بخشی از مقاله
روانشناسی جرم
مقدمه
هيچ مجرمي از مادر خود مجرم و تبهكار زاده نشده است، همه انسانها، فطرتي پاك خلق شده و پس از تولد در دوران اوليه زندگي، پاك و معصومند و اين تا زماني است كه توسط شرايط خاص محيط خانوادگي، اجتماعي و پرورش به گناه آلوده نشوند زيرا چگونگي رفتار و شخصيت افراد بيشتر به چگونگي محيط اجتماعي و اقتصادي و تربيتي آنها بستگي دارد، بنابراين توجه به اين واقعيت
ضروري بنظر مي رسد كه جرم و جنايت يا بعبارت بهتر بيماريهاي اجتماعي مانند بيمارييهاي جسمي مسري هستند و اگر قبل از ايجاد انگيزه وقوع جرم بفكر اصلاح و از بين بردن علل ارتكاب جرم نيافتند ممكن است به ديگران نيز سرايت كند كه عواقب سنگين و غير قابل جبراني در پي دارد بصورتي كه: بر اثر ازدياد جرم وجنايت قدرت كنترل در جامعه هر روز ضعيف تر و بالطبع بر مقدار مجرمين افزوده مي گردد.
در تمامي اعصار و قرون جامعه انساني مواجه با دردها و آسيب هاي ناشي از كجرويها انحرافات، جرایم و جنايات بوده كه در هر عصري شكل خاصي پيدا كرده و نوع برخورد با آن هم گوناگون بوده است. در عصر ما بدلايلي چون گسترش فقر و محروميت، جنگ، عدم توجه به جنبه معنوي انسان، سستي و تزلزل اركان اخلاقي، سقوط خانواده، تكامل ماشينيسم گسترش مكاتب مادي و الحادي. پوچ گرائيها و لذت طلبي ها و بالاخره عدم توان كنترل زمامداران توسعه بيشتري يافته است.
دورنماي آينده از ديد بسياري از جامعه شناسان، بسيار تيره است و به نظر آنها اميدي به اصلاح اوضاع نيست مگر اينكه تحولي ناشي از روشنگريها و ارشادات سازنده در جامعه رخ دهد وجود چنين انديشه هايي، صاحبنظران را به تلاش و تكاپو وا داشته است كه در سايه بررسيهاي علمي، ريشه و انگيزه هاي اينگونه دردها را كشف كرده و راههايي براي پيشگيري و درمان ارائه كنند.
اصل اينست كه در جامعه انحرافي پديد نيايد تا نياز به درمان و اصلاح و احيانا گسيخته گيري و زندان نباشد و در حيات اجتماعي بايد عملي صورت گيرد كه انحراف و آسيبي پديد نيايد و در صورت پديد آمدن، مزمن نگردد كه در آنصورت امكان ريشه كن كردن آن بسادگي مسير نخواهد شد.
گاهي هسته اوليه انحرافي در جامعه گذارده شده و مسئولان با نظر بي اهميتي به آن مي نگرند ولي در اندك زماني شيوع و گسترش يافته و جامعه را دچار آسيب و بحران مي كند كه اين مسئله در رابطه با جوانان بيشتر قابل توجه است زيرا كه این نيروها چرخ اجتماع را مي گردانند و عوارض به آساني در آنان رخنه كرده و گسترش مي يابد.
در نظام حيات اجتماعي، اسلام در هر حال پيشگيري از وقوع انحراف و جرم را مقدم بر اصلاح مي داند و بر مسئوليت نظارت افراد را در رابطه با هم تاكيد دارد. (امر به معروف و نهي از منكر)
بودجه هائي كه در هر جامعه اي صرف نگهداري،نگهباني، تغذيه، بهداشت، پوشاك و… مجرمين در زندانها و ندامتگاه ها و مراكز بازپروري مي شود اگر از ابتدا صرف آموزش و تربيت صحيح آنها شود، جامعه را از حيث وجود افراد مجرم و منحرف خالي و از افراد كارساز و نيروي انساني منخصص بي نياز مي سازد پس مي توان گفت افراد مجرم زندانها از ناآگاهترين مردم هستند كه از امكان آموزش و خصوصا پرورش و تربيت صحيح محروم بوده اند.
هر مدرسه اي كه گشوده شود زنداني بسته مي شود.
بسمه تعالي
در مورد شناخت جرم يا انحرافات و علل بوجود آورنده آن و همچنين راههاي پيشگيري و يا درمان آن نظرات و ديدگاه هاي مختلفي از سوي صاحبنظران و كارشناسان مطرح گرديده اما بدليل آنكه عوامل اجتماعي انحرافات،تركيب و پيچيدگي هاي زيادي دارند نمي توان آنها را تنها از يك ديدگاه بررسي كرد بلكه مي بايست بصورت عمقي مورد توجه و بررسي قرار داده و سعي كرد علل گوناگوني كه باعث ارتكاب اينگونه اعمال مي شوند را مورد تجزيه و تحليل قرار داده و راه حلي درست براي جلوگيري از تكرار آنها ارائه نمود.
جرم و جنايت و انحرافات مانند ساير بيماريها نسبي بوده و تابع زمان و مكان است مثلا سقط جنين در برخي جوامع جرم است درصورتي كه در كشوري مانند هند نه تنها جرم نبوده بلكه به آنها جايزه هم مي دهند و يا ازاله بكارت پس از سن بلوغ قانوني در جوامع غربي در عصر حاضر جرم محسوب نمي شود در صورتي كه يك قرن پيش در آن جوامع جرم بوده است.
اغلب انحرافات اجتماعي چون اعتياد، الكليسم، همجنس بازي، فحشاء ، دزدي، تجاوز و … سراي
ت اجتماعي دارند بهمين دليل جامعه بايد بفكر شناخت علل آن بوده و راه درمان آنها را پيدا نمايد و اگر علل آنها رواني باشد باز هم ناشي از وضع نابسامان جامعه بوده و همانطور كه بيماران جسمي در جامعه نياز به مراقبت و درمان دارند بيماران رواني نيز نياز به مراقبت و درمانهاي رواني و اجتماعي دارند.
اما قبل از شناسائي يا علت يابي رفتارهاي انحرافي و عوامل پيشگيري آن به برخي از اصطلاحات و مفاهيم اينگونه اعمال اشاره مي شود.
مفهوم هنجارهاي اجتماعي يكي از مفاهيمي است كه بايد در جامعه مشخص و روشن باشد. هنجاري اجتماعي است كه تعيين مي كند انسان چه بايد بگويد و از گفتن چه چيزهائي بايد
اجتناب كند. بايد چگونه بيانديشد و چگونه رفتار كند و چه اعمالي را انجام دهد و از انجام چه اعمالي بايد اجتناب ورزد، چگونگي رفتارها و روابط اجتماعي را معيين مي كند و كنشهاي تقريبا يكسان و لايتغير انساني را مشخص مي كند و محدوديتهاي نيز در زمينه رفتار انسانها بوجود مي آورد و بطور خلاصه رفتارهاي خلاف هنجارها را نابهنجاري، و فرد مرتكب آن را كجرو مي نامند.
مفهوم جرم و بزه و خلاف نيز از جمله مفاهيمي است كه در رابطه با اعمال انحرافي مطرح و علت يابي مي شود. خلاف در اصطلاح حقوقي به اعمالي گويند كه مقررات و قوانين كشور آنرا منع نموده و خلافكار سزاوار تنبيه و سرزنش مي باشد و حال آنكه بزهكار يا مجرم كسي است كه مرتكب عملي مي شود كه بر طبق قانون براي آن مجازات تعيين گرديده است ليكن در اصطلاح آسيب
شناسي اجتماعي و روانشانسي جنائي معمولا افراد خلافكار و مجرم را در يك رديف نام مي برند اما بيم آن مي رود كه خلاف، عواقب وخيمي در برداشته و احتمال بزهكاري در پيش باشد.
فرد خلافكار دچار يك نوع ناراحتي و فشار دروني است كه مي توان بوسيله فن بيان ريشه يابي و جلوگيري نمود و بزهكاری يك نوع خلاف شديدتر است كه طبق قانون، مجازات است براي آن تعيين
گرديده است مانند: دزدي، تخريب، مجروح و زخمي كردن و آزار مردم، اعمال جنسي نامشروع و منافي عفت و عصمت، قتل و امثال آنها يا بعبارت ديگر بزه سركشي فرد است در برابر اراده اجتماع كه بوسيله مقررات و قانون تعبير گرديده است.
همانطور كه اشاره شد در شناخت عوامل جرم و نوع آن و با توجه به شرايط زماني و مكاني در جوامع مختلف متفاوت مي باشد، بعنوان مثال در برخي از جوامع برخي از اعمال و رفتارها جرم
تلقي شده و در برخي ديگر جرم تلفي نمي شود همچنين ممكن است اعمالي در مقطع و زماني
انحراف و زمان و مقطع ديگر عادي بنظر برسد يا از لحاظ كم و كيف و نوع برخورد با آن در هر جامعه قوانين بخصوصي حاكم باشد مانند بي حجابي كه زماني از لحاظ قانون نامشروع و داراي يك ديد انحرافي و زماني ديگر مشروع به حساب آيد.
عوامل متعددي در ايجاد انحرافات نقش دارند كه شناسائي آنها و تحليل و بررسي صحيح آنها ما را در راهيابي به پيشگيري يا عدم رشد آن در جامعه كمك زيادي خواهند نمود كه سعي خواهيم كرد آنها را بصورت اجمال شرح دهيم. ما در اين بررسي دسته بنديهاي زير را مورد توجه قرار خواهيم داد: عوامل زيستي، عوامل رواني عاطفي، عوامل اقتصادي، عوامل سياسي و عوامل فرهنگي.
عوامل موثر در ايجاد انحراف:
عوامل زيستي يا اثر وراثت در انحراف:
يكي از عوامل و شرايط زمينه ساز انحرافات و جرم را اثر وراثت يا حالات جسماني و نفساني پدر و مادر و اثر انتقال آن به فرزند دانسته اند بسياري از دانشمندان از جمله ريبو و فري معتقدند بسياري از ابتلاآت و بيماري والدين مثل اعتياد، اختلالات رواني روي نطفه ها و ژنها اثر مي گذارند و عده ديگر عامل كروموزوم اضافي را در انحراف موثر مي دانند و عده اي ديگر چون لومبروزو، سيماي افراد را در شكل گيري جرم موثر مي دانند.
برخي نقائص جسماني و همچنين زشتي و زيبائي افراد، وضع مزاج و بيماري،طرز كار غدد و اختلالات آن و عوارض جسماني را علتي براي زمينه هاي پيدايش جرم مي دانند هر چند جرم شناسان به اين نتيجه رسيده اند كه وراثت علت جرم نمي باشد اما اغلب نظرات به اينجا منتهي شده كه بين جسم و روان رابطه اي است و برخي از صفات جسمي موجب پيدايش روحيه ها و استعدادهائي در زمينه جرم و انحراف ميگردد. از ديدگاه اسلام نيز هرچند نظريه هاي جنايتكار بالفطره بودن را نمي پذيرد اما صفات ارثي و تفكرات و حالات ارثي را قابل انتقال دانسته و صفات ارثي انحرافي را زمينه مي داند نه عامل براي هر جرم و انحراف.
عوامل عضوي و نقايص جسماني، زشتي و زيبائي هم مي تواند بدليل نوع ديد خود يا اجتماع از
ايشان از جنبه حقارت يا شرافت به ايشان نگريسته مي شود موجب زمينه هاي انحراف شود وضع مزاج و بيماريهاي جسماني و اختلالات در ترشح غدد مي تواند نيز مي تواند از عوامل باشد كه تعادل رواني را برهم زده و موجب بروزحالات نامناسب از جمله اختلالات عصبي، بلوغ زودرس يا بلوغ ديررس يا خستگي مفرط و بيخوابي و … شود كه اين مسائل و مشكلات ممكن است زمينه ساز انحرافات خشونت و جنايت شود.
با توجه به عوامل زيستي و وراثتي روحي و جسمي نقشهاي آن در ايجاد زمينه هاي انحرافي چند اقدام براي پيشگيري يا حداقل كردن ميزان آن ضروري بنظر مي رسد:
1- تاثير عملكرد به موقع دستگاههاي بهداشتي و درماني كشور، چون اثرات وراثتي از طريق زوج به فرزند منتقل مي شود لذا هر يك از زوجين مي بايست موظف شوند قبل از شروع زندگي و يا قبل از بچه دار شدن نسبت به پاكسازي حالات و تفكرات روحي و همچنين سالم سازي وضعيت جسماني تا جائي كه توانائي دارند اقدام نموده و در صورت نداشتن حالات رواني و وضعيت جسمي سالم به طريق مقتضي و كارشناسي شده نسبت به ايجاد نسل اقدام كنند.
2- بالا بردن سطح آگاهي زوجين و اجتماع از طريق تبليغاتهاي مفيد و مختلف بصورت ايجاد مراكز فرهنگي و مشاوره اي اجباري
3- اقدام مناسب مراكز تحقيقي و درماني مطابق با سطوح جهاني در جهت پيشگيري يا درمان
زوجين قبل از تفكر بچه دار شدن
4- بالا بردن سطح آگاهي جامعه نسبت به برخورد صحيح با نقائص جسمي و روحي افراد و درك مناسب مسائل و مشكلات ايشان.
كه البته رسانه هاي جمعي نقش به سزائي در اينگونه موارد مي توانند ايفاء نمايند.
علل رواني، عاطفي:
يكي ديگر از عوامل زمينه ساز انحرافات در جامعه را مي توان عوامل عاطفي و رواني نام برد كه فرد در اثر عوامل و شرايط نامناسب دچار حالات و اختلالات ضد و نقيضي مي گردد و تعادل فكري و روحي خود را از دست داده و براي بدست آوردن آرامش دست به هر كاري هر چند انحرافي ميزند علل رواني-عاطفي را از چند جنبه مي توان مورد بررسي قرار داد كه از آن جمله: 1- جنبه اي فطري و سرشتي انحراف و جنبه هاي ارثي 2 اختلالات ذهني – هوشي 3 اختلالات رواني- شخصيتي.
جنبه هاي فطري و سرشتي و جنبه هاي ارثي قبلا اشاره شد اما اختلالات ذهني و هوشي، نارسائي عقلي و كند ذهني و جهل و ناداني را زمينه ساز انحراف مصرفي كرده اند و همچنين
اختلالات رواني و شخصيتي را شامل جنونهاي رفتاري و اختلالات عصبي و ضعف اراده دانسته اند.
بسياري از انحرافات و كجرويها در رابطه با جنبه هاي عاطفي افراد نيز قابل بررسي و تحليلند كه در اين رابطه مي توان از عواملي چون ترس، خشم، اضطراب، محروميت، شكست و … نام برد. تمامي
جوامع با اينگونه اختلالات رواني و عاطفي روبرو هستند و شايد به جرات بتوان گفت كه اينها منشاء اكثر انحرافات و جرمها هستند كه در پيدايش آنها عوامل متعددي مي توانند نقش داشته باشند كه به مواردي اشاره مي شود:
1- گاهي ناشي از نقص در كاركرد اعضاء بوده و زماني ناشي از وجود عيب در اعضاء بدن مي باشد
2- گاهي ارثي است مانند پاره اي از صرعها
3- زماني محيطي است مثل جنون ناشي از سفيليس
4- تجارب نيك يابد در برخورد با ديگران
5- وجود عقده ها و ارضاء نشدن خواسته ها
6- احساس گناه وفشار ناشي از عذاب فكري يا همان عذاب وجدان
7- احساس حقارت و عدم شخصيت بسياري از جامعه شناسان و حتي جرم شناسان ريشه تمام آسيب هاي اجتماعي را در محيط اجتماعي جستجو مي كنند كه از آن جمله اند: خانواده – مدرسه – اجتماع و ….
8- چند مورد از راه حل هاي پيشگيرانه از اختلالات رواني و عاطفي در جامعه كه
ضروري بنظر مي رسد:
1- ايجاد مراكز تحقيقاتي وعلمي روانشاسي و روانكاوي براي شناسايي و ريشه يابي اينگونه اختلالات در افراد و شروع درمان در ايام كودكي و پيشگيريهاي آن و بها دادن به اينگونه مراكز
2- خانواده و بخصوص پدر ومادر و مدرسه اولين نقشهاي موثر در سلامت روحي وعاطفي را دارند
كه بايد درجامعه مورد توجه قرار گيرند.
3- نقش موثر معلمان علوم تربيتي وترويج اخلاق و صفات حسنه و منع صفات غير اخلاقي كه مي تواند از طريق بهينه سازي متون كتب ديني توسط آموزش و پرورش صورت پذيرد.
4- اجتماع و مسئولان حكومتي ملزم به برپایي حق و حقوق عادلانه در تمامي سطوح و دفاع از حقوق شخصيتي و عاطفي ايشان باشد.
5- تبليغات و اطلاع رساني از وضعيتهاي روحي و عاطفي افراد و شكل صحيح برخورد با آنها بصورت فيلم و برنامه هاي جاذبه دار و جلوگيري از ترويج فرهنگها و علوم مخرب كه تشديد كننده اينگونه
اختلالات هستند.
علل و عوامل فرهنگي:
كار فرهنگ تعيين و تنظيم قواعد و آداب و رسوم جامعه است ومي تواند از عوامل كنترل كننده بحساب آيد كه همه شئوون زندگي انسانها را زير نظر مي گيرد، برخي از مردم شناسان معتقدند كه كجروي و انحراف حاصل تضادهاي فرهنگي و معروف پرورش يافته فرهنگ جامعه خويش است و پاي بند به فرهنگ جامعه است كه او را كجرو بار آورده است.
از عواملی كه در ايجاد و يا دامن زدن به انحراف موثرند ظهور فلسفه ها وايدئولوژيهاي جديد است هر چند شايد در برخي از جهات نظريه هايي پربار داشته باشند اما كثرت وتفاوت و گرايشات ضد و نقيضي را در جامعه موجب مي شوند كه موافق طبيعت و فطرت انسان نمي باشند كه تعال روحي را از ميان برداشته و براي آدمي خطر آفرين است
اخلاق و آداب و رسوم و طرز فكرهاي ناشي از آن همچون خشونت (در بين نازيها) تزلزل معاني آن آميختگي آن با افسانه ها و خرافات، تعصبات، كينه ها و نوع ارزشهاي اخلاقي و ميزان پاي بندي مردم به آن در دامن زدن به انحراف موثرند.
بين فرهنگ و مذهب و جريانات جامعه خود و ساخته و پرداخته بودن مذاهب به دست بشر، خود از جمله عوامل زمينه ساز خرافات بوده و نقش اخلاقي مذاهب در تصفيه روح و روان و افكار جامعه موثر است(نازيسم در آلمان صهيونيسم در بين يهوديان،گرايش سني و شيعه و اسلام و …)
ادبيات و هنر: متون، اشعار، ضرب المثلها استعارات كنايات و سبكها و … گاهي خشونت را ترويج مي كنند و زماني عطوفت را و زماني سازنده و پر بار هستند و گاهي منحرف كنند و بي محتوا لذا مي توانند در ترويج و تبليغ انحراف و يا موثر در پيشگيري از آن باشند.
دگرگوني سريع فرهنگي:
تغييرات ناگهاني و سريع يك فرهنگ موجب مي شود فرهنگ قديم و فرهنگ جديد بصورت متضاد در اذهان مردم جلوه گر شده وعدم توانايي در تطبيق با فرهنگ جديد فرد را به انحراف و يا بي بند و باري كشانده و از فرصتها استفاده نادرست مي كنند.
آدمي شديدا تحت تاثير فرهنگ است و عقب ماندگي فكري و فرهنگ و ضعف در برابر فرهنگهاي بيگانه علت العلل همه انحرافات و ضايعات است. در بررسي علل انحراف فرهنگي هيچ تئوري به اندازه تئوري عقب ماندگي فرهنگي سبب كجروي و انحراف شناخته نشده است. طرفداران تئوري عقب ماندگي مي گويند كه برخي انسانها ناگريز به انحراف و اختلالند از آن بابت كه خود را در كام افكار و انديشه متضاد و متناقض مي دانند و رفتاري سنجيده و ضابطه اي نيست كه آنها را تحت كنترل درآورد و وابستگي آنها به فرهنگ خاص سبب پيدايش اختلال است و مادام كه ان فرهنگ شناخته نشود امكان تصميم گيري براي اصلاح نخواهد بود.
تربيت: تربيت نيز در سطوح مختلف خانواده، آموزش و پرورش و اجتماعات مختلف در ايجاد يا پيشگيري از انحرافات تاثير بسزائي دارد. محتوا و روش تعليم و تربيت، كيفيت امتحانات شيوه سازندگي ها و بازسازي ها همه و همه در اين امر موثرند.
علوم و افكار: علوم و افكار را بايد ديد در يك جامعه چه هدف و مقصدي را تعقيب مي كنند. آيا علوم تعهدي دارند يا در خدمت جنگها، ويراني ها نقشه هاي استعماري و استثماري است، آيا علوم در خدمت صلح و امنيت هستند يا انحرافات و اين افكار هستند كه علوم را مي سازند و اين افكار هستند که علوم را بوجود مي آورند پس كار ريشه اي بر روي افكار بكر و سالم جهت دستيابي به علوم سالم و استفاده سالم و بهينه از آنها راه حل مهم ومنطقي پيش گيري از انحرافات از طريق علوم و افكار است.
وسايل ارتباط جمعي: بعقيده مربيان،روانكاوان وروانپزشكان رهبري فكري جامعه را وسايل ارتباط جمعي در دست دارند و اثرات انكار ناپذيري در رفتار مردم بويژه كودكان و نوجوانان و مخصوصاً در آنچه كه مربوط به جنبه هاي جنائي و شهواني است دارند. نمايش اعمال خشونت آميز، صحنه هاي هيجان انگيز، سكسي، صحنه هاي پرخاشگرانه و تند خويانه موجب سخت دلي، بيرحمي، آدم كشي و شرارت و … افراد را بصورت ناخودآگاه فراهم مي آورد.
عوامل اجتماعي
بسياري از جامعه شناسان و حتي جرم شناسان ريشه تمام آسيب هاي اجتماعي را در محيط اجتماعي جستجو مي كنند. دوركيم انحراف را از ويژگيهاي جامعه مي داند كه از متن و عمق آن مي جوشد، وي مي گويد در همه جوامع افرادي هستند كه از هنجارهاي جامعه سرپيچي كنند و جامعه شناسان و جرم شناساني از قبيل ساترلند و سلين، نقش محيط اجتماعي را در انحراف تاييد مي كنند و در كل انحراف را معلول عجز منحرف در تطبيق خود با شرايط و مقتضيات حيات اجتماعي مي دانند هر چند عوامل اجتماعي زمينه موثر را براي ايجاد انحرافات يا جرمها ايجاد مي كنند ولي تنها عوامل نبوده و عوامل ديگري چون اراده فردي نيز دخيل مي باشند، ما در امور مربوط به اجتماع از چهار دسته بايد ياد كنيم كه عبارتند از خانواده مدرسه اجتماع و عوامل ديگر.
خانواده :
دامنه تاثير خانواده بحدي است كه حتي روانشناسان از شير گرفتن نابهنگام كودك و يا سوء تغذيه او را در انحرافش موثر مي دانند. عواملي از قبيل شرايط خانوادگي، از هم پاشيدگي فقر و ثروت روابط اعضاء وضع تربيتي و ارشهاي مورد قبول شرايط عاطفي، با وضع اقتصادي، توافق و مهر،
خشونت و سختگيري امنيت و ثبات آن در همه و همه در انحرافات و عوامل پديد آؤرنده آن موثرند كه ذيلا به مواردي از آنها اشاره مي كنيم.
1-اهميت سالهاي اوليه زندگي
نوع تشويق ها تبيه ها تخديرها بي اعتنايي ها و نوع رفتارها در مراحل اوليه زندگي فرد آثاري براي دوره هاي بعدي در او بجاي مي گذارند و همچنين توجه والدين و سطح گاهي ايشان، آموزشهاي ضروري و نوع آن تجارب خوب يا بد مكتب از محيط خانواده است.
2-كمبودهاي عاطفي:
روابط نادرست والدين با كودك در جنبه مهر روزي، ضعف احساس تعلق بين اعضاي خانواده، ضعف در آزادي كه افراطش سبب پر توقعي و اندكش سبب احساس محروميت است، عدم احساس حمايت و امنيت و مقبوليت در نزد والدين سختگيريهاي افراطي والدين در اجراي انضباط، كمبود اقتدار پدر، تولد كودكي جديد و بي توجهي والدين به كودك، واداشتن طفل به احساس گناه و … از جمله موارد در زمينه ساز انحراف است.
3-ديگر مسائل خانواده از قبيل
شرايط زندگي، مرگ يا ازدواج مجدد والدين، سختگيري در امور اقتصادي طرد كودك از خانواده محل سكونت نامناسب انحراف و لغزش پدر يا مادر درجنبه اخلاقي نا مشروعيت فرزند كه خود سبب احساس خواري مي شود عدم رسيدگي به فرزندان در تغذيه بهداشت آموزش و پرورش بعلت كثرت فرزندان از موارد ديگر زمينه ساز انحرافات است.
مدرسه:
چه بسيارند خانواده هايي كه فرزندان خود را بر اساس شرايط مناسبي تربيت مي كنند ولي طفل پس از ورود به عرصه مدرسه يا اجتماع دچار انحرافات و لغزشهايي مي شود. عوامل بسياري در اين زمينه قابل ذكر است كه ذيلاً به مواردي از آن اشاره مي شود.
1-عوامل مدرسه اين انحراف:
1-عوامل مدرسه اي انحراف:
اهداف و مقاصد مدرسه و اصولا دستگاه آموزش و پرورش، روش تربيتي كه توسط مدير و ناظم و معلم اعمال مي شود، محتواي كتب درسي و لوازم بصورت رسمي و غير رسمي، ميزان تكاليف درسي و كيفيت عرضه آن، جنبه رفتاري و اخلاقي و الگويي معلم و مربي، سلامت يا انحراف مسئولان كه گاهي ممكن است سبب ايجاد معذه اي در كودك شود، كنترلهاي انضباطي و غير
خشم و قهر و غيره ناراحتي هاي اخلاقي يا عاطفي و محروميت هاي ديگر دانش آموزان كه در همكلاسيهايشان اثر دارد، تنوع فرهنگ ها كه از خانواده ها نشات گرفته و در مدرسه شايع مي شود و مسائلي ديگر چون زودباوري ايرادگيري ها، اذيت كردنها و …. موجب انحراف مي شود.
2-اختلافات خانوادگي
نزاع و درگيري زن و شوهر در حضور فرزندان تضادهاي فكري و عقيدتي اعضاء خانواده، وجود مسائلي چون متاركه جدائي و طلاق، لاقيدهاي والدين نسبت به زندگي و فرزندان وكيفيت روابط زوجين از عوامل موثر زمينه ساز در انحرافات كودكان و جامعه است.
3-گروه همسالان:
در مدرسه وجود گروه همسالان كه معاشرند ولي ممكن است همسن و همكلاس نباشد در تشكيل رفتار و ايجاد خلق و خوئي خاص در فر موثر است و زمينه ساز انحراف يا تداوم سلامت است. جرگه اجتماعي در سه مرحله ممكن است بيش از والدين در رفتار فرد تاثير داشته باشد:
- در مورد كوچ خانواده از منطقه اي و ورود به منطقه جديد
- در سنين بلوغ و نوجواني كه مسائلي خاصل و از نظر آنها شرم آور، بر ايشان مطرح شده و آنها براي اسرار و رازهايشان و همچنين رفع نيازها، احساس همانندي با هم دارند.
- در مواردي كه خانواده دچار نابساماني است و تعارض نقشهاي و وجد تضاد در رفتار، خود عامل براي ايجاد انحراف است نقش روابط سنين بالا با خرد سالان نيز تاثير بسزائي در ايجاد انحراف دارد كه در اين رابطه مي بايست مراقبت خاصي در معاشرت هاي اينچنيني اعمال شود.
4-نوع انحراف مدرسه اي:
مسائل جنسي كودكان دزدي خودبازي، حركات زشت، حرفهاي نادرست، دروغ، تخلف، فرار، مزاحمت، پرخاشگري، باندبازي، كف زني، آزار و اذيت، تخريب و انهدام، نافرماني وگستاخي، زبان درازي، قطع كلام، سخن چيني، مورد سوء استفاده قرار گرفتن و ….
اجتماع و مردم:
شيوه هاي قومي، رسوم اخلاقي، رفتار مورد پسند جامعه و عدم تطابق با آن كه خود مساله ساز است، از آن جهت كه گاهي در رابطه با آن توافق است زماني عصيان و مخالفت وتعارض. به عبارت ديگر افراد براي پذيرفته شدن در اجتماع سعي دارند رفتار خود را به گونه اي درآورند كه اجتماع از آنان توقع دارد كه اين مساله مي تواند زمينه ساز انحرافات بعدي باشد.
وقايع اجتماعي و نقش مسائل اجتماعي در رفتارهاي انحرافي تاثير فوق العاده اي دارد. تراكم جمعيت، محل زندگي و نوع آن، عدم مراقبتهاي بهداشتي و رعايت آنها، مشكلات آموزش در جامعه، مساله ترافيك توسعه وسيله تحرك، اختلالات رواني، تعارضات اخلاقي، جنگ و بحران وجود تبعيض ها كندي امور اداري در ارتباط با مردم وجود مهاجرتها كه اغلب بدون حساب بوده و مي توان
د سبب احساس گمنامي در بين جو جديد محل سكونت باشد. فساد و آلودگي محيط و…. هر كدام به نحوي در اين امر موثرند و زمينه را براي انحراف و يا تن دادن به اغلب مسائل انحرافي آماده مي نمايند.
از عوامل ديگر اجتماعي مي توان به:
اختلافات طبقاتي و تضادهاي حاكم بين آنها، درگيريها و امتيازات معيين براي عده يا طبقه خاصي اشاره كرد كه موجب بروز برخي از انحرافات ترورها قتل و غارتها تخريبها كارشكني ها گروه و باند بازيها مي شوند همچنين نابسامانيهاي اجتماعي از جمله روشن نبودن مقاصد سياسي، اقتصادي و فرهنگي نبودن قاعده و ضابطه اي روشن كه مي بايست از آن تبعيت شود اين حالت باعث مي شود كه برخی افراد از موقعيت سوء استفاده كنند و در نتيجه سوء تربيت سوء ارشاد، بي نظمي در دستگاههاي اجرائي ضعف كنترل و فشار اجتماعي حاصل شود
وجود كانونهاي انحراف در جامعه مانند ميخانه ها قمارخانه ها و ميخانه ها عشرتكده ها و تماشاخانه ها و يا سينماها مراكز رقص نيز از عوامل عمده زمينه ساز برابر جرم و انحراف هستند كه البته از ديدگاه اسلام اعتقاد بر امنيت كه هر چند عوامل اينچنين در انحرافات فردي موثر هستند اما قصد و اراده و خواست آگاهانه خود فرد نيز بايد در نظر گرفته شود بصورتي كه حضور فرد در چنين محيطهاي محض شده ومهاجرت و ايجاد اجتماعات پاك را توصيه مي كند.
مهاجرت و گرايش به شهر نشيني روستائيان را نيز مي توان از عوامل ازدياد جرم و انحراف نام برد زيرا مهاجرت به شهرها مشكلاتي چون عدم تطبيق با قوانين و مقررات حاكم بر شهرها عدم سازگاري با شرايط زندگي شهري و مهمتر از آن فرهنگ حاكم بر شهرنشيني و … را در پي دارد و مهاجران به دليل عدم آگاهي به مسائل فوق به سرعت در دام عوامل مخرب اجتماعي گرفتار شده و مرتكب جرائم مختلف مي شوند.