بخشی از مقاله

چکیده

در شاهنامه و اندیشه ی فردوسی، درخت جایگاهی بلند و نمادین دارد و سرشار از راز و رمزهاست. تا بدانجا که نام بسیاری از درختان را در شاهنامه می توان یافت. درخت در شاهنامه نماد پایداری و ایستادگی و سربلندی است. در فرهنگ ایرانی، درخت پدیدهای خجسته و اهورایی است. درخت سرو در شاهنامه نمودی برجسته دارد. سرو در میان درختان از ارزش اساطیری بیشتری برخوردار می باشد. سویه ای مینوی و سپند نیز دارد و نماد جاودانگی، آزادگی، راستی، عظمت و مردان بزرگ است که نماد بسیاری از شخصیت های شاهنامه می باشد. سرو را »درخت ایران« نامیدهاند.در ادبیات فارسی » درخت سرو« مورد توجه بسیاری از شاعران و نویسندگان خوش ذوق این مرز و بوم بوده است. در این مقاله سعی شده است در جنبه های اساطیری »درخت سرو« و رابطه ی آن با آیین ها و باورهای جهانیان و ایرانیان تبیین گردد، و نمونه هایی از کاربرد آن از شاهنامه فردوسی ذکر شود.

کلید واژه ها: درخت سرو، شاهنامه فردوسی، اساطیر

مقدمه

اسطوره، واقعیت فرهنگی و به غایت پیچیده ای است که از دیدگاه های مختلف و مکمل یگدیگر، مورد بررسی و تفسیر قرار می گیرد. »اسطوره نقل کننده ی سرگذشتی قدسی و مینوی است، راوی واقعه ای است که در زمان اولین، زمان شگرف بدایت همه چیز رخ داده است. - «الیاده، - 14 :1362اسطوره در پیوندی تنگاتنگ با حماسه و در واقع، جان و روح آن به شمار می آید. در کالبد حماسه است که باورها و اندیشه ها نهادینه شده، جاودانه می گردند. این پیوستگی چنان است که»مقام حماسی را، در نظام یک جامعه و تاثیر شکوهمند آن را در حیات، تاریخ و مردم آن جامعه به درستی نمی توانیم بشناسیم، الا آنگاه که از اسطوره نیز،تصوری روشن به دست آورده باشیم.

اسطوره، تجلی خود جوش و لذا، ناخودآگاهانه ی وجدان ناهوشیار و قومی آدمی است در قالب قصه. - «حق شناس، - 131 :1378شاهنامه ی فردوسی، »پربارترین جلوه گاه اسطوره های ایران و بازتاب نمادین آن هاست که با بهره گیری از سرچشمه های نوشته و نانوشته ی اسطوره های پیشین، نمودی از بیشترین باورهای دوران رازآلود و در ابهام گذشته ی ایران است و فردوسی آن ها را در پیکر بلورین شعر، نمایانده است. - «واحد دوست، - 55 :1379درخت سرو از دیر باز علامت و نشانه ایران باستان بوده است و در قالیها، فرشها و سایر هنرهای ایران نقش سروهای شاخه برگشته بسیار دیده میشود.

بقایای آثار همان سنت ملی است. آزاد و آزاده و جمع آن آزادگان، لقبی است که به ایرانیان داده می شده است و صورت سرو یا سرو سرافکنده از زمان باستان تا به امروز در ابنیه و ظروف و جامه ها و پوشیدنی ها و گستردنی های ایرانی و کلاه شاهان، مثل رمز و نشان و نماینده ی ملی به نظر می آید و چنین می نماید که حکایت از راستی و فروتنی می کند. - «معین، - 55 :1363در حوزه ی »اسطوره« محققان و پژوهشگران برجسته ی فراوانی چون ژاله آموزگار - تاریخ اساطیر ایران - ، و مهرداد بهار - پژوهشی در اساطیر - ، و جان راسل - شناخت اساطیر ایران - و مهوش واحددوست - نهادینه های اساطیری در شاهنامه ی فردوسی - و .... تحقیقات ارزشمندی ارائه کرده اند.

اما تا به حال هیچ کتاب و مقاله ای مستقل وجود ندارد که در آن ارتباط اسطوره ای درخت سرو در شاهنامه ی فردوسی مورد بررسی قرار بگیرد.هدف اینجانب در این جستار، بررسی جنبه های اساطیری درخت سرو و کاربرد آن در شاهنامه ی فردوسی می باشد. تبیین این مسئله که درخت سرو در اساطیر ملل مختلف چگونه تجلی کرده و نماد آن درآیین ها و باورهای مردمان به چه شکل بوده است. و اینکه فردوسی از درخت سرو به علت صفاتی برجسته، چون آزادگی و مقاومت و زیبایی چهره و قامت استوار استفاده ی فراوان کرده است.نگارنده با توجه به علاقه خاص خود به شاهنامه و موضوع اساطیر و با تهیه منابع موجود و بضاعت اندک علمی خود، سعی داشته است تا در این راه بیکران گام نهد. اکثر منابع مورد مطالعه در این زمینه کمیاب و جزو کتابهای مرجع و غیر امانتی است و این امرکار را دشوارتر می کرد.

-1 اسطوره و ادبیات

• اصطلاح و تعریف اسطوره

»اسطوره واژه ای عربی است که آن را به دو گونه توجیه و ریشه یابی کرده اند: یکی اینکه »اساطیر« از سَطَرَفعل«» - نوشتن - و اسم آن یعنیسَطر«» است و صیغه ی جمع یا جمع الجمع اسطار یا اسطیر یا اسطیره یا اسطور یا اسطوره است. دوم اینکه »اساطیر« جمع »اسطور« است .و واژه اسطوره هم معرب واژه یونانی »ایستوریا« است که در زبان انگلیسی به صورت »هیستوری« به معنای تاریخ و »استوری«به معنای داستان و خبر آمده است. در زبان یونان واژه ی »ایستوریا« در چند معنی »پرستش« ، »پژوهش«، »خبر«، »داستان«، »تاریخ« به کار رفته است. البته امروزه بیشتر لغت شناسان عرب مایل به نظر دوم هستند، یعنی که کلمه اسطوره از »ایستوریا«ی یونانی است. - «رضایی، - 23: 1383

»شکل گیری اساطیر، بر اساس انعکاس ساخت های اجتماعی، پدیده های طبیعت و عکس العمل های روانی انسان بوده است. تقریبا در اساطیر همه اقوام، عناصر طبیعت به چشم می خورد، نظیر آسمان، خورشید، زمین، کوه، درخت، آب و...که به صورت خدایان ظاهر می شوند. روابط خدایان با

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید