بخشی از مقاله

چکیده

ولایتمداری و محبت اهلبیت علیهمالسلام در کارنامه مردم سیستان فرازمند است. این معنا از همان اوایل انتقال و انتشار اسلام در این ناحیه بهگونههای مختلفی بروز کرده است؛ ازجمله برخی سیستانیها توفیق حضور در محضر بعضی معصومان علیهمالسلام و بلکه ورود به جمع خواص یارانشان را یافتهاند. یکی از این ولایتمداران برجسته محمدبن فرج رخجی است. او که با امام کاظم، امام رضا، امام جواد و امام هادی علیهمالسلام معاصر و مرتبط بوده است و بهویژه ارتباطات متقابل برجستهای با امام جواد و امام هادی علیهماالسلام داشته در راهیابی شیعیان بهسوی امام هادی علیهالسلام نقش ایفا نموده است. وی با آنکه در دستگاه متوکل حضور و مسئولیت داشته و گاهی اوقات مورد بغض وی واقع شده، توانسته است با بهرهمندی از ارشادات و مساعدات امام علیهالسلام محفوظ مانده با نیکنامی زندگی را به پایانبَرَد.

واژگان کلیدی: سیستان، رخج، محمدبن فرج رخجی، ولایتمداری سیستانیان.

طرح مسئله

ولایت و تولی بهمعنای دوستی اولیای الهی و پیروی از آنان ازجمله اهلبیت علیهمالسلام مورد بیشترین توصیهها قرار گرفته است - کلینی، 1363، ج - 18 :2 این معنا را که همزمان با دیگر آموزههای اسلام مسلمانان به ناحیه شرق اسلامی و سیستان منتقل کردهاند، با توجه به وجود زمینه آمادهشده بسیار زود مورد قبول و اهتمام مردم این سامان قرار گرفت و بهگونهای مختلف تبلور یافت. سیستانیانِ خداباور بهرغم بُعد مسافت با مرکزیت اسلام و حجاز و عراق بهمحض اطلاع از رخدادهای مرتبط با امر ولایت و اهلبیت علیهمالسلام خیلی زود مواضعی همسو و جانبدارانه از ایشان اتخاذ کردند؛ امتناع از دشنام به امام علی علیهمالسلام در دوران سیاه اموی - حموی، 1995، ج - 191 :3 و شورش علیه والی اموی سیستان پس از اطلاع از رخداد کربلا - گمنام، - 100 :1314 ازجمله این تجلیات ولایتمدارانه در کارنامه سیستانیان است.

برقراری ارتباطات زودهنگام، عمیق، متقابل و مؤثر با امامان علیهمالسلام و ایفای نقش در دستگاه امامت از دیگر صحنههای ولایتمداری مردم این سامان است.یکی از رجال معروف و برجسته متعلق به این ناحیه که در عصر حاکمان ستمگری چون متوکل نقش و مواضعی برجسته در ارتباط با امامان علیهمالسلام داشته است محمدبن فرج رخجی سیستانی است. در این مقاله به پارهای از تجلیات ولایتمدارانه درباره محمدبن فرج سیستانیتبار اهتمام میشود.

رخج ناحیه ای از سجستان

محمدبن فرج رخجی منسوب به آبادیای به نام رخج است. اما اینکه این آبادی در کدام ناحیه واقع بوده مورد اختلاف است؛ در یک نقل، رخج روستایی در اطراف کرمان دانسته شده است - مازندرانی، شرح اصول الکافی، 1421 ق، ج 229 :3؛ مازندرانی، منتهی المقال فی احوال الرجال، 1416ق، ج . - 154 :6بررسیها نشان میدهد گرچه در منابع مختلف از روستایی به این نام در اطراف کرمان یاد شده است؛ اما این قول که رخجی به آن سامان منسوب باشد، از اساس بیپایه مینماید؛ چراکه مستند قول قائلان به آن »ایضاح الاشتباه« علامه حلی است و مراجعه به »ایضاح الاشتباه« نشان میدهد در آن سخنی در باره رخج کرمان در میان نیست - حلی، 1411ق: . - 285

قول دوم اینکه رخج ناحیهای در اطراف قندهار و از توابع سیستان است - ابن حوقل، 1938م، ج 419 :2؛ لسترنج، 1364ش: 363 و 369 و 371؛ باسورث، 1377ش: 29 و - 64 و رخجی منسوب به آن سرزمین است.مطابق برخی گزارشها جد و پدر رخجی در آن منطقه به اسارت گرفته شدهاند - بلاذری، 1957م، ج 494 :2؛ ابن جعفر، 1981م: 399؛ حموی، 1995م، ج 38 :3، ابن أثیر، 1386ق، ج . - 606 :5 این اتفاق مربوط میشود به حمله معنبن زائده به این ناحیه که در آن جریان گروهی از مردم ازجمله جد و پدر محمد، به اسارت در آمدند - بلاذری، 1957م، ج 494 :2 و باسورث، 1377ش : . - 176بلاذری نوشته است: چون منصور به خلافت رسید معن بن زائده شیبانی را به ولایت سجستان گمارد و او به آن دیار آمد و عمال خود را بر آن منصوب کرد و به رتبیل نامهای نوشت و بفرمود تا خراجی را که با حجاج قرار نهاده بود ادا کند.

رتبیل اشتران و خیمههای ترکی و بردگان چندی بفرستاد و بر بهای هریک دوچندان بیفزود. معن خشمگین شد و عزم رخج کرد. یزیدبن مزید فرماندهی مقدمه سپاه را داشت و دریافت که رتبیل از آنجا برون رفته و برای گذرانیدن تابستان در زابلستان بهسر میبرد. معن رخج را بگشود و اسیران بسیار به بردگی گرفت. ازجمله ایشان فرج رخجی بود که آن زمان کودکی بود. پدرش نیز در شمار اسیران بود. فرج حکایت میکرد که معن بدید غباری برخاسته است و آن بر اثر سم خران وحشی بود و او پنداشت سپاهی است که میآید تا با وی بجنگد و اسیران مرد و زن را رها کند. پس شمشیر در اسیران نهاد و بسیاری از آنان را بکشت و چون سبب غبار معلوم شد و خران را بدید دست از اسیران بداشت. فرج گوید: هنگامی که معن شمشیر در ما نهاد پدرم را بدیدم که مرا دربرگرفته و میگوید: مرا بکشید و پسرم را مکشید - بلاذری، 1957م، ج . - 494 :2

برخی کتب رخج را از شهرهای مجاور سیستان برشمردهاند - ابن أثیر، بیتا، ج 20 :2؛ مزی، 1408ق، ج . - 323 :2 در این ارتباط دو نکته درخور توجه است: اول اینکه مطابق قول مشهور رخج از شهرها و سرحدات سیستان دانسته شده است - خلیفهبن خیاط عصفری، 1397ق: 205؛ ابن حوقل، 1938م، ج 418 :2؛ قطیعی بغدادی، 1412ق، ج 610 :2؛ ذهبی، 2003م، ج 387 :2؛حِمیری، 1980م: 268؛ سیوطی، 1425ق: 149؛ أنصاری سنیکی، 1422ق، ج . - 208 :2دوم اینکه آنگونه که از تعریفات مربوط به محدوده سیستان نیز برمیآید، بست و رخج در قلمرو سیستان تاریخی و احیاناً در سرحدات آن قرار داشتهاند.

گاه محدوده سیستان از کشمیر تا کرمان و از اسفزاز تا سند، گاه از کرمان تا سند، بخشی از مولتان، از مغرب منتهی به خراسان و برخی توابع هند و از شمال به هند و در جنوب به بیابان حایل با کرمان خوانده شده است - ابن حوقل، 1938م، ج 411 :2؛ باسورث، 1377ش: - 248 همچنین گفتهاند:
سِجِستان - سیستان - سرزمینی بزرگ بین خراسان، مکران و هند است - فیومی، بیتا، ج . - 266 :1 سوم اینکه در کتب تاریخی و جغرافیا سیستان گاه به منطقهای گفته شده که دارای چند شهر بوده است و گاه به یک شهر، یعنی مرکز سیستان اطلاق شده است که در زمانی رامشهر، در زمانی دیگر زرنج و در دورهای زاهدان کهنه بوده است - بروسوی، 1427ق: 376؛ ابوالفداء، 2007م: 391؛ حموی، 1995م، ج 190 :3؛ موسویحاجی، 1387ش: - 32 ازاینرو ممکن است آنهایی که رخج را شهری در جوار سیستان دانستهاند منظورشان از سیستان مرکز آن بوده است.شواهد فوق نشان میدهد مطابق قول مشهور، محمدبن فرج اهل رخج، از توابع سیستان بوده است.

موقعیت خانوادگی محمدبن فرج

برای تبیین بهتر جایگاه محمدبن فرج و ارزیابی رفتار او لازم است به پیشینه و جایگاه اجتماعی خانواده محمدبن فرج اشاره شود.آنگونه که گزارشها نشان میدهد فرج رخجی بعد از اسارت در سیستان وارد دربار بنیعباس و جزو دبیران آنان شد. یاقوت حموی میگوید: فرج - پدر محمد - و فرزند او، عمر، از بزرگان و دبیران روزگار مأمون تا روزگار متوکل و در تراز وزیران و دیوانسالاران بزرگ بودند - حموی، 1995م، ج 38 :3؛ مسعودی، 1409ق، ج . - 19 :4بهاضافه آنکه فرج و بهویژه عمربن فرج از دشمنان اهلبیت علیهمالسلام و در خدمت اهداف بنیعباس بودهاند - کلینی، 1363ش، ج 458-459 :3؛ اصبهانی، بیتا: 479 و 480؛ مسعودی، 1426ق: 230؛ مجلسی، 1403ق، ج . - 399 :45

موقعیت رجالی روایی محمدبن فرج رخجی

محمدبن فرج برخلاف پدر و برادر در جبهه مقابل و درخدمت آستان اهلبیت علیهمالسلام قرار داشته است. او در اسناد یازده روایاتِ کتب اربعه قرار دارد - خویی، 1413ق، ج - 136 :18 و از اصحاب امام موسیبن جعفر علیهالسلام تا امام هادی علیهالسلام شمرده شده است. در یکی از این روایات که کلینی نقل کرده او از امام ابوالحسن علیهالسلام در ارتباط با برخی اظهارات هشامبن حکم و هشامبن سالم، از یاران امام صادق علیهالسلام سؤال کرده است - کلینی، 1363ش، ج . - 105 :1 با آنکه در این روایت تصریح به نام امام علیهالسلام نشده، لکن برخی رجالیان و شارحان احادیث او را از یاران و اصحاب امام کاظم علیهالسلام خواندهاند.

در برخی منابع از مکاتبه ابن فرج با امام کاظم علیهالسلام در ارتباط با نوافل یاد شده و چنین آمده است:عن محمّدبن فرجقال:، کتبتُ إلی العبد الصالح علیه السلام أسأله عن مسائل، فکتب إلی:و»صلّ بعد العصر من النوافل ما شئت، و صلّ بعد الغداه من النوافل ما شئت« - طوسی، 1365ش، ج . - 275 :2 نجاشی هم وی را راوی امام کاظم خوانده و نوشته است: »روی عن أبی الحسن موسی علیه السلام. له کتاب مسائل« - نجاشی، 1416ق: . - 371 ملا صالح مازندرانی هنگام شرح برخی روایات محمدبن فرج، وی را معاصر امام کاظم علیهالسلام دانسته است. بعضی دانشمندان چون شعرانی هنگام شرح، احتمال ملاقات وی با امام کاظم علیهالسلام را بعید دیده و ذکر نام امام علیهالسلام را از اشتباهات نسخهنویسان فهرست نجاشی دانستهاند - مازندرانی، 1421ق ، ج 303 :7، پانوشت شعرانی - .با توجه به دقت و اشراف بیشتر نجاشی در دانش رجال و تصریح او به نام امام کاظم علیهالسلام و نقل ابن فرج از امام کاظم علیهالسلام با لقب اختصاصی »العبد الصالح« احتمال نقل او از امام کاظم علیهالسلام دور از صحت نبوده

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید