بخشی از مقاله

مقدمه :
انگیزه پدید آوردن پوشاک و اختراع جامه، ناشی از نیاز آدمی به دفاع تن خود در برابر عوارض طبیعی به ویژه سرما و گرما بوده است. اما همان طور که هر وسیله زندگی، هنگامی که پا از دایره رفع نیازهای ابتدایی و نخستین بیرون بگذارد، حالت تفنن به خود می گیرد و در طول زمان از شکل اولیه و صورت ساده خود بیرون می آید و وسیله هنرنمایی و ابراز سلیقه می گردد، تن پوش آدمیان نیز

در سرگذشت بس شیرین خود به مقتضای اقلیم زیست و محل زندگی، میزان درجه تمدن و فرهنگ، عقاید مذهبی و آداب و رسوم، دستخوش دگرگونیهای بی شمار و شگفت انگیزی شده است که عوامل اجتماعی و اقتصادی و ارتباطی به ویژه سلیقه و ابتکار پوشندگان در تکامل و تنوع آن سهم بسزایی داشته است. بررسی تحول پوشاک نه تنها از نظر تاریخ و هنر قابل اهمیت است، بلکه از دیده جامعه شناسیو فهم روانشناسی ملتها نیز بسیار اهمیت دارد. در محاسبه ملی ایرانیان، شاهنامه فردوسی توسی، استفاده از پوست و موی جانوران برای پوشانیدن تن و بر، به زمان هوشنگ پیشدادی نسبت داده شده است ولی آموختن رشتن پشم و تافتن نخ و بافتن پارچه و دوختن جامه از جمشید جم آن شهریار مبتکر دوران اساطیری است که بسیاری از اختراعهای دیگر نیز به نسبت داده شده است.
دگر پنجه اندیشه جامعه کرد که پوشند هنگام جنگ و نبرد
ز کتان و ابریشم و موی رقز قصب کرد برمایه دیبا و خز
بیاموختشان رشتن و تافتن تبار اندرون پود را بافتن
چو شد بافته، شستن و دوختن گرفتند از اویکسر آموختن
چو این کرده شد ساز دیگر نهاد زمانه بدوشاد و او نیز شاد

به طور بررسی داستان تاریخی پوشاک و پوشش، جدا از بررسی تمدن و تاریخ اجتماعی و اعتقادی بشر امکان پذیر نیست، زیرا پوشاک مبین تحولات یک جامعه و در عین حال بیانگر تفاوت های است که میان اقشار آن جامعه وجود دارد.
پیشاز تاریخ و تاریخ متکی به باستان شناختی است؛ باستان شناختی خود دنباله ی تاریخ طیبی است. با کمک باستان شناسان می توان پیشرفت بشر را دوره های پیش از تاریخ و دوران تاریخی تعقیب کرد؛ باستان شناسان نیز از طریق مدارک و اسناد مکتوب (در نقاطی که خط مورد استفاده قرار گرفته است) یا از طریق آثار باقی مانده (نقاشی، مجسمه، نقش برجسته)، البته در نقاطی که خط دیرتر کاربرد پیدا کرده اطلاعاتی را در اخیتار ما قرار می دهند. و از روی آنها پی می بریم که انسان در آغاز آفرینش نیازی به پوشش تن و سر نداشته زیرا بدنش پوشیده از مو بوده ولی در نتیجه ی تکامل و کم شدن موهای روی پوست بدن، که به لحاظ تاثیر اوضاع طبیعی رخ داده بود احساس نیاز به پوشاندن تن و سر برای دفاع از خود در مقابل گرما و سرما و سایر عوامل طبیعی در او قوت گرفت.
همان طور که بشرمراحل اولیه ی تمدن را طی می کرد و پوشش او نیز همانند وسایل و تجهیزات زیست محیطی اش با دیگر جنبه ی تفنن و آرایش یافت و به مقتضای اوضاع طبیعی و اقلیمی، میزان درجه تمدن و فرهنگ، عوامل اجتماعی و اقتصادی و اعتقادی در طی قرون و اعصار تغییر شکل داد تا اینکه وسیله ای شد برای ابزار سلیقه و نماد اختلاف طبقاتی؛ یعنی قطع نظر از احت

یاج و تغییرات جوی – محیطی، تغییرات فرا و جنس تن پوش را موجب شد، و به لحاظ میزان درجه یتمدن و تسلط حکومت ها، کم کم تن پوش شکل معینی پیدا کرد سبب به وجود آمد مُد شد؛ مُد، از دیرباز تابع قدرت و تمدن ملت ها بوده است؛ و در هر دوره ای از تاریخ، بشر تابع یکی از حکومت های قدرتمند؛ مثلاً تمدن مصر و پوشاک آن که یکی از قدیمی ترین تمدن ها و مظاهر آن می باشد بوده هنگامی که ایران به دلیل قدرتمند بودن مهد تمدن مشرق زمین و حتی جهان آن روز (عهد باستان) به شمار می آمده بیش تر ملل آن روز خواه ناخواه تابع آداب و رسوم و فرهنگ و تمدن ایران زمین بوده اند کشفیات جدید باستان شناسی از نفوذ یکی از مظهرهای تمدن ایران یعنی تن پوش و مُد ایرانی در نقاط مختلف حکایت می کند.
بنابراین مطالعه و تحقیق درباره پوشش تن آدمیان از آغاز تا امروز مستلزم مطالعه و تحقیق درباره چگونگی متحول شدن بشر و محیط زیست اش و اوضاع اجتماعی و فرهنگی او به طور کلی متمدن شدن او دارد.

پرسش اصلی تحقیق :
1 . 1 ) با توجه به عنوان مورد بررسی رساله که «حجاب پوشش در عصر صفوی» می باشد. سوالات زیر به عنوان پرسش اصلی تحقیق جهت آگاهی بیشتر پیرامون چگونگی پوششو حجاب در این دوره مورد مطالعه و بررسی قرار گرفته است :
1 ) زنان و مردان ایرانی در عصر صفویه چه نوع پوششی داشتند ؟
2 ) آیا پوشش ایرانیان متأثر از شیوه زندگی سنتی آنان بوده است؟
3 ) آیا ایرانیان از تغییر لباس استقبال نمی کردند؟
4 ) آیا اروپائیان از نوع پوشش ایرانیان تأثیر پذیرفتند؟
1 . 2 ) بیان مسأله
1 ) یکی از مهمترین مظاهر مهم فرهنگی در ایران عصرصفویه اعتقاد به پوشش و نوع لباسی است که بیانگر نگاه ایرانی به عصمت و خودپوشی بوده است. در این زمینه ایرانیان با عنایت به ساختار اجتماعیشان پوششی را انتخاب کرده بودند که مناسب با فرهنگ سنتی آنان بود. در نتیجه برای آگاهی بیشتر در این رساله به بررسی آیا پوشش و حجاب در دوره صفوی از اهمیت برخورد بوده است؟
2 ) ارتباط پوشاک با فرهنگ جامعه و طبقات اجتماعی چگونه بوده است؟
3 ) آیا پوشش ایرانیان در دوره صفوی با دوره ای قبل تفاوت قابل توجهی داشته است؟
4 ) آیا پوشش ایرانیان در این دوره تحت تأثیر اروپائیان و بیگانه قرار گرفته و یا بالعکس به نوع پوشش اروپائیان تاثیر گذار بوده است؟
1 . 3 ) سوابق مربوطه
در زمینه لباس و نوع پوشش ایرانیان نوشته های مستقلی در تاریخ ایرانیان به نظر نمی رسد. آنچه که در این زمینه مناسب تشخیص داده شده نوع پوشش در بعضی از نوشته های سیاحان ار

وپائی تاورینه و شاردن می باشد البته مورخین ایرانی بیشتر به جنبه های سیاسی تاریخ ایران توجه داشتند. همین طور تصاویر و عکسهایی که در سفرنامه ها آورده شده و ضیاکاری های باقی مانده از دوره صفویه در بررسی این موضوع بسیار به ما کمک می کند.
1 . 4 ) فرضیه ها
اساس کار نگارنده در طول تحقیق بر مبنای این فرضیات است.


1 ) به نظر می رسد ایرانیان با توجه به بافت فرهنگی شان حاضر به تغییر نوع پوشش خود نبودند.
2 ) به نظر می رسد که ایرانیان با پوشش خود توانستند نوعی نگاهدارنده سنت دیرینه خود باشند.
3 ) به نظر می رسد ایرانیان با تاثیرپذیری از غرب به مرور (متغیر مستقل تأثیرپذیر از غرب، متغیر وابسته – نوع لباس را عوض کردند.
1. 5 ) اهداف تحقیق
نگارنده از انتخاب و بررسی این پژوهش اهدافی را مدنظر داشته است که به اختصار به آنان اشاره می شود.
1 ) گوشه ای از تاریخ اجتماعی ایران را جهت شناخت روحیات ملی بررسی می کند.
2 ) سعی داشته با نگاهی نو به تاریخ لباس و انواع پوشش به شناخت فرهنگ سنتی ایران در عصرصفویه بپردازد.
3 ) تفاوتی را که در نوع پوشاک و پوشش طبقات مختلف جامعه (اعم از زن و مرد) وجود داشته بیان نماید.

فصل دوم :
 معرفی منابع و مآخذ


 فصل دوم : معرفی منابع و مأخذ
2 . 1 ) بررسی و معرفی منابع و مآخذ
در بررسی پژوهش موردنظر منابع و مأخذ چندی مطالعه و استفاده شده که جهت شناسایی بهتر آنها را تقسیم بندی نموده و به ارزیابی مختصری می پردازیم :
1 ) سفرنامه ها ؛
ب) عکس ها و تصاویر ؛
ج ) کتب.
الف ) سفرنامه ها
سفرنامه هایی که سیاحان و جهانگردان اروپائی در طی سفرهای خود نوشته و گردآورده بودند که در آن کل مسائل ایران اعم از مسائل فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی را بررسی کردند جز منابع دست اول این پژوهش می باشد و از آن جایی که بیشتر آنها همراه با گروه های تجاری از کشورهای اروپائی به ایران می آمدند با دربار در ارتباط نزدیک بودند و مطالب و اطلاعات دقیقی را در آثار خود گرد آورند.
مهمترین این سفرنامه ها که در این پژوهش مورد استفاده قرار گرفتند عبارتند از :
1 ) سفرنامه شاردن : شاردن شوالیه فرانسوی بوده است که در زمان شاه عباس دوم و شاه سلیمان در ایران به سر می برده است و در سفرنامه خود به بیان آداب و رسوم و طرز رفتارها و پوشاک ایرانیان و بسیاری از مطالب دیگر پرداخته است و حاوی مطالب مفیدی است در مورد آئین های ایرانیان از جمله تدفین، ازدواج، میهمانی و خواستگاری و به بررسی علایق ایرانی

ها از جمله رنگ مورد علاقه ایرانیان و سرگرمی آنها پرداخته و از همه مهمتر به توصیف کامل نوع پوشاک و چگونگی پوشش در این دوره پرداخته است که این پوشش از سر شامل می شود تا پوشش پاها و برای پژوهش موردنظر بسیار مفید بوده است.
2 ) سفرنامه شاورینه : ژان باتیت تاورینه جهانگرد فرانسوی بوده است که در زمان شا

ه صفی و شاه عباس دوم در ایران بوده است وی نیز در سفرنامه خود به شرح آداب و رسوم و پوشش ایرانیان و بسیاری از مطالب دیگر راجب ایران و ایرانیان پرداخته است و از محله به توصیف انواع پوشش سر و بدن و پا و زینت آلات و جواهرات و انواع لباسهای که در خانه و خارج از خانه پوشیده می شده است پرداخته و به بررسی تفاوت نوع پوشش اعیان و طبقه های پائین و متوسط جامعه پرداخته است که با از منابع دست اول بسیار مفید برای پژوهش موردنظر بوده است.
3 ) سفرنامه دلاواله : پیترو دلاواله جهانگرد ایتالیایی بوده که او نیز مانند سایر دیگر جهانگردان به توصیف ایران و خصوصیات ایرانیان پرداخته است و توضیحاتی را نیز راجب صفت پارچه و پارچه بافی در ایران آن دوره داده است.
ب ) عکس ها و تصاویر
در بخش بررسی سفرنامه از عکس هایی که سیاحان همراه با توضیحات خود از نوع پوشاک و سرپشمی ایرانیان درج کرده اند استفاده می کنیم که در این عکس ها برای پژوهش، بسیار مفید بوده است زیرا عملاً می توانیم توضیحات و توصیفات جانگردان را به چشم ببینیم و درک کنم و به نکته های دقیقی است می یابیم این منابع نیز از منابع است اول ما می باشد.
ج ) کتب
کتابهای مورد استفاده در این پژوهش نیز عمدتاً به دو بخش منابع دست اول و مطالعات و تحقیقات تقسیم می گردد.
1 ) منابع دست اول : یعنی کتابهایی که مؤلف آنها یا در همان زمان دوره می زیسته و درگیر در مسائل سیاسی و اجتماعی بوده و یا اینکه در آن دوره از ایران بازدید داشته است. در رابطه با گروه اول از ایرانی های که در آن دوره زندگی می کردند هیچ شخصی آثاری بر جای نگذاشته و در رابطه با گروه دوم سفرنامه های سیاحان و جهانگردان مهمترین منبع می باشد کتابهایی چون سفرنامه دلاواله و سفرنامه کمپر سیاح آلمانی و سفرنامه تاورینه و شاردن جز این منابع می باشد.
2 ) مطالعات و تحقیقات : این دسته از کتابها که دوره ی نزدیک به دوره معاصر ما تألیف شده اند و منتشر گردیده اند از منابع دست دوم می باشند که مطالب بسیار مفیدی را که بازار روی منابع دست اول جمع آوری شده اند در اختیار ما قرار داده اند از جمله کتاب تاریخ هزار سال تاریخ پوشاک اقوام ایرانی جهراکساغیبی شاهکارهای هنر ایرانی پرفسور پوپ، تاریخ اجتماعی ایران اثر راوندی، گنجینه ی تاریخ ایران عبدالعظیم رضایی، ایران در زمان صفویه نوشته دکتر تاج بخش، کتاب نگار زن نوشته حوری مقدم دایره المعارف زن ایرانی (1) دکتر مصطفی اجتهادی، دایره المعارف اسلام، پوشاک در ایران زمین سید سودآور دیبا، کتاب پوشاک ایرانیان از دیرباز تاکنون نوشته جلیل ضیاءپور. صنایع ایران نوشته محمد حسن زکی، زن ایرانی در سفرنامه ها نوشته فرشته پناهی و

زن در تاریخ نگاری صفویه نوشته عباسقلی غفاری فرد فصلنامه فرهنگی پیمان تمام این کتاب ها مطالب مفیدی را برای این پژوهش ارائه می دهد مثلاً کتاب زن ایرانی سفرنامه نویسان فرنگی میترا مهرآبادی به توصیف نوع پوشاک زنام در زمان شاه عباس پرداخته که تا زمان شاه سلطان حسین را دربر می گیرد. حتی پوشام ادیان دیگر از جمله زردشتی های اصفهان و ارامنه

جلفا را در زمان شاه عباس بزرگ و شاه سلیمان صفوی بیان می کند یا تاریخ صفویه جلد دوم به توضیح کامل پارچه بافی و انواع پارچه های دوره صفویه پرداخته همراه با عکس و تصویر لباسهای دوخته شده است و یا شکاهکاری هنر ایران پرفسور پوپ به بافته های عصرصفوی پرداخته و همچنین کتاب اروپائی ها و لباس ایرانیان به شرح تغییر لباس در عصر صفویان و نقش اروپائی ها در تیتر لباس پرداخته که به قصد وارد کردن اجناس خود به بازارهای ایران اقدام به عمل نموده بودند. و در جهت و سقم آنها جای تردیدی نیست. چون بامطالبی که در منابع دست اول آورده شده تناقضی ندارد.
تدفین، ازدواج، میهمانی ها و نوع خوراک و خواسته های ایرانیان و پوشش و حجاب ایرانیان و رنگها مورد علاقه ایرانیان آداب و رسوم پادشاهان و قوانین دربار آنها است و حتی به بررسی سرگرمی ها و آئین های حمام رفتن، نوع بناها و آثار ایرانیان، معماری ایرانی و آداب و رسوم خواستگاری ایرانی پرداخته است.


فصل سوم :
 اهمیت پوشش و حجاب
3 . 1 ) پوشاک زنان ایرانی در ادوار مختلف


3 . 2 ) پوشاک از دیدگاه جامعه شناسی
3 . 3 ) پوشاک به عنوان شناسنامه هویت ساز
3 . 4 ) ارتباط رنگ پوشاک با فرهنگ جامعه و طبقات اجتماعی
3 . 5 ) پوشاک به مثابه نعمت اللهی
3 . 6 ) تأثیر جغرافیایی محیط زیست با پوشاک

 


 فصل سوم : اهمیت پوشش و حجاب
3 . 1 ) پوشاک زنان ایرانی در ادوار مختلف
به مجموعه ی جامه هایی که در ادوار مختلف از پوست، الیاف گیاهی، پشم، کتان و ابریشم و غیره که در اصل برای پوشاندن اندامهای بدن و مصون نگهداشتن آنها در برابر عاملهای طبیعی و اقلیمی و آب و هوایی است پوشاک می گویند. اما معنایی پوشاک به معنی پوشیدنی، جامه و پوشش است و پوشش پوشیدنی یعنی دربرکردن، جامه بر تن کردن؛ نهفتن و پنهان کردن و چیزی را در پرده نگاه داشتن است. پوشش از ابتدای خلقت به صورت یکی از ضروریات وجود داشته، هر چند بسیار ابتدایی است. در کتاب پوشاک زنان ایران از قول تورات کتاب آسمانی رودیان بیان شده که : «چون آدم و حوا آفریده شدند و دانستند که برهنه اند، برگ های از برگ های درخت انجیر جهت پوشاندن خود استفاده کردند.» با گذشت زمان و وقوع جریانات تاریخی و تأثیر از اقوان و ملل مختلف، کم کم پوشش نیز تغییر و تکامل یافت و به صورت امروزی درآمد.
اما امروزه گاهی پوشش رابا حجاب یکی می دانند ولی به کار بردن لغت حجاب که برای پوشش زن معروف شده است چندان صحیح نیست و کلمه حجاب هم به معنی پوشش است و هم به معنی پده و حاجب و بیشتر استعمارش به معن پرده است حجاب در لغت یعنی پرده، چادرف روبند و مفهوم آن در واقع در پرده کردن و به تعبیری حیا، روگیری و عفاف است.
در قرآن نیز درباره مفهوم حجاب آیاتی آمده که بیشتر در برگیرنده همان معنای پرده می باشد از جمله در سوره اعراف آیه 46 حجاب به معنای پرده ی جداکننده بهشتیان و دوزخیان و در آیه 17 سوره مریم برای نشان دادن دور شدون مریم عذرا از چشم دیگران آمده است.
و در آیه 45 سوره اسراء حجاب یعنی پوشاننده و مستور به معنای پرده ای است که به چشم نمی آید و باعث می گردد تا کافران از فهم درک حقایق عاجز شوند در آیه 5 سوره حجاب به مفهوم حایل و پرده ای میان حق و باطل است. در آیه 53 سوره احزاب نیز خطاب به مردان در برخورد با زنان پیغمبر آمده که با آنها از پس پرده سخن نگویند و در نهایت در آینه 51 سوره شورای حجاب به معنی پرده غیب آمده است.
پس به طور کلی نتیجه می گیریم که به معنای حجاب با معنای اصلی پوشش در سطح ابتدای و حتی پس از آن کاملاً متفاوت است و این کلمه از آن جهت مفهوم پوشش می دهد که پرده، وسیله پوشش است و شاید بتوان گفت که برحسب اصل لغت هر پوششی حجاب نیست. در گذشته کلمۀ ستر به معنی پوشش به کاری می رفت و شاید کاربرد مورد آخر بوده است.

 


آن طور که در آثار گذشته بیان شده است انسان غارنشین برای پوشش خود جامه های پوستین را مورد استفاده قرار می داده.
در اکتشافات باستان شناسی از نوع پوشاک بانوان، تاریخی بدست می آید مثلاً ربه النوع مادر مانند مردم بدوی که برهنه یا نیمه بودند، به صورت برهنه ساخته می شد. کم کم با تکامل انسان و استفاده از پوست حیوانات برای پوشاک، این ربه النوع نیز همراه با پوشاک پوستی ساخته گر

دید.
نوع پوشام با توجه به شرایط و مکان زندگی نیز متفاوت و متنوع می شد. مثلاً آریایی ها به علت سرمای شدید دشتهای شمال، نیاز به لباس گرم داشتند.
پس پوشاک شأنی از شئون انسانی است که سابقۀ آن به طول تاریخ بشری و به پهنای جغرافیایی زمین بوده و هر قومی مطابق با فرهنگ آداب و رسوم خویش، لباس و پوشش خود را انتخاب می کنند، با مراجعه کردن به منابع تاریخی معلوم میشود که پوشاک در میان انسان ها پاسخ گوی سه نیاز بوده است:
1 ) او را از سرما و گرما و باد و باران حفط می کرده؛
2 ) در جهت حفظ بدن و پوشاندن آن به کار می رفته؛
3 ) حافظ و قادر و آراستگی بوده است؛
بنابراین «در هر جامعه نوع و کیفیت لباس زنان و مردان، علاوه بر آن که تابع شرایط اقتصادی اجتماعی و اقلیمی آن جامعه است، قویاً تابع جهان بینی و ارزش های حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتّی مبین و آئینه آن جهان بینی است».
در زبان فارسی نیز برای لباس از وازه های «پوشش»، «تن پوش» و «پوشاک» استفاده می کنند و فعل «پوشاندن» و «پوشیدن» را به کار می بردند که حاکی از نگاه تمدن ایرانی به پدیدۀ لباس می باشد.
کیفیت پوشاک زنان ایرانی نیز در تعامل با فرهنگ دوران خود بوده و در کنار به اقوام مختلف چون ترک ها، قشقایی ها، ترکمن ها، بلوچ ها، عرب ها و ... که پوشاکی متناسب با باورها و آداب و رسوم خود داشته اند، شیوه و شکل پوشاک عمومی زنان و مردان «البته، زنان بیشتر» در طول تاریخ همراه با تغییرات فرهنگی و اجتماعی، متحول می شده است.
می توان دگردیسی پوشاک زنان با توجه به ادوار مختلف و مهم در تاریخ ایران، به چهار دوره تقسیم کرد :
1 ) دوران باستان ایران؛
2 ) دوران ورود اسلام به ایران؛
3 ) سوران صفویه و بازیابی استقلال ملی ایران؛
4 ) دوران انقلاب مشروطیت؛ و شروع تاریخ معاصر ایران.


 فصل سوم : اهمیت پوشش و حجاب
2 . 3 ) پوشاک از دیدگاه جامعه شناسی
پس ازتوسعۀ جامعه های انسانیو شکل گیری فعالیتهای اجتماعی ما اقتصادی وفرهنگی

و پدیدار شدن عقاید آرمانهای قومی و دینی – مذهبی، پوشاک و جنس، رنگ، شکل و دوخت هر تکۀ جامه نقش و معنای فرهنگی یافت و کارکرد، نمادین ارتباطی آنها آشکار و برجسته باشد. امروزه هر پاره از پوشاک و آرایه های مربوط به آنها بنابر ویژگیهای فرهنگی جامعه ای که در آنها به کار می روند، به صورت رمزی، مفهوم یا مفاهیمی را می رسانند.
پوشاک به عنوان زبان ارتباطی هم، می تواند ایفای نقش کند. لباس نیز مانند زبان علاوه بر بصورت قومیف اجتماعی و جغرافیایی، وابستگیهای شغلی، صنفی، سیاسی، مذهبی و شأن و منزلت اجتماعی، اقتصادی، طبقاتی و حتی تفاوتهای سنی و جنسی را هم مشخص میکند. برایاینکه عملکرد اجتماعی و فرهنگی پوشاک در هویت سازی قشرهی جامعه را دریابیم و بدانیم که چگونه پوشاک هویت اجتماعی و فرهنگی فرد و گروه را در اجتماعات گوناگون ایلی، عشیره ای، روستایی ... دهقانی و شهری باز می نماید و آنها را از یکدیگر جدا می کند، لازم است پوشاکمردم را همچون مجموعه ای از نشانه های زبانی و مادی بنگریم و بررسی و تحلیل کنیم.
اعضای جامعه از راه نشانه های نمادین جامه هایی که بر تن دارند، میان خود یک نظام ارتباطی فرهنگی برقرار می کنند. رمزگشایی از این نشانه ها و دریافت معانی و مفاهیم آنها در هز گروه اجتماعی مستلزم درک رفتارهای اجتماعی و فرهنگی مردم آن گروه و شناخت نظامهای دینی، اعتقادی و اعمال جادویی یا بویی و باورهایی است که پوشاک ارزشهای نمادین خود را از آنها گرفته اند. این ارزشها نقش مهم و برجسته ای در نگهداشت هویت اجتماعی و فرهنگی و استمرار و تداوم آن در حیات تاریخی نسلها ایفا می کنند. مثلاً همان اندازه که زبان هر یک از گروه های قومی کرد، لر، بلوچ، ترکمن و فارس آنها را از یکدیگر جدا و متمایز می کند، پوشاک برجی و سنتی هر یک نیز متمایز کنندۀ این اقوام از یکدیگر است. بنابراین همچنان که امکان دارد با تغییر زبان یک قوم هویت قومی یا فرهنگی مردم آن قوم نیز تغییر کندف از بینبرود، از راه تغییر لباس لوجی، محلی یک قوم نیز می توان کم و بیش چشم به راه هویت زدایی از آن قوم بود.
جنس، رنگ، طرز دوخت، شکل لباس و فرهنگ واژگان مربوطط به جامعه ها با مجموعه ای از ارزشها و معیارهایی فرهنگی، اخلاقی و معنوی مانند شرم و حیا، وقار و متانت، جاذبه جنسی اهمیت و اعتبار اجتماعی واقتصادی، سوگ وشادی، فقر و غنا و باورهای دینی و مذهبی و آرمانی در آمیخته اند. از این رو مطالعه در مورد پوشاک مردم یک گروه و قوم و جامعه چه در گذشت

ه و چه در حال و بررسی روند تحول دگرگونی تاریخی، اجتماعی هر یک از قطعاتلباس و کارکردهای اجتماعی و تأثیر پذیری و تأثیر گذاری آنها زمینه ای مهّم و ارزشمند از شناسایی الگوهای رفتاری مادی و معنوی آن گروه خواهد بود.
مطالعه و بررسی علمی پوشاک و دست یابی به آگاهیهای دقیق دربارۀ جامه های اقوام و گروه های گوناگون اجتماعی و روشن کردن چگونگی سیر تحول و دگرگونی پوشاک در سوره های تاریخی گذشته و تعیین رابطه میان پوشاک و محیط جغرافیایی زیست بومی و فرهنگ و پایگاه

و منزلت اجتماعی، اینی و اقتصادی پوشندگان و نقش و کارکردهای مختلف هر تکه از تن پوشها در جامعه های کهن و انروزی از موضوعهای بسار مهم در پژوهشهای تاریخی، اجتماعی و فرهنگی دانش نوین مردم شناسی است.
امّا به پوشاک از دیدگاه های مختلف می توان نگریست و آن را با اسلوبیهای گوناگون بررسی و تحقیق کرد. پوشاک را برحسب ملاک های گوناگون تقسیم بندی، و با نگرشهای متفاوت علمی بررسی و تحزیه و تحلیل می توان می کرد. از شیوه های کم و بیش عمومی و رایج تقسیم بندی و پژوهش این چند مورد را می توان نام برد :
1 ) تقسیم بندی پوشاک از لحاظ گروه های قومی، زبانی، ایلی عشیره ای، روستایی، دهقانی، شهری و حوزه های جغرافایی، فرهنگی در دوره های گذشته و حال؛
2 ) تقسیم بندی بر مبنای گروههای جنسی و سنی، کار و اشتغال، فصلهای چهارگانه، درون و بیرون خانه، جشن و سوگواری؛
3 ) تقسیم بندی براساس پوشش اندامهای تن انسان، مانند سرپوشها؛ چهره بندها : پیشانی بند، ردبنده، برقع و دهان بند؛ تن پوشها : جامه های زیرین (زیرپوشها) و رویی (بالاپوشها)؛ کمرپیچها؛ دست پوشها : دستکش و مچ بند؛ پای جامه ها : شلوار و تنبان و شلیته؛ باپوشها و پاافزارها : پاتاوه ها و موزه ها. در هر یک از این شیوه های پژوهشی، جامه ها از جنبه های گوناگون در برنامۀ کار و پژوهش قرار گرفته است که برخی از این جنبه ها عبارت اند از جنس، رنگ، شکلف آرایه ها و زیورهای جامه ها، نامها و اصطلاحهای مربوط به هر پاره جامه، حرفه ها و پیشه های وابسه به پوشاک.

 فصل سوم اهمیت پوشش و حجاب
3 . 3 ) پوشاک به عنوان شناسه هویت ساز
میان شخص و منزلت انسانی، اجتماعی و قومی او با لباسی که می پوشد و نوع و جنس و شکل و رنگ آن پیوسته ارتباط نزدیک برقرار بوده است.
لباس بیش از هر چیزی نشان دهنده هویت انسانی، اتجتماعی و قومی پوشندۀ آن است.
شاید بتوان آن گونه تصور کرد که لباس پس از بدن، نزدیک ترین چیزها به نفس ماست و اینکه

 

هویت کا اغلب وابستگی نزدیکی به لباسمان دارد.
لباس ما، بیش از هر چیز دیگری، مستقیماً نشان دهنده ی فهم و درک ما از معنای انسانیت است. در جوامع گذشته اختلاف طبقاتی و وجود گروه های مانند درباریان، دیوانیان، قاضیان، بازرگانان، روحانیان، لشکریان، کارکنان کشوری، پیشه وران، کارگرانف اعضای گروهها و صنف های دیگر باعث می شد که در پوشاک و نوع آن گونه گونی و کثرت پدید آید. چنان که از نوع جامه های آنها می توان به موضع و پایگاه اجتماعی و طباقاتی پوشندگان آنها پی برد.
مثلاً در جهام اسلام شخصیتهایبزرگ و مذهبی از روی عنانه هایشان شناخته می شدند. پیامبر اسلام (ص) از عمامۀ شفیدی به نام «سحاب» (ابر) که بر سر می گذاشت شناخته می شد.
سعید بن العاص بن امه به سبب عمامه زیبایش ممتاز بود.
قدیم سادات یا بازماندگان خاندان پیامبر (ص) که نشانه ی انتساب خود به پیامبر (ص) یک تکه پارچۀ سبز بر عمامه های خود می بستند امروزه هم وابستگان به پیامبر (ص) عمامه سبز و در ایران هم علمای سادات عمامۀ سیاه برسرمی گذارند.
عمامه یا دستار که به روایتی «تاج اسلام» و نشانه ی اعتبار معنوی و روحانی بوده است، پارچه ای به طول 4 تا 7 متر و به عرض یک متر و دولاست که آن را به نرمیو با دقت به دور سر می پیچند و معمولاً کلاهی در میان آن بر سر می گذارند.
پیچیدن دستار مهارت و دقت و تدمل می خواهد، از این رو دستاری که این چنین بسته شود با شکوه و با وقار و شایستل توصیف آن به «تاج اسلام» است.
مسلمانان عموماً و فقیهان خصوصاً، اندازۀ عمامه را نشانل درجۀ وقار و احترام شخص می دانستند.
به عنوان مثال عمامه ای که فقیهان ردر اسپانیا بر سر می گذاشتند بسیار بزرگ تر از عمامۀ

دیگران بود و به این سبب آنها را «رب العمامه» (صاحب عمامه) یا متعمم می نامیدند.
در پاکستان تفویض روحانیت، سیادت،عظمت، شرافت و افتخار خدمت به خلق باستن دستار بر سر پسر ارشد و اعلم و جانشین شخصیت بزرگ روحانی و عارف در مراسمی به نام «دستاربندی» در روز سوم در گذشت روحانی تحقیق می یابد. این دستار را که با پارچه ای از ملل بسیار نازک و ظرفیت و به رنگ سفید است و «پیگیری»یا «عمامه» می نامند روی کلاهی مخصوص یا روی عرق چینی می پیچیند.
جلبه که آن را در مصر جلابیه، در اردن دسشداش، در عربستان و خلیج فارس ثوب یا عبابه می نامند، جامۀ بلند و گشاد مردان مسلمان عرب است که اقسام گوناگون آن را در سراسر گستردل وسیع جغرافیایی جهان اسلامی عربی می پوشند جلبه نشان دهندۀ هویت مرد عرب مسلمان و نمودار «نهایت شرافت و متانت» پوشندل آن است. پوشیدن جلبه نه تنها در هماهنگی با نقش مرد مسلمان، به منزلۀ رمز برتر خداوند است، بلکه به سبب بلند و گشاد بودنش به مسلمان امکان می دهد تا وضو و نماز را با آرامش و متانت کامل به جای آورد.
محققی به نام محمدمناظر احسن در تحقیق خود دربارۀ جامه های گروهها و قشرهای گوناگون اجتماعی دورۀ خلفای عباسی (132 – 656 ق / 750 – 1258 م) و تناسب جامه ها با پایگاه اجتماعی و مناسب حکومتی و اداری آنها می نویسد : در دورۀ عباسیان گروههای گوناگون قومی و اجتماعی هر یک جامۀ مشخص خود را داشتند در جشن و سور و فصلهای سال لباس خاص می پوشیدند. در کارهای رسمی، مدموران مختلف حکومتی، مانند تاخی و نایب قاضی و کاتب الجنه (لشکرنویس، دبیر سپاه) همه جامه های ویژه منصب خود را بر تن می کردند. جامۀ همه اصناف مردم یکسان بود و تنها از راه رنگ وطرح و جنس پارچه از هم بازشناخته می شدند. پوشش سرمسلمانان در همل طبقات و اصناف بیشتر کلاه و دستار بود.
در همین دوره دارندگان هر شغل و پیشینۀ خاص، لباس مخصوص کار می پوشیدند که این لباس برحسب اختلاف حرفه و منزلت اجتماعی با یکدیگر متفاوت بود. مثلاً طباخ پیراهن کار می پوشید، سازمانان و خدمتگزاران «فوطه» پیش بندی می بستند سقایان «تبان» (معرف تنبان، شلور کوتاه) به با پی کردند؛ ملاحان «تبان» و «مدرعه» (لباس پشمی خشن)ف کباسیها «ازار» (پیش بند لنگ) می بستندغ تجار و صنعتگران مقظان (= خفتان، نوعی لباده) بر تن می کردند و کشاورزان جامه های کلفت پنبه ای می پوشیدند و عمامه های رنگانگ بر سر می گذاشتد.
جهشیاری در کتاب الوزراء و الکتاب دربارۀ لباس مردم و اصناف مختلف در ایران پیش از اسلام می نویسد که «مبنا بر رسم پادشاهان یهران هر طبقه و صنفی لباس ویژه صنف خود را می پوشیدند، این بدان سبب بود که هرگاه افرادی از این اصناف به حضور پادشاه می رفتند، شاه از شکل و رنگ آنها دریابد که متعلق به کدام صنف اند و چه شغل و حرفه ای دارند البته به نظر می رسد که در همین رسم در زمان آل بویه نیز معمول بوده است».
در ایران دوره اسلامی گذاشتن کلاه و بستن کمربند ویژه طبقات لشکری و سپاهی بوده است و عامه مردم از کشاورزان، پیشه وران، منشیان، بازگانان، اهل قلم تا ایوانیان و وزیران هیچ گاه از کلاه استفاده نمی کردند و به جای آن همۀ دستار بر سر می بستند. از این راه اهل کلاه (لشکریا

ن) از اهل دستار (کشوریان) جدا و شناخته می شدند.
روابط میان اعضای جامعه های ایلی، عشیرهای و جامعه های روستایی، دهقانی سنتی ایران، و سبب اشتراک در رفتارهای اجتماعی، فرهنگی و دینی، بر مبنای انسجام مکانیکی استوار بوده و در آنها تنوع ساختار اقتصادی و تکثیر وتفنن فرهنگ هادی وجود نداشته است. نوع فرهنگ برخاسته از شیوۀ معیشت کوچندگی و دام پروری و کشت و زرع در این جامعه ها امکان تنوع و تفنن در لباس و گزینش نوع، شکل و طرح جامه های متفاوت باشیوه بومی، سنتی را به مردم آنها نمی داده و مردم را به پیروی از هنجارهای معمول در پوشش یکسان مقید می کرده است. از این رو لباسهای مردان و زنان در هر یک از این جامعه ها از لحاظ طرح و اسلوب دوخته، حتی جنس و رنگ و شکل متأثر از الگوهای فرهنگی و قومی متداول در همان جامعه بوده است.
نشانه و شناسۀ هویتی آشکار و متمایز کنندۀ هر یک از جامعه های قومی، عشیره ای همانا پوشاک بومی و سنتی آنها است در اینجا به عنوان نمونه چند جامۀ نمادین هویت ساز از انواع مردانه در برخی از عشایر اشاره می کنیم :
در بین جامعه لر بختیاری چند تکه جامۀ مردانه، مانند «چوقا» ، «کلاه» و «تمبان» یا «شلوار» از شاخص ترین عناصر نمادین بختیاری و مایۀ شناسایی این گروه از سایر عشایر بوده است.
خانم لیندسفارن، تاپر در بررسیهای مردم شناختی خود در جامعۀ شاهسون های شمال غربی ایران، توجه ویژه ای به پوشاک مردان و زنان شاهسون و نقش نهادین هویت بخشی آن داشته است او بیان کرده است. که : «پوشاک زنان و مردام شاهسون هر دو بخشی از نظامهای فرهنگی است که مراحل تولد تا مرگ را در مدار زندگی و اختلاف جنسی، منزلتهای دینی و پیوندهای مردم با نیروهای فراطبیعی مشخص می کند همین طور پوشاک مردان روابط شاهسونها را به عنوان یک جامعۀ ایلی با محیط زیست اجتماعی وسیاسی توجیه و تبین می کند. شاهسونها نه تنها با نوع و طرز لباس پوشیدن تفاوتهای مربوط به جنس، ثروت و پایگاه مذهبی خود را نشان می دهند، بلکه از لحاظ سیاسی، هویت ایلی خود را نیز دو منطقه آشکار می کنند». او همچنین در اهمیت نقش کلاه شاهسون می نویسد : «کلاه در میان پوشاک مردان نقش برجسته و ممتازی در جامعۀ ایلی شاهسون داشته است. مردان با کلاه هایشان تمایزات پایگاهی و هویت ایلی خود را به عنوان شاهسون نشان می دهند. پوشاک زنان شاهسون نیز پایگاه شخصی آنان در میان زنان دیگر و نشان دهندۀ فردیت و احوال روحی زن شاهسون است.»
نشانه های هویت ساز و آشکار کنندۀ موقعیت و منزلت اجتماعی را در پوشاک بسیاری از ایلات

 

و عشایر دیگر ایران و گروههای قومی، قبیله ای مختلف امروزی سرزمینهای عربی می توان ملاحظه کنیم مثلاً در سرزمین عمان که گروه های اقلیت قومی و دینی اغلب در کنار هم اما در روستاهایی جدا از یکدیگر زندگی می کنند، جامۀ زنان شاخص ترین علامت آشکار هویت، منزلت و طبقه است. بنابر تحقیق یکی از مردن شناسان در یک بخش از ناحیۀ داخل عمان و در میان اجتماعات بلوچ سنی مذهب که در دهکده هایی با قبایل عبادی عمان زندگی می کردند، لباس زنان تعلق و وابستگی آنها را به هر یک از اجتماعات بلوچ و عرب نشان می داد. نشانه های متمایز کننده گاهی بسیار بودند، مانند بلندی جامه، رنگ پوشش سر و نوع سوزن دوزی روی برگردان پاچه های شلوار. از هیمن نشانه های ساده، محلّی ها به خوبی در می یافتند که زن ناشناس پوشندۀ فلان لباس در بافت کدام جماعت قرار می گیرد.


 فصل سوم : اهمیت و پوشش و حجاب
3 . 4 ) ارتباط رنگ پوشاک، با فرهنگ جامعه و طبقات اجتماعی
جدا از نقش زیبایی، که رنگها برای پوشاک ایفایی کنند، و جلوه و شکوه خاصی که به لباس می بخشند زمینه ی اجتماعی نیز بازتابندۀ ارزشهای نپذیرفته شده در فرهنگ مردم جامعه هستند.
نقش و اهمیت رنگها وقتی آشکار می شود که جامه ها رابطه ی نزدیکی میان پوشندگان آنها و فرهنگ جامعه ای که در آن زندگی می کنند پدید نی آورد. در این حال رنگ پوشاک در هماهنگی با جنس، سن، دوره های زندگی، موقعیت و منزلت پوشندگان معنا می یابند و سازمان رمزی و استعاری خصوصیات و صفاتی مانند شرم و حیا، وقار و متانتف جاذبه و فریبندگی، عظمت و حقارت، غرور و کبر و فروتنی، شادابی و سرزندگی، پیری و خمودگی، قدرت و ضعفف مردانگی و زنانگی و تعلقات و وابستگیهای قومی، گروهی و دینی انسان پوشندل لباس را نمایان می سازد.
فرهنگها در جامعه های سنتی، نوع لباس، طرز پوشیدن و رنگ آن را به اعضای جامعه تحمیل می کند.
از این رو رنگ لباس پوشندگان از سویی بیانگر مفاهیم آرمانی فرهنگ جامعه، و از سویی دیگر بازتاباننده ی ویژگیهای انسانی پوشندگان و جایگاه آنها در خانواده، گروه طبقه اجتماعی است. در میان مردم جامعه های اسلامی و ایران از دیرباز برخی رنگها به ویژه سفید، سرخ، سیاه، سبز و زرد نقش مهمّی داشته و تبیین کننده ی مفاهیم خاصی بوده اند که به نمونه هایی از آنها اشاره می کنیم به عنوان نمونه در صدر اسلام جنگجویان برجسته و بزرگ برای شناساندن خود و تمایزیشان از جنگجویان دیگر، عمامه هایی با رنگهایی متمایز از دیگران بر سر می گذاشتند. روایت شده که مثلاً حمزه عموی پیامبر (ص) در جنگ بدر پری سرخ از شتر مرغ فراز عمامۀ سیاهش زده بود و زبیر عمامه ای زرد بر سرداشته.
جامه سفید نشانه ی حکومت گران اموی و جامۀ سیاه نشانۀ مخالفان آنها بود. حارث بن سریج که در 116 ق / 734 م در خراسان در برابر هشام اموی (حکومت 105 – 125 ق / 723 – 743 م) قیام کرد، جامهسیاه پوشیده بود.


همچنین جامه سیاه نشانه عباسیان بود و مخالفان عباسیان که پس از قتل ابومسلم به خون خواهی او قیام کردند لباس سفید پوشیده بودند.
رنگ سبز نشانۀ خاندان پیامبر (ص) و ائمۀ شیعه (ع) بود مقنّع و پیروانش با پوشیدن لباس سفید بر ضد خلفای عباسی در خراسان و ماوراء النهر قیام کردند و به سیه جامگان معروف شدند و فرم دنیان جامه های سرخ می پوشیدند و از این رو به سرخ جایگان شهرت یافتند.
قاضیان جامۀ سیاه بر تن می کردند فرزندان انصار جامه ها و عمامه های زرد بر می کردند. امیران و سروان در هر صنفی عباهای سیاه و عمامه هایی از این گونه می پوشیدند و جوراب و لالک (پای افزار کفش) سیاه به پا می کردند. این لاکها با رشته های به پا استواری می شدند.
دیگر مردمان اجازۀ پوشیدن جامه های هم رنگ بجز سیاه را داشتند.
در اوایل و اواخر سده 4 ق مردان مبادی آداب، و خوش پوش از پوشیدن لباس رنگی که ویژه زنان بود خودداری می کرند. آنها گمان می کردند که لباسهای رنگی شأن اجتماعی آنان را در کوچه و بازار پایین می آورد. نخبگان و بزرگان لباس سفید می پوشیدند. رنگ سفید رنگی مردانه بود، با این همه زنان پیر و بیوخ هم سفید می پوشیدند و زنان دیگر شلوار سفید بر پا می کردند.
عامۀ مسلمانان کفش سرخ به پا می کردند اما اشراف آن را عیب می دانسنند، و اشخاص جلف و جاهل و کج سلیقه و خودنما کفش دورنگ می پوشیدند.
در ایل شاهسون مردان جوان جلیقه و نیم تنه سرخ، و مردان سالخورده جلیقه و نیم تنۀ سبز می پوشیدند سرخ و سبز هر دو از رنگهای شاخص و مهم در میان شاهسون هاست. در میان افراد این ایل مانند، مسلمانان دیگر سرزمین های خاورمیانه، رنگ سرخ با مردانگی، نیروی جسمانی، قدرت اجتماعی فرد پیوند دارد، در خالی که در میان آنها رنگ سبز رابطۀ باروری زمین، انسان و خدا را تداعی می کند.
در ایل بختیاری زنان در هر دوره از زندگی خود جامه هایی با رنگ و نگارهای ویژه می پوشیدند. دختران نابالغ جامه های رنگی با زمینۀ شاد مایل به تیره و گلهای درشت؛ دختران بالغ جامه های با همان رنگ و نگارها، اما با زمینۀ روشن تر؛ 30 سالگان لباس سبز یا قهوه ای تیره؛ زنان شوهر دار تا پیش از زایمان نخست لباس بسیار روشن همراه با تور سفید یا چادر نماز سفید و پس از بچه دار شدن جامه های رنگی متمایل به تیره و زنان مسند و سالخورده لباسهای یک سره و سادۀ تیره رنگ می پوشیدند.
لباس زنان و رنگ آن در میان کردهای خراسان؛ طایفه به طایفه بر اساس سن و داشتن یا

 

نداشتن شوهد فرق می کند مثلاً دامن زرد با روسری ابریشمی سادۀ بنفش نشانه ای از زن شوهر نگرده و دامن قرمز با حاشیۀ راه راه و پیچیدن چادر به طرزی خاص به دور خود نشانه ای از زن تازه بیوه شده است.
در ختران تا 8 یا 9 سالگی می توانند هر رنگ لباس که دوست دارند بپوشند اما پس از آن ناگریزند از پوشیدن پوشاک خاص مقرر در ایل هستند .
در طایفه های کرد زنان شوهر دار روسری سیاه و بنفش و زنان بی شوهر روسری سادۀ بنفش بر سر می کنند. دختران هرگز روسری سیاه رنگ بر سر نمی کنند. همچنین مشخصات رنگ لباسهایی که زنان طایفه های مختلف کرد خراسان می پوشند تعلق آنها به هر یک از طایفه ها را نشان می دهد.
در بین قشقایی ها زنان تمایل به پوشیدن لباسهایی با رنگهای بسیار زنده و شاد و روشن دارند. ارزش و تبهای پارچۀ جامه، زیور لباسها و رنگ آنها و شمار جامه هایی که می پوشند میزان منزلت اجتماعی آنها را می نمایاند. در همان حال که رنگ لباس نشان زیبا شناختی است، به ما کمک کند تا دربارۀ سن و موقعیت و پایگاه زن قشقایی اطلاعاتی بدست آوریم.
دختران جوان قشفایی و زنان جوان و دم بخت لباس به رنگهای بسیار روشن و زنده و عروسان جامه هایی به رنگهای سرخ تند می پوشند اما برای اینکه توجه بی حد دیگران را به خود معطوف ندارند و نیز برای پرهیز از چشم بد که به سلامت آنها آسیب می رساند، همیشه مجاز به پوشیدن این رنگ نیستند.
مادران و همسران جوان جامه هایی به رنگهای روشن و روشن کم رنگ می پوشند. پوشیدن جامه های نقش دار قرمز و رنگهای دیگر برای این زنان پذیرفته شده است. زنان سالخورده هم لباسهای سیاه و خاکستری می پوشند. در شهر اینچه برون شهرستان گنبد کاووس زنان ترکمن تا پیش از شوهر کردن کلاه نقش و نگارین سوزن دوزی شده ای به نام «برگ» بر سر می گذارند؛ وقتی که شوهر کردند، دیگر این کلاه را بر سر نمی گذارند و به جایش «آلّانگی» (پیشانی بند سرخ و گلدار) بر روی پیشانی و روسری نقش داری به نام «پوپک بالق» می بندند.


مردان طایفه های ساریق و ارسای ترکمن وقتی به 63 سالگی سن در گذشت، سن درگذشت چپ می پیچند. جوانان ترکمن بیشتر عمامل فیلی یا رنگین به سر می بندند.
درطایفه های دیگر ترکمن فقط پیرمردان متدیّن و افراد روحانی عمامه سفید بر سر می گذارند.
«برک» یا «طاخیه» (عرق چین) و «تیلپاق» (کلاه پوست) از جامه های هویت بخش مردان ترکمن است. تیلیاقها معمولاً از پوست سیاه و یا قهوه ای قره گل دوخته می شود، مگر تیلپاقهای ترکمنهای طایفۀ تکه و گروه های همسایۀ آنها که از پوست سفید است.
برخی از کارگزاران و مأموران کشوری و لشگری ایران در دوران قدیم متناسب با شغل و وظیفۀ خود لباس سیاه یا سرخ می پوشیدند و در جامعه به «سیاه پوشان» و «سرخ پوشان» شناخته شده و معروف بوند.
به عنوان مثال شب گردان، میران بازار، میران شب، چاووشان (پیشاهنگهای لشکری) و دورباش گویندگان موکب پادشاهان همه لباس سیاه که هیبت و صلابت خاص خود را داشته، می پوشیدند دژخیمان یا میرغضبهای عصر قاجار قباهای سرخ بر تن می کردند. شاهان نیز به هنگام قهر و غضب جامل سرخ می پوشیدند و از این رو در «غضب نشستن» یا «به غضب آمدن» پادشاه را اصطلاح «جامۀ سرخ پوشیدن سلطان» می گشتند.
در دوره صفویه هم «زمان شاه عبای اول» (996 – 1038 ق / 1588 – 1619 م) مردان روستایی مسلمان ایران به طور سنتی لباس آبی رنگ می پوشیدند اما مردان زردتشتی از پوشیدن این رنگ لباس و لباسهای همرنگ لباس مسلمانان و بستن دستار منع شده بودند تا منزلت پایین تر آنها مشخص شود.
ادوار براون در سفرنامه اش می نویسد که مسلمانان یزد زردتشیان را کارفرونا برابر با اهل کتاب می انگاشتند. از این رو آنها را به پوشیدن جامه زرد کم رنگ با نصب علامت مشخص بر جامه مجبور کرده بودند. مردان اجازه نداشتندجوراب بپوشند یا دستارشان را ظریف و محکم ببندند.
رنگ سیاه درهیچ یک از جامه های مردان یا زنان زردتشتی دهات یزد دیده نمی شود و آن را رنگ مخصوص لباس مسلمانان می دانند. امروزه زردتشیان از پوشیدن لباس زرد رنگ هم خوداری می کنند، زیرا این رنگ را بدیمن می پندارند.

 فصل سوم : اهمیت پوشش و حجاب
3 . 5 ) پوشاک به مثابۀ نعمت الهی


پوشاک به عنوان وسیله ای برای پوشانیدن بدن، هر چند اصالتاً ارتباطی با دین ندارد، اما به هر حال جنبه ای دینی یافته، و به عنوان نعمتی الهی شناخته شده است. در یادکردهای قرآنی در کنارنگاهی به پوشاک به عنوان وسیله ای برای رفع نیازهای طبیعی، نقش آن برای تأمین برخی نیازهای فرهنگی نیز مطرح است و البته در تلقی پوشاک به عنوان نعمت الهی، دشوار بتوان نیاز فرهنگی را کمتر از نیاز طبیعی ملحوظ داشت.

 


در دو آیه از قرآن کریم که تعبیرات «جعل لکم» و «انزلنا» برای پوشاک، آن را مثابل نعمتی نازل شده از سوی خداوند نموده است، هر دو جنبۀ نیاز به پوشاک دیده می شود. آیۀ نخستف به دو کارکرد مهّم طبیعی برای پوشاکف یعنی نگاهداری از گرما (و با توسع در معنا، آزاد محیطی)، و نگاهداری از «بأس» انسانها نسبت به یکدیگر (آزارهای ناشی از جنگ) اشاره دارد. (نحل / 16 / 81) در آیۀ دیگر به این کارکرد پوشاک اشاره شده که پوشانندۀ «زرتشتیها» ی انسان است، یعنی آنچه انسان از آشکار شدن آن شرم دارد و آن ناظر به نیازی فرهنگی است (اعراف / 7 / 26) در همین جا است که نقش شیطان به عنوان بر کنندۀ پوشاک از انسان و فراهم آورندۀ زمینۀ شرمساری او آشکار می گردد.
در یکی از داستان های حضرت آدم، سخن از آن است که چگونه شیطان بر سر آن بود و قصد داشت تا لباس آدم و حوا را از ایشان بگیرد و جدا کند و «زشتیها» ی پوشیده شدۀ آنان را آشکار کند. (سوره اعراف / 7 / 22، 27).
همچنین بارویآوردن به زندگی آخرت، بار دیگر پوشاک نیک و پسندیده به عنواننعمت در برابر پوشاک ناپسند به عنوان عذاب مطرح میشود. در آیات زیادی از قرآن کریم، از پوشاک راحت و برازنده برای اهل بهشت سخن به میان آمده است (سوره کهف / 18 / 31؛ حج 2 / 23؛ فاطر 35 / 33؛ دخان / 44 / 53) و در آیه ای دیگر اشاره به پوشاک جهنمایان از «قطران» یاد شده است (ابراهیم / 14 . 500). از ویژگیهایی که برای بهشت ذکر شده است آن است که در آن جا گرسنگی و برهنگی یعنی محرومیت از خوراک و پوشاک هرگز راه نخواهد داشت. (طه / 20 / 118).
نعمت به شمار آوردن پوشاک باعث شده که در تمام ادعاها «پوشانیدن هر برهنه» به عنوان درخواست تکرار شود. مطرح بودن پوشاک در کنار خوراک در عنوان نیازی طبیعی که باید تدمین گرددف زیمنه ساز آن بوده است تا از انفاق پوشاک نیز سخن رود و در آیات قرآنی بسیار به آن تأکید شده است. علاوه بر آن به پوشانیدن نیازمندان در آموزهای اخلاقی همواره تأکید شده. برر پایۀ بسیاری از احادیث کسی که برهنه ای را بپوشاند، تا آن گاه از آن لباس چیزی باقی است، غریق رحمت خداوند است . در شماری دیگر از احادیث سخن از این مسئله شده است که خداوند چنین کسی را از جامه های بهشتی خواهد پوشانید .
کارکرد فرهنگی پوشاک به عنوان پوشانندۀ آنچه به لحاظ فرهنگی، شرم عرفی یا دستور شرعی، باید پوشانده شود، با مسئلۀ حجاب ارتباطی نزدیک می یابد. پیداست که دامنۀ این کارکرد بسیار گسترده تر از پوشش دادن به «زشتیها» است که در برخی از آیات به آن اشاره شده است، و آشکار نکردن زیبایها یا «زینت» «با تفسیرهای مختلف آن» را نیز دربر می گیرد .
در هر صورت در قرآن کریم دستورهای مشخصی برای چگونگی پوشش مخصوصاً زنان داده شده است و حتّی شیوه استفاده کردن از پوشش های خاص برای زنان، مانند «خمار» (روسری) «وجلباب» (چادر یا جامۀ فراخ) بیان شده است .

 فصل سوم : اهمیت پوشش و حجاب
3 . 6 ) تدثیر جغرافیای محیط زیست بر پوشاک
جغرافیای طبیعی محیط زیست و عاملهای طبیعی، محیطی و نوع شکل معشیت مردم، نقش و تأثیر بسیاری بر نوع پوشاک مردم از جهت جنس، شکل، رنگ و اسلوب دوخت داشتهاست.
انتخاب نوع پوشاک مردم سرزمین را می توان جدا از رابطه و سازگاری مستقیم آن با فرهنگ جامعه، نوعی سازگارب با جغرافیایی زیست، بومی و شیوه معشیت مردم و اضاع جغرافیای مناطق از لحاظ سردی و گرمی هوا دانست و به شمار آورد.
پوشش مردم جامعه های کهن و مردم دوره ی باستان و تا حدودی پوشش مردم جامعه های کوچنده ی کنونی با طبیعت محیط زیست خود نزدیکی و ارتباط مستقیم تری داشته و دارند و تأثیرات جغرافیایی بومی و بوم شناسی فرهنگی را بیشتر نشان می دهند.
با بررسی کردن پوشاک اقوام مختلف، چه پوشاک اقوام روزگاران پیش از تاریخ، که آثاری از آنها روی سنگ نگاره ها و کنده کاریهای روی سفال بازمانده است، و چه پوشاک مردم دوران کهن تاریخی و دوران امروزی می توان به چگونگی شرایط زیست جغرافیایی و چگونگی شکل معیشت آنها پی برد. به عنوان مثال مردمانی که در روزگاران بسیار کهن د سرزمینهای گرمسیر ایران می زیستند پوشاکی بسیار ساده و طبیعی مناسب گرمی هوای منطقه بوده بر تن می کرند.
لباس کردها نیز رابطۀ مستقیم با محیط زیست آنها داشته است. به گفتۀ دیکسن مردان ساکن در مناطق کوهستانی و مر تفع شمالی ایران که غالباً همه سوارکار بودند، لباس چسبان با چینهای گشاد و شلوار تنگ چسبان و پوتینهای ساقه بلند می پوشیدند؛ عذق چین نمدی سفید رنگ مخروطی بر سر می گذاشتند و دستاری سیاه از جنس شال کشمیر به دور آن می پیچیدند که ریشه ها و منگوله هایی از اطراف آن می آویختند.
اما کردهای کوههای کردستان جنوبی که اسب در زندگیشان نقش کم اهمیتی داشت، لباس گشاد می پوشیدند و شلوارشان گشاد همچون کیسه بوده استف نیم تنه از نمد سینه و ضخ

یم به تن می کردند و کلاه نمدی سفید مخروطی بر سر می نهادند و دستار سفید یا آبی نقش دار هم به سر می پیچیدند و شال رنگینی به دور کمر می بستند که مناسب با منطقۀ آب و هوایی خود آنها بوده است.
لباس کردهای چادرنشین هم کم و بیش تقلیدی از شکل لباسهای عربی بوده است.
به احتمال زیاد جامۀ گشاد آنها بیشتر با اقلیم بیابانی و گرمای طاقت فرسا سازگاری دارد.
بدون تردید رختهای ساده مانند عبا یا جامۀ دوخته شده و بی درز مانند «حیک» که روی سر و دوش را می پوشاند با زندگی بیابان گردی آنها بیشتر تناسب دارد.
رنگ لباس مردم اقوام گوناگون هم بنابر محیط زیستشان تغییر می کرده است. مثلاً مردم بیابان نشین قلب شبه جزیره عربستان به طور سنتی لباسهایی به رنگ روشن تند، مانند قرمز، ارغوانی و زرد و مردم شهرنشین نواحی غربی عربستان لباسهایی به رنگ خاکستری کم رنگ، آبی، سبز یا شرابی پوشیدند،که به نظر می رسد به دلیل گرمی آب وهوای منطقهاین نوع رنگ ها را انتخاب نموده بودند.


فصل چهارم :
 لباس زن در آئین مقدس اسلام
4 . 1 ) پوشش و حجاب زن از دیگاه اسلام
4 . 2 ) اهمیت حجاب در اسلام
4 . 3 ) آثار حجاب و پوشش


 فصل چهارم : لباس زن در آئین مقدس اسلام
4 . 1 ) پوشش و حجاب زن از دیدگاه اسلام
از نظر اسلام پوش زنان دارای حدودو شعوری بوده و ناظر به حفظ متانت و انسانیت زن می باشد نوع خاصی از لباس و پوشاک را مد نظر قرار نداده است؛ بلکه بر لباس های قومی و محلی صحه گذاشته و نظر به برآورده شدن حفظ حریم عفاف و ناموس زنان در اجتماع داشته است.
بر این اساس، فقهای شیعه نیز در مطالبی که ناظر به بحث پوشش زنان بوده، کلمه «ستر» را به کار برده اند و به نظر مرحوم مطهری استعمال کلمه حجاب در مورد پوشش زن، یک اصطلاح ن

سبتاً جدید است؛ ایشان می نویسند : «حجاب در اسلام از یک مسئله کلی تر و اساسی تر ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع لذّتهای جنسی، چه بصری و چه لمسی و چه نوع دیگر ببه محیط خانوادگی و در کادر ازدواج قانونی اختصاص یابد، اجتماع منحصراً برای کار و فعالیت باشند».
تمام مباحث مربوط به پوششزنان و حجاب اسلامی کهریشه در قرآن و روایات دارد دو ویژگی و عدم جلب توجّه را مد نظر داشته، بنابراین دارای انواع مختلفف نظیر چادر، مانتو و روسری یا مقنعه بوده. در نتیجه با توجه به تنوع فرهنگ و آداب و رسوم و سنن در جوامع بشری، نوع پوشش و حجاب نیز طبیعتاً متفاوت می گردیده. قرآن کریم در دو مورد به طور واضح و صریح مسئله پوشش زنان را عنوان کرده است : ال در سورۀ نور، آیه 31 می فرماید : «و قل للمؤمنات یعفض من ابصارهن و یعفظن فروجهن و لایبدین زینتهان الا لبعولتهن او آبائهن او آباء بعد لتهن او ابنائهن او ابناء بعو لتهن او اخوانهن او بنی اخوانهن او بنی اخواتهن او نسائهن او ما ملکت ایها نهن او التابعین غیر اولی الاربه من الرجال او الطفل الذین لم یظهروا علی عورات النساء و لانصیربن بارجلهن لیعلم ما یخضین من زینتهن و توبوا الی الله جمیعاً ایها المؤمنین لعکم تفلحون» (به زنان مؤمنه بگویید دیدگان خویش فروخوابانند و دامن های خویش حفظ کنند و زیور خویش آشکار نکنند مگر آنچه پیدا است، سرپوش های خویش بر گربیان ها بزنند، زیور خویش آشکار نکنند مگر برای شوهران، یا پدران یا پدران شوهران یا پسران یا پسران شوهران یا برادران یا برادرزادگان یا خواهد زادگان یا زنان یا مملوکانشان یا کودکانی که راز زنان را آگاه نیستند و پای بر زمین نکویند که زیورهای مخفیشان دانسته شود. ای گروه مؤمنان همگی به سوی خداوند توبه برید باشد که رستگار شوید).
از آِه معلوم می شود که زنان مسلمان باید پوشش داشتهو آرایش و زینت خود را بر دیگران آشکار نسازند و درصدد تحریک و جلب توجّه مردان درنیایند. علامه طباطبائی در بحث از این آیه می نویسد: «جمله یحفظ و افروجهم در آیه، خاب به مردان مؤمن می باشد و تأکید بر پوشاندن فروج از نگاه زنان است که نشانگر لزوم پوشیدن لباس مناسب و آزاد می باشد. چنانچه در روایتی از امام جعفر صادق علیه السلام آمده است که تممی آیات که دربارۀ حفظ فروج آمده به معنای حفظ از زناست به غیر از آیه که منظور آن، حفظ از نظراست.» مرحوم مطهری از این آیه حدود و پوشش اسلامی را استنباط کرده و حدود آن را روسری زنان که تا دو طرف سینه و گریبان آنان داسنته است که غیر از موی سر، گردن و جلوی سینه ذا می پوشاند. آیه ی دیگری که مورد پوشش زنان را مطرح کرده آیه 5 سوره احزاب است : «یا ایها النبی قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین لدنین علیهن من جلا بیهن ذلک ادنی ان یعرض فلایؤذین و کان الله غفوراً رحیماً.» (ای پیغمبر به همسران و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو جلباب های [روسری های] خویش را به خود نزدیک سازن. این کار برای اینکه شناخته شوند و مورد اذیّت قرار نگیرند، نزدیک تراست و خداوند آمرزنده و مهربان است.)
مراد از حلباب در آیۀ بالا که مورد استناد در بحث حجاب اسلامی قرار گرفته است، اشاره به یک نوع پیراهن گشاد و روسری است که زنان با آن سروسینۀ خود را می پوشانند، صاحب لسان العرب در توضیح این واژه می نویسد : «الحجاب ثوب اوسع من الخمار دون الرّداءِ تعظی به المرأه و صدرها» یعنی حجاب جامه ای است که از چارقدر بزرگتر، از عبا کوچکتر باشد و زن به وسیله آن سر و سینه خود را می پوشاند. بنابراین معلوم می شود که حجاب شامل جامه ای وسیع بوده و در مقابل روسری های کوچک که آنها را خمار می نامیده اند. در خارج از خانه مورد استفاده زنان مسلمان بوده است. در نتیجه آنچه از آیات ذکر شده و روایاتی که از ائمه اطهار علیه السلام و پیامبر اکرم صل الله علیه و آله برجای مانده این است که نظر اسلام در پوشش زنان به حفظ حریم عفاف بوده و چگونگی خاصی برای پوشش در نظر گرفته نشده و این امر را به عرف جامعه واگذار کرده. با این حال اکثر علمای مسلمان نمایان بودن بدن زنان را به غیر از دست ها و گردی صورت (وجه و کفین) را جایز ندانسته اند و هرگونه پوششی را در جهت تأمین این خواسته ی شرعی و انسانی مقبول شمرده اند.

 فصل چهارم : لباس زن در آئین
4 . 2 ) اهمیت حجاب :
پوشاک بارزترین سمبل فرهنگی، مهم ترین و مشخص ترین مظهر قومی و سریع الانتقال ترین نشانه فرهنگی است و به دلیل حرکتی که به دنبال دارد زمینه تاثیرگذاری و تاثیرپذیرفتن فرهنگی آن بیشتر از نشانه های فرهنگی دیگر است.
در ایران ما نیز گروه های متفاوت از انسانها زندگی می کنند که هر کدام از آنها دارای ویژگی های خاص و برجسته ای هستند که در نگاه اولیه قومیت، حوزه زندگی، زبان و مذهب، و سایر مشخصات فرهنگی آنان را در ذهن بیننده تداعی می کند.
برخی از گروه های قومی در همجواری و تماس با گروه های بزرگتر جامعه از آنها تاثیرات فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی جدی می پذیرند. البته این در حالی است که با وجود تهاجم فرهنگی و تأثیرات متقابل در حفظ اصالت فرهنگی و قومی به ویژه پوشاک و پوشش محلی خود بسیار تلاش می نمودند سیاست و سیاستمداران هم در ثبات و دگرگون شدن لباس مردان و زنان جامعه ایران که یکی از مشخصه های مهم پوششی به شمار می آید تأثیر بسزایی داشته اند، زیرا از جنبه اقتصادی، لباس، بزرگترین نیاز اجتماعی را تشکیل داده و امری بوده که بشر هیچگاه از تهیه، تولید و مصرف آن نمی توانسته اجتناب نماید. از بُعد دیگر برنامه ریزی های سیاسی و اقتصادی دولتی هم تاثیر بسزایی در اقتصاد پوشاکی یک کشور داشته است.
از بزرگترین و شناخته ترین اقوام ساکن ایران که هنوز در حفظ پوشاک سنتی و قومی خود اطرار می ورزند بلوچ ها و بختیاری ها، ترکمن ها، خراسانی ها، قشقایی ها، کردها، گیلانی ها و ... هستند.
لباس هر قوم و ملت در اصل مشخص کننده شخصیت و هویت فرهنگی آن ملت و نشانه ای از پایبند بودن آنها به آداب و رسوم و دیگر شاخص های فرهنگی است. حفظ نمودن و پوشیدن لباس سنتی خود به گونه ای نشان دهنده علاقه به استقلال فرهنگی و در نهایت استقلال سیاسی و اقتصادی می باشد. لباس های سنتی که شامل کفش، پوشاک، کلاه و همچنین زیروآلات و جواهرات محلی گنجینه های پرارزش هستند که هر قوم وظیفه دارد در حفظ و نگهداری و سپ

ردن آن به نسل های بعدی تمام سعی خود را به کار ببندد.
عصر صفویه را می توان نقطه آغازین نفوذ فرهنگی اروپاییها در ایران دانست. این دوره برای اروپاییها از لحاظ اقتصادی بسیار سودمند بود. ایرانیان در برابر هجوم فرهنگی بیگانگان به شدت مقاومت می کردند و همچنان دژهای فرهنگی خود را محکم و نفوذ ناپذیر می ساختند ولی به دلیل به وجود آمدن صنعت جدید و پیشرفتی که در اروپا قبل و همزمان با حکومت صفویه در ایران روی داده بود امکان نداشت که ایران بتواند مدت طولانی مقاومت بکند در نتیجه اروپاییان توانستند به بازار ایران نفوذ کنند و به تدریج و بسیار آهسته منسوجات خود را به ایران وارد سازند.
آن هنگام که جهانگردهای شرق و غرب، در آرزوی پیدا کردن لقمه ای چرب همچون ایران برای سفره خودخواهی خود بودند به جمع آوری و بررسی کردن خط به خط نوشته ها و خاطرات خود نویسندگان و سیاحان شان پرداختند. و با بررسی و خواندن آنها به خوبی متوجه شدند که اگر می خواهند به تار و پود و بافت اجتماعی و مذهبی ایران هجوم ببرند و استعداد و مقاومت آنها را نابود سازند باید در درجه اول زنها را هدف قرار دهند، علتش هم این است که با جرأت می توان اعلام کرد با نوان ایرانی در همه فعالیتهای مذهبی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی کشورمان حضوری و سهمی عمده داشتند و این حضور فعال در نتیجه ی چند عامل بود. نخست عامل حفظ حجاب و مصون بودن زن ایرانی در برابر حاکم ها و زورمداران می باشد، که او علی رغم پوشیدگی حتی توانسته اند تا قلب حکومت هم نفوذ مند و خواسته های خود را مطرح سازد. در واقع تمام پیروزیهای زن ایرانی در زمینه های متفاوت و مختلف، به خاطر استتار او بوده است و حفظ عفاف و متانت از سوی او عاملی بوده است که هیچ کس را یاری و توانایی نزدیک شدن و رساندن آزار و اذیت به او نبوده است چه بسیار که زنان مسلمان و موشخه در راهپیمایی ها، پیشاپیش مردان حرکت کرده اند و حتی سپربلای آنان هم بوده اند.
دوم، داشتن وقار و اخلاق خوب او در زندگی بوده است که همواره توانسته به عنوان شریکی عاقل و همدمی دلسوز نقش خود را در زندگی به نحو احسن ایفا نماید و از این جهت از سویی ولی و سرپرست خود خواه پدر و خواه همسر، مورد ستایش و تمجید قرار می گیرد و تا جایی که در اندرونی ها و کنج ترین جای زندگی به عنوان مشاور و ناصح در تصمیم گیری های خُرد و کَلان

شرکت یابد. عامل آخر هم جسارت و نبوغ ذاتی خود زن ایرانی است که او را با ترس بیگانه ساخته و مانع از ان شده که استعدادهای خود را مخفی بکند.
و این مسئله به اثبات رسیده که قدرت مذهبی و اعتقادات دینی زن ایرانی بسیار عمیق اس

ت و مثل سدی محکم است که به آسانی تخریب نشود و اگر زنان ایرانی می خواستند در زمان قدیم روبند خود را قدری تغییر بدهند مطمئناً موفق می شدند واین طور نبوده که نتوانند اما آنها از همان ابتدای کودکی و طفولیت آموختند که اقتضای دینداری این است که زن صورت خود را از مرد پوشیده دارد. و تا این حس عصمت در زن ایرانی باقی است این اعتقاد هم باقی است و به آسانی نمی توان در افکار و عقاید زن ایرانی نفوذ کرد.
شرکت فعال زنان ایرانی در عرصه ی سیاسی و اجتماعی در گذشته های دور موضوعی بود که هم برای سیاح ها و پژوهنده های غربی دارای اهمیت بود و هم برای خود ما، که بیشتر از این ها با غرور به گذشته خود بنگریم و علیرغم تبلیغات سوء و بعضاً اشتباهی که گاهی از زن ایرانی می شود سربلند و استوار باشیم و بدانم که زن ایرانی بی مایه و کم هوش نیست و بیشتز از پیش خود را باور نماییم.
بیشتر پیشداوری های اروپایی ها در مورد عقب ماندگی زنان ایرانی این بود که به دلیل حجاب آنها دچار این مسئله شدند که البته خوشبختانه خودشان به این نتیجه رسیدند و ثابت کردند که اتفاقاً همین حجاب و پوشش اسلامی عامل موفقیت و رمزپیروزی زنان در فعالیت های گوناگون بوده است، زیرا که هیچ کس نمی تواند به آنها آسیبی برساند و سد راهشان شود. لیدی شیل بیان می کند « اعتراف می کنم با آنکه پنهان بودن زن در ورای حجاب و پوشیدگی کاملش یک حقیقت انکارناپذیر است، ولی مطرود بودن زنان ایرانی واقعیت ندارد.» حتی بیان شده که زنان ایران به خاطر حجاب و پوششی که داشتند بهتر در فعالیتعا و شورشها شرکت می کردند و نقش موثری ایفا می نمودند و به دلیل اینکه فراشها محرم بودند نسبت زنان و نمی توانستند آنگونه که به مردان حمله ور می شدند به آنها حمله بکنند از موقعیت خاصی برخوردار بودند و از این موقعیت خود بهترین استفاده را می کردند در واقع پوشش و حجاب یک وسیله ای برای موفقیت آنها در فعالیتهای اجتماعی به حساب می آمده نه به عنوان یک سد راه و این پوشش و حجاب از همان زمانهای نخستین در آداب و رسوم ایرانیها وجود داشته و این را می توان از روی آثاری و کتیبه های که به جای مانده به خوبی دریافت و زنان هرچه از طبقات بالاتر بودند حجاب و پوشش آنها بیشتر بوده است.
انسان فطرتی خداخواه، و خواهان رشد و کمال دارد و با کسب شناختی نسبی از پروردگار عالم آوای عبودیت سر می دهد، و با میل و اشتیاق در برابر دستورات و نواهی اللهی سر تسلیم

 

فرود می آورد پوشیدگی زن یکی از ارزش های بزرگ اسلام است که اگر به سبکی زیبا، منطقی، جامع و قلمی شیوا و رسا به آن پرداخته شود و از آن استقبال می کند و از برکات فراوان انتخاب حجاب بهره مند می گردد و از آفت های متعدد و زیانبار بی حجابی مصون می ماند.


 فصل چهارم : لباس زن در آئین مقدس اسلام
4 . 3 ) آثار حجاب و پوشش
حجاب همانند هر عمل دیگری آثار و خواصی دارد :
1 ) موفقیت های معنوی :
حجاب بال های پرواز فرشته های زمین است. زن پوشیده، از بین خود و خدا، خدا را برگزیده است، و از بین احکام دین و خواسته های نفس به احکام دین رو کرده است. چنین انتخابی به روحیه، تفکر و عمل او حال و هوای دیگری می بخشد و به پوشش او معنا می دهد و آن را عمل منطقی، خداپسندانه و در راستای حرکت تکاملی قرار می دهد که به زیبائی های درونی او تجلی می بخشد.
امام باقر (ع) فرموده است :
«خداوند عزوجل فرمود : به عزت و جلال و عظمت و بزرگی و بلندی مقامم سوگند که بنده ی مؤمنی مرا در امری از دنیا بر هوای خود بر نمی گزیند مگر اینکه او را غنی کرده و هوای او را در جهت آخرتش قرار می دهم و آسمان ها و زمین را عهده دار روزیش می گردانم.»
پوشیدگی نمود بارز تقوا است و انسان را از آثار تقوا برخوردار می سازد. پوشیدگی زن تجسم تواضع او در برابر احکام خداوند است و خدا افراد متواضع را دوست دارد و البته از رحمت خود بهره مند می سازد. در واقع پوشش دینی، پاکان روزگار را به شوق می آورد زیرا که این پوشش از زره جنگاوران، میدان رزم بسی والاتر است که آن زره میدان جهاد اصغر است و پوشش و حجاب زره میدان جهاد اکبر است.
2 ) احترام :
هر پوشش و حجاب انسان بیشتر باشد هیبت و وقار او نیز بیشتر خواهد شد. حجاب زنان جهاد اکبر آنهاست که در ورای آن نفس اماره به زانو درآمده است از این رو پوشیدگی زن از بُعد عرفانی بلندی برخوردار است. زنان پوشیده همواره دارای محبوبیت ارزشی هستند برخورد با زنان پوشیده برخوردی همراه با احترام و تکریمی قلبی است. در واقع پوشش زن معرف شخصیت عفیف اوست.
3 ) مصونیت و آرامش زن :
زنی که دیده نشود و جلب توجه نمی کند. امنیت و آرامش خاطر از آثار بارز حجاب اسلامی است انسان در پناه محافظ، احساس آرامش بیشتری دارد و در صورت پیش آمدهای احتمالی از مصونیت آن برخوردار است. پوشش دینی نگهبان زن از آسیب های احتمالی است که به زن مصونیت و آرامش می بخشد هرچه این پوشش کاملتر گردد درصد امنیت و حفاظت آن بالاتر می رود.
4 ) سلامت و زیبائی :
حجاب تجلی زیبایی های معنوی زن است که حس انتخاب او را به نمایش درآورده است. رحمت حجاب حق بیمه ای است که زن برای حفظ آرامش و سلامت خود می پردازد.
انیرالمؤمنین (ع) فرموده است :
«حجاب زنها را پاینده تر، سالم تر و پاکیزه تر نگاه می دارد. »
5 ) مبارزه با تهاجم فرهنگی غرب :
زن پوشیده به نوعی محرومیت را به استعمارگران تحمیا می کند. غرب که خود در آتش فساد و تباهی می سوزد و می رود تا به انهدام کامل برسد، سعی جدی که در به تباهی کشاندن بشر دارد تا همانند غریقی دیگران را با خود همراه سازد و به اهداف شوم استعماری خود نیز دست یابد. حجاب ستیزی، از اهداف مهم تهاجم فرهنگ غرب است.
آنها همواره در برداشتن خاکریز بزرگ حجاب جدیت کامل داشته اند زیرا پوشش سدی بزرگ در برابر تهاجم فرهنگی غرب است که انها را از نیل به مطالعه فرهنگی و اقتصادی خود ممنوع می سازد.
زنان پوشیده هرگز خود را پایگاه استعمار نمی کنند. بلکه به عنوان نیروی مسلح فرهنگی سدی محکم در برابر آنان پدید می آورند. به گونه ای که می توان گفت پوشش پادزهر هر تهاجم فرهنگی غرب است.
فصل پنجم :
 لباس ارامنه
5 . 1 ) لباس ارامنه در دوره صفویه


5 . 2 ) پوشاک زنان فریدن
5 . 3 ) تزئینات زنان فریدن
5 . 4 ) پوشاک مردان فریدن
5 . 5 ) پوشاک مردان فریدن در موقع کار
5 . 6 ) با پوشش های ارمنیان فریدن

 فصل پنجم : لباس ارامنه
5. 1 ) لباس ارامنه در دوره صفویه :
از بزرگترین و شناخته شده ترین اقوام ساکن ایران که هنوز در حفظ پوشاک سنتی خود پای می فشارند بلوچ ها، بختیاری ها، ترکمن ها، خراسانی ها، قشقایی ها، کردها، گیلانی ها، و ... هستند.
اقلیت ارمنیان ایران که در دوره صفویه به دستور شاه عباس اول به ایران مهاجرت کردند، لباس و پوشش محلی خود را به همراه آورند و سالیان متمادی در ایران در کمال آزادی از آن استفاده کردند اما متأسفانه امروزه برخلاف اقوام ایرانی دیگر، لباس های محلی خود را به فراموشی سپرده اند.
پس از مهاجرت ارمنیان به ایران به خصوص اصفهان، مهاجران بر حسب خصوصیات قومی که شامل گویش، پوشش، آداب و سنت بومی می باشد، به گروه ها و دسته های مختلف تقسیم شدند و هرکدام بخشی از استان اصفهان را برای سکونت انتخاب کردند. «ارمنیانی که در سال 1606 منطقه فریدن را برای سکونت انتخاب کردند از اهالی گانزاک ، آرجئس ، آرزکه و وان ارمنستان بودند » با گذشت زمان رفت و آمدها، مهاجرت ها و وصلت های خانوادگی ساکنان این منطقه با دیگر مناطق ارمنی نشین سبب همگینی آنان با دیگر اقوام ارمنی شد و ترکیب ساکنان منطقه فریدن را به صورت تلفیقی از اقوام گوناگون ارمنی درآورد.
شهرستان فریدن از نظر تقسیمات کشوری تابع استان اصفهان است این شهرستان حدود 6.355 کیلومتر مربع مساحت دارد و تقریباً در 150 کیلومتری غرب و جنوب غربی شهر اصفهان واقع شده. در سده های هفدهم و هجدهم میلادی، فریدن دارای 24 روستای ارمنی نشین بود که به مرور زمان به تعداد آنها افزوده شد تا اواخر قرن گذشته فریدن یکی از پرجمعیت ترین مناطق ارمنی نشین ایران بوده اما به دلیل مهاجرت ارمنیان به دیگر شهرهای ایران و سایر کشورها از اواخر قرن بیستم میلادی روستاهای ارمنی نشین این منطقه خالی از سکنه شدند با شروع زندگی شهرنشینی و مهاجرت ارمنیان فریدن لباسهای محلی فراموش و دردل تاریخ فریدن شد.

 فصل پنجم : لباس ارامنه
5 . 2 ) پوشاک زنان فریدن
انسان ها به ویژه زنان لباس را تنها به منظور پوشش بدن که بار نمی بردند بلکه انتخاب رنگ و نقش پارچه و تزئینات آن عرف ویژگی های فرهنگی، شخصیتی، سن، منزلت اجتماعی و موقعیت اقتصادی آنان به شمار می رود.
تنوع پوشاک زنان در سرپوش ها، تن پوش ها و زیورآلات و تزئینات وابسته به آنان به مراتب بیشتر از پوشاک مردان است. پوشاک زنان ارمنی منطقه فریدن در تمام روستاها دارای یک شکل و

الگویست این لباس لباسی است که زنان ارمنی در زمان مهاجرت به ایران آن را به تن داشته و سال ها در حفظ و نگهداری آن تلاش کرده اند. در طول قرن های هفدهم تا بیستم میلادی فرهنگ بومی ارمنیان فریدن تاثیرات خواسته و ناخواسته ی بسیاری از فرهنگ و هنر ایرانی پذیرفته است. عمده تغییرات پوشاک ایرانیان مربوط به 1334 ش/ سال 1935 م/ و فرمان کشف حجاب رضاشاه است. این فرمان باعث ساده تر شدن پوشش سر و برداشته شدن با شماخ از صورت زنان ارمنی فریدن شد. پوشاک زنان ارمنی فریدن متناسب با سن و موقعیت اجتماعی آنان به پنج گروه سنتی تقسیم می شد :
1 ) لباس های بچگانه :
اولین لباس نوزاد او سیسمونی بود که معمولاً چند ماه قبل از تولد نوزاد مادر و خانواده مادری آن را آماده می کردند لباس های نوزاد از جنس تترون، چلوار و چیت و به رنگ سفید دوخته می شد. ارمنیان نیز مانند دیگر اقوام نوزادان خود را قُنداق می کردند و به سرشان روسری می بستند. مرسوم بود برای تزئین و دوری از چشم و نظر بر روی لباس نوزادان مهره های رنگی به نام جاوُل وصل می کرند. پس از به راه افتادن کودکان نیز دو نوع لباس برای آنها تهیه می شد : چین چین و آراج چین – چین با شلواری گشاد.
بر سر کودکان هم عرق چین هایی ظریف مناسب با جنسیت و سن آنها همراه با سوزن دوزی و زری دوزیهای زیبا می گذاشتند. در مجموع انواع پوشاک کودکان عبارت بود از :
چین چین :
چین چین لباسی بود آستین دار، یقه گرد، بدون برگردان و دارای چاکی در قسمت جلو که با دکمه یا بندینک بسته می شد. چین چین دارای برش درقسمت کمر بود که بالاتنه را با چین های ریزی در قسمت پشت به پایین تنه وصل می کرد.
آراج چین چین :
آراج چین چین لباسی بود بدون آستین، یقه گرد و پشت باز که با دکمه در پشت بسته می شد و در قسمت جلو در ناحیه کمر دارای چین ظریفی بود. این لباس به صورت پیش بند برروی چین چین پوشیده می شد.
عرق چین :
عرق چین کلاهی بود که هم کودکان و نوجوانان دختر و هم کودکان و نوجوانان پسر از آن استفاده می کردند. این کلاه پارچه ای بود گرد، ساده، سبک به ارتفاع چهار الی پنج سانتی متر با انواع تزئینات و رودوزی های مرسوم.
جاوُل :
جاول بسته ی کوچکی بود شامل مهره های رنگی به خصوص آلی (بیشتر برای دوری چشم و نظر) که بر روی لباس نوزادان وصل می شد.

2 ) لباس های دخترانه :
دختران بین سنین کودکی تا اواخر نوجوانی از چین شابیک یا در اصطلاح پیراهن چین دار با رنگ های شاد و پیش بند استفاده می کردند. دختران هم به مانند زنان برای آرایش مو گیسوان خود را در یک یا دو رشته می بافتند و سپس کلاه عرق چین سکه دوزی شده ای از جنس مخمل یا چیت یا ابریشم بر سر می گذاشتند و بر روی عرق چین هم لاچاک می انداختند. از دیگر زیورآلات آنان دستبندهایی از سکه و گلوبندهایی با مهره های رنگین بود. دختران فریدنی دهان خود را با باشماخ نمی بستند.


چین شابیک :
چین شابیک لباسی بود بلند دارای سربش در قسمت کمر و پایین تنه گشادتر از بالاتنه این لباس در قسمت پشت دامن با چین هایی زیر به بالاتنه وصل می شد و معمولاً چاکی در قسمت پشت داشت که با دکمه یا بندینک باز و بسته می شد.
3 ) لباس های نوعروسان :
اوج هنر و فرهنگ پوشاک ارمنیان را می توان در لباس نوعروسان تمام مناطق ارمنی نشین دید. عروسها با انتخاب رنگ های شاد برای لباس خود با پوشش و آرایش متفاوت سر تفاوتی فاحش با دیگر زنان داشتند.
دختران فریدنی هنگام عروسی پس از پوشیدن لباس محلی زنانه که شامل شابیک ، مینتان ، گلگنوتس بود شروع به تزئین سر می کردند و گاه همراه با تزئینات بر سر عروس گلخی کُقر می انداختند.
دختران تنها به هنگام ازدواج مجاز به استفاده از تزئینات مخصوص زنان و عروسان بودند. آنها پس از گذاشتن گود بر روی پیشانی خود تاگاراک و تاخداک می بستند و سپس بر روی آنها روسری و لاچاک های عنابی و قرمز رنگ می انداختند. بر روی روسری و پیشانی خود نیز آویز هایی به نام گلدرود و ارسنُسُ و ترترنیک می آویختند و دهان و بینی خود را با باشماخ می پوشاندند. گاهی اوقات نوعروسان حتی تا یک سال بعد از ازدواج بر روی سر خود تزئینی به نام سونچ اوجونی نصب می کردند. تازه عروسان برای تزئین دست ها از انگشتر و تزئین بازوها از دستبندی به نام آلجرجان استفاده می کردند زنان فریدنی انگشتری به نام تبامان مختص انگشت شست داشتند. این انگشتر نقره ای شبیه یک استوانه کوچک با تزئینات ظریف فلزکاری بود که یک طرف آن حالتی تیز به طرف نوک انگشت داشت.
4 ) لباسهای زنانه :
پس از ازدواج زنان لباس معمولی خود را می پوشیدند و در مواردی به جای مینتان از چوچیک استفاده و با بالا رفتن سن کم کم لباس ها ساده تر و تزئینات سینه مثل باد و آشم حذف می شد اما آویزهای سر گلدروارسنُتس و باشماخ همچنان به کار می رفت.
در مجموع انواع پوشام زنانه عبارتن بودند از :

شابک :
پیراهن را در اصطلاح محلی شابک می گفتند. شابیک تن پوشی بود تا مچ پا، یقه گرد و دارای یک چاک کوچکی در قسمت جلو که معمولاً با بندینک باز و بسته می شد. آستین آن بلند و سرآستین های آن کلوش بود. بالاتنه شابک تا نصف آستین های آن از پارچه گلدار و پایین تنه و بقیه آستین تا مچ از پارچه قرمز عنابی از جنس متقال تهیه می شد. پایین تنها شابک 5/1 برابر بالا تنه بود و با چین های ریز در قسمت کمر به بالا تنه وصل می شد. دوخت این شکل از پیراهن تا اواخر قرن گذشته مرسوم بوده است.
منیتان :


منیتان تن پوشی آستردار، جلو باز و یقه هفت بود که با یک دکمه (سکه) در قسمت شکم بسته می شد. منیتان دارای دو جیب در پهلوها، آستین بلند و چاک بلندی تا آرنج بود که در صورت نیاز با دکمه و بندینک بسته می شد. قد این تن پوش تا زیر زانو بود به طوری که پیراهنی از زیر آن معلوم می شد. دور دامن، آستین ها و یقه ی منیتان را در چند ردیف نواردوزی و برای دوخت آن از پارچه های طرح دار رنگی استفاده می کردند.
حوچیک :
این تن پوش در ظاهر شبیه منیتان بود با این تفاوت که در پهلوها دو چاک بلند تا نزدیکی باسَن داشت و دو جیب پهلو در درز چاک ها دوخته می شد.
گُگنوتس :
این تن پوش پیش بندی از جنس متقال به رنگ های قرمز عنابی و زرشکی بود که آن را در روی منیتان می بستند. گگنوتس در قسمت فوقانی با بند به پشت گردن بسته می شد و دو بند در زاویه های کناری داشت که آنها را به پشت کمر می بردند و سپس به جلو می آوردند و بر روی شکم گره می زدند بلندی این تن پوش هم قد شابک انتخاب می شد. گگنوتس در قسمت تحتانی سوزن دوزی و در قسمت سینه سکه دوزی می شد که به این تزئیناد باد می گفتند.
کولاجا :
کولاجا نوعی پالتو آستردار از جنس پشم، ماهوت یا ترمه بود که آن را در فصل سرما برروی منیتان می پوشیدند بلندی کولاجا تا زانو بود و در قسمت جلو با سه الی چهار دکمه با بندینک بسته می شد. دو تا دور مچ دست یقه و دامن کوجالا دارای تزئینات مثل یراق گلابتون دوزی و نواردوزی بود.
گودیک :
شال کمر را در اصطلاح محلی گودیک می گویند. زنان روستایی برای حفظ شکل ظاهر منیتان و محافظت در برابر سرما از شال کمر استفاده می کردمد گودیک شال پشمی و ریشه دار به طول چهار پنج سانتی متر و به عرض 25 الی 30 سانتی متر بود. برای استفاده از گودیک یک طرف آنرا روی شکم می چسباندند و اندکی از ریشه های آن را بیرون می گذاشتند سپس شروع به پیچاندن آن به دور کمر می کردند . قسمت انتهایی شال را با ریشه های از ابتدا بیرون گذاشته بودند گره می زدند و به زیر شال می بردند.
باشماخ :
باشماخ دستمالی سفید از جنس ململ بود که زنان بعد از ازدواج به صورت سه گوش بر روی چانه و. دهان خود می بستند و آن را با بندهایی در پشت گردن محکم می کردند. در اواخر قرن گذشته که استفاده از باشماخ منسوخ شد زنان طبق عادت لبه روسری یا لاچاک را بر روی صورت می کشیدند.
گوُت :
گوُت یا گود، استوانه ای بود از جنس مقوای کلفت یا چوب نازک که روی آنرا با پارچه می پوشاندند و کمی بالاتر از فرق سر قرار می دادند. ارتفاع گوُت هشت تا دوازده سانتی متر بود و لاچاک و دیگر تزئینات بر روی آن بسته و نصب می شد.
لاچاک :
لاچاک روسری بزرگی به ابعاد 5/1 متر و به صورت چهارگوش بود که دختران از چیت گدار و زنان از جنس کُدَری به رنگ زرشکی با دنباله های بلند به سر می کردند. لَچَک را در گذشته روی گود می بستند و دنباله های آن را به صورت چپ و راست، در بالای سر، پروانه وار گره می زند. دنباله های آن معمولاً تا پشت زانوی خانم ها ادامه داشت.


گُلخی کُقر :
تور سر عروس را در اصطلاح محلی گلخی کقر می گویند. گلخی کُقر پارچه ترمه چهارگوش دارای ریش های تزئینی درچهار طرف بود که آن را هنگام عروسی به صورت سه گوش بر سر عروس می انداختند.
5 ) لباسهای سالمندان :
زنان سالمند لباس هاس ساده با رنگ های تیره می پوشیدند. در این سنین برای پوشش سر از لاچاک بدون هیچ تزیینی استفاده می کرند و تاکیدی هم در مورد بستن دهان خود نداشتند.


 فصل پنجم : لباس ارامنه
5 . 3 ) تزئینات زنان فریدن
انواع تزئینات سر و سینه ی زنان ارمنی عبارت بودند از :
لونج اوجونی :
این زینت از جمله آلات تزئین سر و عروسان فریدن و شامل رشته های منجوق، سکه . پارچه های رنگی به شکل مربع و لوزی است که به هم وصل می شود و لاچاک یا گلخی کُقر عروس را کاملاً کی پوشاند.
ترترنیک :
ترترنیک بندی تزئینی شامل سکه و آویزهای نقره ای، لوزی یا ماهی شکل است که زنان آن را بر روی گود بالایی پیشانی می بستند و در دو طرف صورت محکم می کردند.
آشم :
آشم گلوبندی بود شامل چند ردیف سکه و زنجیر از جنس نقره به شکل مثلث نسبتاً برزگ که قسمت سینه و گردن زنان را تزئین می کرد. آشم را طلاکاران و فلزکاران فریدنی در اندازه ها و ابعاد مختلف درست می کردند.
گلدرو وارسنتُس :
این دو زیور شامل رشته منجوق هایی درشت و دو عدد پلاک مستطیل شکل از جنس نقره بود که این دو پلاک در دو طرف صورت در قسمت شقیقه ها به لاچاک وصل و زنجیر هم از زیر چانه رد می شد.
تاگاراک :
تاگاراک نوعی تزئین روی سر و پیشانی شامل آویزهایی از جنس نقره بود که بر روی گود وصل می شد.

تاخداز :
تاخداز پارچه ای بلند و نواری شکل بود که روی آن سکه دوزی می شد و آن را بر روی پیشانی می بستند.
باد :
باد بندی تزئین شامل سکه و زنجیر از جنس نقره بود که در قسمت فوقانی پیش بند به صورت مستطیل دوخته می شد و بیشتر زنان از آن استفاده می کردند.


 فصل پنجم : لباس ارامنه


5 . 4 ) پوشاک مردان فریدنی
پوشاک مردان ارمنی از بدو ورود به ایران تغییراتی پی در پی داشته اما تغیر ناگهانی لباس ها در زمان حکومت رضاشاه پهلوی در واقع نقطه اوج این تغییرات به شمار می رود به گونه ای که در هیچ یک از ادوار تاریخی دیگر هرگز چنین تغییراتی تند و پرشتاب روی نداده است. به همین دلیل رضاشاه را می توان اولین پیشتاز تغییر لباس مردم ایران دانست که عمده این تغییرات در خصوص لباس مردان مربوط به صدور فرمان رضاشاه مبنی بر استفاده از کت و شلوار و کلاه پهلوی است. انواع پوشاک مردان فریدنی پیش از تغییر لباس عبارت بود از :
شابیک :
در اصطلاح محلی به پیراهن مردان نیز شابک می گویند. شابک مردان دارای آستین بلند و ساده و گاه مچ دار و یقه گرد، بدون لبه و برگردان و بلندای آن تا زیر باسن بود پیراهن جوانان چاکی از زیرگردن تا روی سینه داشت که با دگمه هایی از جنس صدف بسته می شد اما پیراهن سالمندان دارای چاک یقه در قسمت پهلو بود به طوری که آخرین دکمه بر روی شانه محکم می شد. شابیک را غالباً از رنگ های سفید و آبی و از جنس های مختلف مانند کرباس، کتان و چلوار تهیه می کردند. شکل ظاهری شابیک مردان در بین تمام طبقات اجتماعی به یک گونه بود و وجه تمایز آنها تنها جنس آن بود. به مرور زمان شکل یقه ی این پیراهن ها تغییر کرد و به شکل یقه ی پیراهن های امروزی آقایان درآمد.
داباد :
شلوار را در اصطلاح محلی تنبان یا داباد می گویند. ارمنیان فریدن شلوار را به رنگ های مشکی و سرمه ای و از جنس فاستونی ماکرباس متقابل می دوختند. شلوارهای روستائیان فریدنی دو مدل داشت. یکی شلواری با کمر لیفه ای با دو ساق پای پهن و گشاد تا مچ و دیگری شلواری نه چندان گشاد و دارای کمری شلوارها معمولاً بندی پشمی به نام خونجان داشتند که از داخل لیفه رد و گره زده می شد برای شلوارهای کمری دار پل می گذاشتند و آنها را با کمربند چرمی می بستند.
کابا :
قبا را در اصطلاح محلی کابا می گویند. قبا تن پوشی بود بلند، آستین دار و جلو باز که پس از قرار گرفتن بر روی هم با یک دکمه بسته می شد.
ارخالوق :
مردان روستایی بر روی پیراهن با قبا از خالوق می پوشیدند. از خالوق تن پوشی بود جلوباز، آستردار دارای قدی نسبتاً کوتاه، دو چاک و دو جیب در دو طرف آستین بلند. آستین های چاکی بلند تا آرنج داشتند که با بندینک و دکمه هایی که با نخ و قیطان درست شده بود بسته می شدند.
شال :
در روستاها برای بستن دور کمر از شال های پشمی ساده استفاده می کردند. در مواردی هم به آن گودیک می گفتند شال را روی قبا می بستند.
گودیک :
کمربند چرمی را در اصطلاح محلی گودیک می گویند. گودیک را زمانی می بستند که از شلوار کمری دار استفاده می کردند.
کلاه نمدی :
کلاه نمدی را در اصطلاح محلی ناماد گلخارک می گویند. این کلاه دارای سطحی منحنی شکل با ارتفاع 10 الی 12 سانتی متر، بدون لبه، به رنگ مشکی و از جنس نمد بود.

کلاه پشمی :
کلاه پشمی را در اصطلاح محلی برت گلخارک می گویند. کلاه پشمی کلاهی گوشی دار یا بدون گوشی یود که در فصل سرما از آن استفاده می کردند و زنان روستایی آنها را از پشم گوسفند می بافتند.
کلاه شابگا :
شابگا کلاهی به رنگ مشکی با بلندی 5 الی 8 سانتی متر و دوره دار بود که مالکان و به خصوص کشیش ها از آن استفاده می کردند.
گاناچ – گارمیرداماد :
داماد هنگام عروسی از گاناج – گارمیر (در لغت به معنای قرمز و سبز. قرمز نشانه دختر و سبز نشانه پسر است ) استفاده می کند. گاناج – گارمیر شامل دو نوار پارچه ای آستردار به عرض 8 الی 10 و به طول 40 الی 50 سانتی متر است که روی آن را با نخ های رنگی و زری سوزن دوزی می کنند. این نوارها را داماد هنگام عروسی با گیره هایی کوچک از شانه تا کمر به صورت ضرب دری بر لباس خود وصل می کند. استفاده از گاناج – گارمیر در تمام مناطق ارمنی نشین مرسوم بوده و حتی امروزه هم از این رسم پی روی می شود.


 فصل پنجم : لباس ارامنه
5 . 5 ) پوشام مردان فریدن در موقع کار
انواع پوشاک کار و معیشت مردان فریدن عبارت است از :
گُگُنُتس :
گگنتس یا پیشبند را مردان ارمنی فریدن هنگام کار در مزرعه استفاده می کردند. این پیش بند که بلندای آن از کمر تا زانو بود معمولاً از رنگ های سفید یا قهوه ای از جنس کتان دوخته می شود.
مُمی دستمالی بود چهارگوش که مردان فریدن هنگام کار در مزرعه (خرمن کوبی) آن را سه گوش کرده به سر خود می بستند. طریقه ممی به این صورت بود که ابتدا دستمال را روی پیشانی می بستند. سپس دو طرف آن را پشت سر برده و گره می زدند و بعد دوباره آن را بر روی پیشانی می آوردند و یک بار دیگر گره می زدند.
بازوکی پاتان :
مچ پیچ یا در اصطلاح محلی بازوکی پاتان عبارت بود از پارچه ای استوانه ای از جنس کرباس که با یک دگمه به دور مچ تا آرنج بسته می شد تا کارگران در هنگام کار کشاورزی از ضربات داس مصون بمانند.
چرنام :
کشاورزان برای مصون ماندن انگشتان دست از دستکش هایی از جنس چرم بز به نام چرنام استفاده می کردند. این دستکش ها را پنبه دوزیهای محلی می دوختند.


 فصل پنجم : لباس ارامنه
5 . 6 ) پاپوش های ارامنه فریدن
انواع پاپوش های ارمنیان فریدن عبارت است از :
گولبا :
به جوراب در اصطلاح محلی گولبا می گویند. جوراب هماهنگی از جنس پشم بودند و زنان ارمنی آنها را در دو نوع ظریف و ضخیم می بافتند.
ماشیک :
ماشیک پاپوشی بود زنانه، دم پایی مانند، پشت باز، نوک برگشته و به رنگ های قرمز و سیاه و قهوه ای که پنبه دوزان آنها را می دوختند.
گیوه :
گیوه پاپولیشی راحت، سبک وبا دوام دارای زیره و رویه ای نازک بود که معمولاً زنان و مردان میان سال در فصل سرما می پوشیدند.
سُر :
سر عبارت است از یک تخت چرمی از پوست گاو با حالت و الگوی کف پا که با نخ هایی از جنس پنبه و به رنگ سفید دور تا دور این تخت چرمی و سپس رویه آن را می بافتند و فقط محل ورودی پا را باز می گذاشتند. از این پاپوش هم خانم ها و هم آقایان استفاده می کردند.


چاروخ :
چاروخ یا چاروق نوعی پای افرهار چرمی زمخت و در واقع قالبی چرمی است که پا را داخل آن می نهند و سپس بندهای آن را می کشند تا به دور پا جمع شود و سپس بندها را به دور ساق پا می پیچیند و رگه می زنند این پاپویش چپ و راست ندارد.


لاکان :
لاکان به کفش هایی از جنس چوب یا استخوان می گفتند که که با ریسمان هایی به هم وصل می شد و در فصل زمستان برای پیاده روی بر روی برف از آن استفاده می کردند.

 

فصل ششم :
 پوشاک در ادوار مختلف
6 . 1 ) پوشاک ایرانیان در ادوار مختلف
6 . 2 ) دیدگاه پادشاهان صفوی به اروپائیان و حضور آنها در ایران
6 . 3 ) اروپائیانی که لباس ایرانی می پوشیدند

 فصل ششم : پوشاک ایرانیان در ادوار مختلف
6 . 1 ) پوشاک ایرانیان در ادوار مختلف
قبل از اینکه به وضع پوشش زنان در دوره صفویه بپردازیم اشاره ای به وضع پوشش قبل از این دوره می نامیم.
در دوره تیموریان زنان آزادی بیشتری نسبت به گذشته داشته اند و بدون حجاب در حضور مردان رفت و آمد می نمودند.
به گفته بارتولد : «زنان تیمور و سایر درباریان پوشش اسلامی را رعایت نمی کردند و رفتارشان به زنان مغولی شباهت داشت.»
کلاویچود در سفرنامه خود نوشته است که : «در یک مجلس بزم، شاهزاده خانمها بر خلاف معمول گذشته بدون حجاب در جشن شرکت داشتند و با مردان آزادانه گفتگو می کردند.»
ظاهراً در این دوره زنان در امور سیاسی دخالت نمی کردند.
زنان عصر تیموری در مهمانیهایی که مردان حضور داشتند شرکت می کردند و در مجالس بزم پا به پای مردان می خوردند و می آشامیدند.
البته به نظر می رسد که این وضعیت در میان زنان دربار وجود داشته و به طور قطع نمی توانیم آنرا برای جاهله زنان عصر تیموری تعمیم بدهیم. چون در اغلب دربارها و شاید در همه اصول اخلاقی و مذهبی رعایت نمی شد و تصور نمی شود که همه زنان جامعه زمان تیمور به شراب خوری می پرداختند.
اما در دوره آق قویونلوها که به دوره صفویه نزدیک می شویم زنان آزادی زمان تیمور را در رفت و آمد و مصاحبت با مردان نداشتند و روی خود را می پوشاندند که شاید یکی از دلایل آن همان آزادی زمان تیمور بوده است.
کاترینورنو، سفیر و نیز در ایران چنین بیان کرده و نوشته است : (در میان آنان رسم بر این بوده است که بانوان را کسی نبیند و اگر دیده شوند این بدان ماند که در میان ما کسی زنا کرده باشد. از این رو هنگامی که زنان ایرانی در شهر گردش می کنند یا یراب سوار می شوند و ارسلک ملازمان شاه با شوهران خود به جنگ می روند، روی خود را با توری که از موی اسب (پیچه) بافته شده می پوشانند و این تور چنان است که از پشت آن زنان به آسانی می توانند دیگران را ببینند اما کسی خوب آنها را نمی بیند. ) در دوره آق قویونلوها، گاهی زنان در امور مملکت و سیاست دخالت داشتند از جمله سلجوق شاه بیگم همسر اوزن حسن نقش مؤثری در اداره

کشور داشته است.
ولی به طور کلی نقش اساسی زنان، اشتغال به خانه داری و تربیت اطفال و شوهرداری بوده است.
در دوران حکومت صفویه هم زنان بیشتر اوقات در خانه به امر بچه داری و آشپزی اشتغال داشتند و موقعی هم که از خانه بیرون می آمدند و با روبند صورت خود را می پوشاندند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید