعی تقسیم می شود. »امنیت فردی« همان امنیت شخصی است که طیف آن با طیف نیازها منافع و قلمرو شخصی افراد تناظر دارد. درحالیکه »امنیت جمعی« مربوط به گروهی ازافراد می باشد. امنیت جمعی وگروهی خود دارای سطوح مختلفی می باشند - شکل شماره - 2 شکل شماره -2 امنیت درمقیاس های گوناگون از بین سطوح امنیت فردی و جمعی، سطح »امنیت جمعی« نمود بیشتری دارد.
ترسیم: نگارندگان.
اما از بین سطوح امنیت گروهی و جمعی، امنیت درسطح ملی و منطقه ای و بین المللی بیشترین اهمیت را دارا هستند. مباحث امنیتی عمدتا بر محور »امنیت ملی« و سپس »امنیت منطقه ای« و » امنیت بین المللی« دور می زند.»امنیت ملی«، حوزه ای جدید و مفهومی کاملا غربی است که در خلال و متعاقب جنگ جهانی دوم مطرح گردیده است - 5 - و به این معنا است که کشوری دارای امنیت است که در صورت احتراز از جنگ، مجبور به فدا کردن منافع حیاتی خود نباشد و در صورت وقوع جنگ منافع حیاتی خود را با پیروزی در جنگ حفظ کند.بنابراین معنی »امنیت ملی« بصورت تحت الفظی نبود تهدید و خطر نسبت به منافع ملی و مولفه های آن است.
برخی نویسندگان، »امنیت ملی« را به معنی نبود تهدید نظامی گرفته اند. برخی بر محافظت از کشور در برابر حمله نظامی یا اقدامات واژگون سازی از خارج تاکید می کنند. بنابر یکی ازتعاریف موجود، »امنیت ملی« عبارت است از توانایی یک کشور در دفع تهدیدهای خارجی علیه حیات سیاسی یا منافع ملی خود. بطوریکه در فرهنگ علوم سیاسی چنین آمده است »:امنیت ملی عبارت است از احساس آزادی کشور در تعقیب هدف های اساسی و فقدان ترس و خطر جدی از خارج نسبت به منافع سیاسی و اساسی و حیاتی کشور.« یا درفرهنگ اصطلاحات روابط بین الملل این مفهوم بدین صورت تعریف شده: »حالتی که ملتی فارغ از تهدید از دست دادن تمام یا بخشی از جمعیت، دارایی یا خاک خود بسر می برد - 6 - «
دانشمندان علوم استراتژیک و روابط بین الملل معتقدند »امنیت ملی« بالاترین نفع ملی برای یک کشور است که مؤلفه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و نظامی و .. دارد . منظور از استراتژی امنیت ملی »سیاستها و الگوهایی است که از طریق آن کشور در صدد فراهم آوردن شرایط لازم برای تامین امنیت خود می باشد . «در هر گونه دکترین یا استراتژی »امنیت ملی« می باید از یکسو آرامش خاطر برای شهروندان مورد همت قرار بگیرد و از سوی دیگر تلاش گردد، اقتدار ملی در پرتو امنیت دولت تجلی یابد. ایجاد سستی در هریک از دو طرف به بهای تنزل در » امنیت ملی« و عدم ظهور کامل این مفهوم در تعاملات موجود میان دولت و ملت خواهد بود.
مجموعه تحولات پرشتاب کنونی و ورود متغیرهای متعدد درصحنه ی امنیتی کشورها، مدیران سطوح بالا را وادار می سازد تا از الگوها و روشهای سنتی خود در اداره امور امنیتی کشور فاصله بگیرند و با در نظر گرفتن مجموعه ی تغییرات محیطی، استراتژی و سیاستهای منسجمی را برای حفظ امنیت در کشور خود اتخاذ نمایند . - 7 - »امنیت ملی« خود به دو نوع داخلی و خارجی تقسیم می شود. »امنیت داخلی« از حیث منبع، جهت و نوع تهدید به داخل مرزهای کشور مربوط شده وعمدتا شامل امنیت اجتماعی، آرامش، صمیمیت، وحدت و آشتی ملی، هماهنگی نیروهای سیاسی، ثبات و قرار سیاسی واجتماعی، بقای سیستم سیاسی و حکومت، مناسبات حسنه و پایدار حکومت و ملت ونظایر آن می شود.
»امنیت خارجی« عمدتا به تهدیدهای خارجی و فرامرزی بین المللی ویژه از سوی همسایگان کشور مربوط می شود که منافع ملی یک کشور را هدف قرار می دهد و از ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، نظامی، اقتصادی و زیست محیطی برخوردار است. امنیت داخلی و خارجی قابل تفکیک نمی باشند و به نوعی بر یکدیگر تاثیر متقابل دارند. مثلا جناح بندی سیاسی داخلی در یک کشور، آن را در معرض نفوذ سیاسی خارجی قرار می دهد. در دولتهای ضعیف، تقریبا تهدید داخلی حکومت از نفوذ قدرتهای خارجی قابل تفکیک می باشند. لذا »امنیت داخلی« آنها با عوامل و روابط خارجی ارتباط دارد - 8 - »امنیت منطقه ای« بر اساس نیاز های جمعی درک شده در یکمنطقه ژئوپلیتیکی تکامل یافته برای کشورهای عضو منطقه معنی دار است.
این امنیت براساس مقابله با تهدیدات درونی یا بیرونی منطقه در چارچوب یک ساختار سازمانی مرکب از دول منطقه ای قابل تولید و تامین است. بنابراین، »امنیت منطقه ای« مجموعه تمام تصورات و تعبیرات از امنیت ملی نظیر رهایی از تهدیدات بیرونی است که اعضای یک سیستم منطقه ای در زمان خاص آن را به کار می برند. امنیت یا نا امنی منطقه ای می تواند از مجموعه ی کشمکشهای درون منطقه ای، اعتبارات نظامی و نهادها و اتحادیه های جمعی در منطقه ناشی شود - - 9 »امنیت بین المللی« و » امنیت جهانی« به دنبال بروز دو جنگجهانی اول و دوم در نیمه اول قرن بیستم معنی دار شده و توجه به آن ضرورت یافت. براین اساس، نهاد جامعه ملل متفق پس از جنگ اول جهانی تشکیل شد، ولی به دلیل ناکار امدی در تامین امنیت و پیشگیری از جنگ جهانی دوم منحل شد.
سازمان ملل متحد پس از جنگ جهانی دوم و با ماموریتهای وسیع تر در زمینه حفظ حاکمیت برابر دولتها، پیشگیری از کاربرد زور در روابط بین الملل، حمایت از حقوق بشر و از همه مهم تر حفظ صلح و امنیت بین المللی تشکیل شد. در ساختار سازمانی آن نهاد قدرتمندی به نام »شورای امنیت« پیش بینی شدکه شامل 15عضو از کشورها بوده و ماموریت حفظ صلح و امنیت بین المللی رابه عهده دارد - . - 10به طور سنتی »امنیت«، قلمرو استراتژی و قدرت است. در همین راستا، تمرکز بر موضوعاتی از قبیل »دفاع از دولت سرزمینی«، »قدرت نظامی و مادی« و »محاسبه ابزاری« در لباس »مطالعات استراتژیک« در عصر پس از جنگ جهانی دوم، به حدی مسلط گردید که در اغلب مواقع، اندیشیدن در زمینه امنیت براساس هر چارچوب دیگر، دشوار بهنظر میآمد.
مبنا و درونمایه مطالعات استراتژیک، »استراتژی1« است که با دستیابی اتحاد جماهیر شوروی به سلاحهای هستهای و رقابت این کشور با آمریکا، به شکوفایی رسید. با وقوع رویدادهایی همچون جنگ ویتنام، جنگهای آزادیبخش و منازعات منطقهای، مطالعات استراتژیک به بازنگری در خود پرداخت و با قرار دادن منازعات منطقهای در چارچوب جنگهای نیابتی، و جنگهای آزادیبخش در چارچوب نظریههای شورش و ضدشورش، تلاش نمود نقاط ضعف تحلیلی خود را مرتفع نماید. اما موضوعات و رخدادهایی چون تنشزدایی، وابستگی متقابل اقتصادی، فقر در جهان سوم، محیط زیستگرایی، تحریم نفتی کشورهای عربی علیه غرب و در نهایت فروپاشی نظام شوروی موجب شد تا بنیاد مطالعات استراتژیک دولتمحوری در مرجع امنیت و نظامیمحوری در موضوع امنیت تضعیف شود.
علاوه بر این از دهه 1990، دولتمحوری، مفروضات خردگرایانه در مورد کارگزاری و کنش و بینشهای تنگنظرانه مادیگرایانه در مورد ساختار و قدرت، همه و همه در معرض انتقادات گسترده قرار گرفتهاند. همین طور، ضرورت وسعت بخشیدن به دستور کار تحلیلی و روششناختی مطالعات امنیتی و در عین حال، گسترش دامنه این دستور کار به موضوعات هویت، امنیت انسانی، امنیت زیستمحیطی و انبوهی از موضوعات دیگر، زمینه بروز بحثها و مناظرههای نظری و سیاسی متنوع و پرشور را فراهم آورده است.قلمرو موضوعی »امنیت« مبتنی بر چهار پرسش اساسی زیر است:
الف- امنیت چیست؟ اهمیت تعریف امنیت از آن جهت است که کنشها، سیاستگذاریها، دکترین و راهبردهای امنیتی هر جامعهای منوط به چیستی امنیت در آن جامعه دارد.
ب- امنیت چه کسی؟ مرجع امنیت چیزی است که تهدید وجودی آن را هدف قرار داده است و به لحاظ موجودیتش در معرض تهدید بقا است.
ج- مسئله امنیتی چیست؟ پاسخگویی به این پرسش متضمن تحلیل روندهایی است که فهرست تهدیدها از طریق آنها ساخته میشود.
د- چگونه میتوان به امنیت دست یافت؟ استراتژی یک جمعبندی منظم از مجموعه منابع، مفاهیم و اهداف با میزان قابل قبولی از خطرپذیری برای مطلوبتر کردن نتایج تحولات آینده از آن چه ممکن است. فرض زیربنایی استراتژی از یک چشمانداز ملی این است که همه دولتها و کنشگران غیردولتی دارای منافعی هستند که با حداکثر توانمندی خود درصدد تحقق آن هستند - - 11 - شکل شماره - 3