بخشی از مقاله
درد و فرهنگ
يكي از شمارههاي اخير مجلة درد: تازههاي باليني به بررسي سؤالاتي در مورد ارتباط درد و فرهنگ پرداخته است. در اين شماره اهميت و تفاوتهاي بين نژاد درد و فرهنگ ، فرهنگ و نسل را بررسي و مطالعه نموده و به بازنگري تحقيقاتي پرداخته است كه به بررسي تأثيرات اين فاكتورها روي ماهيت تجربه و يا درمان و كنترل درد پرداخته است. اهميت آناليزهاي نقل قولي و نيز تحقيقات كيفيتي بطور عام مورد تأكيد قرار گرفته است.
درد به عنوان يك پديدة بيولوژيكي – روانشناختي - اجتماعي
درد و تجربة آن به اندازة تاريخ مدون قدمت دارند. با اين وجود، روشهاي مختلفي كه انسانها درد را به تصوير درآوردهاند با توجه به زمان و مكان متفاوت بوده است. Roselyn Ray كه يك تاريخ شناس است عقيده دارد كه درك درد در واقع منعكس كنندة آناتومي و فيزيولوژي است در حاليكه مسايل و فاكتورهاي فرهنگي و اجتماعي پايههاي روشهاي ابزار و يا حتي درمان درد ميباشند. تصور
گستردة اجتماعي – سياسيهاي كه از درد وجود دارد در طي دهة گذشته دچار تفسير شده است. وزارتخانههاي كشورهاي متعدد، سازمان بهداشت جهاني، انجمن بينالمللي مطالعه درد، و اخيراً مؤسسات، گروههاي حمايتي، و دفتر بازرسي مراكز خدمات بهداشتي ايالات متحده نيز همگي از يك رويكرد مبتكرانه و مؤثر در رابطه با مسأله درد حمايت و پشتيباني كردهاند. آنها همگي معتقدند كه درد يك پديدة بيولوژيكي – روانشناختي – اجتماعي است كه اكثراً احتياج به بررسيها
و حمايتهاي چند رشهاي دارد. تحقيقات در زمينههاي بيولوژي و نوروبيولوژيي درد راههاي جديدي را در مورد مسأله درد و كنترل و درمان آن پيشروي ما گذاشه است كه به موازات پژوهشهاي مختلف در زمينههاي فرهنگي، روانشناختي و اجتماعي مربوط به درد، ابراز آن، پاسخهاي رفتاري، رفتارهاي درمان طب، و نيز پذيرا بودن آن دخالتها و تداوم روشهاي درماني انجام ميشوند.
يك دورنماي شخصي
در سالهاي 1992 تا 1995 انجمن ملي سرطان ايالت متحده برنامهاي به نام برنامة آموزشهاي درد سرطاني بوستون اجرا ميكرد. اين برنامه كه توسط گروهاي از پرستاران متخصص انكولوژي، يك انكولوژيست، مترجم، دستياران تحقيق و يك جامعهشناس تشكيل ميشد با مشخص كردن عدم درماني كافي بيماران سرطاني متعلق به فرهنگهاي مختلف در منطقة بوستون به نقش حمايتي بيمارستانها، مؤسسات خدمات بهداشتي و آسايشگاهها در اين رابطه ميپرداخت. اين برنامه
در طي اجرا 500 نفر پرستار خانگي، بيمارستاني و يا مشغول به كار در آزمايشگاه تربيت نمود. همچنين با همكاري نمايندههايي از عامة مردم بروشورهاي اطلاعاتي مفيدي جهت تعاليم مربوط به دورههاي سرطاني براي 11 گروه با زمينههاي فرهنگي قضاوت به 11 زبان مختلف تهيه شده است.
شاخة ماساچوست انجمن سرطان آمريكا و BCPEP تعداد بيشماري از اين دفترچههاي راهنما را كه در سواد چهارم ابتدايي نوشته شده در بين مردم توزيع كردند. اين بروشورها همچنين حاوي يك
درجهبندي براي درد، قسمت ثبت روزانة درد، و نيز توصيههايي جهت استفاده از درمانهاي دارويي و يا غير دارويي درد نيز بودهاند. استقبال زياد از اين بروشورها باعث شد كه انجمن سرطان آمريكا در سال 2002 اطلاعات اين بروشورها را به روز نمايد. همچنين اطلاعات مربوطه روي اينترنت در دسترس پرسنل خدمات بهداشتي براي افراد مبتلا به سرطان با سطح سواد پائين از گروههاي قوي مليتي زير قرار دارد: آفريقايي آمريكايي، لاتين، هائيتي، چين، پرتقال، ايتاليا، روس، ويتنام، لائوس، كامبوج. نسخههاي مشابه اين چنيني به زبانهاي چيني، ژاپني و ايتاليايي نيز در دسترس ميباشند.
انستيتوي ملي سرطان آمريكا در طي سالهاي 1995 تا 2001 با تأمين بودجه يك برنامة آموزشي براي كنترل درد سرطان حمايتهاي خود ادامه داد. گروه تشكيلي مختصراً گسترش يافت و شامل يك متخصص درد، يك متخصص يادگيري و آموزش وابسته به مشكل ، و نيز افراد و رؤساي به خاطر تقويم برنامة فوق كه به بررسي تنوع فرهنگي و تأثير آن در كنترل درد پرداخته است. نگارنده در رابطه با مسايل مربوط به سرطان و درد در بيماران و غيره كسب كرد.
در سال 2001، يك گروه مطالعة آمريكايي – ژاپني تشكيل داده و دفترچه راهنمايي جهت اطلاعرساني به بيماران آمريكايي – ژاپني و خانوادههاي آنها چاپ و در اختيار آنها قرار داديم.
بخاطر تجربة كاري من با 14 گروه مختلف قوي فرهنگي، بطور معمول هفتهاي يكبار جهت ارائه سخنراني در زمينة فاكتورهاي فرهنگي مربوط به درد و درمانهاي تسكيني براي متخصصين خدمات بهداشتي از من دعوت ميشود. اين در واقع منعكس كنندة نياز واقعي به افزايش خدماترساني به مهاجريني است كه اكثراً زبان انگليسي را به خوبي صحبت نمينمايند و بيشتر با فرهنگ و تمدن كشور مبدأ خود آشنايي و همخواني دارند.
چالشهاي باليني
مقوله كنترل درد در تداخلات تك بعدي بين پزشكان و بيماران ميتواند به خاطر تفاوت موجود بين ديدگاه طب مدرن غربي و باورهاي عامة مردم بسيار مشكل و سخت باشد. طراحي و اجراي روشهاي مؤثر ارايه خدمات بهداشتي به جمعيتي متشكل از افرادي و با فرهنگهاي مختلف، چه ساكنين قديمي باشند چه مهاجرين جديد، بسيار مشكل تر و پيچيدهتر ميباشد. بطور افزايندهاي مهاجرين بيشتري از مناطقي مثل آسياي جنوب شرقي و آمريكاي لاتين به ايالات متحده وارد
ميشود كه حتي از اقوام و پيشينيان اروپايي خود هتروژنيسيتي بيشتري دارند. حتي در درون يك گروه فرهنگي خاصي نيز مردم از سطوح مختلفي برخواسته و تفاوتهاي زيادي در مسايلي مثل تحصيلات، شغل، وضعيت اقتصادي، وابستگي و ارتباط با كشور مبدأ و زمينههاي جغرافيايي دارند. تمام اين فاكتورها روي هويت فرهنگي و پاسخها و واكنشهاي آنان به سلامتي و بيماري تأثير ميگذارند. درك بهتر بيماران و كنترل درد آنها در يك سيستم خدمات بهداشتي كه در عين حال كارآمد و باصرفه نيز باشد، خصوصاً درد وضعيتي كه جمعيتي دائم در حال تغيير هستند، كار
دشواري است.
مراجعة پزشكان به مطالعات و پژوهشهاي منتشر شده در زمينة راههاي تأثير فرهنگ و يا اصابت در نحوة تجربة درد، نحوة ابزار آن، رفتارهاي مربوط به تجربة درد، و يا رفتارهاي سازگارانه نيز اكثراً نشان دهندة وجود بسياري متغيرهاي رضوني، رويكردهاي فرضي متنوعي كه اكثراً روشن نشده اند، يافتههاي متناقض و ضعفهاي روش تحقيق ميباشد. با اين حال با بررسي و مطالعه دقيق تر مشاهده ميشود كه رشتهها و روشهاي مختلف در حال نزديك تر شدن به يكديگر بوده و دست يابي به مدلي بيولوژيك و اجتماعي براي درد قابل دسترسي مينمايد.
افتراق نژاد، اصالت و فرهنگ
كلمات نژاد، اصالت و فرهنگ معمولاً به جاي يكديگر و با يك كاربرد استفاده ميشوند در حالي كه معناي آنها كاملاً با همديگر متفاوت است. تا قبل از اوايل دهه 80 ميلادي اكثر تعاريف موجود از نژاد كه در علوم اجتماعي استفاده ميشد در واقع بر پايهاي بيولوژيك استوار بوده و ارتباط به صحت معناي اصلي آن نداشته اند. از اواسط دهة 80 ميلادي «نژاد» بطور فزايندهاي كلمه و واژهاي غير علمي شناخته شد چون محققان هيچگونه چهارچوب بيولوژيكي جهان شمولي كه بر اساس آن بتوان افراد را به گروههاي نژاد خاصي تقسيمبندي كرد نيافتند. با وجودي كه جامعة علمي بطور پيش روندهاي قبول دارد كه «
واني ژنتيكي يكي ميدانند، هستند افرادي كه از چنين كاربردي براي «نژاد» انتقاد ميكنند.
بعضي ديگر همچنان بر استفاده از طبقه بنديهاي «نژادي» براي بررسي و مطالعه انسيدانس و شيوع و ميزان مرگ و مير و شرايط مختلف و بيماريها و نيز ميزان مصرف و استفاده از خدمات بهداشتي پافشاري و اصرار مينمايند. چنين كاربردهايي نشان دهندة عدم تناسب بين وضعيت بهداشت و سلامتي در ميان گروههاي مختلف اجتماع، تبعيض نژادي، اختلاف طبقاتي جامعه و ارايه خدمات بهداشتي است.
اصالت، كه از ريشهاي يوناني به معناي قبيله آمده است حكايت از گروهي از مردم دارد كه در درون يك جامعه بزرگتر زندگي كرده، اصل و نسب و زمينة اجتماعي واحد، فرهنگ و رسم و رسوم يكساني داشته و آنها را حفظ كرده و به آنها هويت شخصيتي ميدهد. بعلاوه، اعضاء يك گروه اصيل معمولاً زبان و اعتقادات ديني مذهبي واحدي نيز دارند. اصالت ميتواند در طي زمان و يا بر اقتضاي مكان تغيير نمايد.
فرهنگ معمولاً به نرمالهاي
رفتاري و خصوصيتي و طرز فكر و تحليل اطلاق ميگردد. فرهنگ، باورها و رفتارهاي مربوط به بيماري، فعاليتهاي خدمات بهداشتي، رفتارهاي كب كمك، و ميزان انعطاف در مقابل تداخلات درماني را شكل ميدهد. پزشكان تربيت شده با طب مدرن غربي ممكن است سيستم خدمات بهداشتي را از نظر تكنولوژي بسيار پيچيده و پيشرفته و لزوماً كمك كننده در امر درمان ارزيابي كنند. در حالتي كه براي بيماراني، بيمارستان ممكن است محلي براي مرگ باشد يا حتي به يك خونگيري ساده نيز اعتماد نكنند چون معتقدند كه تمامي خون براي كفايت و تماميت بدن لازم است. بيماران ممكن است آزمايشگاههاي متعدد را جايگزيني براي توجه پزشك به خودشان تلقي كنند.