بخشی از مقاله

چکیده

در این مقاله سعی شده است ضمن مرور مختصر در سابقه این مداخلات،تعاریف و رویکردهای نظری متفاوت در مورد علل پیدایی آن،از دو منظر نظری و تجربی نگرش واقعگرایانه به مداخلات بشردوستانه مورد بررسی قرار گیرد.به لحاظ نظری این بحث مطرح میشود که مداخلات بشردوستانه به عنوان کاربرد زور برای تحقق اهداف انسانی، تا چه میزان با درک واقعگرایانه از نظام بین الملل همساز است.به لحاظ تجری نیز این امر مورد بررسی قرار میگیرد که منافع ملی دولتهای مداخلهکننده تا چه حد در مداخلاتی که انجام شدهاند،نقش داشته است و تا چه میزان دولتها تحت تأثیر عواملی غیر از منافع ملی در تعریف واقعگرایانه، وادار به انجام مداخله بشردوستانه شدهاند. از اوایل قرن بیستم توسل به زور ممنوع شد و اصل عدم توسل به زور به یک اصل بنیادین در روابط بین الملل تبدیل شد.

در دوره جنگ سرد حتی کمتر دولتی با توسل به اهداف بشر دوستانه مداخله خود را در سایر دولت ها توجیه میکرد. با پایان عصر جنگ سرد و تغییر ماهوی نظم و نظام بین الملل و وقوع بحران های مختلف اقدامات نوینی در قالب مداخلات بشر دوستانه صورت گرفته است. این مقاله درصدد است تا به تأمل در تحولات نظام بین المللی پس از پایان جنگ سرد تغییر نگرش و عملکرد شورای امنیت سازمان ملل متحد نسبت به مسائل صلح و امنیت بین المللی ماهیت بحران های مختلف در اقصی نقاط جهان و کارکرد برخی نهادهای منطقه ای راجع به مسائل حقوق بشر دوستانه را بررسی نماید. » مداخله بشردوستانه« از مباحث زنده جغرافیای سیاسی، حقوق بینالمللی معاصر است، مسئولیت حمایت مفهوم نو ظهوری است که توانسته به سرعت بخشی از ادبیات جغرافیای سیاسی، روابط و حقوق بین الملل را به خود اختصاص دهد.

اهمیت این مفهوم به دلیل ارتباط آن با حاکمیت کشور ها است. این مفهوم، حاکمیت کشورها را نقض می نماید و مداخله گرانه است، موضوعی که بسیاری از کشورها به خصوص کشورهای جهان سوم نسبت به آن حساس و مخالف هستند. بنابراین این مفهوم در ارتباط مستقیم با دنیای واقعی سیاست که نیازمند تصمیم گیری و تصمیم سازی است قرار دارد. با این توضیحات مشخص می گردد که تا چه اندازه شناساندن این مفهوم مهم است. روش تحقیق در این پژوهش ماهیتی توصیفی تحلیلی دارد و اطلاعات موردنیاز آن با استفاده از داده های کتابخانه ای جمع آوری شده است.واساس کارنظریه پایه تکلیف حمایت از امت اسلامی دراقصی نقاط کره زمین براساس آموزه های اسلامی ومفادصریح متون اسلامی وقران کریم بوده است.ووش تحلیل سیستماتیک وژئواستراتژیک و نتایج این پژوهش نشان می¬دهد :

رویکرد مسوولیت حمایت با ارائه واقعیت¬های موجود توانسته است ضمن همگرایی و وحدت میان مسلمین بویؤه شیعیان، نسبت به تقویت سخت افزاری،نرم افزاری ومدیریت استراتژیک روحیه¬ی معنوی و شهادت طلبانه¬ی آنان با تأکید بر مقاومت در برابر هرگونه ظلم و ستم، اعتماد افکار عمومی را بدست آورد.

کلیدواژگان:جغرافیای سیاسی اسلام، بحران های بین المللی،ترتیبات منطقه ای، شورای امنیت، مداخلات بشر دوستانه، مسوولیت حمایت، منشور ملل متحد، نظام بین المللی ، منافع ملی ،حقوق بشر ،واقعگرایی ،جهان وطنگرایی، حق تعیین سرنوشت ، حاکمیت حمایتگر دولت ، صلح وامنیت بین المللی

-1مقدمه وهدف:

دفاع از انسان و انسانیت، هدف اصلی ونهایی حقوق بشر دوستانه است؛ اصلی که کلی است و مورد قبول همه نظامهای حقوقی دنیاست. مداخله انسان دوستانه یا به صورت دقیقتر مداخله بشر دوستانه نیز در این راستا انجام میگیرد. مداخله بشر دوستانه[1] از موضوعات پراهمیت و جنجال برانگیز حقوق بینالملل است؛ موضوعی است که اخراًی وارد عرصه حقوق بینالملل شده است و همچنان جای بحث و تحقیق دارد. از یک طرف ارتباط تنگاتنگی با اصول منع توسل به زور و عدم مداخله دارد و از سوی دیگر رابطه نزدیکی نیز با دفاع مشروع و سیستم امنیت دسته جمعی دارد.از زمانی که اصل منع توسل به زور و اصل عدم مداخله در امور داخلی دولتها به تصویب سازمان ملل متحد رسید. دست دول قدرتمند را از دخالت در امور داخلی دیگر دولتها بست. بنابراین آنها به فکر ایجاد رویهای بودند که بتوانند با استناد به آن به اهداف خوشی که عمدتاً سیاسی است نائل آیند.

این مسئله حقوق بینالملل را با چالش اساسی مواجه نمود بدین صورت که مداخله بشر دوستانه در حقوق بینالملل جایگاهی دارد و یا نه؟جهت تبیین بیشتر موضوع و مفهوم کلاسیک و نوین، مداخله بشر دوستانه را مورد واکاوی قرار میدهیم. مداخله بشر دوستانه در مفهوم کلاسیک به مداخله یک جانبه یک یا چند دولت در امور داخلی دولت دیگر با توسل به زور و بنا به اهداف و نیات بشر دوستانه تعریف شده است.[2]و به قرون هیجدهم و نوزدهم میلادی برمیگردد؛ در برگیرنده هر گونه استفاده از نیروهای مسلح یک یا چند کشور علیه کشور دیگر به منظور حمایت از جان و آزادی اتباع صورت میگیرد. بنابراین توسل به نیروی نظامی و داشتن قصد انسان دوستانه دو عنصر کلاسیک مداخله بشر دوستانه بشمار میرود. این دوره به زمان قبل از تصویب منشور سازمان ملل متحد میگردد؛

دورهای که در آن دول قدرتمند از دخالت در امور داخلی دیگر دولتها هیچ ابایی نداشتند و حتی آن را حق قانونی خود قلمداد مینمودند. دولتهای غربی در رأس آن امریکا بارها با استناد به مداخله بشر دوستانه به منظور حفظ حقوق اتباع خود به دیگر دولتها حمله نظامی کردند.[3]موضوع مداخلات بشردوستانه از جمله مباحثی است که موافقین و مخالفین متعددی دارد. البته با توجه به تهدیدهایی که امروزه صلح و امنیت بین المللی را تحت تاثیر قرار می دهند، باید پذیرفت که مداخلات بشردوستانه، یک ابزار ضروری برای حفاظت از صلح و امنیت بین المللی است. گرچه به لحاظ قوانین و مقررات لازم الاجرای بین المللی مانند منشور ملل متحد، توسل به زور از طریق مداخلات بشردوستانه مجاز شمرده نشده است و حتی مغایر با اصل حاکمیت دانسته شده، چنین به نظر می رسد که تسکین آلام بشر بر اصل حاکمیت دولت اولویت یافته، و موضع جامعه بین المللی در مورد مداخله بشردوستانه تغییر کرده باشد. نقض حق تعیین سرنوشت مردم از جمله مواردی است که جامعه بین المللی در آن مداخله بشردوستانه را بر احترام به حاکمیت دولت ها ارجح می داند و در نمونه های متعددی برای اجرای حق تعیین سرنوشت مردم دست به مداخله زده است. باید گفت که اگر نیات بشردوستانه تنها دلیل این مداخلات باشند و دولت های مداخله گر از فرصت به دست آمده برای القای نیات شخصی خود سواستفاده نکنند، مداخلات بشردوستانه می توانند تا حد زیادی به اجرای حق تعیین سرنوشت مردم کمک کنند.

در مقاله حاضر ضمن تعریف مختصری از حق تعیین سرنوشت، مفهوم مداخلات بشردوستانه تبیین خواهد شد. در بخش دوم رابطه دو مفهوم مداخلات بشردوستانه و حاکمیت ملی شرح داده می شود و در نهایت تاثیر مداخلات بشردوستانه بر حق تعیین سرنوشت روشن می شود. که برای سنجش این امر وضعیت حق تعیین سرنوشت مردم در دو برهه قبل و بعد از مداخله بشردوستانه ارزیابی می شود. تحقیق رابررسی نظام مند ودقیق گویند که روابط جدیدراکشف وبه نتایج جدیدی می رسد. روش تحقیق در این پژوهش ماهیتی توصیفی تحلیلی دارد و اطلاعات موردنیاز آن با استفاده از داده های کتابخانه ای جمع آوری شده است.واساس کارنظریه پایه تکلیف حمایت از امت اسلامی دراقصی نقاط کره زمین براساس آموزه های اسلامی ومفادصریح متون اسلامی وقران کریم بوده است.ووش تحلیل سیستماتیک وژئواستراتژیک بوده است.

2-تاریخچه وپیشیه تحقیق:

تا پیش از جنگ جهانی دوم، تلاش بر این بود که حق تعیین سرنوشت به عنوان یک اصل شناخته شود. سردمداران این تلاش ها لنین و وودرو ویلسون بودند که باور داشتند شناسایی تعیین سرنوشت به عنوان یک اصل می تواند در روابط بین المللی بسیار راهگشا باشد - Vrdoljak, Ana Filipa 2008, p. 43 - .ویلسون معتقد بود حق تعیین سرنوشت به معنای انتخاب شکل حکومت از سوی همه مردم و از طرق مسالمت آمیز، دموکراتیک و بدون استفاده از زور و جنگ است - Temperley, H.W.V., 1924,p.539 - .بنابراین مشخص است که در گذشته وقتی از تعیین سرنوشت سخن به میان می آمد منظور جنبه داخلی آن و تمامیت ارضی دولت ها بود. در واقع، پیش از جنگ دوم جهانی این حق بیشتر برای گروه های آسیب پذیر همچون اقلیت ها یا مردم مستعمرات مطرح می شد - Vrdoljak, Ana Filipa, Op.Cit, p. 53 - .

پس از اتمام جنگ اصل تعیین سرنوشت در ماده اول منشور ملل متحد ذکر شد و در زمره اصول اساسی سازمان ملل قرار گرفت. در سال 1966 ماده 1 مشترک دو میثاق حقوق مدنی و سیاسی و میثاق حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی موضوع حق تعیین سرنوشت را مطرح کردند و آن را حق همه مردم دانستند. قرار گرفتن حق تعیین سرنوشت در دو میثاق مربوط به حقوق بشر نسل اول و دوم نشان می داد که تدوین کنندگان این دو میثاق آن را در شمار حقوق فردی قرار داده اند. بر این مبنا، حق بر تعیین و انتخاب وضعیت سیاسی و همچنین پیگیری جنبههای مختلف زندگی اجتماعی چیزی نیست جز اعمال و به کارگیری حق انتخاب در حوزههای داخلی. در حقیقت اصولا حق تعیین سرنوشت ملت ها خود انعکاسی است از حق تعیین سرنوشت افراد و در نهایت، آن حق به ظاهر جمعی به حق های فردی فرد کاسته خواهد شد - سید فاطمی، سید محمد قاری، 1382، ص . - 132

به عبارت بهتر، حق تعیین سرنوشت مجموعه ای از حق ها همچون آزادی عقیده و آزادی بیان یا حق رای است. این مجموعه از حق های انسانی حق هایی هستند که همه شهروندان باید به صورت الزامی از آن ها بهره مند شوند - سید فاطمی، سید محمد قاری، 1388، ص. - 67 مدتی بعد از تدوین دو میثاق مهم حقوق بشری، نسل جدیدی از حقوق بشر تحت عنوان حقوق همبستگی مطرح گردید. این دسته از حقوق راجع به حقوق جمعی بودند، یعنی حقوقی که تکالیف ناشی از آن ها بر تمامی عناصر جامعه بین المللی بار خواهد شد و فرد فرد اعضای بشر نیز از آن بهره مند خواهد گردید - Algan, Bulent,2004, p. 129 - .حق تعیین سرنوشت اولین حقی بود که در دایره این نسل از حقوق قرار گرفت. در چارچوب این نسل از حقوق بشر، حق تعیین سرنوشت مبنای تمامی حقوق بشر است. حق تعیین سرنوشت، حق یک جامعه برای کنترل آینده خویش است - E.

Foster, Caroline,2001, p. 142 - .حق تعیین سرنوشت به معنای آزادی عمل در تعیین مقدورات و کم و کیف زندگی است و صاحبان این حق، مردم هستند و مردم دلالت به انسان ها غالبا با هویت گروهی مانند ملت، مردمان تحت استعمار و نژادپرستی و اقلیت های قومی و مذهبی دارد - امیدی، علی، 1387، ص . - 2 البته حق تعیین سرنوشت، نقش بسزایی در تحقق حقوق فردی خواهد داشت - General Comment No. 12,ICCPR, 1966 - امّا در واقع حقی جمعی است که از سوی جامعه به عنوان یک کل اعمال می گردد - Maguire, Amy, 2009, p. 10 - . این استدلال را می توان از نظرتفسیری کمیته حقوق بشر درباره ماده 25 حقوق مدنی و سیاسی نیز استنباط کرد : »حقوق مطروحه در ماده 25 در ارتباط با حق تعیین سرنوشت هستند اما از این حق متفاوت اند. به واسطه حقوقی که در ماده 1 مطرح شده اند،

مردم حق دارند آزادانه وضعیت سیاسی خود را تعیین کنند و از حق انتخاب شکل قانون اساسی یا دولت خود بهره مند گردند. اما ماده 25 در رابطه با حق افراد به مشارکت در این فرآیندهاست که در نهایت رفتار بخش عمومی را شکل می دهد - General Comment No. 25, 1996 - . »ماهیت جمعی بودن حق تعیین سرنوشت باعث می شود این حق دارای دو بعد ملی - داخلی - و بین المللی - بیرونی - باشد - E.Salomon, Margot, 2008, p.2 - .این امر بیانگر دو دسته از حقوق و تکالیف خواهد بود؛ اولا، . حق آزادی عمل ملت ها در تعیین دولت، نظام سیاسی و مشارکت منظم در امور سیاسی و مدنی خویش. و ثانیا، حق اقلیتها در حفظ و شکوفایی فرهنگ، مذهب و زبان خویش و تأثیرگذاری در تصمیمگیریهای سیاسی و حق اهالی بومی یک سرزمین در حفظ آداب و سنن و همچنین حقوق ویژه آنها نسبت بهمنابع طبیعی و سرزمین اجدادی خویش - امیدی، علی، 1385، ص. - 230 از سوی دیگر تکالیف دولت ها نیز شکلی خاص دارد. از طرفی قوانینی وجود دارند که بر تعهدات دولت ها نسبت به یکدیگر حاکم اند و از طرف دیگر تعهداتی که میان اشخاص و دولت وجود دارد. البته تعهدات دسته دوم، تعهداتی خواهند بود که به طور کامل از تعهدات نسبت به مردم جدا نیستند و به طور کامل هم متعلق به مردم به عنوان یک کل نیستند. - - Holder, Cindy, 2004, p.315

وقتی دولتی از مشارکت یک گروه در تصمیم سازی در امور جامعه جلوگیری می کند مرتکب یک نقض حقوق بشری شده است، هم نسبت به اشخاص و هم نسبت به گروه - Ibid - .با این وجود، چنین نقضی به قربانیان اجازه نمی دهد که حق تعیین سرنوشت را به حق تجزیه طلبی تفسیر کرده و با این تدبیر اقدام به ایجاد اختلال در تمامیت ارضی کشور خود کنند مگر در شرایط بسیار خاص و ویژه، این شرایط ویژه که تجزیه طلبی را تائید می کنند عبارت است از سه مورد زیر: .1آن هایی که تحت تسلط قدرت های استعماری یا اشغال خارجی هستند..2 مردمی که موضوع انقیاد، سلطه و استثمار بیگانگان هستند بدون این که مشخصا تحت سلطه استعمار باشند..3 مردمی که به طور معناداری از اعمال حق تعیین سرنوشت به شکل باطنی منع شده اند - D. Vander

Vyver , John, 2000 , p.11 - .البته باید شرایطی را که در آن مردم به هیچ نحوی قادر به اجرای حق تعیین سرنوشت خود نیستند را در نظر داشت. در چنین شرایطی این تکلیف جامعه بین المللی است که با مداخله خود زمینه اجرای حق تعیین سرنوشت را فراهم آورد. نمونه چنین اقداماتی را سازمان ملل در مورد نامیبیا و مراکش انجام داده است و در شرایطی که امکان اجرای حق تعیین سرنوشت وجود نداشته است اقدام به مداخله کرده است. روشن است که اصل تعیین سرنوشتملت ها عمدتاً در ارتباط و در جریان استعمارزدایی و سرزمین های فاقد حاکمیت تکامل پیدا کرده است. از سوی دیگر، تعاریف ارائه شده از اصل تعیین سرنوشت ملت ها، تعاریفی عام و کلی است - امیدی، علی، 1385، ص . - 234 این کلیت، این سئوال را به ذهن متبادر می کند که آیا در عصر حاضر که دیگر خبری از استعمار نیست یا سرزمین های بدون حاکمیت کمی در جهان وجود دارند آیا باز جامعه بین المللی و به ویژه سازمان ملل می توانند در شرایطی برای اجرای حق تعیین سرنوشت اقدام به مداخلات بشردوستانه کنند؟ آیا این مداخلات بشردوستانه مغایر با اصول جغرافیای سیاسی، وموبات سازمان ملل راجع به عدم مداخله و احترام به تمامیت ارضی و استقلال نخواهد بود؟این سئوالات خود ما را به پرسش هایی دیگر رهنمون خواهد ساخت:

اکر کشورهایی نظیر ایالات متحده و متحدانش برای مداخلات خود در کشورهایی مانند افغانستان و عراق به بهانه هایی از جمله اجرای حق تعیین سرنوشت مردم آن ها تمسک می جویند، این امر نقض حق تعیین سرنوشت و به خطر انداختن صلح و امنیت بین المللی نیست؟ به عبارت نقض حق تعیین سرنوشت چگونه باید باشد که مداخلات بشردوستانه مجاز شمرده شوند؟در این مقاله، با توجه به نمونه های جدیدتر مداخلات بشردوستانه همچون مداخله در عراق یا افغانستان که در آن ها توسل به حق تعیین سرنوشت به عنوان بهانه ای مهم در راستای توجیه کردن مداخله مطرح بوده است، در ابتدا موضوع مداخلات بشردوستانه که به یکی از مباحث مهم حقوق بین الملل معاصر بدل گشته است، مورد بررسی و تحلیل قرار خواهد گرفت و سپس موضوع جواز یا عدم جواز مداخلات بشردوستانه و دامنه این مداخلات ارزیابی می شود.

الف - مداخلات بشردوستانه در جغرافیای سیاسی وحقوق بین الملل معاصر مداخله بشردوستانه نتیجه تعهد جامعه بین المللی به حمایت و حفظ صلح و امنیت بین المللی و از اصول جغرافیای سیاسی، است - Wisnumurti, Nugroho, 2005, p.5 - .قبل از تدوین منشور ملل متحد مداخلات مسلحانه کشورهای زورمند علیه کشورهای دیگر پدیده ای مرسوم بود - عباسی اشلقی، مجید، 1382، ص - 42 بعد از تصویب منشور، باوجود محدودیت های آن برای توسل به زور تا دهه 90 میلادی و پایان جنگ سرد، ده مورد مداخله را می توان مشاهده کرد که سه مورد از این مداخلات توسط ایالات متحده آمریکا در جمهوری دومینیکن - 1965 - ، گرانادا - 1983 - و پاناما - 1989 - بوده است. مداخله در معنای عام و آنچه پیش از دهه نود مرسوم بود، در برگیرنده عملیات قاهرانه یک یا چند دولت بوده که با اعمال فشار دیپلماتیک یا استفاده از زور و تهدید قصد داشتهاند نظر خود را در مورد مسألهای که در قلمرو صلاحیتملّی و حاکمیت دولت دیگری قرار گرفته است، به آن دولت تحمیل نمایند - راعی، مسعود، 1382، ص. - 59

چنین مداخله ای اشکال مختلفی خواهد داشت. مداخله حمایتگرانه، نظامی و بشردوستانه هر یک می توانند در دایره این تعریف از مداخله قرار بگیرند. این تعریف گسترده از مداخله همواره می تواند موجب سواستفاده از این مفهوم باشد. برای مثال، مداخله برای حمایت از اتباع راه را برای سواستفاده آشکار و علنی می گشاید، خصوصا این که این امر متضمن برداشت و تفسیر شخصی دولتی است که اتباع آن در معرض خطر هستند - والاس، ربکا، 1387، ص . - 349 ایالات متحده به همین بهانه، در سال 1965 دست به مداخله حمایتگرانه در جمهوری دومینیکن زد. رئیس جمهور وقت آمریکا لیندن بی. جانسون در نامه ای به وزیر دفاع از وی خواست با ارسال نیروهای نظامی به دومینیکن از صدها تبعه آمریکایی و اتباع دیگر کشورها حمایت کند. طی چند روز هزاران سرباز آمریکایی وارد دومینیکن شدند. گرچه ایالات متحده اعلام کرده بود که نگران اتباع خودش است، اما دلیل اصلی مداخله تاثیرگذاری بر رژیم دومینیکن بود؛ زیرا در آن زمان جنبش قانون اساسی طرفداران زیادی پیدا کرده بود و آمریکا آشکارا طرفدار سلطنت طلبان بود - ICISS,

2006, - a - p.53 - .مداخله بشردوستانه در مفهوم کلاسیک- و به عنوان مفهومی جدیدتر از مداخله-، به مداخله یک جانبه یک یا چند دولت در امور داخلی دولت دیگر، با توسل به زور و بنا به اهداف و مقاصد بشر دوستانه اتلاق می گردد - قربان نیا، ناصر، 1382، ص. - 125 البته اگر دقیق تر بگوئیم، مداخله بشردوستانه عبارت است از تهدید یا استفاده از زور خارج از مرزهای دولت از سوی یک دولت - یا گروهی از دولت ها - در جهت جلوگیری یا پایان بخشیدن به نقض گسترده حقوق بنیادین بشر، بدون اجازه دولتی که علیه آن اقدام نظامی صورت می پذیرد - Holzgrefe, J. L. & O. keohoane, Robert,2003, p.18 - .چنین مداخله ای علیه سواستفاده یک دولت از حاکمیتش در استفاده از خشونت و ظلم در

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید