بخشی از مقاله
ظهور و فرج
پيشگفتار:
پيامبران ازآدم (ع)تا حضرت خاتم (ع),وهمه اولياءالله آرزوي دوراني داشته اند كه انسانييت به اوج برسدوضدانسانيت محوگرددوحكومت حق والهي برجهان حاكم شود وتمامي تلاش خودرا براي اين عقيده وآرمان به كاربستندودراين راه سختيهاي فراواني رامتحمل شدندوتا حدودي موفق گشتند ولي موفقيت كامل وچشمگيرهمه صالحان وخوبان بنا به وعده الهي درزمان ظهورحضرت مهدي(ع)صورت مي پذيردواحاديث پيامبراسلام(ص)درروايات پيشوايان معصوم اهل بيتش(ع) گوياي همين مطلب است, به طوري كه تعداد احاديث روايت شده ازمرزشش هزار1ميگذرد وبه ندرت ديده ميشود كه درباره يك مساله اسلامي اين تعدادحديث نقل شود.
روايت مصرانه مؤيدآن وعده قرآن مقدس اندكه ايجادوتشكيل جامعه اي بدون ظلم ومملو از ايمان و نيز پيشرفت در اين دنياوبرپايي حكومت جهاني حق برروي كره زمين را نويد مي دهد, روزي مي آيد كه ولايت الله مطلق در جهان حاكم ميشود آري آن روز, روز ظهور منجي عالم بشريت است.
ظهوروفرج, يعني پايان همه دردها ونابسامانيها انحراف مسيرهاي انسان وگشودن هرعقده اي به دست منجي آسمان.2
ظهورامام غايب, براي سامان دادن به زندگي هاست, واز ميان بردن همه ستم ها وتباهي ها وپايان دادن به روزگارسياه جهل, گرسنگي, بندگي غيرخداي بزرگ وبه وجود آوردن عقيدهاي واحد, در سراسر گيتي وحكومت دادن به يك قانون, وبرداشتن حدومرزهاي ميهني نژادي, وتاسيس حكومت واحد جهاني, وتشكيل يك خانواده, از همه افراد بشر, وپرورش وتربيت انسان, درهمه جنبه هاي انساني, وپديد آوردن صورت كمال يافته اجتماعي درقلمروزيست انسان, يعني همان اجتماعي كه پيامبران وفلاسفه ميخواستند واديان همگي واسلام به خصوص براي پديد آوردن آن, به پا خواستند.3
طلايه داراين انقلابب جهاني ورهبراين عمليات رهايي بخش ودگرگوني همه جانبه, مردي است ازخاندان پيامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ص)كه ازپيامبراكرم فقط ده پدرفاصله دارد.
آري, همانا اوحضرت محمد بن الحسن المهدي(ع)است: راه وروش او,راه وروش پيامبران است.
اوست كه آرمانهاي تمامي اديان الهي راتحقق مي بخشد .
امام صادق(ع)ميفرمايد:
1: حسن موسي صفار محمد علي مجيديان امام مهدي اميد ملتها چاپ دوم ص46و47
2: محمد حكيمي-چاپ نهم درفجرساحل ص8
3: درفجرساحل ص31
ان القائم اذا خرج دخل المسجدالحرام فيستقبل الكعبه, ويجعل ظهره الي المقام, ثم يصلي ركعتين, ثم يقول فيقول:
يا ايها الناس! انا اولي الناس بآدم
يا ايها الناس انا اولي الناس بابراهيم
يا ايها الناس! انا اولي الناس باسماعيل
يا ايها الناس! انا اولي الناس بمحمد(ص)… 1
چون مهدي به درآيد, به مسجدالحرام رود, ورو به كعبه وپشت به مقام ابراهيم بايستد, ودوركعت نمازگذارد, آنگاه فرياد برآورد: اي مردمان ! منم يادگارآدم, ويادگار ابراهيم ويادگار اسماعيل ويادگار محمد(ص)…
درحديث ديگري امام باقر(ع)مي فرمايد:
والقائم يومئذ بمكه عنارالكعبه مستجيرا بها يقول انا ولي الله انا اولي بالله وبمحمد(ص)…
يقول: فمن حاجني في آدم فانا اولي الناس بآدم, ومن حاجني في نوح فانا اولي الناس بنوح, ومن حاجني في ابراهيم فانا اولي الناس بابراهيم, ومن حاجني في محمد فانا اولي الناس بمحمد, و من حاجني في النبيين فانا اولي الناس با لنبيين ان الله تعالي يقول ان الله اصطفي آدم ونوحا وآل ابراهيم وآل عمران علي العالمين دريه بعضها من بعض و الله سميع عليم فانا بقيه آدم وخيره نوح ومصطفي ابراهيم وصفوه محمد الا ومن حاجني في كتاب الله فانا اولي الناس بكتاب الله الا ومن حاجني في سنه رسول الله فانا اولي 2
قائم درآن روز(روزظهور)درمكه است ودرخانه كعبه وبه مردم ميگويد: من ولي خدايم, من وارث خدا ووارث محمد(ص) مي باشم.
آن كس كه ازآدم سخن گويد, من وارث آدمم, وآن كس كه ازنوح سخن گويد من وارث نوحم, وآن كس كه ازابراهيم سخن گويد من وارث ابراهيمم, وآن كس كه از محمد سخن گويد من وارث محمدم (ص),وآن كس كه ازپيامبران سخن گويدمن وارث ويادگارپيامبرانم…
همانا خداي تعالي ميگويد: به درستيكه خداوند برگزيد آدم ونوح وآل عمران رابرتمام عالم نسلي بعدازآنها ازبعض ديگر وخداوند شنونده وداناست پس من (مهدي)باقي مانده آدم وخيره نوح وانتخاب شده ابراهيم وبرگزيده محمدم.
آگاه باشيد وكسي كه ازكتاب خدا سخن گويد من وارث كتاب خدايم آگاه باشيد
وكسي كه ازسنت
1.بحار جلد51 ص59
2.بحار جلد52 ص305
رسول الله سخن گويد پس من وارث آنم.
آري, مهدي موعود سلاله وعصاره نيكان وپاكان وبرگزيدگان عالم است.
هرچه خوبان دارند توتنها داري.
ازاين درسلام به امام موعود آمده است (السلام عليك يا بقيه الله في ارضه: سلام به يادگارپيامبران وصالحان وذخيره خدا درزمين).اين تعبير روشنگر راه ورسالت امام موعود(ع)است كه وارث پيامبران ويادگار رسولان الهي است ونتيجه نهايي آموزشها وتعاليم آنان.واين ذخيره ويادگارهمه
نيكان وصالحان واوليا الهي است كه درخطي كه خدا ترسيم كرده است گام برميدارد ودرسراسر زمين خواستها وآرمانهاي همه درس آموزان مدرس وحي را تحقق ميبخشد1
از امام صادق (ع)سؤال شد:
قلت جعلت فداك: كيف يسلم عليه. قال:تقول: السلام عليك يا بقيه الله في ارضه ثم قرا:(بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين)
…راوي ميگويد به امام صادق(ع)گفتم: فدايت شوم: به هنگام سلام دادن به قائم چه بگوييم؟
امام صادق فرمود: همه بايد بگويند: (السلام عليك يا بقيه الله)پس امام اين آيه را تلاوت كرد: بقيه الله خير لكم ان كنتم مومنين: بقيه الله(ذخيره الهي), براي شما مردم, اگر مومنين باشيد ازهر چيزوهر كس ديگر بهتر است.
ازاينروبررسي ويژ گيهاي حكومت حضرت مهدي(عج)بررسي ويژگيهاي حكومتي است كه تحقق آن در زمين وعده الهي است, تامل دراين حكومت بشريت رابه اداره شايسته وبايسته نظامهاي اجتماعي وجامعه اي قرين به عدالت وهمبر با حيات طيبه رهنمون خواهد شد, تحقيق وژرف انديشي در حوزه وپيرامون حكومت مهدي(عج)ترسيم الگويي است براي اذاره جامعه به گونه اي كه انسان را به كمال لايقش برساند پس فرصت را مغتنم شمردم وبراي پايان نامه سطح دوي حوزوي موضوع ويژگيهاي حكومت حضرت مهدي(عج)راانتخاب نموده, درحد توان غورخردورزي وتحليل مساله پرداختم, آنچه دربخش يكم آوردهام فلسفه تاريخ است ودرپايان به بررسي ديدگاه قرآن ومعارف
اسلامي درخصوص فلسفه تاريخ پرداختم ضمنا اشاره اي به فلسفه تاريخ وسير زندگي بشردر دعاي ندبه داشته ام دربخش دوم, ويژه گيهاي فردي حضرت بقيه الله الاعظم را ازجهت ظاهري وباطني وسپس پايتخت, مدت وكارگزاران دولت حضرتش را به بحث نشسته ام در بخش سوم ديدگاهي جامعه شناسانه به نظامهاي اجتماعي دولت كريم داشته سازماندهي نظامهاي
اجتماعي رابراساس الگوي مديريت حضرت بقيه الله الاعظم مطرح نموده ام ودرپايان رجاء واثق ميرود كه مشمول عنايات وافر حضرتش گردم ان شاءالله.
1.محمدحكيمي عصرزندگي وچگونگي آينده انسان واسلام چاپ پنجم 1381 موسسه بوستان كتاب قم ص309
فصل دوم
ديدگاه قرآن درباره فلسفه تاريخ:
آنگاه كه خداوند خلقت آدم ابوالبشررا براي فرشتگان نقل مي كند, فرشتگان, به آدم به عنوان موجودي كه شرمحض است مي نگرد, مانند نظريه گروه اول مادي گرايان كه آنها نيز انسان را ذاتا شرميدانند وخداوند متعال درمقام پاسخ به فرشتگان وجود چنين غرايزي رادربشر رد نميكند وعلاوه بر آن كه آن را تصديق ميكند, درادامه ميفرمايد: من چيزهايي رادر اين موجود ميبينم كه شما نمي بينيد, ضمن اينكه انسان داراي غرايزي چون شهوت وغضب است, غرايز وصفات وجودي ديگري را دارد كه باعث امتياز اوميگردد.
قرآن كريم انسان راموجودي دوطبيعتي ودو سرشتي ميداند, موجودي است كه خداي متعال درآن شهوت وعقل راتركيب كرده است, و بنابراين طبق طبيعت بشري درطول تاريخ بين حق وباطل ,خير وشرنزاع وجود داشته ولي معتقد است كه پيروزي نهايي وواقعي باحق است,خيرونوراصل است وباقي وظلمت وبشر بالعرض وموقتي ميباشند مانند سايه ونور, ياظلمت ونور كه هردو هستند ولي ظلمت درمقابل نور اصالتي ندارد, يعني مادوواقعيت نداريم كه ازدو منشاءمختلف سرچشمه گرفته باشند,يكي نور باشدديگري ظلمت: بلكه اصل نوراست وآنجا كه نورنيست ظلمت است نه اينكه آنجا كه نورنيست چيزديگري ضد نور وجود دارد:ظلمت همان نبودن نور است پس معلوم شدكه باطل اصالتي درجهان ندارد به همين دليل دوام هم ندارد آنچه كه دوام دارد حق است, درعين حال باطل يك گسترش ظاهري چشمگيري دارد كه اگر چشم حقيقت بين نباشد انسان اصالت را به باطل ميدهد وفكرميكند كه حق چيز كوچكي است درمقابل باطل.
قرآن مجيدمبارزه حق وباطل وسرانجام آنها رادرآيات زيادي مطرح كرده است, تشبيهات بسيار جالب وقابل فهمي ازاين دوارائه داده است كه به بعضي ازآنها اشاره ميشود:
1. باطل كف روي آب است
درسوره مباركه رعد, آيه شريفه 17ميفرمايد:
(انزل من السماء ماء افسالت اوديه بقدرها فاحتمل السيل زبدارا بيا وما يوقدون عليه في النار ابتغاء حليه اومتاع زبد مثله كذلك يضرب الله الامثال. فاما الزبد فيذهب جفاءاو اماما ينفع الناس فيمكث في الارض كذلك يضرب الله الحق والباطل.
خداوند ازبالا آبي ميفرستد اين آب صاف پاك باران, بر قله ها بركوهها: ريزش ميكند وبعد درواديها دره ها, رودخانه ها جريان پيدا ميكند درمسير خودش آلودگيها رابا خود حمل ميكند.
آب كم كم تشكيل سيل ميدهد, دراثر برخورد اجزاء آب با سنگها وحمل آشغالها كف توليد ميشود به طوريكه اگر كسي نداند وقتي به اين رودخانه عظيم مينگرد ميپندارد كه هرچه هست كف است ونميداند آنچه هست آب است يعني اساس آب است كه آن نيرو وحركت راايجاد كرده وكف به وجود آورده است وكف در عين آنكه هست به طفيل آبست ولي آنچنان گسترش دارد كه روي آب را گرفته است.
بعد ميفرمايد: ومما يوقدون عليه في النار ابتغاء حليه اومتاع زبد مثله.
يعني نظيرآن هم درذوب فلزات است.هنگاميكه ميخواهند فلزي رابراي زيور ذوب كنند, چنين حالتي به وجود مي آيد, كف هايي برروي آن پديدار ميگردد.
كذلك يضرب الله الحق والباطل .اين مثل حق وباطل است.ويا به قول بعضي ازمفسرين :اين چنين تحقق ميبخشد ونمودار ميگردد.يعني وجود حق ازقبيل آب صاف پاك است وآن فلز قيمتي ووجود باطل همچون كف روي آب است.
واما الزبدفيذهب جفاء. طولي نميكشد كه كف زائل ميگردد فوت وفاني ميشود.
واما ماينفع الناس فيمكث في الارض, وآنچه كه به جان مردم مفيد است يعني حق, باقي ميماند.
آب زيركف كه در رودخانه جاري است به مزارع جاري گشتند وزمينها را سيراب ميكند وثمرات مفيدي ميدهد وآن فلز قيمتي است كه باقي ميماند وبه صورت ابزار ويازيور درمي آيد ومورد بهره برداري قرار ميگيرد.1
2.باطل مثل يك درخت خبيثه بدون ميوه وريشه است.
خداوند متعال درسوره مباركه ابراهيم آيه 24-26ميفرمايد:
الم تركيف ضرب الله مثلا كلمه طيبه كشجره طيبه اصلها ثابت وفرعها في السما توتي اكلها كل حين باذن ربها ويضرب الله الامثال للناس لعلهم يتذكرون.ومثل حكمه خبيثه كشجره خبيثه اخبثت من فوق الارض ما لها من قرار.
لفظ (كلمه)گاهي درقرآن به معناي حقايق مثلا درباره عيسي ميفرمايد: (كلمه الله).
درآيه مورد بحث عقيده حق وعقيده باطل راتعبيربه كلمه فرموده است وبراي هريك مثلي آورده است ميگويد:مثل كلمه حق مانند يك درخت سالم پاك ميوه دار است كه ريشه آن درخت درزمين فرو رفته است وشاخه هايش سربه بالا كشيده است وميوه وبرگ دارد, وميوه اش فصلي نيست بلكه درختي است كه درهمه فصل ميوه ميدهد وباصطلاح هميشه بهار است توتي اكلها كل حين
1.آشنايي باقرآن (2)ص116و117
باذن
ربها درختي است كه هرچه ميوه اش رابچيند بازهم ميوه مي دهد.
واما عقيده باطل مثل يك درخت پليدي است كه بي ميوه وبي ريشه است.گاهي اوقات بوته هايي دربعضي جاها ميرويد كه هيچ گونه ثمري ندارد ووقتي دقت ميكنيم ريشه هم ندارد ولذا بنياد است.
همينكه مختصرنسيمي بوزد ازجا كنده شده ودور ميافتد ومانند همان كف كه درآيه پيشين بود نمودش زياد است ولي بودش كم است.
3.باطل نابود شدني است.
درسوره مبارك انبياء, آيه شريفه 18 ميفرمايد:
(بل نقذف بالحق علي الباطل فيدمخه فاذا هوزاهق ولكم الويل مما تصفون).
آيات قبل ازاين آيه مربوط به اصل خلقت است يعني با آن فكرمادي مبارزه ميكند كه جهان را پوچ وهيچ ميداند.
زندگي انسان وجامعه انسان تابع اصل خلقت است اگراصل خلقت اساسش برلهو ولعب وبازي وپوچي باشد انسان كه يكي ازمظاهر خلقت جهان است وجودش
پوچ وجامعه اش هيچ وباطل ميباشد اما قرآن كريم مي فرمايد:(ما خلقنا السما والارض وما بينهما لا عبين).
ما اين جهان به اين عظمت را آفريديم وبازيگر نبوديم .ما نميخواستيم مانند كودكان كه بازي ميكنند وبراي سرگرمي, ميسازند ودوباره خراب ميكنند, كاري كرده باشيم بعد ميفرمايد(بل نقذف بالحق…)
اين آيه گويي جواب سوال متعددي است كه كسي سوال كند اگر عالم اساسش برلعب وبازي وپوچي نيست, پس اينهمه باطل ها كه درجامعه بشر وجود دارد چيست ؟مگر درعالم دروغ وخيانت وجود ندارد؟مگر ظلم وتعدي وخونريزي وفساد نيست؟پس اينهمه عقائد باطل ومسلكهاي پوچ كه درجامعه وجود داردچيست؟
قرآن در پاسخ اين پرسش ميگويد:اينها وجودهايي طفيلي هستند وقتي حق پديدارميگردد, به حكم ضرورت درطفيل وجود حق اينها پديد ميآيند ولي دوام ندارند وبزودي ناپديد ميشوند .
(قذف)وقتي است كه چيزي را بگيرند وباقوت پرتاب كنند, مثلا سنگي رابردارند وحكم برانساني ياشيشه اي بكوبند. قرآن ميگويد:(بل نقذف بالحق علي الباطل)گويي چنين تعبير ميكند كه مااز حق گلوله اي ميسازيم ومحكم برباطل ميكوبيم وآن راخرد وخمير ميكنيم وقتي ميروي سراغش را بگيري مي بيني اصلا هيچ چيز نبوده وازبين رفتني بوده است (فاذا هوزاهق)نه اينكه اول زاهق نبود حالا چنين شدخير بلكه چيزي بودكه تاحق بجنگش نيامده بود به نظر مهم مي آمد, همينكه حق به جنگش آمد, باطنش معلوم شدكه اصلا چيزي نبوده است بلكه مثل بادباكي بوده كه بادش كرده باشد وحالا خالي شده است.
درسوره مباركه اسرا, آيه شريفه 81ميفرمايد:
(وقل جاءالحق وزهق الباطل ان الباطل كان زهوقا)
بگو حق آمد, باطل تباه شد, ولي خيال نكنيد كه باطل قبلا عينيتي داشت وواقعيتي بود وحالا كه حق آمد جان اورا گرفت وپركرد, خير:(ان الباطل كان زهوقا).
باطل ازبين رفتني بود, يعني يك صورت ويك اندام محض بود نه يك واقعي يعني ازنظر قرآن جنگ حق وباطل جنگ يكي هستي با هستي ديگر نيست بلكه در واقع جنگ هستي ها, با نيستي هاست, جنگ نقص ها باكمال هاست .چون تمام باطل ها به نقص برميگردد ظالم اگر ظالم است, به خاطر نقص اوست كمال او نيست! يعني مثلا ازجهل ويا ازاحساس حقارت اوست كه بدينوسيله ميخواهد جبران كند.
خلاصه اينكه قرآن مجيد باوجوداينكه قائل به جنگ حق وباطل است درعين حال براي باطل اصالتي قائل نيست برخلاف ماديين كه يا اصولا بشر راموجودي شروربالذات ميدانند ويا براي بشر فطرتي قائل نبوده واورا تابع تحولات ابزار توليدميدانند وقهرا آنان مدينه فاضله هم ندارند ونميتوانند داشته باشندواگر هم ازآن دم بزنند برخلاف مكتب آنهاست, زيرا پيشنهاد (مدينه فاضله)را كه يك پيشنهاد اسلامي است كسي مي تواند بكند كه بشر را قابل اصلاح بداند.
قرآن مجيد سرنوشت اقوام وتاريخ تمدنهائي راذكر ميكند وبانقل آنها اين حقيقت رابيان مي نمايد كه هرجامعه اي كه درآن شرغلبه كندوباطل حكومت كند, آن جامعه محكوم به فنا ونيستي است وآنچه كه باقي است جامعه اي است كه برآن حق حكومت نمايد.
فصل سوم:سير زندگي بشردردعاي ندبه:
قبل از ورودبه بحث مورد نظردرفرازهاي دعاي ندبه, به سندشناسي آن پرداخ
ته ميشود براي اين دعا, دوسند ذكرشده است, كه سند موثق مورد بحث قرار ميگيرد.
سندي كه براي دعاي ندبه, ازخلال كتاب هاي روايي به دست مي آيد, سندي است كه مرحوم مجلسي دربحارالانوار نقل ميكند1 :قال محمد بن المشهدي فيالمزار الكبير:قال محمد بن ابي قره:
نقلت من كتاب ابي جعفر محمد بن الحسين بن سفيان البزوفري…
محمد بن مشهدي دركتاب مزار خويش - مزاركبير- چنين گفته كه دعاي ندبه رامحمد بن ابي تره ازكتاب ابي جعفرمحمد بن الحسين بن سفيان البزفري, نقل كرده است.
الف-كتاب مزار كبير:مزارمحمد بن مشهدي, كتابي است كه درمورد زيارت هاي واردشده براي پيامبر گرامي اسلام (ص)وخاندان نوراني آن حضرت نوشته شده است.
مرحوم مجلسي دربحارالانوار, ازاين كتاب باعنوان (مزاركبير)يادكرده است.2
مرحوم مشهدي فقط رواياتي راكه به سند قابل اعتمادوازروايان موثق به دست آورده, نقل كرده است.3
ب-آشنايي بامحمد بن مشهدي:
وي شخص قابل اعتماد مورد وثوق وجليل القدري است كه توصيف ومدح وي دركتب رجال آمده است.4
ج-آشنايي با محمد بن علي ابي قره.
ايشان ازجمله روايان صاحب كتاب مورد اعتماد است.
د-آشنايي با محمد بن الحسين بن سفيان البزوفري.
ازآن جا كه مرحوم شيخ مفيد ازوي روايت نقل كرده ميتوان گفت كه ايشان ازمشايخ مرحوم مفيد نيز بوده است.5
ه-معناي (انه الدعاءلصاحب الزمان(ع)).6
بعدازروشن شدن وثاقت موجود درسلسله سند,به عبارت(انه الدعاءلصاحب الزمان صلوات الله)
1.سيدمهدي ميرباقري مروري بردعاي ندبه انتظار شماره1 سال اول پاييز 1380 چاپ دوم قم ص251
2.بحا الانوار ج99- ص110.
3.انتظار ص254. 4.همان ص255. 5.انتظار ص256. 6.انتظار ص256تا 270
عليه)مي پردازيم, دراين عبارت دواحتمال وجودداردكه عبارتند از:
1)اين دعاي شريف, دعايي است كه ازجانب امام زمان (ع)انشاءشده است.
2)اين دعا, دعايي است كه براي وجود مقدس امام زمان(ع)انشاءشده است, نه اينكه انشاءاين دعااز
طرف آن حضرت صورت گرفته بود.اما از آن جاكه مرحوم (ابن بزوفري)درادامه ميفرمايد:
ويستحب ان يدعي به في الاعيادالاربعه.
مستحب است كه اين دعادرعيدهاي چهارگانه خوانده شود.
معلوم ميگردد كه درنگاه مرحوم (ابن بزوفري)انشاءاين دعاي شريف از جانب كسي غيرازامام معصوم (ع)نبوده است به دودليل وقرينه:
1)اين كه ميفرمايد: (يستحب) (مستحب است خواندن اين دعا).وظاهراين كلمه مي رساندكه اين دعا ازجانب معصوم صادرشده است زيرامحكوم كردن هركدام ازافعال واذكار به هريك ازاحكام خمسه (وجوب وحرمت, استحباب, كراهت, اباحه)از امور توقيفيه مي باشد كه
فقط بايدازجانب اولياي خدا صورت گيرد.
2)اين كه براي قرائت اين دعا, زمان خاص (اعياداربعه1)بيان شده ودعايي كه ازجانب غيرمعصوم انشاء شده باشد, نميتواند ازچنين ويژگي برخوردارباشد.حال اين سؤال مطرح است كه دعاي ندبه انشاء كدام امام معصوم (ع)است؟
دواحتمال وجود دارد :
1)ازظاهر عبارت مرحوم (ابن بزوفري)آشكارميشود كه اين دعا ازامام زمان (ع)است.دراين صورت بايد بگوييم :اين دعاء نيز ازتوقيعاتي است كه ازجانب حضرت صاحب الامر (ع)براي مرحوم ابن بزوفري كه در زماني نزديك به غيبت صغري مي زيسته, صادرشده است همانند توقيعاتي كه براي مرحوم شيخ مفيد صادرشده اند.
احتمال دوم اين است كه اين دعا ازسوي امام صادق (ع)صادرشده باشد همان طوركه مرحوم مجلسي دركتاب (زادالمعاد)فرموده است.
اما به هرحال آنچه ازسند دعاي ندبه معلوم مي شود, اين است كه اين دعا, دعاي غيرماثور نيست بلكه دعايي است كه ازجانب يكي ازائمه هدي(ع)نقل شده است.علاوه بر اين با دقت درمتن اين دعاي شريف به آساني آشكارميشودكه چنين مضمون بلند وملكوتي خودازجمله تاييدات غير قابل انكار برصدور دعاي ندبه ازسوي امام معصوم (ع)است.
فرازهاي دعاي ندبه وبررسي فلسفه تاريخ بشريت:
اين دعامجموعه اي منظم ومنسجمي را تشكيل ميدهد كه درآن نگاه معتقدان به ماوراي ماده وپذيرفتگان ولايت الهي رابررسي ميكند وهمانطوركه نظرقرآن راجع به خلقت بشر ومبارزه ونزاع مداوم حق وباطل وپيروزي وغلبه حق وخيربرشربيان شد, اين دعاي صادره از معصوم (ع)نيز به بيان ربوبيت الهي كه باحمدرب العالمين درابتداي دعاشروع ميشود وبه ولايت الهي درسراسرتاريخ با بعثت انبياء اولوالعزم مي انجامد اشاره دارد به همان سيرتكاملي بشريت كه منجر به غلبه حق ميگردد.
ميتوان اين دعا را به چهارفرازتقسيم كرد:
فراز اول:اين دعا باحمدوثناي رب العالمين شروع مي شود كه به ربوبيت خداوند برتمام جهان وهستي اشاره دارد كه در نتيجه, ولايت الهي رابه دنبال خواهد داشت .
وبا عبارت وصلي الله علي سيدنا محمد نبيه وآله وسلم تسليما به مجرا ومحورآن ربوبيت وولايت مي پردازد كه خداوند ولايتش رابر هستي, ولايت اللهي, را ازطريق حضرت محمد وآلش(ع)ولايت ولي اللهي, درجهان طنين انداز نموده است.
فراز دوم:ثناي برقضاءاولياي الهي اللهم لك الحمد علي ماجري به قضاؤك في اولياءك الذين…
كه خداوند راحمد وستايش مي نمايدبرآنچه كه براولياءش كه وجود آنها رابراي خود خالص گردانيدي وبراي تبليغ دينش مخصوص گردانيدي بعدازآن كه اولياي الهي به ميثاقي كه خداوند از آنها گرفت وفادار ماندند وبرتمامي ابتلائات الهي فائق آمدند به درجه اي رس
يدند كه هم خود مقرب درگاه حضرت حق گشتند وهم باعث هدايت سايرمخلوق هاي او.
فراز سوم:كه طولاني ترين فرازاست به بيان تفصيلي مراحل تكامل تاريخ بشريت ازخلقت حضرت آدم (ع)وپيامبري اومي پردازدوبه رسالت هريك ازانبياي الوالعزم ومهمترين حادثه اي كه درطول تاريخ رسالت آنها رخ داده است اشاره دارد.به عبارتي اين فراز به سرحلقه هايي اساسي تكامل تازيخ بشزيت كه همان بعثت انبياي اولوالعزم است, مي نگرد, زيراكه هريك ازاين انبيا عظام پيوند بين خداي متعال (حق)وجامعه بشري بودند وباعث بروزحق وخيرگشته اند وپيروزي ربوبيت وولايت الهي بررب النوع هاي ساختگي وطاغوتهاي زمان گرچه درمنطقه اي اززمين بودند.
وبعد ازآن به مرحله متكامل تري ازتاريخ بشربا بعثت آخرين پيامبروفرستاده خدا, رسول الله (ص) مي پردازدكه آن حضرت راسيدهمه مخلوقات, زبده برگزيدگان, برتري انتخاب شدگان وگرامي ترين كسي كه خدا به اواعتماد كرده مي داند وهمه اين برجستگي ها نشانگر تقدم وبرجستگي بعثت ايشان برسايرانبيا است وويژگي هاي خاص آن بعثت از جمله فراگير بودن نسبت به جن وانس ونفوذ شريعت ورسالت به مشرق ومغرب ونصرت وياري خالص الهي ازاوودينش ووعده پيروزي برسايراديان واين قضاي الهي برحضرت رسول است كه هدايت وتكامل نهايي جامعه بشري رابه دست ميگيرد.وبامطرح شدن وصايت وجانشيني پيامبراكرم (ص)نقش ائمه هدي(ع)درپيش برد اهداف نبوي بيان مي شود كه بلافاصله به مساله وصايت اميرالمومنين علي(ع)اشاره ميكند وفضيلت ها وفداكاريهاي وي رابرمي شمارد,گويا اين مراحل به منزله پله هايي هستندكه جامعه رابه سوي پذيرش ولايت الهي پيش مي برند, اما ازآن جاكه مصلحت عالم برپايه جبربولي شكل نگرفته وجامعه درمسير ولايت پذيري خودمختاراست, بنابرآنچه كه ذكر شد كه انسان موجودي داراي دوسرشت هم تمايل به خوبي دارد وهم بدي, اين انسان ميتواند سربه تولي ولايت الله حق بسپاردوياولايت طاغوت وباطل رابپذيرد, ودرطول تاريخ نشان ميدهد كه عده كثيري ازمسير الهي منحرف شده وابتلائات ومشكلات فراواني براي اولياءالله واوصياء النبي ايجادكردند.
البته نكته مهم وقابل توجه اين است كه باتمام بلاياي جان فرسا بازهم ولايت وسرپرستي جامعه ازدست تدبير ربوبي خارج نگشته وهمواره عده قليلي درصراط مستقيم وتحت ولايت الله قرارداشته وهمانطور كه اراده خداوند چنين تعلق گرفته كه عاقبت وپايان نيكو وزيباي كارعالم به دست اهلش واولياءش بيفتد, كه اين عاقبت كار اشاره به حكومت حق مهدي(ع)دارد كه قطعا محقق خواهد شد چون وعده خداست وانجام وعده خداوند تعالي حتمي است.
همانطوركه دردعا به اين امور اشاره ميشودكه انساني كه درسختي هاوظلمت هاي باطل غوطه ورشده وبدي آن رابه عينه مي بيندولمس مي كند, صيحه كشان وزجه زنان وگريه كنان به دنبال حق ميگردد وبه دنبال اوصياي الهي, امام حسن وامام حسين وفرزندان حسين(سايرائمه (ع)),آن پاكان عالم كه هريك بعدازديگري رهبرراه خداوبرگزيده خلق خدابودند.
به دنبال خورشيدهاي تابان وماههاي فروزان, ستارگان درخشان آسمان نبوت وامامت وعلم وحكمت رهنمايان دين واركان علم ودانش, وبه جستجوي منتهاي سرسلسله نقش آفرينان تاريخ بشريت حضرت بقيه الله الاعظم, كه تنها اميداولياءبراي جمع كردن بساط طاغوت است, اوكه اختلاف وكج رفتاري هاي اهل عالم رابه راستي اصلاح كند, آن منتقمي كه اساس ظلم وعدوان راازعالم براندازد, آن مجددي كه براي تجديد فرايض سنن اسلام كه محو وفراموش گرديده, ذخيره است, آن بزرگواري كه براي برگردانيدن حقايق ملت وشريعت مقدس اسلام اختيارگرديده است, احيا كننده كتاب آسماني وحدود آن, آنكه به شمشير قدرت دين وايمان واهل ايمان رازنده وسرافرازكند, آنكه شوكت ستمكاران ومتعديان رادر هم مي شكند, آنكه بنا وسازمان هاي شرك ونفاق راويران مي كند, آنكه اهل فوق وعصيان وظلم وطغيان راهلاك ونابود مي گرداند, آنكه نهال گمراهي ودشمني وعنادرااززمين برمي كند,آنكه آثارانديشه باطل وهواهاي نفساني رامحو ونابود
مي سازد, آن كه حيل ودسيه هاي دروغ افترا و خدعه ها ي اهل بدعت و ضلالت را از ريشه قطع
مي كند, آن متكبران سركش عالم را هلاك و نابود مي گرداند, آن امام مقتدري كه مردم ملحد معاند
با حق وگمراه كننده خلق را ريشه كن مي كند, آن بزرگواري كه دوستان خدا را عزيز و دش
منان خدا را ذليل مي نمايد, آن كه بساط اختلاف را بر مي چيند و مردم را بر وحدت كلمه تقوا و دين مجتمع مي سازد, باب اللهي كه ازآن درگاه به شهرعلم وايمان وارد مي شوند آن وجه اللهي كه دوستان خدا به سوي اوروي مي آورند, آن وسيله حق كه بين آسمان وزمين پيوسته است وعلوم وحي آسماني را به زمين مي رساند, صاحب روز فتح وبرافرازنده پرچم هدايت درجهانيان, آن مصلح امورعالم كه پريشاني هاي خلق رااصلاح ودلها راخشنودمي سازد,آن امام منتغمي كه ازظلم وستم امت برپيغمبران واولاد پيغمبران دادخواهي مي كند, آن كه ازخون جدبزرگوارش شهيدكربلا انتقام خواهدكشيد, آن كه خدا برمتعديان ومفتريان وستمكارانش مظفرومنصورمي گرداند, آن كه دعاي خلق پريشان ومضطر را اجابت مي كند, امام قائم وسرنشين عالم داراي حداعلاي نيكوكاري وتقوا فرزندپيغمبر محمد دصطفي(ص)وفرزندامام علي مرتضي(ع)وفرزندخديجه بلندمقام وفرزندفاطمه بزرگترين بانوان عالم (ع).1
وهمين طورانسان آرزومند پيش مي رود وآرزوي وصال آن شخصيت وآن وجودمبارك رامي نمايد ومورد خطاب قرارمي دهد وبعدشروع به نجوانموده وبيان نيازواقعي اين سرگشته شوريده به آن حقيقت محض وجود, حضرت مهدي (ع)رابه پيشگاه احديت مي نمايدو واردمرحله وفراز چهارم ازدعا شده كه استغاثه وطلب است ازذات باري تعالي وخالق ومدبر انسان وجامعه بشريت وازخداوند درك دولت كريمه رامي نمايد:
اي خدا توبرطرف كننده غم واندوه دل مني ازتوداد دل مي خواهم كه تويي دادخواه مظلومان ودادرس بيچارگان وتوخداي دنياوآخرتي
باري به داد ما برس اي فريادرس فرياد خواهان
بندگان ضعيف وبلا رسيده رادرياب وسيداو وصاحب اورا برايش ظاهرگردان
اي خداي بسيارمقتدروتوانا لطف كن ومارا به ظهورش از غم و اندوه سوز دل برهان حرارت قلب ما را فرو نشان,
اي خدا يي كه عرش علم وعدل و رحمت استقرار ازلي داري ورجوع همه عالم به سوي توست ومنتهي به حضرت توست
اي خدا ما بندگان حقيرت مشتاق ظهورولي توام كه او ياداور تو و رسول توست
وهمين طور از روي شوق اميد با مدبر وحيد راز و نياز مي كند و درخواست درك دولت حقه ولي خدا را مي نمايد و به سوي تقاضاي وصال ابدي و اخروي با ولي الله دست نياز بلندمي كند واين
1.مفاتيح الجنان دعاي ندبه
درخواست واين درك عميق, چيزي جزيك فلسفه تاريخ توحيدي برمبناي معارف ملكوتي اهل بيت عصمت وطهارت (ع)نيست كه درقالب اين دعاي شريف وباعظمت ازجانب ائمه معصومين(ع)صادرشده است وزواياي مختلف وريزه كاري هاي زندگي بشر ازخلقت تا انتها سيروآينده اوترسيم كرده است.
بخش دوم:
درباره او
فصل اول :ويژگي هاي فردي رهبردولت كريمه
فصل دوم:پايتخت دولت كريمه
فصل سوم:مدت دولت كريمه
فصل چهارم: كارگزاران دولت كريمه
فصل اول ويژگي هاي فردي رهبردولت كريمه.
اوهم نام پيامبرگرانقدراسلام حضرت محمد(ص)است كه اين همنامي بي دليل نسيت بلكه گوياي اين حقيقت است كه همچنان كه پيامبر(ص)باطلوع خودجهانيان راازگمراهي وجهل نجات داد, دوازدهمين فرزندش نيزباظهورخودش مردم راازتاريكي وظلال خواهدرهانيد.1
عن ابي عبدالله(ع)قال: اذاقام القائم (ع)جاء بامرجديدكما دعا رسول الله في بدوالاسلام ال
ي امرجديد
نام پدربزرگوارش امام,حضرت حسن بن علي(ع)است كه اونيزامام وهادي مسلمانان به خصوص شيعيان بود وازطرف پدرتا اول شخص اسلام حضرت محمد مصطفي(ص)ده پدرفاصله دارد,كه حضرت مهدي فرزندامام حسن عسگري امام حسن فرزندامام علي الهادي ايشان فرزندامام محمدالجواد,ايشان فرزندامام علي الرضا,ايشان فرزندموسي الكاظم,ايشان فرزندجعفرالصادق,ايشان فرزندمحمدالباقروايشان فرزندعلي السجادوايشان فرزندحسين سيدالشهداء كه امام حسين فرزند حضرت محمد(ص)مي باشد,كه همگي اين پدران نيزرهبري دلهاوجان ها وگروه هاي مردم رابه عهده داشتندوشخص حضرت حجه, رهبري تمام جهان وجهانيان رامي نمايدوازطرف مادراز فرزندان حضرت فاطمه(سمعت رسول الله(ص)يقول:المهدي من عترتي من ولد فاطمه,شنيدم ازرسول خدا(ص)مي فرمود:مهدي ازخاندان من است ازفرزندان فاطمه.)
فرزندبانويي گرانقدر ومنتخب الهي واولياي الهي حضرت نرجس2خاتون مي باشدكه به اسامي والقاب ديگري نيزچون صيقل,سوسن,مريم3 ناميده مي شدند.
حضرت حجه ابن دوازدهمين امام حق طلبان اسماء والقاب زيادي دارد كه به بعضي ازآنها اشاره مي شود:القاب مشهور آن حضرت عبارتند از:
(مهدي),(قائم),(منتظر),(حجت),(خلف صالح),(بقيه الله),(منصور),(صاحب الامر),(ولي عصر)و(صاحب الزمان),معروف ترين آنها مهدي است.
آن حضرت رامهدي مي گويند,از آن جهت كه هدايت به حق مي كند.4
(قائم) مي گويند,چون قيام به حق مي كند.
(منتظرش)مي گويند,چون مومنان درانتظارقدوم اويند.
و(حجتش)نامند, ازآن رو كه حجت وگواه خدابر خلق است.1درنگين انگشترحضرت نيزهمين لقب نقش شده,به نقل كفعمي عبارت انگشتري حضرت اين گونه است.
انا حجه الله وخاصه.2
قلت لابي عبدالله(ع)المهدي والقائم واحدفقال نعم فقلت لاي شيءسمي المهدي قال لانه يهدي الي كل امرخفي وسمي القائم لانه يقوم مايموت انه يقوم بامرعظيم بيان قوله(ع)بعدمايموت اي ذكره اويزعم الناس.3
عن ابي عبدالله(ع)قل اذاقام القائم(ع)دعاالناس الي السلام جديداوهداهم الي امرقددثروضل عنه المجهوروانما سمي القائم مهديالانه يهدي الي امرمضلول عنه وسمي القائم لقيامه بالحق.4
كان منصوراقال سمي الله المهدي المنصوركماسمي احمدومحمدومحمودوكماسمي عيسي المسيح(ع)كشف,{كشف الغمه}قال ابي الخشاب حدثني محمدابن موسي الطوسي عن عبدالله بن محمدبن القاسم بن عدي قال يقال كينه الخلف الصالح ابوالقاسم وهوذوالاسمين.5
عن موسي بن جعفر(ع)قال:لايكون القائم الامام بن امام ووصي بن وصي.6
قال سمعت زيدبن علي(ع)يقول المنتظرمن ولد الحسين بن علي في ذريه الحسين وفي …
قال سلطانه في حجه علي جميع من خلق الله حتي يكون له الحجه علي الناس ولايكون لاحد عليه حجه.7
خصوصيات ظاهري وباطني آن حضرت.
دراين قسمت مختصري ازشمايل وخصوصيات آن حضرت ذكر مي شود:
حضرت مهدي(عج)چهره اش جوان وگندمگون,ابروانش هلالي وكشيده چشمانش سياه ودرشت,شانه اش پهن,دندانهايش براق وگشاده,بيني اش كشيده وزيبا,پيشانيش بلند وتابنده,
استخوان بندي اش استوار,دستان وانگشتانش درشت,گونه هايش كم گوشت واندكي متمايل به زردي كه ازشب زنده داري عارض شده-برگونه راستش خالي مشكين,عضلاتش پيچيده ومحكم,
موي سرش برلاله گوشش ريخته,1اندامش متناسب وزيبا,هيئتش خوش منظرورباينده,ودر
ميان شانه اش اثري است چون اثرنبوق و…
اين گوشه اي ازخصوصيات ظاهري آن حضرت بودولي آن حضرت علاوه برزيبايي ظاهري وج
سمي اززيبايي ها وكمالات معنوي چون اجداد بزرگوارش برخوردار است ازجمله: آن حضرت اهل قيام وجهاداست.2(القائم المومل)
اهل عبادت و
اهل خشوع وخضوع
اهل زهدوسادگي
عن ابي عبدالله(ع)انه قال:… مالباسه الا الغليظ ولاطعامه الا
اهل صبروبردباري
اواهل عدالت واحسان… است (..والعدل والمنتظر..)
اوسرآمدهمگان درعلم ودانش
عن الحسين بن علي(ع)قال:جاءرجل الي اميرالمومنين نبئنا بمهديدكم…فقال…واكثركم علما.
اوسراپاعدل وبركت وپاكي است.
آري,چنين انسان محبوب وكاملي رهبري حكومت الهي رادرسراسر جهان برعهده داردوسيطره حكومت اوبرتمامي موجودات عالم نفوذداردوحكومتش,حكومتي جهان شمول است.
حكومت واحدجهاني حضرت مهدي(ع)درآينه آيات وروايات:1
اينك به برخي ازآيات وروايات اين موضوع واين كه(روزي خواهدآمدكه دين غالب درروي كره زمين,دين اسلام است)و(پيروزي ازآن مستضعفان است)و(صالحان وارث زمين اند)و(درهمه جاي كره زمين,عدل حاكم خواهدشد)و(اين كه همه دين ها درعصرحضورحضرت مهدي(عج)خواهد بود)اشاره مي شود:
خداوند متعال درسوره مباركه انبياءآيه شريفه 105مي فرمايد:
(ولقدكتبنا في الزبورمن بعدالذكران الارض يرثها عبادي الصالحون).
درزبورداوود نوشته ايم كه صالحان ازبندگان من,وارث زمين خواهند شد.
درتفسيرمجمع البيان طبرسي,ذيل اين آيه,ازامام باقر(ع)نقل شده كه آن حضرت فرمود:
(وهم اصحاب المهدي في آخرالزمان).
(آنان همان ياران حضرت مهدي(عج)درآخرالزمان اند).
درسوره مباركه نور,آيه شريفه 55مي فرمايند:
(وعدالله الذين امنوفيكم وعملوالصالحات ليستخلفنهم في الارض كمااستخلف الذين من قبلهم وليمكنن لهم دينهم الذي ارتعني لهم وليبدلنهم من بعدخوفهم(منا…))
دراين آيه شريف,سه وعده صريح به مومنان وارسته وداراي عمل صالح داده شد
ه است.
1.استخلاف درزمين,يعني,حكومت,دركل كره زمين.به عنوان نمايندگي خداكه حكومت,حكومت حق وعدالت است.
2.تمكين دين,يعني,نفوذمعنوي وحكومت قوانين الهي برتمام پهنه زمين.
3.تبديل خوف به امنيت,يعني,برطرف شدن تمام عوامل ترس ونا امني وجايگزين شدن امنيت كامل وآرامش درهمه روي زمين.
درتفسيرمجمع البيان ذيل اين آيه ازامام زين العابدين(ع)نقل شده كه فرمود:
(هم.والله! شيعتنا اهل البيت يفعل الله ذلك بهم علي يدي رجل منا وهومهدي هذه الامه,اين گروه به خداقسم! همان پيروان ما هستند كه خداوند به وسيله مردمي ازخاندان ما,اين موضوع راتحقق مي بخشد واو,مهدي اين امت است.)
سوره مباركه صف آيه شريفه 9خداوند مي فرمايد:
(هوالذي ارسل بالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كله ولوكره المشركون)
خداوندرسول خودرا باهدايت ودين حق فرستادتا دين حق او,برهمه اديان,غالب آيد.هرچند مشركان به اين كارراضي نباشند.
پيامبراكرم (ص)درموردجهان شمولي حكومت حضرت مهدي(ع)مي فرمايد:
…والذي بعثني بالحق نبيا لولم يبق من الدنيا الايوم واحدلطول الله ذلك اليوم حتي يخرجفيه ولدي...
وتشوق الارض بنوره ويبلغ سلطانه المشرق والمغرب.1
…سوگند به آن كه مرا به حق به پيامبري برانگيخت اگرازدنيا جزيك روز نماند,آن روزرا خداوند مي گستراند تا فرزندم مهدي قيام كند,پهنه زمين به نوراو روشن گرددوحكومت اوشرق وغرب گيتي را فراگيرد.
درحديث ديگري پيامبر(ص)مي فرمايد:
الائمه بعدي اثنا عشراولهم انت ياعلي واخرجهم القائم الذي يفتح الله عزوجل علي يديه مشارق الارض ومضاربها.2
امامان پس ازمن دوازده تن مي باشند,نخستين آن ها توهستي اي علي,وآخرايشان قائم است كه به دست اوخاوروباخترزمين گشوده مي گردد.
درآيه شريفه 128,سوره مباركه اعراف آمده است:
(ان الارض الله يورثها من شياءمن عباده والعاقبه للمتقين).
امام باقر(ع)فرمود(دولت ما آخرين دولت هاست وهيچ خانداني كه امكان دردست گرفتن دولت را داشته باشدباقي نخواهد ماند مگرآن كه قبل ازما به حكومت مي رسند تا آن كه بعدازحكومت ما كساني ادعا نكنندكه اگرما به حكومت مي رسيديم مثل روش اين ها عمل مي كرديم.وهمين است) سخن خداي عزوجل كه(عاقبت ازآن پرهيزكاران است).3
از اين آيات وروايات به روشني استفاده مي شودكه:
1.سرانجام,صالحان اندكه وارث كل زمين اند, نه شرق يا غرب,جنوب وشمال آن.
2.افراد شايسته, جانشين پيشينيان دركل كره زمين اندوقدرتشان درهمه جاي عالم ظاهر مي شود.
3.دين اسلام,غالب برهمه اديان,درجاي جاي كره زمين حاكم خواهدشد.
1.كمال الدين, ج 1,ص 28, به نقل ازمحمدحكيمي,عصرزندگي,ص 162.
2.كمال الدين,ج 2,ص,28, به نقل ازمحمدحكيمي,عصرزندگي,ص 162.
3.بحار,ج 52,ص 33,
4.همه اين هادرعصرظهورحضرت مهدي(عج)واقع خواهدشد.
نتيجه اين كه حكومت مهدي(ع),حكومتي جهاني خواهدبود واين حكومت واحدجهاني,جزءوعده هاي الهي است كه تخلف ندارد,زيرا,ان الله لا يخلف الميعاد,1
بنابراين,اعتقاد به تشكيل حكومت واحدجهاني,نشئت گرفته ازقرآن كريم وروايات اهل
بيت(ع)است كه خداوندوعده تحقق آن راداده وتخلفي نخواهد داشت.
1.آل عمران,9.
پايتخت1
امام صادق(ع):
(دارملكه الكوفه,ومجلس حكمه جامعها,وبيت ماله ومقسم غنائم المسلمين مسجدالسهله,وموضع خلواته الذكرات البيض من الغريين)2.
مفضل درضمن حديث مفصلي ازمحضرامام صادق(ع)پرسيد:(منزل حضرت مهدي(ع)ومركزاجتماع شيعيان كجا خواهد بود؟)امام صادق(ع)درپاسخ اوفرمود(مركزحكومت او,كوفه ومركزقضاوتش,
مسجداعظم كوفه,ومركزبيت المال ومحل تقسيم غنايم مسلمانان,مسجدسهله ومحل خلوت مناجاتهايش تپه هاي سپيدونوراني نجف اشرف است.)
مركزحكومت,دولت كريمه مهدي(ع)شهركوفه است كه دراين شهرمسجدبزرگ كوفه ومسجد مقدس سهله وجود داردكه به شرح آن ها ازديدگاه آيات كريم وروايات شريف پرداخته مي شود:
مركزحكومت مهدوي:شهركوفه
ابوبكرخصرمي ازمحضرامام باقر(ع)پرسيد(بعدازخانه خدا وحرم رسول خدا(ص)كدامين بقعه ازهمه بقعه ها بافضيلت تراست؟).امام باقرفرمود:
اي ابابكر!كوفه است كه پاك وپاكيزه است وقبورپيامبران مرسل وغيرمرسل درآن است وقبور صالحان وصديقان درآن است.ومسجدسهيل درآن است كه:عن ابي جعفروابي عبدالله(ع)قالا:في ذكر الكوفه فيها مسجدالسهيل الذي لم يبعث الله نبيا الا وقد صلي منها يظهرعدل الله وفيهايكون قائم والقوام من بعده وهي منازل النبين والا وصياءوالصالحين.
خداوند,هيچ پيامبري مبعوث نكرده,جزاين كه درآن نمازگزارده است.وفيها يظهرعدل الله,عدالت خداوند درآن جا ظاهرمي شود.
وفيها يكون قائمه والقوام من بعده:خليفه قائم به حق خداوند,وديگرقائمان بعدازاونيزدرآن جا خواهندبود.
آن جااقامت گاه پيامبران واوصياي پيامبران وصالحان است.3
امام باقر(ع):يدخل المهدي(عج)الكوفه وبها ثلاث رايات قداضطربت فيصطفواله ويدخل حتي ياتي المنبر,فيخطب فلا يدري الناس مايقول من البكاء.4
1.برداشت ازعلي اكبرمهدي پور,اماكن زيارتي منتسب به امام زمان(عج)درايران وجهان(1)(مسجدكوفه)و (2) (مسجدسهله).
2.بحارالانوار,ج53,ص11,به نقل ازعلي اكبرمهدي پور,اماكن زيارتي منتسب به امام زمان (عج)درايران وجهان
(2)(مسجدسهله).
3.بحارالانوار,ج53,ص148,علي اكبرمهدي پور,ازاماكن زيارتي منتسب به امام زمان(عج)درايران وجهان
4.روضه الواعضين,ج2,ص263,