بخشی از مقاله

مقدمه

مفهوم »درمان« مفهومی کلی در علم روانشناسی و مشاوره میباشد که شناخت دقیق آن مستلزم استقراءگرایی، تعریف و توجه به عناصر تشکیل دهندهی آن میباشد. لذا در این پژوهش به بررسی مختصر تعریف درمان، تاریخچه آن در روانشناسی و مشاوره، تنوع شیوه های درمانی و وجوه مشترک درمانها خواهیم پرداخت. در پایان نیز بررسی تفاوتها و اهداف درمان در علم روانشناسی و مشاوره مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

درمان در روانشناسی و مشاوره را میتوان به معنای کاهش یا حذف اختلالات روانی با استفاده از تدابیر روانشناختی دانست. ولبرگ - - 1967 درمان را رفع مشکلات هیجانی میداند که در طی آن شخصی آموزشدیده، با مراجع، آگاهانه رابطهای حرفهای برقرار میکند تا نشانههای موجود در بیمار و الگوهای رفتاری مخرب در وی برطرف شوند یا کاهش یابند و زمینه رشد و کمال شخصیت وی فراهم شود. پس درمان را میتوان مداخلهای دانست که در چهارچوب رابطهای حرفهای برقرار میگردد و هدف آن ایجاد تغییرات در رفتار، افکار و احساسات میباشد.

مفهوم درمان همانند خود روانشناسی و مشاوره، تاریخی طولانی و تاریخچهای کوتاه دارد. درمان و مشورت در هماره تاریخ وجود داشته است و مردم به منظور حل مسائل و مشکلات رفتاری خود از افرادی همچون بزرگ خانواده، ریشسفید طایفه، روحانی محل و ... کمک میگرفتند. اما در بستر تاریخ و با گذشت زمان دیدگاهها دربارهی مشکلات روانی، سببشناسیها و بالتبع، درمان این مشکلات تغییر یافته است و از سه پارادایم جادو، مذهب و علم عبور کرده است.

مردم جوامع ابتدایی، بیماریها را هم با علل طبیعی و هم با علل جادویی مرتبط میدانستند و به همین دلیل از درمانهایی همچون وردخوانی، دعا، جادوگری، سوراخ کردن جمجمه و... استفاده میشده است. بعدها دیدگاههای مذهبی جایگزین این دیدگاههای فراطبیعی شدند. مذاهب را میتوان به سه دسته مذاهب سادهی ابتدایی، مذاهب مبتنی بر اصول فلسفی مانند کنفوسیوس و بودایی و مذاهب مبتنی بر اصول دینی همانند اسلام و مسیحیت تقسیم نمود. مذاهب ساده ابتدایی برای اشیاء و اشخاص حرمت خاصی قائل بودند و آنها را میپرستیدند. این مذاهب بیماری را به نوعی دخالت اشیاء یا اشخاص نسبت می-دادند و روشی مشابه با روش جادو را برای رهایی از بیماری استفاده مینمودند.

اما در ادیان مبتنی بر اصول فلسفی، کنفوسیوس انجام دستورات اخلاقی و ایجاد روابط اجتماعی توأم با محبت و احترام متقابل را برای رهایی از مشکلات رفتاری پیشنهاد کرد. بودا نیز برای رسیدن به کمال و رهایی از مشکلات بر عدم تنفر، کینه و بدخواهی انسانها تأکید میکرد. دیدگاه ادیان مبتنی بر اصول روحانی متمرکز بر مبارزه با جهل و خرافهگویی در زمینهی بیماریهای روانی بود.

اما میتوان گفت که از زمان بروئر1 است که درمان جنبهی علمی به خود میگیرد. بعد از وی فروید2، علایم بیماریهای روانی را علایمی رمزی و نمادین میداند که ریشه در تعارضات و ناکامیهای دوران کودکی دارد. همزمان با وی پاولف3، به قوانین حاکم بر رابطه بین محرک و پاسخ پرداخت و پس از وی ثرندایک4، اسکینر5 و واتسون6 به بررسی یادگیری و شرطی سازی پرداختند. سپس روانشناسان به تجربه مستقیم فرد تأکید کردند. راجرز1 به برداشت فرد از خود توجه کرده و مزلو2 نیازهای انسانی را مطرح کرد و فرانکل3 مشکل انسان را نبود معنایی در زندگی دانست.

باید این نکته را نیز ذکر کرد که درمان علمی رفتار ابتدا توسط روانپزشکان انجام میگرفت و رشتههای روانشناسی بالینی و مشاوره بعدها و به منظور تسهیل درمان این مشکلات پدید آمدند.

همانطور که در بحث بالا نیز به صورت ضمنی اشاره شد، در زمینه درمان در روانشناسی و مشاوره باید به تنوع شیوههای درمانی که متأثر از تفاوت در دیدگاهها در زمینه شخصیت و آسیبشناسی روانی میباشد نیز اشاره کرد. از نخستین این درمانها می توان به درمانهای روانکاوی و روانپویشی که متأثر از دیدگاه فروید - دانشمند اتریشی - میباشند، اشاره کرد که بر وجود تعارضها و تجربیات منفی در دوران اولیه زندگی تأکید میکنند و بر فنونی همانند تداعی آزاد4 و تحلیل رؤیا5 اشاره دارند.

دیدگاه های انسانگرا و وجودگرا همچون معنادرمانی و گشتالت درمانی نیز بر نقش مهم ادراک مراجع از تجربههای لحظهای خود دارد و بر مفاهیمی همچون توجه مثبت بیقید و شرط، همدلی و صداقت تأکید میکنند. علاوه بر این، رفتار درمانی، شناخت درمانی، درمان شناختی رفتاری که بر نقش شناخت در پدیدایی اختلالات روانی تأکید دارند، خانواده درمانی، گروه درمانی و زوج درمانی را میتوان از سایر رویکردهای درمانی در روانشناسی و مشاوره دانست که هدف آنها کاهش مشکلات روانشناختی میباشد.

نکته ای که در این قسمت نباید فراموش کرد بیان این نکته میباشد که این درمانها علیرغم تفاوتهای موجود در بین آنها دارای عوامل مشترکی میباشند که علت اثرگذاری آنها میباشد. لمبرت و برگین - - 1994 معتقدند که علیرغم تنوع درمانها وجود عوامل مشترک حمایتی - رابطه مثبت، اتحاد درمانی، همدلی و پذیرش، تخلیه تنش و... - ، عوامل یادگیری - یادگیری شناختی، بازخورد، بینش، استدلال منطقی و... - و عوامل رفتاری - الگوبرداری، تمرین، واقعیت-آزمایی، تنظیم رفتار و... - موجب تأثیرگذاری کلی درمانها علیرغم وجود تفاوتهایی در میزان تأثیرگذاری شده است.

در پایان نیز باید اشاره کرد که میان درمان در روانشناسی و مشاوره تفاوتهایی وجود دارد. بلاکر - 1974 - 6 معتقد است که مشاوره برای برخورد با افراد عادی و درمان در روانشناسی برای مواجهه با افراد غیرعادی است. هدف درمان در مشاوره ساده-سازی رشد مراجع و هدف درمان در روانشناسی بر طرف نمودن تعارضهای شخصیتی میباشد، پس میتوان گفت که درمان در روانشناسی و مشاوره تنها از لحاظ هدف و نوع مراجع متفاوت میباشد و شیوه و طرزکار آنها مشترک میباشد.

علیرغم این تفاوتها، هدف درمان در روانشناسی و مشاوره کمک به تغییر رفتار مراجع، بهبود کارایی شخصی مراجع، کمک به حل مشکلات موقعیتی، تأمین سلامت روانی و کمک به تصمیم گیری میباشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید