بخشی از مقاله

خشونت ورزشي - تحليل چند بعدي و راه هاي پيشگيري آن

مقدمه
امروزه ورزش و فعاليت هاي مربوط به آن، زمان و انرژي فراواني از افراد هر جامعه را به خود اختصاص داده و جايگاهي مهمي در فرهنگ جوامع پيدا كرده است. رقابت هاي ورزشي، ورزشكاران و تماشاگران را در وضعيت هايي قرار مي‌دهند كه ممكن است قواعد، هنجارها و تقسيم كارهاي رايج به آساني نقض و به رويارويي هاي پرخاشجويانه و خشونت آميز منجر مي‌شود. بين فعاليت هاي ورزشي گوناگون در ورزش فوتبال بيش از ساير رشته هاي ورزشي رفتار خشن و پرخاشجويانه، به ويژه بين طرفداران و هواداران تيم هاي فوتبال مشاهده مي‌شود.

اهميت و كاركردهاي ورزش


ابعاد چندگانه اهميت و كاركردهاي ورزش عبارت است از:
1- با فعاليت هاي ورزشي مي‌توان به توانايي خود در زمينه هاي گوناگون از جمله پايداري، قدرت، سرعت و تحرك پي برد.
2- ورزش به انسان مي‌آموزد كه بر ناكامي هاي خود غلبه كند و نيروهاي خود را براي دست يابي به اهداف خاص تمركز دهد.
3- با فعاليت هاي ورزشي، ارزش ها و نگرش ها درباره اندام، حركت هماهنگ رفتار سالم بهداشتي و رفاقت و كار جمعي تقويت مي‌شوند.
4- عمل ورزشي مي‌تواند سبب افزايش ظرفيت هاي انساني شود و انسان را در فرار از گرفتاري‌هاي روزمره ياري دهد. ( سفرز، 1383: 220 – 219 )

كاركردهاي جامعه شناختي ورزش
كاركرد ورزش در ابعاد فردي و گروهي موضوع، مطالعات و تحقيقات در جامعه شناسي ورزش است. كاركرد تربيت بدني و ورزش در جامعه از دو جنبه قابل بررسي و مطالعه است:
الف ) كاركرد تربيت بدني و ورزش در ابعاد فردي: در اين نوع كاركرد تاثير ورزش در پرورش صفات و ويژگي هاي فردي همچون پرورش خصوصيات اخلاقي، رشد شخصيت، اعتماد به نفس، پذيرش مسئوليت مورد بررسي قرار مي‌گيرند.
ب) كاركرد تربيت بدني و ورزش در ابعاد اجتماعي: در اين نوع كاركرد تاثير و يا رابطه اين پديده با فرآيند اجتماعي شدن، ورزش و تحولات اجتماعي، وحدت ملي، افزايش سطح بهداشت جامعه، رشد اقتصادي و غيره مورد بررسي وتحليل قرار مي‌گيرد. ( نادريان جهرمي، 1384: 35 ).
ژاك دوفرانس ( 1385 ) كاركردهاي اجتماعي ورزش را در دو بعد '' كاركردهاي بدني '' و '' كاركردهاي نمادين ورزش '' طبقه بندي مي‌نمايد. در بخش اول كاركردها به كاركرد سلامتي و در بخش دوم به كاركردهايي چون هويت جمعي، چهره هاي حماسي و رويدادهاي افسانه اي اشاره مي‌نمايد.

تعريف مفاهيم
1- ورزش
ارائه يك تعريف جامع و كامل از ورزش بسيار مشكل است بخصوص اگر قصد باشد اين تعريف مورد قبول همگان واقع شود. پاول ويس در تعريف ورزش مي‌نويسد: " ورزش به مجموعه فعاليت هاي منظم و حساب شده جسماني اطلاق مي‌شود كه داراي قوانين و مقررات معين و مشخص، سازمان يافته و تشكيلاتي مي‌باشد كه در آن مهارت هاي حركتي وتوانايي هاي جسماني آشكار مي‌گردد و تا حدودي انتفاعي مي‌باشد. ( نادريان جهرمي، 1384 به نقل از: ويس، 1989 ) صاحب نظراني چون نيكسون " ورزش را هر گونه فعاليت، تجربه، فعاليت هاي شركت هاي تجاري در جهت ايجاد تناسب اندام، تفريح، فعاليت هاي قهرماني و اوقات " مي‌دانند.

2- پرخاشگري
برخي از صاحبنظران، پرخاشگري را واكنشي غريزي به هجوم، ناكامي و رقابت براي دستابي به منابع مي‌دانند كه عمدتاً ز طريق برخورد بدني تجلي مي‌يابد.
كوكس( cox,1990 ) پرخاشگري را مل مي‌داند كه هدف مستقيم آن صدمه و آسيب رساندن به ديگري است. لاور ( lauer, 2002 ) پرخاشگري را كه محصول ناكامي است عملي مي‌داند كه به آسيب عمدي ديگران منتهي مي‌شود. البته اين آسيب مكن در انواع شيوه ها پياده شود و حتماً متضمن آزارهاي رواني نظير تحقير، توهين و فحاشي نيز شود.
تيلور ( Taylor, 2004 ) نيز پرخاشگري را هر نوع عملي مي‌داند كه به قصد آسيب رساندن به ديگران انجام مي‌گيرد.

انواع پرخاشگري در ورزش
پرخاشگري در عرصه فعاليت هاي ورزشي به شكل ابزاري و بازتابي و يا كلامي فيزيكي تجلي مي‌يابد و از سوي افراد حاضر و شركت كننده در رويدادهاي ورزشي در قبال ساير بازيكنان، تماشگران، مربيان، مقامات ورزشي، عامه مردم و اموال صورت مي‌گيرد.
ارونسون ( 1369 ) با تمايز بين دو نوع پرخاشگري، يعني پرخاشگري ابزاري و بازتابي يا عاطفي، امكان وقوع هر دو را در عرصه ورزش متذكر مي‌شود. پرخاشگري بازتابي ( reactive/ reflexive aggression ) ضرب و جرح و ايجا درد و رنج، ابزاري براي دست يابي به هدف هاي گوناگوني مانند پاداش مادي، پيروزي، افتخار يا تحسين باشد. اين نوع پرخاشگري، خشونتي غير احساسي و هدف آن انجام وطيفه است.
لئونارد ( Leoard, 1988 ) كه به دو نوع پرخاشگري ابزاري و واكنشي توجه دارد بر اين عقيده است كه پرخاشگري ابزاري، غير عاطفي و وظيفه محور است و پرخاشگري واكنشي كه تحت تاثير احساس مي‌باشد كه هدف آن آسيب رساندن است.
بنابراين، هرگاه طرفداران تيمي با هدف تضعيف روحيه بازكنان تيم حريف

بخواهند زمينه اي براي پيروزي تيم خود ايجادكنند، شعارهاي تحقير آميز مي‌دهند يا به اصطلاح به پرخاشگري ابزاري مبادرت مي‌ورزند اما اگر طرفداران اشيايي به سوي بازيكنان تيم حريف پرتاب يا نزاع فيزيكي كنند، آنگاه گفته مي‌شود، مرتكب خشونت فيزيكي شده اند. ( محسن تبريزي، 1383: 281 )حال اگر طرفدارن يك تيم، اتاقي خلاف ميل شان منند خطاي بازيكن تيم حريف روي بازيكن تيم محبوبشانيا تصميم گيري داور به زيان تيم مورد علاقه روي دهد و رفتار اعمال پرخاشجويانه و خشونت آميز از خود بروز دهند، آن گاه مركتب پرخاشگري بازيابي شده اند. اين نوع پرخاشگري نيز مي‌تواند كلامي با فيزيكي باشد.

 


3- خشونت
خشونت را مي‌توان اعمال يك نيروي فيزيكي بر يك شي يا يك فرد يا يك گروه اجتماعي كه به قصد يا بدون قصد سبب زيان يا تخريب ديگري شود، تعريف كرد.
در اين تعريف بعد روحي- رواني خشونت ناديده گرفته شده است و خشونت از لحظه شروع يك عمل فيزيكي مود توجه بوده است اما نه فقط اين عمل مي‌تواند نوي فشار و تهديد رواني و به همان اندازه و شايد مخرب باشد بلكه وجود پتانسيل خشونت نيز به نوبه خود مي‌تواند به صورت يك فشار روحي خشونت برانگيز عمل كند.
همچنين خشونت را به معني استفاده از زور براي آسيب رساندن، كشتن و ديگر رفتارهاي سوء نيز تعريف نموده اند.
دامنه مفهومي خشونت مي‌تواند از تهديد كلامي تا كشتن آدم ها را در برگيرد. ( Thomson, 2004:18 ) جان هافمن و همكاران به نقل از واينر ، زان و ساجي خشونت را چنين تعريف مي‌كند:
كاربرد نيروي فيزيكي يا تهديد به كاربرد آن به نحوي كه بتواند لطمات جسمي يا معنوي به شخص يا اشخاص وارد آورد. در اين موارد، خواست و رضايت فرد يا افراد ديگر يا ملاك نيست و يا اينكه اين عمل عليرغم ميل آنان به منصه ظهور مي‌رسد. ( افتخاري، 1379: 46 به نقل از Hoffman, 1998: pp.289-290 ).
خشونت را مي‌توان وارد كردن نوعي فشار و زور فيزيكي از سوي يك نهاد، يك فرد يا يك گروه به نهاد فرديا گروه ديگر دانست. از اين رو خشونت همواره در برابر ميل اراده و آزادي قرار مي‌گيرد و به نوعي حدود آنها را تعيين مي‌كند. ( Cambell, 1998 )
بعضي از صاحب نظران خشونت را هر عم متني بر تهاجم و تجاوز فيزيكي، شفاهي و غير كلامي نيز تعريف نموده اند. ( Bredmeier, 1993 ) و لذا مي‌توان گفت، خشونت به معني تهاجم فيزيكي خود مي‌تواند براي اعمال كنترل يا در صورت از دست رفتن كنترل مورد استفاده قرار گيرد. خشونت مي‌تواند عليه حيوانات و اشياء به كار رود.

4- خشونت ورزشي
خشونت ورزشي عبارت است از: رفتار و كنشي كه خارج از قواعد و هنجارهاي ورزشي روي مي‌دهد و هدف آن آسيب رساني است و اين نوع رفتار رتباط مستقيمي با اهداف رقابتي ورزش ندارد. ( Tery and Jakson, 1985 )
رفتارهاي دلالت بر خشونت ورزشي مي‌تواند شامل تحقير، اهانت، دشنام و توهين يا تلاش براي آسيب فيزيكي باشد. در هر مورد، هدف از رفتار آسيب رساندن به ديگري / ديگران، يعني تحميل درد و رنج به شكل فيزيكي يا روحي – رواني است.
مع الوصف خشونت ورزشي فرآورده اي اجتماعي تلقي مي‌گردد كه با الهام از عوامل مختلف اجتماعي در عرصه هاي گوناگون كنش اجتماعي جلوه گر مي‌گردد.
انواع خشونت


خشونت داراي انواعي است. طبقه بندي خشونت بر حسب انگيزه، هدف و يا مفهوم متغير است.
الف ) خشونت خصومت آميز و ابزاري
خشونت خصومت آميز، خشونتي ات آشكار و مشهود كه به قصد آسيب رساندن جسماني يا رواني به ديگران يا خود انجام مي‌گيرد. وقتي كه عمل خشونت آميز فرد منجر به آسيب جسماني يا رواني به حريف مي‌شود فرد احساس رضايت خاطر مي‌كند و تقويت مي‌شود. و در خشونت ابزاري فرد از عمل خشونت براي رسيدن به هدف استفاده مي‌كند در خشونت ابزاري با دريافت يك تقويت به ظاهر مثبت بيروني مانند تشويق فرد يا افراد، احتمال تكرار رفتار پرخاشگرانه از جانب فاعل خشونت افزايش مي‌يابد.
ب) خشونت بين شخصي و بين گروهي
در خشونت بين شخصي، خشونت بين دو يا چند فرد رخ مي‌دهد و چنانچه بين گروه هاي شناخته شده، در جامعه و يا بين دو چند نژاد، مذهب و گروه هاي سايسي مختلف پديد آياد خشونت بين گروهي گويند. ( Lauer, 2002: 182 )
ج) خشونت هاي بين شخصي و بين گروهي
اين نوع خشونت ها كه عمدتاً متوجه زنان و كودكان است به شرح زير طبقه بندي مي‌شوند:
1- خشونت فيزيكي يا بدني، آسيب هاي جسماني نظير ضرب و جرح با سلاح سرد و گرم، سيلي و لگد زدن و بعضآً كشتن قرباني را شامل مي‌شود.
2- خشونت رواني، كه انواع تحقيرهاي رواني و بدرفتاري هاي كلامي نظير تمسخر و دشنام و ناسزا گفتن را شامل مي‌شود.


3- خشونت اجتماعي، شامل انواع ممنوعيت ها و محدوديت هاي اجتماعي نظير ممنوع كردن ملاقات با خويشاوندان، دوستان و همكاران و قطع تلفن.
4- خشونت اقتصادي، ايجاد محدوديت هاي اقتصادي نظير ندادن خرجي، سوئظن نسبت هب زن در سوئ استفاده از منابع مالي خانواده و كنترل شديد و دائمي مخارج زن و پنهان كردن درآمد توسط شوهران.
5- خشونت جنسي، انواع بدرفتاري در ايجاد روابط جنسي توسط شوهران، خشونت جنسي خانگي عليه زنان شناخته شده كه زنان به ندرت اين نوع خشونت را گزارش مي‌كنند. ( احمدي، 1384: 227 )

گالتونگ خشونت را به پنج دسته به شرح زير طبقه بندي مي‌نمايد:
1- خشونت هدفمند در مقبل خشونت بي هدف.
2- خشونت آشكار در مقابل خشونت پنهان.
3- خشونت فردي در مقابل خشونت ساختاري.
4- خشونت فيزيكي در مقابل خشونت رواني.
5- خشونت معطوف به قرباني در مقابل خشونت بدون قرباني.
صاحب نظران علوم جنايي، جرايم را از نظر خشونت و نحوه تحقق به دو دسته تقسيم مي‌كنند: بزهكاري خشونت آميز يا مبتني بر " كلسيم بزو "، و بزهكاري خدعه آميز يا مبتني بر " فسفر مغز " .
( نجفي ابرند آبادي، 1379: 8-9 و طاهري، 1385: 29 ) . دسته اول شامل جرايم خشن و بدني مي‌شود كه مرتكب در آن از نيروي جسمي خود سوء‌ استفاده مي‌كند و دسته دوم جرايم مكارانه و مزورانه را در بر مي‌گيرد كه مرتكب در آ» مكر و حليه و تذوير را به كار مي‌برد.
در يك طبقه بندي كلي، خشونت در سطح جامعه را مي‌توان به انواع زير طبقه‌بندي نمود:
1- خوشنت عليه زنان
2- خشونت عليه كودكان
3- خشونت عليه سالمندان
4- خوشن ناشي از رسانه هاي گروهي و تلويزيون
5- خشونتهاي شغلي و محيط كار
6- خشونت هاي آموزشي ( مدرشه اي )
7- خشونت خياباني
8- خشونت هاي شهري
9- خشونت هاي سازماني
10- خشونت هاي دولتي
11- خشونت هاي سايسي ( گروهي )
12- خشونت هاي ورزشي

چارچوب نظري پرخاشگري و خشونت در ورزش
نظريات متعددي به تحليل پديده خشونت، تهاجم و پرخاشگري در ام

ور ورزشي پرداخته اند. عمده ترين اين نظريات عبارتند از :
1- نظريه غرايز انساني و خشونت
بر پايه اين نظريه انسان در ميان گورهي از غرايز زندگي مي‌كند و يكي از آنها غريزه ستيزه جويي و خشونت است. در اين ديدگاه مانند ساير غرايز، غريزه خشونت نيز مي‌بايست ارضاء گردد.
زيگموند فرويد از پايه گذاران نظريه غرايز ( Instinct / heory ) مي‌باشد. فرويد بر اين عقيده است كه انسان با غريزه مرگ زاده مي‌شود. هنگامي كه اين غريزه متوجه درون شودبه صورت تنبيه و مواخذه خود ظاهر مي‌‌شود و در موارد افراطي منجر به خود كشي م

ي‌شود. هنگامي كه اين غريزه متوجه برون گردد، به صورت خصومت، خشونت، آزار و اذيت ونداليسم، تخريب و قتل تجلي مي‌كند. اين نظريه شباهت تمام به يك نظريه هيدروليك دارد اگر نيروي پرخاشگرانه به تدريج كاهش نيابد، احتمال وقوع انفجار زياد است. فرويد مصر است كه جامعه ضرورتي حياتي در كنترل و مهار غريزه خشم انسان است و او را ياري مي‌دهد تا از آثار مخرب اين نيرو بكاهد و آن را به رفتاري مفيد و پسنديده بدل نمايد . ( ارونسون، 1369: 163-162 )
2- نظريه يادگيري اجتماعي خشونت
اين نظريه بر چگونگي تاثير گذار وضعيت اجتماعي و محيطي روي خشونت افراد تاكيد دارد. به نظر " بندورا "، " بارون " و " ريچاردسون " انسان ذاتاً پرخاشگر نيست بلكه پرخاشگري رفتار اجتماعي است كه از طريق تجربه مستقيم يا مشاهده رفتار ديگران ( در قالب الگوهاي اجتماعي ) آموخته مي‌شود.
نظريه يادگيري مشاهده اي و الگوي " البرت بندورا " مويد اين فكر است كه خشونت، خشونت به بار مي‌آورد زيرا كودكي كه الگوهاي رفتاري پرخاشگري را مقابل خود دارد ياد مي‌گيرد كه بعدها رفتارهاي مشابهي را نشان دهد.
باندورا ريشه رفتارهاي خشونت آميز را در محيط تعليمي افراد مي‌يابد. فراگيري معمولاً تحت شرايط مستقيم ( تنبيه و يا تشويق ) و مشاهدات فردي صورت مي‌پذيرد و مي‌تواند نتيجه تجارب شخصي فرد يا برگرفته از نتايج مترقب بر رفتار سايري افراد باشد. براي تبديل مشاهده به رفتار لازم است تا آن رفتار در ذهن فرد ثبت شود. آنگاه عناصر ثبت شده ذهني در مرحله بعدي به رفتار مشهود تبديل مي‌شود. اين فرآيند با توجه به ميزان مهارت و توانايي افراد تفاوت مي‌كند.
نظر به اينكه رفتار افراد در زندگي روزمره متاثره از الگوهاي مختلفي مي‌باشد،
" باندورا " سه الگوي مشخص تاثيرگذار بر رفتار جنايي را مورد توجه قرار داده است. خانواده، فرهنگ هاي فرعي و فرهنگ.
بنابراين تعليم رفتارهاي خشونت آميز ممكن است از طريق القاي الگوهاي رفتاري در خانواده، در گروه هايي كه افراد عضو آن هستند و يا از طريق تلويزيون و فيلم صورت پذيرد.
جزء ديگر نظريه " باندورا " مفهوم " خود اتكايي " و به تعبيري تنظيم امور توسط خود فرد تشكيل مي‌دهد. افراد باورهاي مختلفي درباره توانايي هاي خود دارند كه در طول زمان، به واسطه افعال

شان تغيير مي‌نمايد. اين باورها به نوبه خود بر اين واقعيت كه افراد چگونه رفتاري را به نمايش گذارند و اينكه چه رفتاري را در آينده مي‌توانند به انجام برسانند، تاثير مي‌گذارد. ( هافمن، 1379

: 50 ) به عنوان مثال افرادي كه توسل به خشونت و رفتارهاي خشن را منشاء غرور و افتخار مي‌بينند، بديهي است كه براي كسب رضايت متوجه اينگونه مي‌بينند، بديهي است كه براي كسب رضايت متوجه اينگونه رفتارها مي‌شوند.
نظريه هاي خشونتي با ملاحظات جنسيتي تاكيد دارند كه مردان معمولاً با توسل به رفتارهاي خشن توانايي و قدرتمندي خود را به نمايش مي‌گذارند. به عبارت ديگر چون اين مردان از

طرق مشروع قادر به كسب وجهه اجتماعي مورد نظر نيستند خشونت را پيشه مي‌كنند.
تحقيقات لئوناردو بركووتيز نشان داده است كه حتي مشاهده آلات و ابزار پرخاشگري مي‌تواند در شخص مشاهده كننده حالت پرخاشگري ( خشونت ) را برانگيزد. بركووتيز پس ازانجام تحقيقات به اين نتيجه دست يافت كه پرخاشگري نمي تواند ذاتي باشد.( كريمي، 1373: 278 – 277 )
3- نظرهي ناكامي و خشونت
ناكامي عبارت است از: عدم دست ياي به اهداف مورد نظر توسط كسي يا چيزي. هنگامي كه خود به هدف مورد نظرش نرسد، مي‌گوييم خود ناكام شده است. اين هدف ممكن است يك هدف ورزشي يا غير ورزشي در زندگي اجتماعي باشد.
برخي از جامعه شناسان مثل " دولارد " و " ميلر " اظهار مي‌دارن كه احساس ناكامي دردست يابي به هدف باعث ايجاد رفتارهاي خشونت آميز از سوي فرد مي‌شود. اين هدف ممكن است يك هدف ورزشي يا غير ورزشي در زندگي اجتماعي باشد. ( نادريان جهرمي، 1384: 290 )
اين صاحب نظران كه غالباً رفتارهاي پرخاشگرانه را نتيجه ناكامي مي‌دانند ناكامي را عدم دست يابي به اهداف مورد نظر توسط كسي يا چيزي مي‌دانند.
برخي از مطالعات و تحقيقات نشان مي‌دهد درجه ناكامي افراد از طريق شركت در برخي فعاليت هاي ورزشي تسكين مي‌يابد. پژوهشگران معتقدند افراد در صورتي كه به بازي هيا ورزشي مفرح و در حد توانايي هاي جسماني و يا تماشاي ورزش هاي مورد علاقه بپردازند، رفتارهاي پرخاشگرانه و خشونت آميز كمتري از خود بروز مي‌دهند.
4- نظريه تخليه انرژي هاي دورني و خشونت
اتنولوژيست ها (محققاني كه اصول بيولوژيكي رفتار حيوانات را مورد مطالعه قرار مي‌دهند ) مثل آردري و لورنز عتقدند كه انسان حيواني مانند ساير حيوانات مي‌باشد و داراي غرايز بيولوژيك مشابه اي است كه نياز به پرخاشگري از آن جمله مي‌باشد.
براساس اين ديدگاه، انرژي در انسان در طي زمان ذخيره گشته و مي‌بايست براي ارضاي آن از طريق فعاليت هايي چون پرخاشگري تخليه شود. هنگامي كه اين انرژي مصرف گرديد احتمال بروز خشونت مفرط كاسته مي‌شود. ( نادريان جهرمي، 1384: 295-294 )
بر اساس اين ديدگاه مي‌بايست فرصت هاي متعددي را در اختيار افراد قرار داد تا آنها با شركت در ( فعاليت هاي جسماني به ويژه ورزش هاي قدرتي و رقابتي، قادر باشند رفتارهاي پرخاشگرانه خود را در موقعيت هاي كنترل شده و از راه هاي قانوني، تخليه نمايند. فرضيه تخليه پيش بيني مي‌كند كه احساسات و هيجانات دروني سركوب شده با بروز رفتارهاي پرخاشگرانه مي‌تواند تخليه شود.

5- نظريه كاركرد گرايي
از ديدگاه كاركرد گرائي () ورزش ابزاري است كه زمينه را براي شكوفائي استعداد هاي افراد شايسته فراهم مي‌سازد. كاركرد گرايان با توجه به ارتباط متقابل ورزش، به عنوان يك نهاد اجتماعي، با ساير نهاد هاي اجتماعي ديگر مانند خانواده، مذهب، آموزش و پرورش نهادهاي اقتصادي و سياسي، رسانه هاي گروهي، سعي در تحليل ابعاد اجتماعي ورزش در سطوح مختلف دارند. ( نادريان جهرمي، 1384: 115 )
بطور كلي، نظريه پردازان ديدگاه كاركردگرايي، موارد ذيل ر به عنوان كاركردهاي ورزش در نظام اجتماعي بر مي‌شمارند:
• كسب مهارت هاي اجتماعي
• دسترسي به فرصت هاي تحصيلي، حرفه اي و ... .
• شكل گيري هويت فردي و اجتماعي .
• كنترل اجتماعي
• رهايي از تنش
• تندرستي و سلامت جسماني و تقويت قواي جسماني
• كاهش تضادها و تنش ها
• ترويج وفاداري ملي و حس وطن دوستي و ميهن پرستي
• تعميم حمايت هاي اقتصادي و سياسي

تبيين خشونت
از علل بنيادين خشونت، ناكامي است. دولارد بر اين عقيده است كه فرد ناكام به هر شي يا انساني كه در نظر او علت ناكامي اش باشد، خشونت ميك ند و در وراقع خشونت از محروميت و ناكامي نشات مي‌گيرد.
لورنز منشاء بروز خشونت انساني را غريزه جنگ طلبانه انسان مي‌داند. بعضي از صاحب نظران ( Lauer, 2002: 189 -200 ) . عوامل خشونت را به دو دسته بزرگ طبقه بندي مي‌كند:
الف )‌ عوامل ساختار اجتماعي
شامل:
1- هنجارها
2- آرايش سياسي
3- سياست هاي كنترل اسلحه
4- نظام قشربندي

ب ) عوامل روانشناسي اجتماعي
شامل:
1- گرايشان – نگرش ها


2- ارزش ها
3- نقش وسايل ارتباط جمعي

همچنين وسايل ارتباط جمعي از فبيل تلويزيون، في

لم هاي ويدئويي، فيلم هاي جنايي تلويزيوني و ماهواره از عوامل اساسي خشونت به شمار مي‌آيند. به طوري كه تماشاي فيلم هاي خشونتي، رفتارهاي پرخاشگرانه را نزد بينندگان فيلم افزايش مي‌دهد. ( Taylor, 2002:473 and Tulloch, 1993: 15-18 )
اعضاي طبقه پايين تمايلات خود تخريبي و انهدامي جرايم عليه مالكيت و جرايم

عليه اشخاص را تقويت مي‌كنند. ( Mclaughlim, Muncie,Hughes, 2004: 223 )
" جف هرن " بر ارتباط با دوستان خشونت گرا، مصرف مشروبات الكلي، نوع بازي ورزشي و تماشاي بازي هاي ورزشي خاص در شكل گيري رفتار خشونت آميز تاكيد دارد. ( Hearn, 1999: 20-26 )
در تبين علي رفتار خشونت آميز خانگي عليه خانگي عليه زنان و زنان به عنوان قربانينان، اين نوع جرم را به وسيله عوامل خاصي نظير ساختار خاص فيزيولوژيك، هورموني و ژنتيكي مردان تعين مي‌كنند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید